دانشگاه‌های ایران به نظام بروکراتیک پاسخگو هستند نه جامعه

فعالیت‌ استادان دانشگاه در ایران در جهت به دست آوردن ارتقا برای خودشان است و اهمیتی ندارد که آموزش‌ها و پژوهش‌هایشان برای جامعه مفید هستند یا نه؟ به همین دلیل، کارشناسان معتقدند دانشگاه‌های کشور خود را ملزم به پاسخگویی به نظام بروکراتیک می‌دانند و نه جامعه.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، نخستین دانشگاه‌ها تاسیس شدند تا ضمن آموزش جوانان، راهکارهایی علمی برای مشکلات جامعه پیدا کنند. آمار فارغ‌التحصیلان بیکار در ایران و بی‌ارتباطی پژوهش‌های دانشگاهی و نیازهای روز جامعه، نشان‌دهنده ناموفق بودن دانشگاه‌ها در کشور است.  

برخی کارشناسان معتقدند متناسب نبودن فعالیت‌های دانشگاه و نیازهای جامعه به بازنگری نشدن رشته‌ها و به‌روز نبودن دروس دانشگاهی برمی‌گردد. در حالی که برخی دیگر معتقدند راهکار این مشکل در مسائل عمیق‌تر آموزش عالی است.

در این راستا، با زهرا نیکنام عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در زمینه مشکلات آموزش عالی در ایران، گفت‌وگو کردیم که در ادامه آمده است:

یکی از مشکلات آموزش عالی در ایران، بازنگری نشدن رشته‌ها و به‌روز نبودن برنامه‌های درسی است. تا جایی که برخی کارشناسان معتقدند رشته‌ها و برنامه‌های درسی متناسب با نیازهای جامعه نیستند و در نتیجه، دانشگاه‌ها نمی‌توانند پاسخگوی مشکلات جامعه باشند. نظر شما درباره این مشکل چیست؟

به نظر من، بازنگری رشته‌ها یا به‌روزرسانی دروس نقطه ورود مناسبی برای حل مشکل متناسب نبودن فعالیت‌های دانشگاه و نیازهای جامعه نیست. چرا که استادان آزادی عمل خوبی در تعیین برنامه‌های درسی، تدریس و فعالیت‌های کلاسی دارند.

منظورم از آزادی عمل استادان این است که اگر یک برنامه قدیمی یا ناقص باشد، مدرس ملزم نیست جز به جز آن را رعایت کند. مواردی بوده که با توافق و تشخیص گروه و استاد، مدرس در کلاس مطالبی متفاوت از عنوان رسمی درس را تدریس کرده است.  

به همین دلیل، برنامه‌های به‌روز یا قدیمی، اگرچه موضوع مهمی است؛ اما مشکل اصلی یا اولین مسئله آموزش عالی نیست.

پس مشکل اصلی آموزش عالی چیست؟

اگر دانشگاه بخواهد ارتباط محکمی با جامعه داشته باشد، کارکرد اصلی دانشگاه و آموزش عالی باید تغییر کند. متاسفانه هم اکنون دانشگاه‌های کشور خود را ملزم به پاسخگویی به نظام بروکراتیک می‌دانند و نه جامعه.

منظور از پاسخگویی به سیستم بروکراتیک این است که مدرس می‌خواهد امتیازهای لازم برای ارتقا را به دست بیاورد و به این فکر نمی‌کند که به دست آوردن این امتیازها به جامعه ربط دارد یا نه؟ یا مطالبی که تدریس می‌کند، برای کشور و مردم مفید هستند یا نه؟

درست این است که هر کس در حوزه کاری خودش، مشکلات روز جامعه را بررسی کند. برای مثال حوزه کاری من، آموزش است. پس باید بررسی کنم که مشکلات امروز آموزش در ایران چیست؟

طبق تعریفی که دانشگاه در جامعه امروز ایران دارد، خودش را پاسخگو به سیستم بروکراتیک و اداری می‌داند، به این معنا که استاد باید مقاله داشته باشد و مهم نیست این مقاله تا چه حد مرتبط به مشکلات جامعه باشد.

ارتباط درست دانشگاه و جامعه، مانند رابطه مادر و فرزند باید مقوله‌ای ارگانیک باشد. این نوع رابطه، پیچیدگی‌های خاصی دارد. باید دقت کنیم که یک مادر چگونه در راستای نیازها و ارتقای خانواده‌اش تلاش می‌کند. چه چیزی سبب می‌شود که مادر در راستای نیازهای فرزندانش حرکت کند؟

تفاوت بین نگاه یک مادر به فرزندش و نگاه یک پرستار پرورشگاه به کودک چیست؟ تفاوت این است که مادر نگاه وظیفه‌ای به پرورش فرزند ندارد. به عبارت دیگر، مادران بر اساس قانون یا به خاطر حق‌الزحمه از کودکش نگهداری نمی‌کند. اصلی‌ترین عامل عشق و علاقه‌ای است که مادر دارد و این که کودک را در تداوم خودش می‎بیند.

همانطور که گفتم؛ مادر، کودک را در امتداد خودش می‌بیند. دانشگاهی هم که می‌خواهد در راستای جامعه فعالیت کند، نباید با عبارت «مامورم و معذورم» کار خودش را پیش ببرد و بگوید اداره از ما این را خواسته و ما باید بر طبق آن عمل کنیم.

دانشگاه باید کاری کند که استاد نسبت به موضوع فعالیت علمی خودش، علاقه و عشق داشته باشد و آن را در ارتباط با جامعه ببیند. همانطور که مادر حاضر است، شب بیداری بکشد تا از فرزندش مراقبت کند، اگر دانشگاه می‌خواهد فعالیت استاد در ارتباط با جامعه باشد، باید اجازه دهد که استاد در راستای علایق عمیق و اصیلش کار کند.

برای مثال وقتی دغدغه من فعالیت در حوزه آموزش است، نباید بگویم که سیستم از من مقاله بیشتر می‌خواهد و به جای این که در زمینه‌ای کار کنم که دیربازده باشد، نوشتن مقاله را در اولویت قرار دهم چون باید رنکینگ دانشگاه بالا برود.

استادان نگران هستند که اگر فرم‌های ارتقا را پر نکنند، به مشکل بخورند. فرم‌هایی که ده‍‌ها صفحه هستند و برای تک تک مواردش باید مستندات داشته باشند، از اطلاعات مجله گرفته تا عکس آثار علمی. به نظر من، این فرم‌ها عشق به کار را از استادان می‌گیرد.

برخی استادان اصلا در این قالب‌ها و فرم‌ها نمی‌گنجند؛ مثلا وقتی یک زیست‌شناس برای بررسی یک گونه زیستی به جنگل‌هایی دور از شهرها می‌رود، این زیست‌شناس به دنبال این است که چرا یک گونه خاص در حال انقراض است و قرار است به راهکاری برسد تا مانع از بین رفتن آن گونه شود.

در دانشگاه‌های ایران چنین فردی عجیب به نظر می‌رسد چون همه چیز حتی ارتباط دانشگاه و جامعه را در قالب و کلیشه می‌ریزند.

همانطور که گفتم مانند مادری که در فرمول و کلیشه نمی‌گنجد و آزادی عمل نسبی دارد، دانشگاه و استاد هم باید آزادی عمل داشته باشند. البته این آزادی عمل به معنای سهل‌انگاری نیست. استاد باید تا حدی آزادی عمل داشته باشد تا بتواند از کار علمی خودش لذت ببرد.

کشور با مشکلات مانند فرونشست دشت‌ها، کاهش منابع آب یا آلودگی هوا مواجه است. به جای جستجوی یک راهکار واقعی، دستورالعمل می‌آید که مشکلات جامعه را حل کنید. در حالی که فردی می‌تواند در این زمینه‌ها نظر بدهد که یک عمر سابقه فعالیت علمی دارد.

از استاد خواسته می‌شود که هرچه سریع‌تر راهکار بدهد. چون دانشگاه می‌خواهد گزارش کار بدهد. باید بپذیریم که کار علمی اصیل و عمیقی که آیندگان از آن استفاده خواهند کرد، زودبازده نیست.

گالیله در پاسخ به این سوال که چگونه توانستی به موفقیت دست پیدا کنی، گفت من بر شانه غول‌های بزرگی مانند نیوتن سوار شده بودم. کار علمی وقتی به ثمر می‌رسد که چند نسل، آهسته و پیوسته کار کنند.

مسئولان همیشه می‌خواهند اعداد و ارقام ارائه دهند و بگویند در توسعه علمی از کشورهای جهان جلو زده‌ایم. اعداد و ارقامی که فقط برای تبلیغات سیاسی خوب است.

برای مثال آموزش و پرورش از یک معلم ابتدایی انتظار دارد طرح درس را اینگونه بنویسد و بودجه‌بندی را اینگونه انجام دهد این معلم حتی اگر عاشق دانش‌آموزانش هم باشد، همه انرژی‌اش صرف این فعالیت‌های صوری می‌شود. در حالیکه معلم باید توجه‌اش را به دانش‌آموز بدهد و ببینید چه چیز را یاد گرفته‌اند و کجا مشکل دارد تا بتوانند از یادگیری لذت ببرد و عشق به آموزش در بچه‌ها شکل بگیرد.

اشاره فرمودید که دانشگاه‌ها و اعضای هیئت علمی آزادی عمل کافی ندارند و نهادهای بالادستی مدام با آیین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌هایی که صادر می‌کنند، عرصه را بر آن‌ها تنگ‌تر می‌کنند، به نظر شما چه راهکارهای واقعی ‌برای حل این مشکل وجود دارد؟ کشورهایی که آموزش عالی نسبتا کارآمدتری دارند، از چه روش‌هایی استفاده می‌کنند؟

به نظر من باید در ابتدا به تفاوت ایران با کشورهای دیگر دقت کنیم. تشخیص این تفاوت کمک می‌کند که بفهمیم چه ایده‌هایی می‌توانند ما را از این وضعیت نجات دهند. وقتی یک عضو هیئت علمی در وضعیت متلاطم ایران زندگی می‌کند که دغدغه گرانی، نداشتن مسکن و امنیت دارد.

جامعه ایران، جامعه‌ای است که در حال گذار است. یک جامعه در حال گذار، شرایط متفاوتی دارد نسبت به جامعه‌ای که به ثبات رسیده است. اگر این دو جامعه با هم مقایسه شوند، نقض غرض است. چون باعث می‌شود ایده‌هایی بر جامعه ما تحمیل شود که با شرایط کشور هماهنگ نیست.

اگر یک معلم چهارم دبستان یکی از شاگردانش که خواندن و نوشتن، بلد نیست را با دیگر دانش‌آموزان مقایسه کند، نتیجه سرکوب توانایی این دانش‌آموز است؛ اما اگر از این دانش‌آموز انتظار داشته باشد به اندازه خودش پیشرفت کند، یعنی در مسیر درست قرار گرفته است.

مهم این است که در مسیر درست قرار گرفته باشیم، مقایسه ایران با کشورهای دیگر از آمریکای شمالی گرفته تا اروپا، می‌تواند منجر به نتیجه عکس شود. مثلا رفتن برق به یک معضل برای آموزش مجازی تبدیل شده است. این مشکل در کدام کشور دنیا وجود دارد؟

می‌خواهم بگویم استاد به طور طبیعی اگر رشد کرده باشد، میخواهد با همکارانش در داخل و خارج از کشور ارتباط داشته باشد که این هم در ایران با مشکلاتی روبرو است.   

استادان برای این ارتباطات به تسهیل و کمک نیاز دارند. وقتی دلار از ۴ هزار و ۵۰۰ تومان، شد ۲۵ هزار تومان، استادان دیگر نمی‌توانستند در همایش‌های خارج از کشور شرکت کنند چون تسهیلاتی وجود نداشت. دلار در مدت ۲ سال، هفت برابر شد؛ اما تسهیلات به اندازه همان ۲ سال پیش بود.

به نظر من، این مقایسه‌ها می‌تواند به جای رشد، عامل سرکوب اجتماعی و سیاسی شود. مانند همان دانش‌آموزی که گفتم به اندازه خودش رشد کرده؛ اما اگر معلم نبیند، ذوق و توان آن دانش‌آموز کور می‌شود. مسعود فراستخواه کتابی نوشته‌ تحت عنوان «علوم انسانی و مسئله تاثیر اجتماعی»، در این کتاب آمده است؛ رشد علمی در ایران فریبنده شده و آماری از جایگاه جهانی ایران، که ارائه می‌شود، واقعی نیست.

کتاب توضیحات مبسوطی دارد. در بخشی از آن اشاره می‌شود که سیاستگذاران آموزش عالی، تحت فشاری که برای ارائه گزارش بودند، چاره‌ای نداشتند جز این که بگویند تعداد مقالات ما افزایش داشته یا پژوهش‌ها به سمت نیاز جامعه سوق داده‌ایم.

وقتی استقلال نهادی دانشگاه و عشق و علاقه استاد مجال بروز پیدا نکند، حالتی بروکراتیک و اداری پیدا می‌شود یعنی انبوهی از مقالات کم ارزش داریم. به قول یکی از اساتید؛ تکثیر مکانیکی دانش اتفاق افتاده است. به این معنا که حرف جدیدی وجود ندارد و ایده‌های جدیدی خلق نمی‌شود. ‌

الگوگیری از کشورهای دیگر کار پیچیده‌ای است چون زیست بوم فرهنگی، تاریخی، اقتصادی و اجتماعی هر کشور متفاوت است. اگر این اتفاق به درستی انجام نشود، نتیجه هم نخواهد داشت.

انتهای پیام/

کد خبر: 1097417

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =