به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، دانشگاه کارآفرین میتواند دانش پژوهشگران خود را به پول تبدیل کند. دانشگاهی که قادر به درآمدزایی باشد، برای فعالیت به سایر نهادها وابسته نیست و مهمتر از همه، فارغالتحصیلان این دانشگاه در انتظار استخدام نیستند و هر کدام با یک ایده کارآفرینانه از دانشگاه خارج میشوند.
با وجود اهمیتی که توجه به کارآفرینی دارد؛ اما به نظر میرسد دانشگاههای ایران فاصله زیادی تا کارآفرین شدن دارند. متاسفانه تواناییهای کارآفرینی جایی در سنجش و ارزیابی استادان ندارد، در حالی که اگر استادان مهارتهای کارآفرینی داشته باشند میتوانند دانشجویانی کارآفرین تربیت کنند.
در این راستا با زعیمه نعمتاللهی عضو هیئت علمی دانشگاه خلیج فارس گفتوگو کردیم. نعمتاللهی در رساله دکتری خود به بررسی دانشگاههای نسل سوم پرداخته و هماکنون مدرس کارآفرینی در دانشگاه خلیج فارس است.
دانشگاه نسل سوم و کارآفرینی دانشگاهها موضوع رساله شما در دوره دکتری بوده است. برای نخستین سوال میخواستم بپرسم که نسل اول و دوم دانشگاهها چه ویژگیهایی داشتند و نسل سوم با چه هدفی شکل گرفت؟
دانشگاهها یکباره به وجود نیامدند و مسیری تکاملی را طی کردهاند. نخستین اجتماعات علمی با هدف تبادل دانش بین دانشمندان و علاقمندان علم شکل گرفتند. این اجتماعات، پایه و اساس دانشگاهها و موسسات علمی امروزی بودند. البته این اجتماعات در ابتدای شکلگیری مورد تحریم کلیسا و مقامات حکومتی قرار گرفتند و به کفرگویی متهم شدند؛ اما به تدریج نظر کلیسا نسبت به آنها تغییر کرد.
این اجتماعات علمی برای گسترش فعالیتهای خود و ترویج رشتههای علمی، مدارسی را تاسیس کردند. البته پس از مدتی دانشجویان از این که شنونده صرف صحبتهای استادان باشند، ناراضی بودند و خواستار امتیازاتی شدند. در این راستا، انجمنهایی شکل دادند. این انجمنها استقلالی نسبی داشتند و برای خودشان رهبر تعیین میکردند. این انجمنها در ابتدا بین هموطنها شکل گرفت؛ اما دانشجویان به تدریج به این نتیجه رسیدند بهتر است که همرشتهایها دورهم جمع شوند.
در نتیجه، دانشکدهها به وجود آمدند. وقتی دانشکدهها نهادینهتر شدند، قدرت و نفوذ بیشتری به دست آوردند، افرادی به عنوان رئیس دانشکده برای مدت کوتاهی مثلا سه ماه انتخاب میشدند چون معتقد بودند اگر مدت بیشتری ریاست را بر عهده داشته باشند، ممکن است نسبت به دیگر اعضای دانشکده قدرت بیشتری پیدا کنند و امکان سواستفاده فراهم شود.
به تدریج دانشگاههای زیادی در سراسر جهان به وجود آمدند. این دانشگاهها برای مدتی طولانی فقط فعالیتهای آموزشی انجام میدادند. دانشگاه آموزشمحور، پژوهشمحور و نسل سوم (کارآفرین) از این زمان مطرح شدند.
تغییر نقش دانشگاهها از آموزشمحور به پژوهشمحور
انقلاب دوم در دانشگاهها با رنسانس رخ داد. رنسانس با تغییرات اجتماعی و روشنفکری همراه بود، دانشگاه نسل دوم هم در این دوره نمود پیدا کرد. در این دوران انسانگرایی به عنوان یک جنبش فکری، گسترش زیادی پیدا کرد و مفهوم پژوهش به معنای انجام آزمایشهای منظم و قابل تکرار و استدلالهای شفاف، توسعه یافت.
زبان علمی بین رشتهها به رسمیت شناخته شد. پژوهش با این تعریف که آزمایشها باید عینی باشند، جایگاه خوبی پیدا کردند و دانشگاهها علاوه بر آموزش به سمت انجام پژوهش هم هدایت شدند.
در دانشگاههای نسل دوم، معمولا تحصیل به زبان ملی انجام میشد و هر کشوری به زبان خودش آموزش میداده. همچنین بین دانشگاه و صنعت هم مرزهای سختی وجود داشت؛ اما پس از مدتی دانشگاهها، به این نتیجه رسیدند که علاوه بر آموزش و پژوهش، باید نقش مهمتری در اقتصاد و اجتماع کشور و منطقه بازی کنند.
فعالیت اقتصادی و اجتماعی؛ هدف تشکیل دانشگاههای نسل سوم
دانشگاه نسل سوم با هدف مشارکت در فعالیتهای اقتصادی به وجود آمد تا با ساختار جدیدی دانش را تجاریسازی کرده و از آن بهرهبرداری کند. گفته میشود که دانشگاه نسل سوم، ابزاری برای رشد اجتماعی است.
ضرورت شکلگیری دانشگاه نسل سوم به تغییراتی برمیگردد که در اطراف ما اتفاق میافتد و بسیار سریع هستند. برای مثال، من به یاد میآورم که در زمان تحصیلم در دانشگاه شیراز، دسترسی به اینترنت فقط در کتابخانه دانشگاه ممکن بود. در آن زمان، هیچ کس گوشی نداشت، خوابگاه و دانشکده هم اینترنت نداشتند؛ اما امروز اینترنت به راحتی در دسترس همه قرار دارد. به همین دلیل، میگویم که همه چیز به سرعت در حال تغییر است و تغییرات کاملاً ملموس هستند.
دانشگاهی که با تغییرات جهان هماهنگ نشود، محکوم به فناست
وقتی این اتفاقات سریع رخ میدهند، همه جامعه تحت تاثیر قرار میگیرد. دانشگاهها هم از این قاعده مستثنی نیستند و دچار تحول میشوند. اگر دانشگاهها نتوانند خودشان را با این تغییرات همراستا کنند، بقایشان به خطر میافتد. نابودی دانشگاه، به دلیل نقش تعیینکننده آن در جامعه، شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور را هم به خطر میاندازد.
به همین دلیل، تصمیم گرفته شد، تغییرات مهمی در نقش دانشگاهها به وجود بیاید. برای مثال گروهی ۲ هزار نفره در اکتبر ۲۰۰۲ مامور شدند که چگونگی توسعه در دانشگاههای اروپایی را بررسی کنند. چهار کشور فنلاند، هلند، جمهوری چک و انگلستان برای این پژوهش انتخاب شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که مدیران ارشد دانشگاهها در هر چهار کشور متوجه بودند که تغییرات اجتماعی و اقتصادی سریعی در حال رخ دادن است و این تغییرات چالش برانگیز هستند. همه آنها معتقد بودند که رسالت دانشگاه باید تغییر کند؛ اما نمیدانستند چه تغییری لازم است.
این مدیران تنها میدانستند که باید توجه بیشتری به محیط اجتماعی و اقتصادی بشود و دانشگاهها باید ارتباط بیشتری با صنعت داشته باشد. آنها متوجه بودند که باید جهت پژوهشهای دانشگاهی به سمت کارآفرینی حرکت کند.
دانشگاهها در دورههای قبل در سکوت خبری و در بیتوجهی دولت و اجتماع فعالیت میکردند؛ اما امروز جامعه از دانشگاه انتظار دارد برای مشکلات اجتماعی و اقتصادی راهحل پیدا کند.
کلارک پژوهشگری که در زمینه دانشگاه کارآفرین فعالیت میکند، معتقد است که چهار تغییر عمده در جامعه، اتفاق افتاده است که عوامل اصلی نیاز به اصلاحات اساسی هستند. نخست این که افرادی که به علم و دانش علاقه دارند، نسبت به دورههای قبلی افزایش یافتهاند. دومین تغییر این است که مشاغل جدید نیاز به مهارت و دانش جدید دارند، در حالی که مشاغل در دورههای قدیم، بیشتر یدی بودند.
سومین دلیل برای ضرورت تغییرات اساسی در دانشگاه این است که امروز، دولت و جامعه انتظار بیشتری از دانشگاهها دارند. به این معنا که شاید در دورههای قبلی دانشگاهها در سکوت خبری و در بیتوجهی دولت و اجتماع فعالیت میکردند؛ اما امروز جامعه از دانشگاه انتظار دارد برای مشکلات اجتماعی و اقتصادی راهحل پیدا کند. حتی برخی دانشگاه را مبنا و اساس فرهنگ اجتماعی و وضعیت اقتصادی میدانند و معتقدند اگر دانشگاه وظایفاش را به خوبی انجام دهد، مشکلات کشور حل میشود.
چهارمین دلیل هم این است که دانش نسبت به قبل پرشتابتر رشد میکند. به این چهار دلیل، کلارک معتقد است که دانشگاه باید بتواند خودش را با این شرایط وفق دهد.
همانطور که میدانید مشکل عدم انطباق دانشگاه با نیازهای جامعه در ایران هم وجود دارد. به نظر شما، ریشه این مشکل در کجاست و چه راهکاری برای آن اندیشیده شده است؟
بله. عدم انطباق دانشگاه با شرایط، مشکلی است که در دانشگاههای ایران هم وجود دارد. برای مثال، هزاران نفر هر سال در علوم پایه یا مهندسی فارغالتحصیل میشوند؛ اما کشور از تولیدات صنعتی قابل رقابت در عرصه بینالمللی محروم است.
دانشجویان کارشناسی تنها اصول و مبانی را آموزش میبینند و روانه صنعت میشوند در حالی که صنعت پتانسیل و زیرساخت کافی ندارد و نمیخواهد طراحی و ساخت انجام دهد و تنها به فارغ التحصیلانی نیاز دارد که کمبود فنی را جبران کنند.
مشکل دیگر این است که معیار سنجش کیفیت پژوهشهای دانشگاهی در ایران، ارائه آنها به صورت مقاله در مجلات معتبر علمی است. به همین دلیل، مقالات ایرانی رتبه خیلی خوبی در سطح جهانی دارند؛ اما نمیتوانند نیاز صنعت را به لحاظ آموزشی و پژوهشی برآورده کنند. به عبارت دیگر، آموزش دانشجویان مطابق نیاز صنعت نیست و ارتباط ضعیف دانشگاه و صنعت هم نشاندهنده ناکارآمدی پژوهشهای دانشگاهی در صنعت است.
راهکارهایی برای حل این مشکل اندیشیده شده است. برای مثال وزارت علوم در برنامهای که برای اقتصاد مقاومتی تدوین کرده، از آموزش عالی خواسته ارزشآفرینی و کارآفرینی داشته باشد. همچنین در این راستا، آییننامه طرح توسعه کارآفرینی یا کاراد تدوین شده است. این آیین نامه در سال ۸۵ تدوین و به دانشگاهها ابلاغ شد. به نظر من، قطعاً این آییننامه برای دانشگاهها منشا خیر بوده است.
یکی از موارد این آییننامه، این است که دانشگاهها باید یک نیروی هیئت علمی متخصص کارآفرینی جذب کنند. البته توجه به این نکته لازم است که کار با این آییننامه به تنهایی درست نمیشود و باید برنامهریزیهای جدیتری انجام شود.
اخیرا انقلاب صنعتی چهارم اتفاق افتاده و دانشگاهها را با چالشهای جدید روبرو کرده است. تا جایی که صنعت به دانشگاه میگوید؛ متخصصینی که به من ارائه میدهید، دانش مورد نیاز را ندارند. دانشگاههای مطرح دنیا هم درگیر این چالش شدهاند. صنعت در کشورهای پیشرفته نیاز بسیار بالاتری دارد چون رایانش ابری و فناوریهایی مانند ماشین لرنینگ یا هوش مصنوعی از اقتضائات انقلاب صنعتی چهارم هستند.
به نظر من، ایران هم گرچه در وسط راه کارآفرینی قرار دارد؛ اما باید استفاده از این فناوریهای جدید را شروع کند. چون فناوریها جایگاه بسیار مهمی دارند و لازم است که همه کشورها، متناسب با این تغییرات به فعالیتهای خود جهت بدهند.
اقداماتی هم انجام شده مثلاً دفتر سیاستگذاری و مدیریت در وزارت علوم شکل گرفته که در حال تدوین نظامنامه دانشگاه کارآفرین هستند. همچنین همایشهایی در سطح ملی در حال برگزاری است. آییننامه طرح توسعه کارآفرینی هم به دانشگاهها ابلاغ شده است. تا جایی که من با دانشگاهها، سروکار دارم، دیدهام که سعی میکنند همراستا با این آییننامه حرکت کنند، مخصوصاً دانشگاه خلیجفارس که به موضوع کارآفرینی اهمیت ویژهای میدهد و سعی میکند با تقویت مرکز کارآفرینی خود حتی فراتر از آییننامه حرکت کند.
به اقداماتی که در وزارت علوم برای حرکت به سمت دانشگاه کارآفرین انجام شده، اشاره فرمودید. با این حال، به نظر میرسد ایران فاصله زیادی تا رسیدن به دانشگاه کارآفرین دارد. به نظر شما، چه راهکارهای موثرتری برای رسیدن به دانشگاه وجود دارد؟
تبدیل شدن به یک دانشگاه نسل سوم یا یک دانشگاه کارآفرین تک موردی نیست. به این معنا که مثلا آموزش کارآفرینی به تنهایی اکتفا نمیکند. تبدیل شدن به یک دانشگاه کارآفرین یا نسل سه نیاز به یک تغییر همه جانبه دارد، از مدیر دانشگاه گرفته که تا ساختارها، پژوهشها و بینالمللیسازی.
برای مثال، استراتژیهای دانشگاه در زمینه جذب و ارتقای استادان باید تغییر کند و نباید به روش سنتی انجام شود. باید بررسی شود که استادان، دید کارآفرینی دارند یا نه؟ کارآفرینی باید مبنای امتیاز و پاداش به استادان قرار گیرد.
کارآفرین شدن دانشگاه در صورتی اتفاق میافتد که دانشگاه را در مرکز در نظر بگیریم و یک دایره اطراف آن رسم کنیم. تغییرات باید در تمام ۳۶۰ درجه اطراف آن اتفاق بیفتد. برای مثال یک دانشگاه باید استقلال داشته باشد، باید در ارائه رشتهها، پذیرش دانشجو و هیئت علمی اختیار داشته باشد. استقلال یعنی اگر دانشگاه میخواهد مدیریت صنعتی تدریس کند، بتواند سرفصلهایش را خودش با توجه به صنعتی که در نزدیکی دانشگاه وجود دارد، تدوین کند.
به عبارت دیگر، تغییراتی همه جانبه لازم است و اینکه فقط یک جنبه از دانشگاه بخواهد تغییر کند، کمککننده نیست.
رابطه استقلال دانشگاه و کارآفرینی به چه شکل است؟ آیا دانشگاه باید کارآفرین شود تا بتواند مستقل باشد یا باید استقلال داشته باشند تا بتواند کارآفرین شود؟
این رابطه دوجانبه است که رشد هر کدام به افزایش دیگری منجر میشود. یعنی اگر دانشگاه کارآفرین باشد، میتواند استقلال بیشتری داشته باشد و اگر مستقل باشد، بهتر میتواند کارآفرین باشد. این نوع رابطه چرخهای فقط محدود به رابطه استقلال و کارآفرینی دانشگاه نیست.
یکی از پژوهشگران حوزه مدیریت به این موضوع اشاره میکند که دنیا دایره است؛ اما ما عادت کردهایم که خطی نگاه کنیم. منظورش این است که همه چیز میتواند، چرخهای دیده شود. خطی دیدن پدیدهها، سبب میشود بخشی از واقعیت را از دست بدهیم چون از ارتباط رفت و برگشتی پدیدهها غافل میشویم.
دانشگاه مستقل، جسورانهتر انتقاد میکند
استقلال دانشگاه مزایای زیادی دارد. برخی پژوهشگران معتقدند که وقتی دانشگاه میخواهد دانش خود را تجاریسازی کند و کسب درآمد کند، این منابع مالی که جدای از بودجه دولتی به دست میآورد، باعث میشود که وابستگیاش به دولت کمتر شود. به این معنا که اگر دانشگاه منابع مالی داشته باشد، دیگر نیازی به دریافت بودجه از دولت ندارد. همین استقلال مالی، میتواند کمک کند که دانشگاه اگر در جایی احساس کرد که دولت اشتباه میکند، راحت تر از دولت انتقاد کند. چون مستقل است و آنقدر به دولت وابسته نیست که بترسد از این که اگر انتقاد کردم، بودجهام با مشکل مواجه میشود.
در مقابل کسانی که معتقدند دانشگاهی که منابع مالی مستقل از دولت دارد، راحتتر میتواند انتقاد کند. برخی دیگر درآمدزایی دانشگاه را مانعی بر سر راه ایفای نقش اصلی دانشگاه میدانند. با این مضمون که اگر دانشگاه به سمت کارهای تجاری حرکت کند، به راحتی نمیتواند از جامعه و دولت انتقاد کند چون خودش هم بخشی از اقتصاد است.
البته این انتقاد از سوی پژوهشگران گذشته بیشتر مطرح میشود و در میان پژوهشگران جدید طرفداری ندارد. وقتی تحقیقات بیشتری انجام شد، مثلا در سال ۱۹۹۶ بررسی کردند که دانشگاهها در توسعه اقتصادی چه نقشی دارد؟ در این پژوهش حدود هزار دانشکده را بررسی کردند. اکثر اعضای هیئت علمی معتقد بودند که دانشگاه باید در توسعه اقتصادی نقش داشته باشد.
در آن سالها گفته میشد که اگر رابطه تنگاتنگی بین دانشگاه و صنعت وجود داشته باشد، ممکن است تداخلی بین آزادی آکادمیک دانشگاهها به وجود بیاورد. بعدها در سال ۲۰۱۶ این انتقاد کنار رفت و گفتند که اگر دانشگاه بتواند در موضوعات تجاری همکاری نزدیکی با صنعت داشته باشد و کارهای خودش را تجاریسازی کند، میتواند استقلال به دست بیاورد.
این استقلال به دانشگاه کمک میکند که بهتر بتواند به جامعه انتقاد کند. همچنین این انتقادات، مبنایی برای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی میشوند.
برخی پیشنهاد میکنند که برای رشد کارآفرینی در دانشگاهها واحد درسی تحت عنوان کارآفرینی برای دانشجویان ارائه شود. به نظر شما این واحدهای درسی برای ایجاد کارآفرینی در رشتههای علوم انسانی مانند تاریخ یا جغرافیا که امکان اشتغال سختتری دارند، چگونه باید باشند؟
کارآفرینی در همه رشتههای دانشگاههای خوب جهان مانند استنفورد، یکی از سرفصلهای درسی است. اعتقاد بر این است که اگر یک دانشگاه میخواهد کارآفرین شود، علاوه بر این که همه دانشجویانش باید نسبت به کارآفرینی نگرش داشته باشند، کارکنان و استادان دانشگاه هم باید آموزش کارآفرینی ببینند و کارآفرینی را بشناسند.
برای مثال من به عنوان مدرس کارآفرینی برای دانشگاه خلیج فارس، کافی نیستم و حتما باید همه اعضای هیئت علمی نسبت به کارآفرینی دید روشنی داشته باشند. استاد جغرافیا باید با دید کارآفرینی جغرافیا را تدریس کند. در این صورت، شاید مستقیم هم اشاره به مباحث کارآفرینی نشود؛ اما کارآفرینی باید در زمینه ذهن استاد وجود داشته باشد.
اگر استادان دید کارآفرینی داشته باشند، بهتر از هر کس دیگری میتوانند به پرورش دانشجویان کارآفرین کمک کنند و ایدههایی ناب در زمینه فعالیت شغلی ارائه دهند. کسی که دانش کافی در یک رشته داشته باشد، اگر از دید کارآفرینی هم برخوردار باشد، بهتر میتواند ایدههای ناب را به دانشجویان منتقل و ارزشی اقتصادی ایجاد کند.
تصور کنید هر دانشجویی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشود با یک ایده اقتصادی ناب، خارج شود. این اتفاق تاثیر بسیار مثبتی در بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی دارد.
در پایان لازم میدانم که به این نکته اشاره کنم؛ موضوعات اقتصادی تنها هدف دانشگاه نسل سوم، نیست. دانشگاه نسل سوم قصد دارد در درجه اول خودش به عنوان نهادی مستقل، تاثیرات مثبت اجتماعی و اقتصادی داشته باشد و همچنین دانشجویانی پرورش دهد که بتوانند در سطح اقتصادی و اجتماعی، تاثیرات مهمی داشته باشند. بنابراین علاوه بر این که دید فعالیت اقتصادی را در دانشجویانش پرورش میدهد، سعی میکند موضوعات اجتماعی را هم توسعه دهد.
دانشگاه نسل سوم به دنبال اثرگذاری اجتماعی است
برای مثال احترام به محیط زیست، احترام به اقلیتها، شیوه تعامل با زیردستان، یکی از محورهای اصلی دانشگاه نسل سوم است. همانطوری که گفتم صرفا تغییر در آموزشها، یک دانشگاه را به دانشگاه نسل سوم تبدیل نمیکند. موضوعات اجتماعی هم باید برجسته شوند.
از ابتدای به وجود آمدن دانشگاهها این تاثیرگذاری به صورت ضمنی وجود داشته، حتی دانشگاههای کنونی هم در حال خدمت به جامعه هستند و سعی میکنند مسائل اخلاقی را ارتقا دهند. اخلاق در مهندسی، اخلاق در بهداشت از جمله موضوعات اخلاقی هستند.
دانشگاه نسل سوم معتقد است که فارغالتحصیلانش باید شهروندانی دانشی و اخلاقی باشند. هم از لحاظ دانش و فعالیت اقتصادی برجسته باشند و هم از لحاظ اجتماعی یعنی حساسیت به مسائل زیست محیطی، حقوق زنان و ... .
آموزش کارآفرینی به استادان مقدم است بر آموزش کارآفرینی به دانشجویان. البته کارآفرینی در دانشگاههای دنیا، عمومی است و فقط مختص دانشجویان نیست.
دانشگاه کارآفرین یا نسل سوم، سعی میکند با هر کسی که ارتباط دارد، چه استاد، چه دانشجو، چه کارمند و چه جامعه محلی اطرافش، توجه همه را به سمت کارآفرینی جلب کند. برخی دانشگاهها برای جامعه محلی، آموزش کارآفرینی برگزاری میکنند. برای مثال در شهر بوشهر آموزشی تابستانه برگزار میشود با هدف آموزش مهارتهای کارآفرینی در مردم بوشهر.
البته با بهبود وضعیت ارتباطی و دورههای آنلاین، این تاثیرگذاری میتواند وسیعتر باشد یعنی تنها محدود به استان بوشهر نشود و دورهها در سطح ملی و جهانی برگزار شوند.
همانطور که گفتم، کارآفرینی باید یکی از ملاکهای جذب اعضای هیئت علمی باشد. فردی که میخواهد به عنوان عضو هیئت علمی جذب شود باید ارزیابی شود؛ آیا ویژگیهای کارآفرینی را دارد یا نه؟ آیا معتقد است که از طریق دانشی که در دانشگاه وجود دارد، میتوان بهره اقتصادی تولید کرد؟ آیا مهارتهای مورد نیاز کارآفرینی را دارد؟ اینها ملاکهای استادانی است که جدید جذب میشوند، استادان قدیمی هم باید آموزشهای کارآفرینی ببینند.
تعداد مقالات استادان در دانشگاه نسل سوم، ملاک ارزیابی و پاداش استادان نیست. در عوض، باید بررسی شود که استاد تا چه حد توانسته به راهاندازی یک کسب و کار برای دانشجویان کمک کند؟ به لحاظ اجتماعی چند سخنرانی برای آگاهی مردم انجام داده است؟ آیا سخنرانیهای انتقادی برای بهبود شرایط موجود انجام داده است یا نه؟ تا چه حد تفکر انتقادی و خلاق را در دانشجویان پرورش داده است؟
نظام پاداشدهی به استادان هم باید متناسب باشد با فعالیتهای کارآفرینی و اجتماعی باشد. باید استادان بررسی شوند که پژوهشهایشان تا چه حد در راستای حل مشکلات جامعه بوده است.
یکی دیگر از معیارهای مهم در دانشگاه نسل سوم این است که یک استاد چقدر با رسانهها مصاحبه داشته است؟ استادان باید دانش خود را ترویج دهند.
دانشگاه های برتر جهان در ارزیابی استادان، حتما به مهارتهای کارآفرینی توجه می کنند. استادی که در منطقهای نزدیک پالایشگاه تدریس میکند، چقدر برای کارمندان پالایشگاه دورههای آموزشی برگزار کرده است؟ چقدر سطح آگاهی آنها را ارتقا داده چه آگاهی اجتماعی و چه آگاهی فنی؟
آگاهی فنی تا حدی در پژوهشها وجود دارد؛ اما در مورد پژوهشها هم باید پرسیده شود که چقدر به مسائل زیست محیطی توجه کردهاند. مقالهای که به زبان آکادمیک نوشته شده، برای عموم مردم قابل فهم نیست. لازم است که دانشگاه، حرفهایش را به زبان غیرآکادمیک هم مطرح کند.
باید از یک عضو هیئت علمی پرسید؛ چقدر مطالب خود را به زبان غیرآکادمیک منتشر کرده است. اما این موضوع هیچ جایی در ارزیابی اعضای هیئت علمی ندارد.
کلارک میگوید جای تعجب نیست که بسیاری از سخنرانان از نقاط ضعف دانشگاهها صحبت میکنند حتی برخی از این میگویند که دانشگاهها دیگر زنده نخواهند ماند و از بین میروند، اما دانشگاهها یک مزیت بزرگ دارند. قرنهاست که به فعالیت خود ادامه دادهاند و نشان دادهاند که میتوانند با تجدید ساختارشان خودشان را با شرایط سازگار کنند. دانشگاه ها به طور آگاهانه نقاط قوت و ضعف خود را میبینند و سعی میکنند آنها را برطرف کنند. در ایران هم به نظر من اینگونه است، اگر چه انتقادات بسیار زیادی وجود دارد؛ اما به نظر من، دانشگاهها به نحوی خودگندزدا هستند.
انتهای پیام/
نظر شما