به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری ایسکانیوز، دانشگاههای ایران با مشکلاتی مانند ماموریتگرا نبودن دانشگاهها، بیکاری فارغالتحصیلان و ناکارآمدی نظام رتبهبندی روبرو هستند. وظیفه وزارت علوم به عنوان نهاد سیاستگذار و مجری برای آموزش عالی، بررسی این مشکلات و ارائه راهکارهایی برای حل آنهاست.
در این راستا با جلال موسوی خطیر مدیرکل دفتر تدوین و راهبری اسناد و سیاستهای آموزش و پژوهش ستاد علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره مشکلات آموزش عالی و ویژگیها و وظایف وزیر علوم آینده گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید؛
آموزش عالی یکی از مهمترین ارکان پیشرفت هر جامعه است؛ اما متاسفانه مدیران کشور ما توجهی چندانی به آن ندارد. دلیل این بیتوجهی به نظر شما چیست؟
بیتوجه دولتها به حوزه آموزش، چه آموزش عالی و چه آموزش و پرورش در همه دولتها از ابتدای انقلاب تا امروز دیده میشود. این بیتوجهی دلایل مختلفی دارد مانند این که آموزش، حوزهای زودبازده نیست. عبارتی منسوب به امیرکبیر است که اگر نیت یک ساله دارید، گندم بکارید. اگر نیت ده ساله دارید، درخت بکارید و اگر نیت صدساله دارید، انسان تربیت کنید.
به همین دلیل، کارهایی که در حوزه آموزش انجام میشود، ۲۰ تا ۵۰ سال بعد به نتیجه خواهد رسید. موضوع این است که دولتها چهار ساله هستند و میخواهند نتیجه فعالیتهایشان پس از سه تا چهار سال دیده شود تا بتوانند در انتخابات بعدی هم پیروز شوند. به همین دلیل دولتها به دنبال کارهای زودبازده هستند و در نتیجه به حوزه آموزش توجه چندانی نمیشود.
از طرف دیگر، آموزش نه تنها دستاوردهای مالی ندارد بلکه عموما هزینه است. آموزش نوعی سرمایهگذاری بلندمدت است، به این معنا که باید سالها در این حوزه هزینه شود تا در بلند مدت به نتیجه برسد. برای مثال یک کودک در هفت سالگی وارد محیط آموزشی میشود و حداقل باید ۱۲ سال درس بخواند تا بتواند دیپلم بگیرد، سپس وارد آموزش عالی میشود و چند سالی زمان میبرد تا تحصیلات دانشگاهی را بگذراند. نهایتا این فرآیند حدود ۲۰ سال زمان میبرد تا یک نیروی کارآمد متخصص به جامعه ارائه شود.
با توجه به آنچه گفته شد، یک دولت با عمری چهار ساله، نمیتواند همه مسائل آموزش عالی را حل کند. پس باید چند مسئله آموزش عالی که در این مدت کوتاه قابل حل هستند، شناسایی و اولویت بندی شوند.
به نظر شما، اولویت امروز آموزش عالی ایران که یک دولت بتواند در مدت کوتاه چهار ساله آن را حل کند، چیست؟
یکی از مسائل مهم حوزه آموزش عالی، مأموریتگرایی دانشگاهها و آمایش سرزمینی است. به این معنا که برخی دانشگاهها رشتههایی دارند که در آن منطقه هیچ توجیهی ندارد. مثلا قطب کشاورزی دانشگاههای ایران در تهران است؛ اما قطب کشاورزی سرزمینی ایران شهرهای شمالی کشور یا استانهای لرستان و کهکیلویه است.
این یک مشکل است که دانشجو اهل آذربایجان است و برای تحصیل در رشته معدن به شاهرود میرود. وقتی مدرکاش را میگیرد نه در شاهرود فرصت شغلی دارد و نه در آذربایجان.
راهکار این است که وزارت علوم بررسی کند؛ چه رشتهای در چه منطقهای مورد نیاز است و بر این اساس تصمیمگیری کند. به عبارت دیگر، تاسیس دانشگاه و رشته باید بر اساس نیاز منطقه انجام شود.
اشاره فرمودید که طرحهای آموزشی بلندمدت هستند و یک دولت نمیتواند آن را به نتیجه برساند. در مورد طرح آمایش آموزش عالی که ماموریتگرایی دانشگاهها یکی از مفاد آن است این مسئله وجود دارد که این طرح سالهاست تدوین و ابلاغ شده است؛ اما نتیجه عملی در دانشگاههای کشور نداشته است. دلیل این موضوع به نظر شما چیست؟
یکی از دلایل اجرایی نشدن طرح آمایش آموزش عالی این است که نظام آمار و اطلاعات دقیقی در حوزه آموزش عالی کشور مخصوصا در آمایش سرزمین وجود ندارد. به این معنا که ما نمیدانیم نیاز استان یزد در حوزه فرهنگی، اقتصادی و کشاورزی چیست تا بتوانیم مبتنی بر آن، ماموریتگرایی را مشخص کنیم.
نکته دیگر این است که تعداد آدمهایی که متعهد باشند به نظام آموزش عالی خیلی زیاد نیست. نمیخواهم بگویم هیچ کس نبوده؛ اما زیاد هم نبودهاند.
نکته سوم این است که هیچ کدام از وزرای علوم تاکنون نه تنها متخصص آموزش عالی نبودهاند، بلکه در حوزه علوم انسانی هم متخصص نبوده است. به نظر من، این یک مشکل جدی است. معمولا وزیر اقتصاد، در حوزه اقتصاد متخصص است یا وزیر بهداشت متخصص رشته پزشکی یا یکی از حوزههای پزشکی است، در حالی که هیچ وزیر علوم تا امروز مدیریت آموزش عالی نخوانده است.
وقتی وزیر، متخصص علوم پایه است، معاونین و مدیرکل های او هم در همین حوزه متخصص هستند و این سلسله مراتب تا پایین میآید. به همین دلیل، اگر متخصص آموزش عالی، وزیر شود، تخصص معاونین و مدیرکلها در حوزه علوم انسانی خواهند بود.
وزرا، اعضای تیم خود را بر اساس شناخت انتخاب میکنند و شناخت از همکاری به دست میآید. طبیعی است که وقتی متخصص آموزش عالی یا علوم انسانی سرکار میآید، همکاران خودش را میآورد تا بتواند با هماهنگی بیشتری کارها را پیش ببرد.
رتبهبندی دانشگاهها یکی دیگر از وظایف مهم وزارت علوم است. متاسفانه نظام رتبهبندی دانشگاهها جدی گرفته نشده است، در حالی که کشورهای پیشرو در حوزه آموزش عالی و علم نظام ارزیابی ارتقا و رتبهبندی مناسبی دارند و بر اساس آن، مکانیزمهای مالی، تاسیس دانشگاه و رشته را تعیین میکنند.
وقتی دانشگاهی در چند سال اخیر رشد خوبی در حوزههای مختلف داشته است و رنکینگ بالایی به دست آورده، باید از تسهیلات بیشتری برخوردار شود. مثلا دانشگاه نوشیروانی بابل در رنکینگها رشد قابل توجهی داشته و امروز در بین ۱۰ دانشگاه برتر قرار گرفته است. اگر نظام رتبهبندی به درستی عمل کند باید مکانیزمهای تشویقی برای این دانشگاه استفاده شود و بودجه و رشتههای بیشتری به آن اختصاص داده شود.
رتبهبندی دانشگاهها قرار بود امسال در پذیرش دانشجو لحاظ شود. با وجود این که رتبهبندی هم اعلام شد؛ اما وزیر علوم گفت که صرفا جهت اطلاع بوده و تاثیری نخواهد داشت. به نظر شما چرا این طرح ناتمام ماند؟
مشکل از نظام ارزیابی است. ارزیابی معمولا به ارزیابی درونی و بیرونی تقسیم شده یا بر اساس اسناد بالادستی انجام میشود. نتایج آخرین رتبهبندی که در سال ۹۹ انجام شد نشان میدهد که تنها ۴۰ دانشگاه اول کشور رتبهبندی شدهاند و سایر دانشگاهها به صورت ۴۰+ مشخص شده است.
حدود ۱۴۰ دانشگاه در ایران وجود دارد و اگر رتبهبندی کامل باشد باید جایگاه هر دانشگاه دقیق مشخص شود. وقتی نظام رتبه بندی غلط است، نمیتواند معیار قرار بگیرد نه برای سنجش و پذیرش و نه نظام مالی.
البته موانع دیگری هم وجود دارد مانند این که ذینفعان مختلفی در حوزه آموزش عالی، تاثیرگذار هستند. به همین دلیل نمیتوان تنها به دولت خرده گرفت، چون نمایندههای مجلس هم فشار میآورند و میخواهند در آمایش، تعداد دانشجو و تعداد رشته در استان خودشان تاثیرگذار باشند؛ اما برخی نهادها مانند شورای انقلاب فرهنگی میتوانند مانع آنها شوند.
با توجه به نکاتی که مطرح شد، به نظر شما وزیر علوم آینده باید چه شاخصهایی داشته باشد؟
رئیس جمهور منتخب چندین بار مطرح کردهاند که میخواهند فراجناحی کار کنند پس ما انتظار داریم وزیری که برای وزارت علوم در نظر گرفته می شود، روحیه فراجناحی و استقلال را داشته باشد. تخصص من آموزش عالی است و به جرأت میگویم که خروجیهای وزارت بهداشت قویتر از خروجیهای وزارت علوم هستند چون وزارت بهداشت خیلی سیاسی و جناحی نیست.
وزیر علوم باید رویکرد علمی داشته باشد و مورد پذیرش جامعه علمی هم باشد. همچنین مهارتهای مدیریتی داشته باشد، ایدهپرداز باشد، گفتمانسازی و تصمیمسازی کند. حتی اگر در رشتههای غیر از علوم انسانی تحصیل کرده است، حداقل در سیاستگذاری و تصمیمسازی سابقه کار و عملکرد خوب مدیریتی داشته باشد.
برنامه محور بودن، یکی دیگر از شاخصهای وزیر علوم است. برنامههای کلان در حوزه آموزش عالی تصویب شدهاند و مسائل حوزه آموزش عالی هم شناخته شده است، کسی باید وزیر علوم شود که بر این اساس اولویتبندی کرده و با برنامه پیش برود.
وزیر علوم باید مسائل حوزه وزارت علوم را بشناسد. برای مثال وزیری که چیزی از ارتباط صنعت و دانشگاه نداند، نمیتواند مشکل اشتغال را حل کند. وزیر علوم باید درگیر مسائل آموزشی دانشگاهها باشد که در چند سال اخیر به دلیل کمبود بودجه و دانشجو دچار مشکلات زیادی شدهاند.
زمانی این اتفاق افتاده بود که فضاهای کوچکتر از دبیرستان به دانشگاه پیامنور تبدیل شدند. فردی باید در جایگاه وزارت علوم قرار بگیرد که این مشکلات را بشناسد. مثلاً دانشگاه علمی کاربردی قرار بود نماد ارتباط صنعت و دانشگاه باشد؛ اما امروز فقط به دانشگاه صادرکننده مدرک تبدیل شده است.
علاوه بر مهارتهایی که گفته شد، برخی موارد برای همه حوزهها اهمیت دارد مانند شایسته سالاری، روحیه تحولی و تحولخواه و جوان بودن. البته جوان بودن وزیر علوم کمی تناقض دارد، چون جامعه علمی انتظار ندارد که یک فرد استادیار وزیر علوم شود و اگر دانشیار یا استاد تمام باشد هم چندان جوان نخواهد بود. شفافیت ویژگی بسیار مهم دیگری است که باعث موفقیت کشور در همه ابعاد میشود.
انتهای پیام/
نظر شما