به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری ایسکانیوز؛ فوتبال ایران همچنان در یک منجلاب مدیریتی دست و پا میزند، اوضاع قمر در عقربی که موجب شده، روز به روز باشگاههای فوتبال در کشور ما، شرایط دشوارتری را تجربه کنند، تا فوتبال ایران در ورشکستگی کامل قرار گیرد.
مدیریت بزرگترین معضل فوتبالماست، به دلیل اینکه هیچ راهکار، استراژی و برنامهای در مقوله مدیریت برای فوتبال وجود ندارد، یک فوتبال تماما دولتی و یا نهایتا تا حدودی خصولتی، که هیچ برنامه مدونی برای حرفهایسازی آن، تعریف نشده است.
فوتبال ایران برای نجات از این وضعیت، نیازمند اصلاح ساختارها است، برخلاف آنچه در لفظ، بیش از بیست سال از است که واژه حرفهای به فوتبال ایران اضافه شده است، اما در اصل و عمل، فوتبال در کشورمان از استاندارهای یک فوتبال حرفهای عقبمانده است.
اصلیترین اقدامی که در راستای اصلاح ساختارها در جهت حرفهایسازی فوتبال ایران باید انجام شود، موضوع بسیار مهم اصلاح نظامباشگاهداری است، مقولهای که در فوتبال ما از آغاز پیدایش این پدیده جذاب، مغفول مانده است.
در شرایطی که از فوتبال به عنوان یک صنعت پولساز یاد میشود، اما میدانیم، باتوجه به اینکه وضعیت حاکم بر فوتبال در کشور ما با سطح جهانی کاملا مغایر است، همین امر است که فوتبال ایران را ملزم به تحول در نظام باشگاهداری میکند، تحولی که بتواند در وهله اول، مدیریت حرفهای با تبیین یک سلسلسه مراتب برای مدیران را در باشگاههای فوتبال ایران فراهم کند و از طرفی، از تمام مزیتها و امتیازهایی که یک باشگاه حرفهای در سطح جهان از آن بهرهمند است را برای باشگاههای فوتبال در کشورمان ایجاد کند.
همانطور که اشاره کردیم، فوتبال ایران یک فوتبال دولتی یا خصولتی است، باتوجه به اینکه طبق قانون، دولت حق هزینه کردن در ورزش را ندارد و این موضوع، از حساسیت ویژهای هم برای سوی نهادهای بینالمللی فوتبال برخوردار است، اما درحال حاضر سه وزارتخانه در فوتبال ایران تیمداری میکنند، از وزارت ورزش گرفته که متولی سرخابیهای پایتخت است تا وزارت نفت و تیمهای دائمالمحروم نفتی و وزارت صمت و صنعتیهای غالبا متمول لیگ! که ماحصل تمامِ این تیمداریها، فوتبال ایران را در لجنزارِ ورشکستگی قرار داده و میلیارد میلیارد سرمایه ملی را به یغما برده است.
حال چرا میگوییم فوتبال دولتی ایران ورشکسته است؛ اگر نیمنگاهی به بدهیهای فدراسیون فوتبال و سرخابیهای پایتخت داشته باشیم، درمییابیم که علاوه بر استقلال و پرسپولیس که سالیانی است با لِیبلِ اَبربدهکاران ورزش کشور شناخته میشوند و عزمی هم برای رهاییسازی آنها از وضعیت فعلیشان وجود ندارد، فدراسیون فوتبال ایران هم پابهپای سرخابیها، غرق در بدهکاری است، در شرایطی که سال به سال به تعداد صفرهای این ارقام نجومی نیز افزوده میشود تا فوتبال ما هر فصل، ورشکستهتر ادامه به حیاتش میدهد!
در شرایطی که هر سال، این شرایط اسفناکتر میشود، رخدادهای آن، دومینووار رنگِ تکرار به خود میگیرد که آن ورشکستگی و این ادامه حیات، درحالی به صورت دو خط موازی، راهِ یکدیگر را هیچگاه قطع نمیکنند، که تمامِ هزینههای گزاف مذکور، تنها از جیبِ بیتالمال یا همان سرمایه عمومیِ امثالِ من و شما هزینه میشود، رازِ بقای این نوع فوتبال در کشورمان هم دقیقا همین از جیب مردم نان خوردن است، یعنی خرج و مخارج و بریز و بپاشهای هرفصل بیش از فصل قبل میشود، در همین جهت، بدهیها هم با سرعت غیرقابل وصفی افزایش پیدا میکند و فوتبال ایران هم به مراتب فقیرتر میشود، اما به دلیل صرفا دولتی یا خصولتی بودن آن، هرسال ورشکستهتر، از جیب مردم بیشتر ارتزاق میکنند و ادامه حیات میدهد!
برای اصلاح نظامباشگاهداری فوتبال ایران، باید به دنبال تغییر دیدگاه بود، فوتبال دولتیِ خصولتی ایران، اجازه فعالیت را به بخش واقعی خصوصی نمیدهد، زیرا نفعی برای آنها ندارد، با این نگاه و رویکرد منفی رخنه کرده در فوتبال ایران، رغبتی برای ورود بخش خصوصی به فوتبال وجود ندارد، زیرا در وهله اول، صرفا خصوصیهای توان رقابت با خصولتیها و دولتیها را ندارد و در وهله بعد، دلیلی برای ورود بخش خصوصی به فوتبال ایران باقی نمانده است، زیرا تمام راههای درآمدزایی بسته شده و به علت اینکه فوتبال ما حرفهای نیست، بازار رقابتی وجود ندارد و مقولههایی چون حق پخش تلویزیونی و... معنایی در فوتبال ایران ندارد.
حال در وضعیت فعلی درخصوص شرایط استقلال و پرسپولیس، مدتهاست با روی کار آمدن دولتهای مختلف، با موضوع خصوصیسازی سرخابیها لفاظیهای بسیاری شده است و هنوز هم مشخص نیست، این مبحث چه پایانی خواهد داشت.
خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس، در اصل موضوع مثبتی است، اما اینکه چطور میخواهد، تنها دو تیم خصوصی شود و مابقی تیمها به همان شکل دولتی یا خصولتی اداره شوند، ابهام اول این موضوع است که در مرحله اقدام و عمل در طرح خصوصیسازی باید به آن توجه شود، اما نحوه اجراییسازی آن، یکی از مهمترین مباحث موجود است، در شرایطی که اگر اجرای پروسه خصوصیسازی برخلاف قانون باشد، ایجاد رانت میکند و اختصاصسازی را در فوتبال را باب میکند و آن وقت استقلال و پرسپولیس تبدیل به ارث پدری آقایانی میشود که افراد بالادستی میخواهند و دیگر هواداران و پیشکسوتان نقشی در این دو باشگاه نخواهند داشت.
همچنین برای تامین اعتبار در جهت درآمدزایی این دو باشگاه در آینده نیز برنامه مناسب وجود داشته باشد، زیرا در حال حاضر استقلال و پرسپولیس هیچ راهِ درآمدزایی خاصی ندارند و اگر مقوله اسپانسرینگ نباشد، باید کاسه گدایی به دست بگیرند.
در موضوع واگذاری سهام نیز، باید دقت عمل وجود داشته باشد، عرضه چند درصد از سهام سرخابیها بازهم همان شعارگرایی و لفاظی است که اینبار با چاشنی سوءمدیریت به خورد اهالی فوتبال داده میشود، زیرا بخش قابل توجهای از سهام باشگاه هنوز هم در دست دولت است و تمام عزل و نصبهای باشگاههای استقلال و پرسپولیس، بازهم توسط دولتیها انجام میشود تا این مدیریت فشل همچنان در استقلال و پرسپولیس وجود داشته باشد، حال اینکه دولت استقلال و پرسپولیس را با چه شرایطی در اختیار گرفته و حالا با چه دلیل و برهانی میخواهد سهامفروشی کند هم از دیگر ابهامات این موضوع است.
حال اگر خصوصیسازی به روش قانونی هم انجام شود، دو باشگاهی که هرساله درحال ضرردهی هستند و هیچ شباهتی به بنگاههای اقتصادی سودده ندارند، چه رغبتی برای بخش خصوصی وجود خواهد داشت تا سهام این دو باشگاه را خریداری کنند؟
گرچه بهترین کار برای واگذاری استقلال و پرسپولیس، واگذاری مدیریت باشگاه به پیشکسوتان و هواداران باشگاهها است، آن وقت میتوان به روشهای نوینی که باشگاههای بزرگ دنیا اداره میشوند، استقلال و پرسپولیس را با نظارت اداره کند.
اما حالا که بحث تغییرات مدیریتی در استقلال و پرسپولیس بالا گرفته است، بهترین زمان ممکن برای وزارت ورزش و جوانان دولت سیزدهم است تا کلنگِ تغییر ساختار در استقلال و پرسپولیس زده شود! در وهله اول وزارت ورزش و جوانان در اسرع وقت باید از مجامع سرخابیهای پایتخت جدا شود، طرح نصب یک رئیس مجمع و انتخاب اعضای هیات مدیره و سپس انتخاب یک مدیرعامل طرح درستی به شمار میرود اما نه برای استفاده از مدیران سفارشی و امتحان پس داده! بلکه باید اداره باشگاهها در اختیار گروهی از نخبگان ورزشی و اقتصادی قرار گیرد، افرادی که برای مدیریت باشگاه اهلیت داشته باشند، کسانی که طبق کارنامهای که دارند، مقبول پیشکسوتان و هواداران باشگاههای استقلال و پرسپولیس باشند.
پس استفاده از نیروهای متخصص برای تشکیل یک مجمع مستقل، قدرتمند و خبره، الزامی برای وزارت ورزش و جوانان در آغاز پروسه تحول در ساختارهای باشگاههای استقلال و پرسپولیس است، تا با آزادسازی سرمایههای باشگاهها و تبدیل آنها به یک برند تجاری معتبر پروسه واگذاری قانونی باشگاه اجرایی شود تا پس از مدتها، واژه حرفهای برازنده سرخابیهای تهران شود، در نهایت امیدواریم، دکتر سجادی به عنوان وزیر ورزش دولت سیزدهم، در مقابل فشارهای بیرونی تسلیم نشوند و با یک برنامه مدون، مقوله اصلاح نظامباشگاهداری را در فوتبال کشور آغاز کند، یقینا اگر این مهم در دولت سیزدهم صورت گیرد، سجادی و دیگر همکارانشان در دولت، بزرگترین خدمت را به جامعه ورزش کردهاند.
محمدرضا ولیزاده
نظر شما