به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ نوید کاشانینژاد در یکی از آخرین روزهای پاییز سال 1363 در تهران به دنیا آمد. مثل همه دهه شصتیها خاطرات مدرسهاش را در کلاسهایی شلوغ با نیمکتهای سه نفره و رقابت شدید و استرس بسیار بین دانشآموزان به یاد میآورد. در این مورد میگوید: یادم میآید زمانی که امتحان داشتیم، چون فضای کافی برای بچهها نبود، یک نفر باید زیر میز مینشست و ممتحن بالای میز میرفت که بچهها تقلب نکنند.
پس از اخذ مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود در رشته مهندسی مکانیک، با بورسیه آژانس علوم، فناور یو تحقیقات (A*STAR) کشور سنگاپور، در دانشگاه صنعتی نانیانگ تحصیلات تکمیلی خود را در مقطع دکتری ادامه داد. در آنجا با پروفسور نام-ترانگ انگوین که یکی از پیشگامان رشته ریزسیالشناسی است، آشنا شد و تز دکتریاش را تحت نظارت او و با عنوان بررسی مکانیک سیالات جریان در میکروکانالهای آبگریز با موفقیت به پایان رساند.
پس از بازگشت به ایران، در سال 1393 از طریق بخش امور بینالملل امور نخبگان برای دوره پستدکتری بورسیه گرفت و در دانشگاه صنعتی شریف به عنوان استادیار مهمان در رشته مهندسی مکانیک سیالات شروع به تحقیق و تدریس کرد.
نوید کاشانینژاد هماکنون محقق ارشد پژوهشگاه فناوری میکرو و نانوتکنولوژی کوئینزلند در استرالیاست و یکی از 6 پژوهشگر برتر از دانشگاه گریفیث است که در سال جاری موفق به اخذ فلوشیپ DECRA از شورای پژوهش استرالیا شده است.
مصاحبه ما را با این محقق میخوانید:
چه شد که بعد از برگشتن به ایران تصمیم گرفتید دوباره به خارج از کشور مهاجرت کنید؟
در دانشگاه صنعتی شریف با پروفسور محمد سعید سعیدی، دانشآموخته دانشگاه MIT و استاد دانشگاه شریف، آشنا شدم و در زمینه «تومور روی تراشه» شروع به همکاری با او کردم. در این پروژه تحقیقاتی، هدف کشت سلولهای سرطانی روی تراشههای میکروفلوئیدیکی و تست داروهای مختلف روی آنها بود تا مناسبترین دوز دارویی پیدا شود. در این پروژه، چند نفر از رشتههای مختلف مهندسی، پاتولوژی، پزشکی و زیستفناوری فعالیت میکردند. در همین راستا با موسسه سرطان وارد مذاکره شدیم و این موسسه برای توسعه این تحقیقات از ما حمایت مالی کرد. با این حال، پروپوزالی برای معاونت علمی ریاست جمهوری نوشتیم و بالغ بر هشت جلسه به همراه دکتر سعیدی و از طرف دانشگاه شریف با افراد مسئول معاونت برگزار کردیم، اما در نهایت نتوانستیم بودجه تحقیقاتی را دریافت کنیم. اما شخص دیگری که وابسته به یکی از موسسات تحقیقاتی در کشور بود و در زمینه مشابه کار پژوهشی ما کار میکرد، توانست بیش از ده برابر از این بودجه را برای تحقیقاتش دریافت کند.
در این زمان یاد یک جمله افتادم که میگوید: «شلخته درو کنید تا چیزی گیر خوشهچینها بیاید». حتی معاونت سعی نکرد که برای توسعه پژوهشهایمان کمک ناچیزی به ما بکند.
این ماجرا موجب شد که دوباره تصمیم به مهاجرت بگیرم و این بار استرالیا را انتخاب کردم.
تاکنون چه دستاوردهایی داشتهاید؟
بیشتر کارهای پژوهشی من در در زمینه میکروفلوئییدیک یا تراشههای ریزسیالی برای کاربردهای پزشکی است. به خصوص علاقه زیادی به طراحی این سیستمها با الهام از طبیعت یا همان زیستهمانندسازی دارم. در حقیقت اساس این علم مدلهای طبیعی زیستی است که با مطالعه فیزیولوژی آنها میتوان به طراحی و ساخت بهینه سامانههای نوین فناورانه پرداخت. یکی از این کارها، طراحی و ساخت سطوح ابرآبگریز (superhydrophobic) بوده است.
در طول دوران دکتری، موفق به تعریف پارامتر جدیدی از سطوح با الگوهای میکرو شدم که روی آبگریز بودن قطرات از نظر بنیادی تاثیرگذار بود و سپس نشان دادم که با قرار دادن این سطوح در داخل میکروکانالها نیروی درگ تحت تاثیر قرار میگیرد. زمانی که جسمی در یک سیال در حال حرکت است، به نیرویی که در جهت جریان به جسم وارد میشود، نیروی درگ گفته میشود.
هر چقدر قطر میکروکانالها –محل جریان سیالات- کم شود و به کمتر از یک میلیمتر برسد، افت فشار بیشتر میشود و در نتیجه نیروی پمپاژ زیادتری نیاز است تا سیال درون میکروکانال با دبی ثابت جریان پیدا کند. اما با طراحی بهینه این میکروکانالها میتوان نیروی درگ را تا حد زیادی کم کرد و کم کردن نیروی درگ یعنی کاهش مصرف انرژی و این به مثابه هزینه کمتر است که در زمینه میکروفلوئید مساله بسیار مهمی به شمار میآید.
در مورد مساله آبگریزی دو مثال میزنم. پوست کوسه را در نظر بگیرید که به شدت ابرآبگریز است. پوست کوسه با فلسهای غیر متراکم دندانی شکل به ابعاد میکرون و نانو پوشیده شده که دندانههای پوستی نامیده میشوند. زمانی که آب با بدن کوسه برخورد میکند، کامل با سطح بدن آن در تماس نیست و در نتیجه یک سری بالشتکهای هوایی در سطح پوست ایجاد میشود که به کوسه امکان میدهد یکی از سریعترین آبزیان دریا شود. در واقع این بالشتکها باعث کاهش شدید نیروی درگ و در نهایت افزایش سرعت حرکت کوسه در آب میشوند.
مثال دیگر برگ گل لوتوس یا نیلوفر آبی است که در این زمینه خاطرهای دارم. زمانی که برای گرفتن برگه خروج به وزارت علوم رفته بودم، بالای سر یکی از مسئولان متنی با این مضمون نوشته بود که «نیلوفر آبی در مرداب میروید تا ثابت کند در سختترین شرایط نیز میتوان زیباترینها را خلق کرد» زمانی که این مسئول از من پرسید که روی چه مبحثی کار پژوهشی میکنی، گفتم روی همان موضوعی که شما بالای سرتان زدهاید.
نیلوفر آبی به دلیل وجود پستی و بلندیهایی در مقیاس میکرو و نانو که روی برگ آن قرار دارد و با میکروسکوپ الکترونی قابل مشاهده است، خاصیت ابرآبگریزی دارد و هیچگاه کثیف نمیشود.
در حال حاضر عمده فعالیت من در زمینه طراحی و ساخت دستگاههای میکروفلوئیدیک با کاربردهای بیولوژی و پزشکی است. به عنوان مثال، سرپرست یک تیم تحقیقاتی هستم که روی طراحی و ساخت میکرونیدل یا ریزسوزنهایی تحقیق میکنیم که برای تزریق واکسن و تشخیص زودهنگام بیماریها کاربرد دارند. میکرونیدلها سوزنهایی هستند که طولشان کمتر از یک میلیمتر است و از آنها به عنوان سوزنهای بدون درد یاد میشود. چون تنها در لایههای سطحی پوست مانند استراتوم کورنیوم نفوذ میکنند و موجب تحریک گیرندههای عصبی که در لایههای عمیقتری از پوست قرار دارند، نمیشوند. از این رو طراحی و ساخت آرایه میکرونیدلها با قابلیت تزریق دارو و همچنین بررسی مارکرهای بیولوژیکی در داخل مایع میان بافتی که در لایههای ابتدایی پوست (پیش از رگهای خونی) و حاوی منبع عظیمی از اطلاعات بالینی انسان هستند، نسل جدیدی از پلتفرمهای مهندسی برای دارورسانی و تشخیص زودهنگام بیماریها محسوب میشود. جالب است که این فناوری نیز با الهام از طبیعت و ایجاد جریان مویرگی در اثر نیش پشه پایهگذاری شده است.
از دیگر عمده فعالیتهای پژوهشی من، توسعه و ساخت پلتفرمهای میکروفلوئیدیکی است که برای کشت سلولی و دارو رسانی کاربرد دارند. این بخش نیز با نگاه به پزشکی شخصیسازی شده میتواند به عنوان نسل آینده پلتفرمهای مهندسی پزشکی برای درمان موثر بیماریها، به خصوص بیماری سرطان، تلقی شود.
آینده علم زیستفناوری را چطور ترسیم میکنید؟
فکر میکنم از خیلی از مباحثی که در آکادمیک توسعه پیدا میکند، به سختی میتوان یک نمونه اولیه طراحی کرد، ولی در بخش میکروفلوئیدیک و با توجه به رویکرد جدید دولت استرالیا هماکنون استارتاپها و شرکتهای بزرگ و کوچک به این صنعت اهمیت بیشتری میدهند و شخصیسازی درمان و تشخیص زودهنگام بیماریها در بخش پزشکی بسیار کاربردی و عملی است و تا ۱۰ سال آینده به شکل تستهای استاندارد درخواهد آمد. با این حال، امیدوارم که با کمک علم مهندسی، علم زیستفناوری نه تنها در بخش پزشکی بلکه در بخشهای دیگر کاربردی شوند.
معمولا در اوقات فراغت چه کارهایی انجام میدهید؟
بیشتر اوقات را با خانوادهام میگذرانم. به همراه آنها فیلم تماشا میکنم و گاهی هم کتاب میخوانم.
از نظر شما محققان ایرانی از نظر علوم و فناوری در چه سطحی هستند و چقدر با سطح جهانی فاصله دارند؟
با توجه به اینکه استاد راهنمای چند دانشجو در دانشگاه شریف در زمینه طراحی میکروفلوئیدها برای دارورسانی بودهام، میبینم که محققان ایرانی از نظر سطح معلومات و حتی امکانات پایهای مثلا در زمینه کشت سلولی هیچ تفاوتی با محققان استرالیا ندارند. چون این حوزه پژوهشی کاملا جدید است، بیشتر از دانش و امکانات، انگیزه و پشتکار محققان اهمیت ویژهای دارد و محققان ایرانی با وجود کمبود امکانات، با انگیزه زیادی که دارند در این زمینه خیلی خوب عمل میکنند.
نظام آموزش عالی ایران در مقایسه با استرالیا چه مزایا یا معایب و نقصهایی دارد؟
بزرگترین عیب نظام آموزش عالی ایران شرایط استرسزایی است که برای دانشجویان ایجاد میکند و همچنین حجم زیاد دروسی است که دانشجویان باید بگذرانند. در صورتی که در استرالیا حتی در مقاطع دبستان تا دبیرستان برای اینکه بچهها استرس نگیرند، اصلا حرفی از امتحان نیست و بچهها براساس عملکرد دوره تحصیلی ارزیابی میشوند. هدف و محور اصلی آموزش به طور کلی در استرالیا، یادگیری مهارتهای مختلف از جمله مهارتهای اجتماعی است.
نظام آموزشی که ما در آن درس خواندیم مدرک محور بود ولی نظام آموزشی استرالیا بیشتر مهارت محور است. به نظرم بعضی زمانها نظام آموزشی ما آنقدر دچار حاشیه میشود که از اصل قضیه خارج میشود. به عنوان مثال در دانشگاههای ایران تحصیل در مقطع دکتری بسیار طاقتفرساست. PhD مخفف Doctor of Philosophy است، در حالی که در این مقطع خیلی به فلسفه یادگیری و پژوهش نمیپردازیم. دانشجویان دو تا سه سال صرفا باید درسهای مختلف را بگذرانند بدون اینکه بتوانند با آسودگی خاطر به کارهای پژوهشی بپردازند. بنابراین معمولا دوره دکتری بسیار طولانی و بعضی وقتها طاقتفرسا میشود و در آخر ممکن است بازدهی مورد نظر را هم نداشته باشد. ولی در استرالیا دوره دکتری صرفا تحقیق و پژوهش است و دانشجو در بیشتر موارد درگیر کار و تحقیق روی موضوعی بهروز است که معمولا در جهت گرنت پژوهشی استاد راهنمای دانشجو است و پس از فارغالتحصیلی معمولا مسیر پیدا کردن کار مرتبط هموارتر است.
نکته بعدی در نظام آموزشی اینجا، حداقل در مقطع آموزش عالی، آمادهسازی گام به گام محقق برای راهنمایی دانشجویان دکتری است. در اینجا بیش از یک سال باید در کارگاههای آموزشی که در مورد نحوه راهنمایی موثر دانشجویان دکتری است شرکت کرد. به عنوان مثال، یکی از این کارگاهها که اخیرا من شرکت کردم در مورد سلامت روان دانشجویان مقطع دکتری و نحوه برخورد کارآمد با آنها بود که بسیار مفید بود. مثلا افسردگی، اظطراب و استرس از عوامل عدم پیشرفت دانشجو در این مقطع است که باید به موقع شناسایی و با روشهای رواندرمانی مناسب درمان شود. مشاورههای رواندرمانی برای دانشجویان مقطع دکتری در استرالیا رایگان است.
در نهایت، به نظر من، بزرگترین مزیت سیستم آموزش عالی ایران خود دانشجوها و جوانان ایرانی است.
فرق تحقیقات در ایران با استرالیا در چیست؟
نکته جالبی که در مورد تحقیقات در استرالیا وجود دارد، میزان بودجهای است که دولت این کشور برای پروژههای علمی در نظر میگیرد. در سال جاری با وجود کرونا و مشکلات اقتصادی ناشی از آن، دولت استرالیا بالغ بر 1/2 میلیارد دلار استرالیا بودجه پژوهشی برای دانشگاهها اختصاص داد. باید در نظر گرفت که در استرالیا در مجموع 43 دانشگاه وجود دارد که به مراتب کمتر از تعداد دانشگاههای داخل ایران است. من در مورد میزان بودجه پژوهشی ایران اطلاعی ندارم و اتفاقا همین نکته یکی از تفاوتهای اصلی استرالیا با ایران است. در استرالیا وزارت علوم موظف است آمار دقیق بودجههای پژوهشی را در اختیار عموم قرار دهد. حتی پارلمان این کشور، این وزارت را دو سال پیش موظف کرد که لیست تمام پروژههای پژوهشی که امتیاز لازم برای دریافت گرنت را کسب کردهاند و صرفا نیاز به تائید وزیر علوم دارند را نیز منتشر کند تا مشخص شود خود شخص وزیر چه پروژههایی را شخصا رد و یا تائید کرده است.
از دیگر نکات جالب گرنت پژوهشی در استرالیا، طبقهبندی بسیار مناسب بودجههای تحقیقاتی است. به عنوان مثال، شورای پژوهش استرالیا چهار دستهبندی برای بودجههای پژوهشی دارد: 1) فلوشیپ 2) اکتشافی 3) خرید تجهیزات و 4) همکاری با صنعت. به عنوان مثال در بودجه تحقیقاتی فلوشیپ، حقوق محقق هم لحاظ میشود و او میتواند در صورت کسب این بودجه، در هر دانشگاهی در استرالیا به مدت مشخص (بین سه تا پنج سال) به صورت تمام وقت مشغول کار تحقیقاتی شود. بنابراین لزومی ندارد که حتما به عنوان استادیار و یا دانشیار استخدام دانشگاه خاصی شود و بخشی از زمان خود را به تدریس نیز بپردازد.
بیشترین میزان موفقیت کسب بودجه مربوط به پروژههای ارتباط با صنعت است که شانس موفقیت آن بیش از دو برابر سایر گرنتهای پژوهشی است. به عنوان مثال در سال 2019، حدود هزار و ۱۶۰ متقاضی برای دریافت DECRA فلوشیپ به شورای پژوهش استرالیا پروپوزال پژوهشی ارسال کردند که تنها 200 پروپزال با بودجه کلی حدودا 77 میلیون دلار استرالیا مورد موافقت قرار گرفت (17/2 درصد شانس موفقیت وجود دارد). در همان سال 443 پروپزال پژوهشی برای ارتباط با صنعت به همین شورا ارائه شد که در نهایت 175 مورد آنها با بودجه کلی 78 میلیون دلار مورد موافقت قرار گرفت (40/5 درصد شانس موفقیت). در این پژوهش باید حداقل 50 درصد بودجه از جانب یک بخش صنعتی مرتبط با پروژه تامین شود و آن بخش تا فاز تولید محصول تعامل مستقیم با دانشگاه داشته باشد.
البته لازم به ذکر است که امتیازات و مزایایی که بخش بینالملل امور نخبگان ایران برای جذب و همکاری با متخصصان ایرانی در نظر گرفته میتواند نقطه عطفی در زمینه انجام کارهای پژوهشی در کشور باشد.
نقطه ضعف دانشجویانی که از ایران به استرالیا برای تحصیل مهاجرت میکنند، چیست؟
نقطه ضعف همه ما این است که زمانی که در ایران هستیم کلی انگیزه برای رفتن به خارج از کشور داریم و سیستم خارج از کشور را بدون نقص و کامل میبینیم. تازه زمانی که وارد سیستم جدید میشویم، متوجه میشویم که هر جایی معایب خاص خود را دارد و همین امر ممکن است ما را دلسرد کند.
زمانی که وارد کشور دیگری میشوید، اتفاقات و شرایط چیزی نیست که پیشبینی کرده باشید و در نتیجه دغدغههایی برای شما ایجاد میشود که اصلا قبلا فکرش را نکردهاید. با این حال، نگرش دانشگاههای خارج از جمله استرالیا نسبت به دانشجوهای ایرانی بسیار مثبت است.
در لابراتواری که در آن کار میکنم، اکثریت کارمندان غیراسترالیایی هستند، زیرا کمتر کسی در استرالیا علاقه به گرفتن دکتری دارد. از آنجا که حقوق صنعت خیلی بالاتر از حقوق یک دانشجوی دکتری است، اکثرا بعد از دوره لیسانس جذب صنعت میشوند. از این رو، در دوره دکتری، اکثر دانشجوها مهاجرند. با این حال، دانشجوهای ایرانی به دلیل هوش بالا و پشتکار زیاد جزو دانشجوهای موفق هستند.
میزان حقوق شما نسبت به درآمد افراد متوسط جامعه استرالیا چقدر است؟
حقوق ما بسته به سمت شغلی تغییر میکند و از میانگین شروع میشود و میتواند حتی از حقوق صنعت هم بالاتر برود. من به عنوان محقق حدود دو برابر افراد متوسط حقوق میگیرم، ولی نسبت به کسی که لیسانس مهندسی دارد و و مثلا ۱۰ سال سابقه کار در صنعت استرالیا را دارد، ممکن است پایینتر باشد.
بزرگترین شکست و موفقیتتان در زندگی چه بوده؟
در زندگی پستیها و بلندیهای زیادی وجود دارد و شکستها جز لاینفک هر موفقیتی هستند. به نظر من هیچ شکست یا موفقیتی آنقدر بزرگ نیستند که به خاطر سپرده شوند. همه اینها جزو تجربه زندگی هستند و مهم این است که این شکستها در مسیر هدف اولیه باشند که در آن صورت تجربهای گرانقدر محسوب میشوند. به عنوان مثال اکثر فارغالتحصیلان مقطع دکترا، دو سال اول پس از اخذ مدرک را دوران طلایی برای استخدام و تثبیت موقعیت آکادمیک میدانند. من در سال 2013 برخلاف اکثر هم دورهایهایم که به دوره پستداک در خارج از کشور ادامه دادند، به ایران برگشتم. تحقیق و کار آکادمیک در ایران برای من تجربههای ارزشمندی بود، ولی بسیاری از هم دورهایها و دوستانم آن را بزرگترین اشتباه آکادمیک من میدانستند. با این حال توانستم با تلاش و برنامهریزی مجددا جایگاهم را در دانشگاه تثبیت کنم و تجربههایم در ایران (بزرگترین شکست به نظر اطرافیان) تاثیر بسزایی در کسب موفقیت کنونی من که اخذ DECRA فلوشیپ (بزرگترین موفقیت-باز هم به نظر اطرافیان) بوده، داشته است.
چه توصیهای به جوانان ایرانی دارید؟
موفقیت چارچوبهایی دارد و زمانی که شما در آن چارچوبها قرار بگیرید به موفقیت میرسید. البته من به عنصر شانس هم معتقدم و به نظرم در کنار پشتکار و تلاش، شانس هم در موفقیت ما دخیل است. در زندگی باید مهرهها را مانند بازی شطرنج چید و بعد با سختکوشی، انگیزه داشتن و برنامهریزی خوب و همچنین با تکیه بر شانس و امید مثل بازی تخته نرد جلو رفت.
به جوانان توصیه میکنم که حتما کتاب «عادتهای اتمی» را مطالعه کنند. این کتاب به ما یاد میدهد که چگونه با شناخت عادتهای کوچک و مدیریت آنها، هر روز یک درصد بهتر شویم. هر روز یک درصد بهتر شدن، معادل سالی 37 برابر بهتر شدن است. به قول جیمز کلیر، نویسنده کتاب عادتهای اتمی، همین رفتارها و عادتهای کوچک است که تعیین میکند پنج سال بعد کجا هستیم و چقدر موفق شدهایم یا شکست خوردهایم.
زمانی که در استرالیا هستید، برای چه چیزی در ایران دلتان تنگ میشود؟
برای همه چیز. برای تمام خاطرات بچگی، نوجوانی و جوانی. برای خانوادهام، به خصوص مادر و دوستان صمیمیام. برای فوتبال بازی کردن در کوچهها. برای بستنی خوردن بعد بازیها. برای مرام و معرفتهای خاص دوستانم. برای همه لحظات کنار هم بودن...
بزرگترین آرزویتان برای خودتان و برای دنیا چیست؟
یکی از آرزوهایم این است که در زمینه شخصیسازی پزشکی و زیستحسگرها به دستاورد خوبی برسم و آنها را از سطح مقاله به سطح یک ابزار درآورم تا استفادهای از آن شود و به قول معروف عالم بیعمل نمانم. در زندگی شخصیام هم دوست دارم که وظایفم را به عنوان پدر و همسر به خوبی انجام دهم.
امیدوارم که روابط انسانها بهبود پیدا کند و همدیگر را بیشتر دوست داشته باشند.
آرزوی پدر و مادرتان برای شما چه بوده؟ آیا به آرزوی آنها رسیدهاید؟
از نظر مدرک تحصیلی چون هم دکترم و هم مهندس، حتما به آرزویشان رسیدهاند (با خنده). البته پدرم متاسفانه دقیقا یک هفته پیش از دفاع پایاننامه کارشناسی ارشدم از دنیا رفت و امیدوارم از من راضی بوده باشد. اما از آنجا که مادرم در ایران زندگی میکند و هماکنون به دلیل سن و سالش نیاز بیشتری به من دارد، احساس میکنم نتوانستم آنطور که باید از او حمایت عاطفی بکنم. به همین دلیل یکی از حسرتهایم بودن در کنار مادرم است.
چند فرزند دارید؟ آیا تحقیقات باعث میشود که به خانوادهتان لطمهای وارد شود؟ شما چطور مدیریت میکنید؟
دو تا پسر دارم. نداشتن ساعت کاری یکی از بزرگترین دغدغههای یک محقق و همینطور من به شمار میرود و همین امر موجب میشود که وقت و تمرکز کافی را برای خانواده نداشته باشم. برقرار کردن تعادل بین کار و زندگی بزرگترین چالش من به شمار میرود، ولی سعی میکنم که با برنامهریزی این چالش را مدیریت کنم.
نظر شما