به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ هنگام تعامل با جهان، دائما اطلاعاتی غیرقابل اعتماد یا ناقص در اختیار ما قرار میگیرد؛ از صداهای درهم و برهم در یک اتاق شلوغ گرفته تا افراد ناشناس با انگیزههای ناشناخته. مغز ما به حدی مجهز است که میتواند کیفیت شواهد مورد نیاز برای تصمیمگیری را ارزیابی کند و به ما امکان میدهد که نتیجهگیری سریع انجام ندهیم.
دانشمندان مغز و اعصاب موسسه تحقیقات مغزی «مکگاورن» موسسه فناوری ماساچوست یا MIT در مطالعه جدیدی مدارهای کلیدی مغز را بررسی کردهاند که به تصمیمگیری در شرایط عدم قطعیت کمک میکند. آنها با مطالعه نحوه تفسیر نشانههای حسی مبهم در موشها، نورونهایی را کشف کردهاند که مغز را از استفاده از اطلاعات غیرقابل اعتماد بازمیدارد.
نتایج این مطالعه که در مجله «نیچر» منتشر شده، به محققان در توسعه درمانهای اسکیزوفرنی و بیماریهای مرتبط که علائم آنها تا حدودی به ناتوانی افراد در سنجش موثر عدم قطعیت برمیگردد، کمک خواهد کرد.
رمزگشایی ابهام
مایکل هالاسا، دانشیار علوم مغزی و شناختی MIT، میگوید: بسیاری از شناختها مربوط به بررسی انواع مختلف عدم قطعیت در مغز است و توضیح میدهد که همه ما باید از اطلاعات مبهم برای نتیجهگیری در مورد آنچه در جهان اتفاق میافتد استفاده کنیم. بخشی از این شناخت تشخیص میزان اطمینان در تصمیمگیری است و هنگامی که این فرآیند با شکست مواجه میشود، تفسیر ما را از جهان پیرامون به طرز چشمگیری تغییر میدهد.
او میافزاید: از نظر من، اختلالات طیف اسکیزوفرنی در واقع اختلال استنباط مناسب در مورد علل وقایع با آن چیزی است که دیگران فکر میکنند. بیماران مبتلا به این اختلال، اغلب بر اساس رویدادها یا نشانههایی که اکثر مردم آن را بیمعنی یا بیربط میدانند باورهای قوی ایجاد میکنند. آنها حتی ممکن است فرض کنند پیامهای پنهان در یک ضبط صوت مخدوش شده گنجانده شده یا نگران این باشند که افرادی که به آنها میخندند در حال نقشه کشیدن علیه آنها هستند. چنین چیزهایی غیرممکن نیست، اما توهم زمانی ایجاد میشود که بیمار تشخیص ندهد این اتفاقات بسیار بعید هستند.
این گروه پژوهشی قصد دارد کشف کند که چگونه مغز سالم با عدم قطعیت کنار میآید. تصویربرداری عملکردی از مغز نشان داده است که وقتی از مردم خواسته میشود صحنهای را یادآوری کنند، اما مطمئن نیستند به چه چیزی توجه کنند، بخشی از مغز به نام تالاموس مدیودورال فعال میشود. هرچه افراد برای این تصویرسازی کمتر راهنمایی شوند، تالاموس مدیودورال سختتر کار میکند.
تالاموس تقاطعی در مغز است که از سلولهایی تشکیل شده که مناطق دور مغز را به یکدیگر متصل میکند. ناحیه مدیودورال سیگنالهایی به قشر پیشپیشانی میفرستد؛ جایی که اطلاعات حسی با اهداف، خواستهها و دانش ما برای هدایت رفتار ادغام میشود. آزمایشهای قبلی هالاسا در آزمایشگاه نشان داد که تالاموس مدیودورسال به قشر پیشپیشانی کمک میکند تا در هنگام تصمیمگیری ، سیگنالهای مناسب را تنظیم و در صورت تغییر شرایط، سیگنالدهی را تنظیم کند. به طرز شگفتانگیزی، مشخص شده است که این ناحیه مغزی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی کمتر از سایر افراد فعال است.
تقسیم کار به روش مغز
هالاسا میگوید: تقسیم کار سادهای در مغز وجود دارد. یک منطقه به محتوای پیام اهمیت میدهد - این قشر پیشپیشانی است - و به نظر میرسد که تالاموس به میزان اطمینان ورودی اهمیت میدهد.
محققان در تالاموس مدیودورال زیرمجموعهای از سلولها را پیدا کردند که به ویژه هنگامی که نشانههای صوتی متضاد به حیوانات ارائه میشد، فعال بودند. این نورونها که مستقیما به قشر پیشپیشانی متصل میشوند، نورونهای بازدارندهای هستند که میتوانند سیگنالهای پایین دست را خنثی کنند. بنابراین وقتی شلیک میکنند، عملا مغز را از پردازش روی اطلاعات غیرقابل اعتماد باز میدارند. سلولهای نوع دیگر بر عدم قطعیتی که هنگام کم شدن سیگنالدهی ایجاد میشود، متمرکز شدهاند. در واقع، یک مدار اختصاصی برای ادغام شواهد در طول زمان برای استخراج معنا از این نوع ارزیابی وجود دارد.
آنها امیدوارند که در نهایت با استفاده از روشهای تحویل دارویی غیرتهاجمی و متمرکز در حال توسعه، مدارهای ناکارآمد را در بیماران مثل بیماران اسکیزوفرنی هدف قرار دهند.
محققان میگویند: ما هویت ژنتیکی این مدارها را میدانیم. همچنین میدانیم که آنها انواع خاصی از سلولهای گیرنده را بیان میکنند ، بنابراین میتوانیم داروهایی را پیدا کنیم که این گیرندهها را هدف قرار میدهند. سپس میتوانیم به طور خاص این داروها را در تالاموس مدیودورال رها کنیم تا مدارها به عنوان یک استراتژی درمانی بالقوه تعدیل شوند.
نظر شما