تغییر بنیادین در آموزش و پرورش قربانی شاخص محور نبودن سند تحول / مدیران کلان تخصص کافی ندارند

سند تحول بنیادین آموزش و پروش پس از گذشت ده سال همچنان در مرحله کلی‌گویی باقی مانده و هنوز عملیاتی نشده است و حجت الله بنیادی در گفت‌وگویی تفصیلی به تشریح دلایل این موضوع پرداخت.

۱۰ سال از تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می‌گذرد و جامعه در انتظار ایجاد نگرشی جدید در تعلیم و تربیت است تغییری که به نظر می‌رسد از صفحات سند تحول بیرون نرفته و نظام تعلیم و تربیت در ابتدائیات تغییر مانده است و هنوز موسسات کمک آموزشی و مدارس غیردولتی جایگزین‌های بهتری برای مدارس دولتی هستند. همچنان معلم‌ها به شرایط اعتراض دارند و پرمسئله‌ترین وزارت‌خانه آموزش و پرورش است، درحالی که قرار بود با اجرای سند تحول بنیادین عدالت آموزشی در کشور محقق شود. به دنبال بررسی دلایل اجرا نشدن یا نقص در اجرای این سند پای صحبت کارشناسان این حوزه نشستیم تا دلایل اجرایی نشدن آن را بررسی کنیم. حجت‌الله بنیادی؛ پژوهشگر، استاد دانشگاه و کارشناس آموزش و پرورش به سوالات خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز در این خصوص پاسخ داد که در ادامه می‌خوانید.

سند تحول فاقد شاخص است و نمی‌توان به عنوان برنامه‌ عملیاتی به آن نگاه کرد

بعد از گذشت قریب به ۱۰ سال از آغاز اجرای سند تحول بنیادین چرا هنوز تحول مورد انتظار محقق نشده است؟

سند تحول بنیادیت آموزش و پرورش یک مجموعه راهبردی است که برای بلند مدت تنظیم شده است و اجرای سند را باید در تدوین زیرنظام‌ها و برنامه‌های عملیاتی رصد کرد. زیرنظام‌ها شامل منابع انسانی، منابع مالی، برنامه درسی ملی و غیره می‌شوند و اگر هر کدام از این‌ها را بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که مشکلات ما در هر کدام از این بخش‌ها نه تنها کم نشده بلکه بیشتر هم شده است. این نشان‌دهنده کاستی‌های موجود در اجرای سند تا کنون است.

بخش کوچک اما بسیار مهم این اشکالات نشات گرفته از خود سند است؛ این سند یک سند اجرایی نیست و با رویکرد اینکه راهنمای اجرا باشد، تدوین نشده است. معمولا اسناد این چنین در سطح راهبردی موضوعات را مطرح می‌کنند و وارد بحث عملیات نمی‌شوند. در سندهایی که وارد عملیات می‌شوند، شاخص تعریف شده و اهداف به صورت شفاف مشخص می‌شوند. سند تحول بنیادین را نمی‌توان به عنوان برنامه‌ای راهبردی و عملیاتی تنظیم کرد.

یکی از بخش‌های مهم آموزش و پرورش نسبت دانش‌آموز به معلم است و آیا در سند تحول مثلا تعیین شده این نسبت در سال ۹۰ چه عددی است و در سال ۱۴۰۰ به چه عددی خواهد رسید؟ سهم سرانه دانش‌آموزی از تولید ناخالص داخلی هم از موارد این چنین است که در سند مشخص و هدف گذاری نشده است. این‌ها نشان می‌دهد که سند تحول فاقد شاخص است و نمی‌توان به عنوان برنامه‌ عملیاتی به آن نگاه کرد که با جزئیات راهنمای کار مدیران باشد. این بزرگ‌ترین ایرادات سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است.

نباید اجرای سند را بخشی مجزا دانست

نقش مدیران در اجرای سند، کجاست و آن‌ها چقدر در عدم تحقق اهداف سند موثر بودند؟

سهم مدیران از اجرای سند هم دیگر مشکلی است که برسر راه اجرای آن وجود دارد؛ زمانی که سندی تدوین می‌شود، باید همه سازوکارها وفعالیت‌های سازمان، برمبنای آن طراحی شوند. رویه فعلی مدیران بر این است که همان شیوه‌های سابق در مثلا تولید محتوا، تربیت معلم، ساخت و ساز مدارس و غیره را انجام دهند و در کنار آن ستادی تشکبل شود که جداگانه سند تحول بنیادین را اجرا کند اما این رویه غلطی است و سند تحول باید به عنوان سرمشق در نظر گرفته شده و همه امور متناظر با آنچه در سند تدوین شده، انجام شوند. در حقیقت اهداف سند باید در ساختار و وظایف سازمانی تعریف شود. مثلا در تقسیم بودجه به سند رجوع شود که کدام بخش دارای اولویت است اما در شرایط فعلی این اتفاق نمی‌افتد. درحقیقت نباید اجرای سند را بخشی مجزا دانست و باید سهم هر سازمان و مدیران در اجرای آن مشخص شود.

آقایان برای اجرای سند بودجه جداگانه‌ای مطالبه می‌کنند اما اجرای سند به این مفهوم است که از امروز هر کاری که قرار است انجام شود، براساس سند باشد. اجرای سند باید در تمام برنامه‌های آموزش و پرورش جاری شود؛ این تفکر و برداشت ناصحیح از سند دیگر مانع بر سر راه اجرای آن است.

چرا تاکنون جنبه‌های راهبردی سند مشخص نشده و همچنان در حالت خام و ناپخته باقی مانده است؟

بخشی از متخصصان آموزش و پرورش متخصصان تعلیم و تربیت و مسائلی هستند که مستقیما با فرایند آموزش ارتباط دارند. دستگاهی را با یک میلیون پرسنل درنظر بگیرید که برنامه‌ریزی کردن برای آن‌ها اعم از جذب و نظام پرداخت خود نیازمند متخصصان منابع انسانی و ساختار سازمانی است. برای ساخت و ساز و طراحی فضای آموزشی باید متخصصان عمران را در کنار متخصصان تعلیم و تربیت داشته باشیم که این‌ها محقق نشده است. در حال حاضر سهم چه کسانی در مدیریت کلان آموزش و پرورش بیشتر است؟ در حقیقت سهم کسانی بیشتر است که در فرایند تعلیم و تربیت درون مدرسه‌ای متخصص هستند و در حوزه مدیریت کلان آموزش و پرورش با این تعداد پرسنل تخصصی ندارند. این‌ها باعث می‌شود که هر حرفی هم که به میان بیاید، کلی و بدون مشخص شدن شیوه عملیاتی باشد؛ از ارتقای نظام تربیت معلم صحبت به میان می‌آید اما کسی از چگونگی آن حرفی نمی‌زند. در سند تحول هم از ارتقای کیفیت و توسعه عدالت صحبت شده اما چگونگی آن مشخص نشده است. کسانی مدیریت کلان را برعهده دارند که برای مدیریت راهبردی دستگاه آموزش و پرورش تخصص کافی نداشتند.

سهم مدرسه و معلم از اجرای سند ۱۰ درصد است

به نظر می‌رسد که در اجرای سند همه توجه‌ها معطوف به معلم و مدرسه است، اجرای سند بیشتر روی دوش کدام بخش است، مدیریت کلان یا نظام کوچک تری مانند مدرسه؟

عدالت آموزشی در چند بعد تامین می‌شود و یکی از شاخصه‌های آن تامین عادلانه معلم است اما در عمل این اتفاق نمی‌افتد؛ ما دوره‌ای چهارساله داریم که ادعا می‌شود، باکیفیت‌ترین است و دوره‌ای یک ساله هم وجود دارد که عملا کیفیت چندانی ندارد و بخش دیگر هم جذب نیروهایی است که حتی تناسب رشته ندارند؛ با وجود این مشکلات ما شعار توسعه عدالت آموزشی سر می‌دهیم درحالی که راهکاری برای چگونگی انجام آن ارائه نشده است. درحقیقت افرادی که مدیریت کلان را برعهده دارند یا بسیار کلی صحبت می‌کنند یا موضوع را درون مدرسه‌ای می‌بینند. ۹۰ درصد سند تحول در حوزه‌های ستادی یعنی از وزارت خانه تا منطقه باید اجرا شود تنها ۱۰ درصد برعهده معلم و مدرسه است و این ۱۰ درصد هم باید بعد از آنکه وزارت خانه و منطقه کار خود را انجام داند، قابل انجام است.

سند تحول باید در جذب نیروی انسانی تحول ایجاد کند و معلم با انگیزه و توانمند سرکلاس حضور داشته باشد و در شرایط کنونی مدیر به تنهایی چطور می‌تواند به معلم خود انگیزه دهد درحالی که نظام ناعادلانه پرداخت وجود دارد؟ تا زمانی که ۹۰ درصد اصلی اجرایی سند در وزارت خانه و منطقه محقق نشده نمی‌توان از معلم و مدرسه انتظار اجرای سند را داشت. آیا مدیر مدرسه اختیاری در طراحی فضای مدرسه دارد؟ پس اینکه دنبال اجرای سند از طریق مدرسه باشیم، کاری ناشدنی است. چگونگی عملیاتی شدن سند باید توسط کارشناسان خبره مشخص شود  تا میان کلان گویی‌ها و فرایندهای لازم برای اجرا ارتباطی منطقی برقرار کنند.

دوره‌های ضمن خدمت؛ کسب و کاری برای کافی نت‌ها

بخش مهمی از تحقق عدالت آموزشی توانمدسازی معلمان است اما آنچه امروز به عنوان ضمن خدمت شاهد آن هستیم، بیش از آنکه در توانمندسازی موثر باشد تنها شبیه به رفع تکلیف است. تحول در این حوزه چطور محقق می‌شود؟

ضمن خدمت‌هایی که امروز برگزار می‌شوند، بیشتر سوری و کسب و کاری برای کافی نت‌ها هستند؛ درصورتی که توانمندسازی معلمان مجموعه‌ای گسترده است که از تخصیص اختیار آغاز شده و تا مشارکت دادن معلم در فرایندهای تالیف کتب درسی و بازنگری آن‌ها ادامه پیدا می‌کند اما ما فقط توانمندسازی را به دوره‌های کم کیفیتی محدود کرده‌ایم که معلم نه از سر علاقه بلکه از ترس اینکه اگر در دوره شرکت نکند در رتبه‌بندی دچار مشکل شود، در این دوره‌ها شرکت می‌کند. از طرفی ساختار سازمانی آموزش و پرورش هم مبتنی بر سند تحول نیست؛ در گذشته مرکز آموزش نیروی انسانی و برنامه‌ریزی وجود داشت که این مرکز حذف و هم امر برنامه‌ریزی و هم نظام پرداخت و توانمندسازی به معاونت پشتیبانی واگذار شده است و این بخش توانایی و شایستگی رسیدگی به برخی از این امور را ندارد. متاسفانه برنامه‌ای برای توانمدسازی و ارتقای انگیزه معلمان وجود ندارد و همچنان ابهامی هم این میان وجود دارد که اصلا متولی این کار کدام بخش است؟

فکر می‌کنید برای اجرای سند در سطح وزارت خانه باید چه اتفاقی رخ دهد؟

سند تحول ۲۰۰ هدف دارد که ما باید اهداف را دسته‌بندی و برای اجرای هر دسته یک معاونت تشکیل دهیم که پیگیر اجرا باشند اما امروز چون ساختار به همان شیوه سنتی سابق است و تناسبی با اجرای سند ندارند، معاونت‌ها کار سابق را انجام می‌دهند و ستادی هم برای اجرای سند تشکیل شده که تاثیری هم نداشته و اگر به همین شیوه پیش برویم هم شاهد تحولی نخواهیم بود.  

انتهای پیام/

کد خبر: 1115919

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =