عزیزالله افشار کرمانی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه و حکمت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهرانمرکزی، در گفت وگو با خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز درباره ضرورت بازنگری در رشته علومانسانی اظهار کرد: وقتی مفهوم بازنگری در علوم انسانی را مطرح میکنیم، باید مشخص کنیم که در ذهنمان از بازنگری چه میگذرد و منظورمان از این مفهوم چیست؟ آیا منظور این است که مطالبی را که در رشته خاصی از علوم هست را مورد نقادی قرار دهیم و تعارضات و اشکالاتی که در هر مبحثی ممکن است وجود داشته باشد را روشن و کاستیهای آن علم را مشخص کنیم؟ یعنی اندیشه و تفکری را مورد نقد قرار دهیم. خب اگر فرض کنید یک نظریه در فلسفه، جامعهشناسی یا روانشناسی را بخواهیم نقد کنیم، باید یک اندیشه قوی و محکمتر از آن پیدا کنیم تا بتوانیم آن را نقد کنیم. نقد کردن بدون احاطه تفکر یک متفکر امکانناپذیر است؟ بنابراین اگر کسی نکتهای را در فلسفه اسلامی بخواهد نقد کند، لازمهاش این است که در آن رشته تبحر لازم داشته باشد. باید نظریات متفکران مختلف را در این زمینه خوانده و به آن احاطه داشته باشد و بتواند آنها را باهم مقایسه و بتواند وجه اختلاف و اشتراک، مبانی منطقی و عقلی آنها را پیدا کند تا بتواند نظر محکمتری ارایه کند.
این دانشیار گروه فلسفه در ادامه با بیان اینکه بازنگری در علوم انسانی چیزی نیست که بخشنامهای برای آن صادر کنیم مثل بقیه کارهای اداری و یک عده هم آن را بازنگری کنند، تاکید کرد: بازنگری علوم انسانی کار متفکران و اندیشمندان است و کار کسانی است که در یک رشته سالیان سال کار کرده و تخصص دارند و بر آن علم، احاطه کامل دارند. بنابراین یک کار کاملا فنی و تخصصی است و ما هم نمیتوانیم بخشنامهای برای آن صادر کنیم و دستور دهیم تا برای آن بازنگری صادر شود.
نوآوری درعلم فرمول ندارد
افشار کرمانی با تعریف مفهوم بازنگری ادامه داد: بازنگری به مفهوم نقد، نوآوری و یک علم را تکمیل و نظرات و تفکرات جدیدی برای آن ارایه کردن است. نظرات جدید نیاز به انسان متفکر و متخصص دارند، ما میتوانیم شرایط و منابع و امکانات را جور کنیم و در اختیار کسانی قرار دهیم که در یک رشتهای متخصص هستند تا آنها روی یک موضوع تفکر و تامل کنند و نقاط کاستی و خلل آن و راهکارهای رفع این کاستیها را مشخص کنند. میتوان چنین کارهایی برای این بازنگری انجام داد ولی اینها یک کار مدتدار و زمانبر است و یک کار ارتجالی و یکی دوساله نیست.
وی افزود: نوآوری درعلم فرمول ندارد، یعنی فیلسوفان علم وقتی درباره نوآوری و ابتکار بحث میکنند، تقریبا تا حالا کسی کشف نکرده که چگونه میتوان در این مورد ابتکار کرد. صدها متفکر دریک زمینه تحلیل، بررسی و تفحص میکنند و ممکن است که به ذهن کسی از این متفکران جرقه نویی بزند. بنابراین نوآوری یک بحث مدتدار و تاریخی است و یک چیز دفعی و ضرب الاجلی نیست.
نوآوری در علومانسانی معنای مشخصی ندارد
این استاد فلسفه اسلامی در ادامه تصریح کرد: گاه میتوان بین نظریههای مختلف علوم انسانی متفکران مختلف سراسر دنیا تحقیق و تفحص کرد، یعنی افکاری را که دیگران پدید آورده و خلق کردهاند را گزینش کنیم و جنبههایی که با فرهنگ اقتصادی، اجتماعی ما و مولفههای روانشناختی جامعه ما تناسب دارد را بیشتر مطرح و از آن استفاده کنیم که به تعبیری همان بومیسازی این نظریهها است. بنابراین نوآوری در علومانسانی خیلی معنای مشخصی ندارد یعنی وقتی آن نوشتهها و افکار کسانی که در این زمینه قلم میزنند را می خوانیم، خیلی مشخص نیست که افکار آنها از نوآوری چیست. آیا منظور این است که یک علم تازه یا فلسفه و هستیشناسی تازه ای را ارایه کنیم. متفکران در طول تاریخ اگر هم بحث نویی کردند، مبتنی بر تمام اندوختههای پیشینیان بوده است. یعنی هیچ جامعهشناس، روانشناس، فیلسوف و متفکر و روانشناسی را نمیشناسید که بدون کمک گرفتن از متفکران سابق، توانسته باشد ابتکار کرده باشد.
نباید به علم به چشم کالا نگاه کرد
افشار کرمانی با بیان اینکه وقتی این مکاتب مختلف را باهم مقایسه میکنیم، هیچ مکتبی تمام مولفههایش جدید نیست، ادامه داد: ممکن است متفکری در بخشهایی نوآوریهایی هم داشته باشد، بنابراین نباید به علم به چشم کالا نگاه کرد. متاسفانه یکی از مشکلات جامعه ما، نگاه کالا محور به همه چیز است. متاسفانه ما به فرهنگ و اندیشه و علومانسانی و همه مسایل همچون کارخانه تولید لباس نگاه میکنیم که با فرمان ما میتواند نوع، شکل و مدل لباسهایش از فردا تغییر کند. در عالم تفکر چنین چیزی وجود ندارد و تفکر بسیاربا کندی وبا تامل پیش میرود.
وی افزود: ولی اگر منظور ما از اصلاح علوم انسانی این است که تحولاتی که در علوم انسانی وجود دارد را متناسب با جامعه خود تغییر دهیم، آن هم کار افرادی است که دراین رشتهها کاملا تبحر داشته باشند. نمیتواند کسی که رشتهاش برای مثال پزشکی یا مهندسی است، درباره چگونگی تحول در علوم انسانی نظر دهد. این هم یکی از معضلات جامعه ما است که کسانی به دنبال تحول در علوم انسانی هستند که خودشان علوم انسانی نخواندهاند و با نظریات آن آشنایی ندارند. متاسفانه در جامعه ما برخی تصور می کنند که در علوم انسانی نیازی به تخصص و تبحر نیست.
کار پژوهشی غیر از کار اداری است
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی درباره آفتهای پژوهش در حوزه علوم انسانی تصریح کرد: یکی از دلایل مشکلات در حوزه پژوهش علوم انسانی این است که ما اداره درست کردهایم و یک سری از دوستان و آشنایان را دورهم جمع و بودجهای هم برای آن می گیریم و در واقع پاتوقی است که کنار هم جمع میشویم و بحثی و گپی هم میزنیم. بودجهای هم برای ادارات در طول سال تعریف میکنند و این جزو وظایف اداری آنها است. ولی کار پژوهشی غیر از کار اداری است، کار پژوهشی کمیسیون و تحقق آن مستلزم آدمهای اندیشمند، متفکر و علاقهمند است. نمیتوان نظام اداری برای کار پژوهشی تعریف کرد ولی میتوان لجستیک پژوهشی فراهم کرد. برای مثال میتوان جاهایی را در نظر گرفت و عناوین پژوهشی را مشخص و به آنها بدهیم، بعد بگوییم هرکسی که متفکر و پژوهشگر است، جواب این سوالها را برای ما پیدا کند. میتوان چنین کاری کرد ولی این پژوهش نیست بلکه فراهم کردن مقدمات مادی و اداری لازم برای کار پژوهشی است و بودجههای پژوهشی متاسفانه بودجههایی است که بیشتر در خدمت مدیران است برای کمک به رفقا و امتیاز دادن به کسانی که متقابلا آنها هم به این مدیران امتیاز دهند.
پژوهش کردن شغل نیست بلکه یک هنر است
این استاد دانشگاه با بیان اینکه بهتر است، مراکز پژوهشی کشور را هماهنگ کنیم، تصریح کرد: ما در کشور، سه جا برای پژوهش بیشتر نداریم که دانشگاه، آموزش و پرورش و یا حوزه علمیه است. به هر حال کسانی که در جامعه ما علم را پیش میبرند یا اساتید دانشگاه یا معلمان آموزش و پرورش و یا علمای حوزوی در حوزه علمیه هستند. ما باید بودجه را بین همینها پخش کنیم. این مراکز پژوهشی که ما درست کردیم باید اساسا با این مراکز مرتبط شوند نه اینکه یک سری افراد خاصی را استخدام کنیم که به عنوان پژوهشگر برای ما پژوهش کنند. پژوهش کردن شغل نیست بلکه یک هنر است و ذهن خلاق میخواهد نه یک ذهن اداری که به کسی دستور دهیم که در یک ساعت اداری پژوهش و تفکر کند.
پژوهش فراغت بال میخواهد نه دغدغه آب و نان
وی افزود: متاسفانه شرایط پژوهش در جامعه ما وجود ندارد، به خاطر اینکه بسیاری از کسانی که به دنبال پژوهش هستند، اهل کتاب و مطالعه نیستند وبیشتر یک اداره هستند مثل بقیه ادارهها که در سیستم دانشگاهی و بقیه جاها نیز متاسفانه همین مشکلات وجود دارد. برای مثال سیستم ارتقا در دانشگاههای ما برای اساتید را در نظر بگیرید. وقتی آن را با دانشگاههای دیگر دنیا مقایسه کنید، سیستم ارتقای آنها اصلا این گونه نیست و کاملا متفاوت است. آنجا امکاناتی در دانشگاهها وجود دارد و به اساتید زمان میدهند که 4 یا 6 ساعت در هفته تدریس کند و بقیه را به مطالعه و تحقیق در حوزه علمی خود بپردازد. ولی معلم یا استاد ما 24 تا 45 ساعت در هفته تدریس میکند و دو یا سه جای دیگر هم تدریس میکند برای اینکه بتواند زندگی کند. پژوهش فراغت بال میخواهد وقتی این امر وجود ندارد و اساتید ما دغدغه آب و نان و مقدمات اولیه زندگی را دارند، طبیعتا پژوهشی اتفاق نمیافتد. حال ممکن است ما در بعضی امور هم پیشرفتهایی بکنیم ولی اگر هزینهای که صرف شده و ماحصل آن را بسنجیم، میبینیم که ده برابر آن هزینهای است که در دنیا هزینه شده است.
تفکر کردن نیاز به تعارض در افکار دارد
این استاد فلسفه اسلامی در ادامه با اشاره به پژوهش در این رشته علمی بیان کرد: حوزه فلسفه اسلامی هم مثل بقیه حوزههاست و تفاوت بنیادی با آنها ندارد. در حوزه فلسفه اسلامی ما متفکرانی هستند که جزو ستونهای تفکر فلسفه اسلامی هستند مثل مرحوم صدرالمتالهین،ابنسینا،شیخاشراق، فارابی و علمای بزرگی از متاخرین همچون مرحوم علامه طباطبایی یا علمای دیگر که در این رشته هم تاملاتی میشود. ولی تفکر کردن نیاز به تعارض در افکار دارد، وقتی در جامعه، افکار، تعارض و تقابلی با هم ندارند اصولا نوآوری هم اتفاق نمیافتد. اگر شرایط تاریخی ایران را نگاه کنید، تحولات و نوآوریها دردورههایی اتفاق افتاده که تعارض افکار میان متفکران وجود داشته است. اگر در جامعهای شرایط تعارض افکار نباشد تا متفکران مختلف بتوانند نظرات متفاوتی ارایه کنند طبیعتا فکر و علوم انسانی هم رشد نخواهند کرد.
انتهای پیام /
نظر شما