مکانیزم ماشه راهکار انگلیس، آمریکا و اسرائیل برای امتیازگیری از ایران / نقشه‌ای برای جنگ با ایران روی میز آمریکا نیست

استاد ممتاز دانشگاه راتگرز آمریکا معتقد است که می‌خواهند انگلیس یا یکی دیگر از کشورهای اروپایی حاضر در برجام را قانع کنند مکانیزم ماشه را علیه ایران فعال کند تا امتیاز بگیرند.

گروه سیاسی ایسکانیوز - احمد جان‌نثاری؛ مذاکرات احیای برجام پیش از این در چند دوره برگزار شده بود از سیزدهم دی ماه جاری دور هشتم این گفت‌وگوها در جریان است. با توجه به اهمیت مذاکرات تاکنون تحلیل‌های گسترده‌ای پیرامون چگونگی روند مذاکرات و نتیجه آن ارائه شده است. با همین هدف گفت‌وگوی مفصلی با هوشنگ امیراحمدی استاد ممتاز دانشگاه راتگرز آمریکا داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

بیشتر بخوانید:

مکانیزم ماشه راهکار انگلیس، آمریکا و اسرائیل برای امتیازگیری از ایران / نقشه‌ای برای جنگ با ایران روی میز آمریکا نیست

- تحلیل شما از روند مذاکرات وین چیست؟ و احتمال به نتیجه رسیدن مذاکرات چقدر است؟

مذاکرات کنونی ادامه دیپلماسی است که دولت قبلی پیش از توافق برجام و متعاقب آن پیش برد. این تداوم غیر اصولی و در همین حال هم اجتناب ناپذیر می‌نماید و نمی‌تواند نتیجه مطلوبی عاید ایران کند. مرور اجمالی دیپلماسی برجام مرا متقاعد کرده که احتمالاً بازهم توافقی بی‌دوام شکل خواهد گرفت که در چهارچوب آن ایران بخشی از صنعت هسته‌ای خود را در ازای رفع برخی تحریم‌ها و آزادی مقادیری پول ضبط شده به طرف مقابل واگذار می‌کند. مهمترین دلیلم این واقعیت است که طرف مذاکره، بدلیل دیپلماسی فشل برجامی در دولت قبلی، دست ایران را خوانده و می‌داند که دولت سیزدهم بدلیل تله تعهدات برجام و تعهداتی که ایران به آژانس بین المللی انرژی اتمی در دولت قبلی و در پادمان داده، نخواهد توانست از همه توانائیهای دیپلماتیک و میدانی کشور در این مذاکرات استفاده کند.

دیپلماسی فشلی که ایران در جریان مذاکرات تا مقطع توافق 1994 به نمایش گذاشت و دیپلماسی فشل‌تری که متعاقب آن تاریخ بکار گرفته شد، تماماً باعث درک «درماندگی» ایران برای رسیدن به یک توافق جدید در طرف مذاکره ایران شده‌ که نتیجه منطقی آن تضعیف قدرت چانه زنی دولت جدید است. متاسفانه با وجود تلاشی که دولت سیزدهم کرده است آن درک تخریب کننده درماندگی کماکان مانده و نگذاشته است که تیم جدید ایران با قدرت و صلابت کافی عمل کند. در دوران پیش از برجام، ایران با هدف رفع سریع تحریم‌ها و براساس این تئوری که «هر توافقی بهتر از هیچ توافق است» با تیمی کوچک و غیرمتخصص به مصاف بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان که هدف «خلع سلاح» ایران را داشتند رفت. در جریان مذاکره هم «دیپلماسی» تا جای ممکن «میدان» را به حاشیه برد و مخالفان مذاکرات را بعنوان «کاسبان تحریم» یا جنگ‌طلب تخطئه و تخریب می‌کرد. این در حالی است که طرف مذاکره ایران، مخصوصاً آمریکا، از این گونه نیروها، مثلاً اسرائیل و لابی آن، بعنوان «پلیس بد» بیشترین استفاده را میکرد.

مذاکره روحانی با دمکرات‌ها در برجام

مذاکره کنندگان قبلی ایران همچنین به جای مذاکره با آمریکا با حزب دمکرات مذاکره کردند و با منزوی کردن عمدی جمهوری‌خواهان آنها را دشمن برجام ساختند. در این میان آنها پروپاگاندای «یا جنگ یا برجام» را راه انداختند و با ایجاد وحشت در کشور مانع هر نوع مقاومتی علیه دیپلماسی فشل خود شدند. در مقابل، رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما، و یارانش هم برای خنثی کردن مخالفین شعار «یا برجام یا بمب» را بوق و کرنا میکردند و حتی بدتر، فضای دروغ و شارلاتانیسمی بود که دولت یازدهم درباره رفع تحریم و فواید یک معامله برای اقتصاد و مردم ایران بوجود آورده بود. در چنین فضایی سند برجام، که صرفا یک «برنامه عمل» بود، نهائی و به تصویب مجلس ایران رسید در حالیکه حتی یک معاون وزیر در طرف مقابل آن را امضا نکرده بود.    

پیش از خروج آمریکا از برجام هم کشورهای طرف مذاکره، خصوصاً آمریکا و اروپا، در اجرای کامل برجام تخطی کرده بودند و جناحی که امروز بر دولت حاکم است و برخی اعضای دولت پیشین به این تخطی مکرراً  اعتراض کرده بودند. حرف «جبهه پایداری» و متحدان انقلابی آن این بود که برجام برای نظام و ایران جز ضرر دستاوردی نداشته است. با این وجود ایران در برجام ماند و به تعهداتش بطور کامل عمل کرد.

دولت دونالدترامپ بعد از روی کار آمدن حدود یکسال و چند ماه در برجام ماند. ترامپ در این دوره دوره مکرراً تهدید به خروج از برجام و همزمان درخواست تجدید مذاکره برجام را داشت. روزی که ترامپ از برجام خارج شد به ایران پیشنهاد یک مذاکره «جامع» برای حل همه مشکلات بین دو کشورتا عادی شدن رابطه و همکاریهای وسیع اقتصادی را داد. این اولین بار در تاریخ رابطه ایران و آمریکا بعد از انقلاب بود که رئیس جمهور آمریکا از کلمه عادی شدن رابطه با ایران صحبت می‌کرد که متاسفانه ایران هر نوع مذاکره‌ای روی برجام را رد و تهدید کرد اگر آمریکا از برجام خارج شود ایران آن‌را آتش خواهد زد و البته بعد از مدتی شعله این آتش در خروج ایران از برجام و توسعه سریع غنی‌سازی ملاحظه شد. در این میان محمدجواد ظریف دائم با توئیت‌های ساده‌لوحانه به تمسخر و تحقیر آقای ترامپ مشغول بود. بالاخره کاسه صبر ترامپ سر آمد و از برجام خارج شد و تحریم‌های حداکثری خود را به ایران تحمیل کرد.

دولت دوازدهم فرصت بزرگ مذاکره را به تراژدی تبدیل کرد

دولت دوازدهم اما در برجامی که فایده «هیچ» داشت ماند و سعی کرد اروپائی‌ها را قانع کند که برجام را حفظ کنند و به تعهدات خود عمل نمایند. این اتفاق نیفتاد چون پُر واضح بود که اروپائی‌ها قدرت چنین کاری در غیاب یا علیه آمریکا را نداشتند. ایران هر نوع مذاکره روی برجام با ترامپ را رد کرده بود و تا وقتی ترامپ در برجام بود ایران نخواست مذاکره کند. بعد خروج ترامپ از برجام دولت دوازدهم قبول می‌کند که با این آقا مذاکره کند که جز ورشکسته و فشل اسم دیگری نمی‌توان روی این دیپلماسی گذاشت. این وسط دولت ترامپ با ترور سردار قاسم سلیمانی دست به یک جنایت تاریخی زد. بدین ترتیب دولت دوازدهم فرصتی بزرگ برای مذاکره با ترامپ را به یک تراژدی و بن‌بست برای ایران تبدیل کرد. ایران حالا تنها امیدش به انتخاب شدن آقای بایدن بود. پس روزنامه‌های اعتدال و اصلاح‌طلب در کشورعملاً تبدیل به ستادهای انتخاباتی جوزف بایدن شدند. 

شانس یاری کرد و بایدن رئیس جمهور آمریکا و طرفداران دولت روحانی شد. به قدرت رسیدن دمکرات‌ها از سوی اعتدالیون و اصلاح طلبان در ایران جشن گرفته شد. آقای ظریف ادعا کرد که آقای بایدن را بخوبی میشناسد و به مردم ایران قول داد که بایدن آمریکا را به برجام برمی‌گرداند و تحریم ها را در سه حرکت لغو میکند. اما خیلی زود ثابت شد که این انتظار ساده لوحانه است. اما بایدن نه تنها به برجام برنگشت و تحریم‌ها را لغو نکرد که برگشتن به برجام را در ته الویت‌های دولت خود گذاشت و برای برگشتن به آن شروط دولت ترامپ را تکرار کرد.

سه شرط اصلی بایدن گره زدن برجام به مسائل دیگر بین دو کشور، طولانی کردن دوره انقضای برجام، و گسترش وسیع بازرسی‌های آژانس بودند. در حالی که هیچ اشاره‌ای به رفع تحریم‌ها نداشت. با این وجود دولت دوازدهم به مذاکرات برجام برگشت و طی چندین دوره دیپلماسی بی‌نتیجه، دولت را تحویل دولت سیزدهم داد. این درحالی بود که «میدان» با افزایش و کیفیت سانتریفیوژها و سطح و کمیت غنی‌سازی اهرم‌های فشار قابل ملاحظه‌ای علیه طرف مقابل ایجاد کرده بود. بدلیل این تحولات و دیپلماسی ورشکسته از زمان توافق برجام تا روی کارآمدن دولت سیزدهم، تتمه اعتمادی که نظام به آمریکا و اروپا داشت از بین رفت. دولت جدید حالا باید در چهارچوب این بی اعتمادی و آن دیپلماسی فشل و همچنین با توجه به وضعیت رو به وخامت معیشت مردم بدلیل مدیریت فاسد دولت دوازدهم و تحریمهای آمریکا، درباره برجام بی‌فرجام و «هیچ-فایده» تصمیم می‌گرفت. اما مشکل تصمیم‌گیری برای برگشتن به مذاکرات برجامی فراتر از این مشکلات بود.

تله تعهدات برجام پیش روی دولت سیزدهم

دولت سیزدهم و انقلابیون همراهش خیلی زود متوجه شدند که ایران در واقع در «تله تعهدات» برجام گیر افتاده‌اند و خروج از آن آسان نیست. سوای برگشتن به برجام، دو گزینه دیگر قابل تصور بود. اول، انجام یک معامله بزرگ با آمریکا که در چهارچوب آن ایران غنی‌سازی صنعتی خود را تحت شرایطی و در ازای رفع همه تحریم‌ها و تهدیدها، به قیمت هزینه‌های واقعی خود به آمریکا و طرف‌های مذاکره می‌فروخت و در چهارچوب این گزینه آمریکا و متحدانش از همه ادعاهای خود علیه سیستم‌های موشکی و سایر تکنولوژیهای دفاعی ایران می‌گذشتند. این گزینه به مذاکره مستقیم با آمریکا و عادی کردن رابطه با آن نیاز پیدا می‌کرد که فعلا مورد قبول نظام نیست. همچنین عدم برگشتن به برجام و پایان دادن به هر نوع مذاکره‌ و توسعه غنی‌سازی اورانیوم تا حد ایجاد توان هسته‌ای که این گزینه خروج ایران از پادمان، حمایت مردم و مقاومت دراز مدت در مقابل تحریم‌ها و تهدیدهای آمریکا و متحدانش را الزامی می‌کرد. در دنیای امروز توان هسته‌ای بازدارنده مهم‌ترین حافظ صلح جهانی شده است. از زمان جنگ جهانی دوم حدود پنجاه هزار بمب هسته‌ای ساخته شده، اما حتی یکی از آنها هم علیه کشوری بکار نرفته است. دولت سیزدهم با رد این گزینه‌ها چاره‌ای جز برگشتن به برجام بی‌فرجام نخواهد داشت. متاسفانه این گزینه یک تله و بدترین گزینه برای ایران است. چون غنی‌سازی اورانیوم در ایران را برای همیشه محدود، پرهزینه، و غیرمفید نگه می‌دارد. در چهارچوب این تله ایران هرگز قادر به غنی سازی صنعتی متعارف نخواهد شد ولی در همان حال هم باید هزینه های کمرشکن یک صنعت ناقص تا هر زمان که  رابطه با آمریکا عادی نشده است را بپردازد.

دولت سیزدهم بعد از چند ماه فکر و مشاورت، به همان نتیجه‌ای رسید که انتظار می‌رفت و آن اینکه برگشتن به مذاکرات برجام انتخابی نیست، بلکه اجباری است. سؤال این بود که در چهارچوب این اجبار و آن بی‌اعتمادی و سابقه دیپلماسی ورشکسته و فشل باید چگونه وارد این مذاکرات شد و آن را پیش برد؟ درباره این چگونگی هم دولت سیزدهم گزینه های زیاد و خوبی نداشت. بیشترین کاری که مذاکره کنندگان جدید می‌توانستند بکنند پیدا کردن فرمولی بود که اولا به بی اعتمادی نظام پاسخ دهد؛ ثانیا، مذاکره مستقیم با آمریکا نشود و ثالثا، دیپلماسی فشل قبلی را بسوی عزتمندی و اقتدار ایرانی سوق دهد.

میدان غنی سازی اهرم فشار قدرتمندی برای دیپلماسی

نظام برای کاهش بی اعتمادی سه شرط را مطرح کرد. همه تحریم‌ها یکجا لغو شوند، رفع تحریم‌ها راستی آزمایی شود و آمریکا تعهد دهد که دیگر از برجام خارج نخواهد شد. ایران همچنین درخواست خسارت از آمریکا برای خروج از برجام کرد. نظام جمهوری اسلامی مشکل مذاکره را با کاهش 5+1 به 4+1 حل کرد و به آمریکا گفت مذاکره با شما غیرمستقیم از طریق ایادی یا متحدین شما خواهد بود. برای یک دیپلماسی مقتدرانه نظام میدان غنی سازی را فعال‌تر کرد و اهرم فشار قدرتمندی برای دیپلماسی ساخت و مذاکره کنندگان مسلح با این شروط و اهرم‌ها راهی وین شدند.

مذاکره کنندگان انقلابی در وین متوجه شدند آن شروط و میدان هم نمی‌توانند کمک مهمی به درهم شکستن تله برجام بکنند. لذا ابتدا طرف مقابل طرح جدید مذاکره کنندگان ایران را رد و ایران را متقاعد کرد که مذاکره را روی پیشنویسی که در دوره مذاکرات دولت دوازدهم تهیه شده بود پبش ببرند. ایران متقاعد شد که به تقاضای آژانس بین المللی انرژی اتمی برای نصب دوربین‌های جدید در تأسیسات سانتریفیوژسازی کرج گردن نهد. متاسفانه ایران در طول مذاکرات بدلیل فشار زیاد طرف مذاکره کننده و وساطت روسیه و چین سرعت پیشرفت سیستم غنی سازی خود را کند کرد و این عامل اقتدار هم چون گذشته فشل ماند.  طرف مقابل سه شرط ایران یعنی رفع همه تحریم ها، راست آزمایی و ماندن بطور ابد در برجام را هم عمدتاً غیرقابل قبول دانسته است و بالاخره امریکا درخواست خسارت از سوی ایران را رد کرده است.

آمریکا تأکید کرده نه تنها همه تحریم‌ها رفع نمیشوند، بلکه حتی برخی از تحریم‌هایی را هم که دولت ترامپ به تحریم‌های پیش از برجام اضافه کرده است خواهند ماند. آمریکا تا این لحظه فقط حاضر شده بعد از برگشتن ایران به تعهداتش به برجام عیناً به همان فرمی که در 2015 توافق و اجرا شده بود برگردد، بنابراین راستی آزمایی هم در کار نخواهد بود. دولت بایدن پذیرفت غیرمستقیم مذاکره کند و قول داده که در دولت خودش و در چهارچوب قوانین آمریکا از برجام خارج نشود. شنیده شده آمریکا در رابطه با پرداخت خسارت در نظر دارد صندوق بین المللی پول را تشویق به دادن وام قابل ملاحظه ای به ایران کند همچنین پذیرفته است که موضوع غنی سازی از مسائل دیگر نظیر موشک های ایران و رفتارهای منطقه‌ای جدا بماند. اما این جداسازی فقط تا مرحله رسیدن به یک توافق برای برگشتن طرفین به برجام است و در ورای آن اعتباری نخواهد داشت. یعنی برجام های دیگری کماکان در راه خواهند بود.

مطبوعات غرب علیه صنعت هسته‌ای ایران

در مقابل ایران باید کمیت و کیفیت سانتریفیوژها و غنی‌سازی را به وضعیت بعد از برجام 2015 برگرداند. ایران باید بپذیرد که زمان انقضای توافق جدید طویل‌تر گردد و قبول کند که بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم بسیار گسترده شود. در این مقطع روی هیچ یک از این موارد نه در کل و نه در جزء توافقی صورت نگرفته است و مذاکرات ادامه دارند. متاسفانه فضای وین و دنیا به هیچ وجه به نفع ایران نیست. مطبوعات غرب هر روز دامنه اتهامات خود علیه صنعت هسته‌ای ایران را گسترش می‌دهند، تهدیدات تحریمی و نظامی هر روز بوغ  و کرنا می‌شود و طرف مقابل مذاکره هم برای توافق ایران را تحت فشار زمانی قرار داده است. آنها اصرار دارند به دنیا تفهیم کنند که ایران تا ساختن بمب کمتر از دو ماه وقت دارد که البته دروغ  است. این ترفندها بسیار آشنا هستند. در طی مذاکرات برجام قبل از توافق 2015، غرب و مطبوعاتش عیناً همین سیاست شانتاژ و ارعاب را پیش بردند و  دولت سرسپرده هم با این تاکتیک‌های غرب مستقیماً همکاری کرد. روش‌هایی مانند «در غیاب یک توافق جنگ میشود»، «هر توافقی بهتر از هیچ توافق است»، «برجام یا بمب» و «برجام همه تحریم ها را لغو میکند». همانطور که در ابتدا نوشتم، متاسفانه شواهد تا این لحظه نشان از تکرار احتمالی آن وضعیتی دارد که در برجام اول اتفاق افتاد و معتقدم توافقی بی‌دوام حاصل خواهد شد که در چهارچوب آن ایران بخشی از صنعت هسته ای خود را در ازای رفع برخی از تحریم‌ها و آزادی مقادیری پول ضبط شده به طرف مقابل واگذار خواهد کرد. اما امیدوارم که حدس من اشتباه باشد.

- نقش آمریکا را با وجود خروج از برجام چگونه ارزیابی می‌کنید؟ این روزها اخباری منتشر شد که نشان از رایزنی روسیه و چین با آمریکا داشت. به نظر شما آنها مسئله را به سرانجام می‌رسانند یا اینکه مذاکره مستقیم در دور قبل نتیجه بهتری داشت؟

آمریکا در مذاکرات به طور غیر مستقیم شرکت دارد چون ایران اینطور می‌خواهد. در حالی که پشت صحنه، مذاکرات را با دقت  و قدرت هدایت می‌کند. کشورهای اروپایی، چین و روسیه هیچ زمانی در مذاکرات هسته‌ای قبل و بعد از برجام نقش تعیین کننده‌ای نداشته‌اند و نخواهند داشت. در مذاکرات قبل از توافق برجام، آمریکایی‌ها به طور واضح کل مذاکره را هدایت می‌کردند و ایران هم تقریباً به طور کامل با آمریکا مذاکره می‌کرد هر چند ظاهر قضیه اینگونه بود که دیگران هم در مذاکره نقش داشتند. در دوره برجام اروپا به طور حاشیه‌ای نقش پلیس خوب را مقابل پلیس بد یعنی آمریکا بازی می‌کرد روسیه و چین هم بین این دو بی‌نهایت رفت و آمد داشتند. در مذاکرات احیای برجام هم اروپایی‌ها دیگر نیازی به نقش بازی کردن ندارند. چون عملاً نقشی جز پادویی آمریکا و بردن پیغام و پسغام ندارند. غیبت آمریکا در اتاق گفت‌وگوها اما روس‌ها را فعال‌تر کرده و نقش خود را تا حد مذاکره با آمریکا از سوی ایران بالا برده‌اند. میخائیل اولیانوف نماینده روسیه همچون اروپایی‌ها، آشکارا از مواضع آمریکا حمایت می‌کند. چون مذاکرات یک فرصت طلایی برای روس‌هاست تا از آمریکا و ایران امتیاز بگیرند. 

روسیه علاقمند است که تنش ایران و آمریکا تا وقتی قرارداد 25 ساله با ایران را امضاء نکرده و مشکل تحریم‌های آمریکا علیه آن و مشکل اوکراین ادامه دارد، حل و فصل نشود. در مذاکرات فعلی هم  بازی آنها یکی به نعل و یکی به میخ زدن است. این نقش باید برای ایران بسیار نگران کننده باشد چون خیلی از مسائل روسیه با آمریکا به این زودی‌ و به سادگی حل نخواهند شد. چین کمی محتاط‌تر و مثبت‌تر از روس‌هاست. چینی‌ها هم بدلیل مسائلی که در تجارت جهانی با آمریکا، روی تایوان و در آبهای اقیانوس اطلس پیدا کرده‌اند از کارت ایران استفاده میکنند. چین همچون روسیه ایران را به سازش کاری تشویق می‌کند و برخی از عقب نشینی‌های ایران نتیجه فشارهای این دو کشور است. اروپایی‌ها هم هیچ علاقه‌ای به حل و فصل مشکل ایران و آمریکا ندارند. اینها آشکارا از آمریکا میخواهند در مقابل زیاد خواهی‌های ایران در مذاکرات مقاومت کند. آمریکا در مواردی بیشتر از این کشورها آماده امتیازدهی بود، ولی چون مستقیماً روی میز حضور نداشت طرف‌های دیگر او را از امتیاز دهی منع کرده‌اند. معتقدم حضور مستقیم آمریکا بیشتر به نفع ایران بود، متاسفانه دیپلماسی فشل دولت‌های یازدهم و دوازدهم باعث شد که نظام به آمریکا بیش از همیشه بی‌اعتماد شود.

ایران می‌توانست راه‌های اعتمادساز با آمریکا را پیدا کند

ایران می‌توانست راه‌های اعتمادساز مقابل آمریکا را پیدا کند و به نظرم هنوز هم دیر نشده است. دولت سیزدهم باید با جلب نظر نظام سعی کند در ادامه این مذاکرات آمریکا مستقیماً در جلسات شرکت داشته باشد و نگرانی‌های ایران را بی‌واسطه بشنود. تجربه من با آمریکایی‌ها این است که فرهنگی شبیه فرهنگ ما دارند. بقولی گردن ایرانیان را با شمشیر نمی‌شود برید اما با پنبه میشود. به نظرم حالا که دولت سیزدهم مجبور است در چهارچوب برجام مذاکره کند بهتر است با طرف اصلی یعنی خود آمریکا و بی واسطه این کار را پیش ببرد. واقعیت این است که منافع نظام و کشور بسیار مهمتر از آن هستند که این مذاکرات بسیار حیاتی با وساطت پادوها و مغرضین پیش برود. برجام هم اکنون یک تله است و عدم حضور آمریکا به پیچیدگی این تله خواهد افزود و شانس خروج آمریکا از برجام بعدی را دو چندان می‌کند. 

- ایران گفته تا تحریم‌ها کامل لغو نشود به تعهدات باز نمی‌گردد این شرط چقدر اجرایی است؟

شرط  لغو و یا رفع همه تحریم‌ها در چهارچوب مذاکرات برجامی غیر ممکن است. این چهارچوب برای حتی برداشتن بخش عمده ای از تحریم ها هم مناسب نیست چون در این چهارچوب فقط مشکل هسته ای مذاکره میشود. بنابراین در برجام فقط تحریم‌های هسته‌ای مورد توجه هستند که عمدتا از نوع تحریم‌های ثانویه آمریکا و برخی تحریم‌های اروپا و سازمان ملل هستند. آمریکایی‌ها دو نوع تحریم روی ایران دارند، اولیه و ثانویه. تحریم های اولیه که کشنده‌ترین تحریم ها علیه ایران هستند اعمال تحریم‌ها آمریکا روی شهروندان و کمپانی‌های خودش است که آنها با نتوانند ایران هیچ معامله‌ای جز در موارد کمک‌های انسانی داشته باشند. در میان تحریم‌های اولیه منع معاملات با ایران از طریق دلار آمریکا کشنده‌ترین است. در کنار تحریم‌های آمریکایی، تحریم‌هایی هم علیه شهروندان و کمپانی‌های کشورهای دیگر برای معامله با ایران اعمال شده است. اینها همان تحریم‌های ثانویه هستند. علاوه براین تقسیم بندی، آمریکا تحریم‌های اولیه و ثانویه را به بهانه‌ها و گوناگونی هسته ای، موشکی، دخالت‌های منطقه‌ای، حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر برای ایران گذاشته است.

برای درک بهتر تحریم های آمریکا، باید به تقسیم‌بندی دیگری هم توجه کرد که تحریم‌هایی هستند که رئیس جمهور اعلام و کنگره آمریکا تصویب و قانون کرده است. در بین این همه تحریم، که گاها بسیار بهم تندیده هستند فقط تحریم‌های ثانویه-هسته ای-اجرائی در چهارچوب برجام مورد توجه قرار می‌گیرند. بنابراین با وجود تحریم‌های اولیه و مصوب آمریکا، رفع تحریم‌های ثانویه هسته‌ای و اجرائی اهمیت چندانی ندارد. در برجام قبلی هم چون به این ویژگی و پیچیدگی توجه نشده بود، دولت نتوانست از رفع تحریم‌های ثانویه استفاد مطلوب بکند. در مذاکرات جاری ایران نباید اشتباه برجام قبلی در رابطه با رفع تحریم‌ها را تکرار کند. بهترین معامله رفع تحریمی برای ایران وقتی می‌تواند حاصل شود که توافق بعدی در کنگره آمریکا تصویب شود و حداقل بخشی از تحریم های اولیه هم برداشته شوند، مخصوصا تحریم روی معامله با دلار امریکا. حتی در غیاب کنگره هم ایران باید اصرار کند که بخشی از تحریم های اولیه دستورات اجرائی برداشته شوند.

- نقش اروپا در جریان مذاکرات احیای برجام چیست؟

این روزها اروپایی‌ها بیش از آمریکا نگران صنعت هسته‌ای ایران هستند چون نزدیک‌تر به جغرافیای ایران قرار دارند. زمانی بود که اروپا به صنعت هسته‌ای ایران بی‌توجه بود و بیشتر دوست داشت با ایران روی حقوق بشر گفت‌وگوی سازنده داشته باشد. در آن موقع یعنی حدود 20 سال پیش آنها آمریکا را سرزنش می‌کردند که به نقض حقوق بشر در ایران بی‌توجه است و زیادی روی مشکل هسته‌ای ایران تکیه دارد. ‌آمریکایی ها عکس این را قبول داشتند. این جدایی بنفع ایران بود. اما آمریکا با یک تاکتیک هوشمندانه توانستند اروپا را درگیر مشکل غنی سازی ایران کند.

آنها به اروپایی‌ها گفتند روی مشکل هسته ای از طرف خودشان و آمریکا با ایران مذاکره کنند. انگلستان، فرانسه و آلمان این پیشنهاد را پذیرفتند و از آن زمان وارد چندین مذاکره با ایران در تهران و پاریس شدند. قراردادهایی هم امضا کردند اما در همه این موارد نتیجه به شکست کشید چون پشت صحنه هدف آمریکا توفیق اروپا نبود بلکه درگیر کردن آن در مسئله هسته‌ای ایران بود. آمریکایی‌ها موفق شدند مشکل هسته‌ای ایران را مشکل اروپا هم بکنند. در آن موقع من به وزیر امورخارجه وقت ایران، که از من مشورت خواسته بود، گفتم که ایران با اروپا وارد مذاکره هسته‌ای نشود، چون با اروپا فعلاَ مشکل هسته ای ندارد و سعی کردم تاکتیک آمریکا را توضیح دهم. ولی این مشورت شنیده نشد چون نظر ایشان این بود که با این مذاکرات میشود آمریکا را از اروپا جدا کرد و بین انها اختلاف انداخت. برعکس ایشان نظرم این بود که مذاکره با اروپاییها روی صنعت هسته ای آنها را متحد امریکا در این مورد میکند. 

در مذاکرات برجام اول اروپایی‌ها نقش پلیس خوب را برای آمریکا بازی کردند. آنها به ظاهر از تندروی‌ها و فشارهای آمریکا انتقاد می‌کردند و علاقه به حل منصفانه مشکل هسته‌ای داشتند. این نقش به مقدار زیادی دیپلماسی ایران را به بیراهه برد و موجب ضررهای اساسی به ایران شد. متاسفانه هنوز درک از اروپا بین مقامات ایرانی مثبت بود و در مقایسه با آمریکا اروپایی‌ها حامی کشورهای مظلوم شناخته می‌شدند. غافل از اینکه همین اروپا بود که در وهله اول به این کشورها ظلم کرده بود. اعتماد به اروپاییها در حدی بود که حتی در مواردی در جریان مذاکرات برجام اول مذاکره کنندگان ایران مشاورت انها را بدون ارزیابی می‌پذیرفتند و به آنها عمل می‌کردند. این درحالی بود که وزیر امور خارجه فرانسه در چندین مورد مواضع خیلی تندی علیه ایران اتخاذ کرده بود.

راهیابی آمریکا به خلوت خانه ظریف

در آن روزها مذاکره کنندگان ایران به نقش روسیه مشکوک بودند و حتی با اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها برای خنثی‌سازی روسیه گاه همکاریهای غیر مستقیم هم میکردند. در واقع وزیر امور خارجه آمریکا از طریق وزرای امور خارجه کشورهای اروپا توانست در خلوت خانه وزیر امور خارجه ایران نفوذ کند. اما آنچه اروپایی‌ها در مذاکرات انجام میدادند صرفا در چهارچوب منافع خودشان و متحدشان آمریکا بود.

در مذاکرات جاری اروپا نه به عنوان پلیس خوب آمریکا بلکه به عنوان پادوی گوش به فرمان آن حضور دارد. انها در این دوره پرده ها را دریده و اصل طبیعت خودشان که ضدیت عمیق با منافع ایران است را به نمایش گذاشته اند. در مذاکرات حاضر اروپا بسیار تندروتر از امریکا عمل میکند و در مواردی امریکا را از نرمش برحذر داشته است. این همان اروپا است که بعد از خروج امریکا از برجام سعی کرد با شگرد خاص پلیس خوب بودن ایران را در برجام نگهدارد. دولت وقت ایران هم گوش میداد و حتی از آن تمنا میکرد که برجام را حفظ کند و خود نیز مدتی ها در برجام ماند. این درحالی بود که نه فقط امریکا از برجام خارج شده بود که اروپا هم به تعهداتش عمل نکرده بود و دائما با وعده های پوچ و طرح های بی معنی مثل اینستکس ایران را مچل میکرد. متاسفانه در غیاب امریکا در مذاکرات جاری و عدم حمایت روسیه و چین از ایران، اروپا حتی به عنوان پادوهای امریکا، نقش منفی‌تر و قوی تری در مقایسه با گذشته پیدا کرده و اعمال میکنند. ایران باید مواظب این چرخش شدید اروپا باشد مخصوصا که انها با دولت حاضر تضاد اساسی دارند. اروپا حتما درآینده نزدیک در کنار مسئله هسته ای مشکل حقوق بشر با جمهوری اسلامی را یکبار دیگر به عنوان ابزاری برای فشار به تهران و گرفتن امتیازات سیاسی-تجاری به کار خواهد گرفت.  

- نقش صهیونیست‌ها در مذاکرات احیای برجام را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اسرائیل به طور مستقیم در مذاکرات هسته‌ای حضور نداشته و ندارد اما روی این مذاکرات تاثیر زیادی گذاشته است. در مذاکرات اول اسرائیل ظاهرا مخالف مذاکرات بود و دائم تهدید به حمله نظامی میکرد. این رفتار نتانیاهو با اوباما هماهنگ شده بود که بی وقفه ادعا میکرد یا برجام یا جنگ. درحالیکه اروپا نقش پلیس خوب در آن مذاکرات داشت، اسرائیل قرار بود در نقش نه فقط پلیس بد که قلچماق هم حضور داشته باشد. در واقع بیشترین کمک را اسرائیل و لابی آن، مخصوصا آیپک، در امریکا به اوباما برای تحمیل برجام به ایران کردند. این لابی ایده سازی میکرد، اسرائیل قلچماقی و اوباما هم شیادی. با این وجود، در پایان مذاکرات برجامی در 1994 مذاکره کنندگان ایران، مخصوصا آقای ظریف و دوستانش در «نایاک» ادعا کردند که اسرائیل و لابی آن را شکست داده اند و ایران هراسی را در امریکا و دنیا به تاریخ سپرده اند. انها حتی ادعا کردند که با توافق برجام رابطه امریکا با اسرائیل را هم تخریب کرده اند و نتانیاهو شکست مفتضحانه ای خورده است. اما حقیقت این نبود. ناتانیاهو و لابی اسرائیل نه تنها شکست نخورده بودند که با توافق برجام یک توفیق تاریخی علیه ایران کسب کرده بودند. آنها میدانستند که برجام یک معامله موقت است که با هدف خلع سلاح فوری ایران سرهم شده بود و این ایدآل دشمنان ایران بود.

حالا که اسرائیل به هدف خود که کاهش توان هسته ای ایران بود رسیده بود، باید کاری میکرد که این توافق بعد از اجرای کامل آن توسط ایران برچیده شود که ایران بعدها نتواند از ان برای عادی سازی غنی سازی خود استفاده ببرد. پس اسرائیل بلافاصله وارد عمل علیه برجام شد و این فعالیت را انقدر ادامه داد تا ترامپ از برجام خارج شد. 

امتناع ایران از مذاکره با ترامپ بیشترین کمک را به اسرائیل و لابی آن برای رسیدن به این هدف دوم کرد. در همین حال هم برجام عرب ها را به اسرائیل نزدیکتر کرد و باعث هماهنگی های وسیعی بین لابی های انها در امریکا شد. این کار مشترک برای توفیق به توافق و بعد توفیق به تخریب برجام باعث شد که اسرائیل و عرب ها عملا همکار شوند. نتیجه آن همکاری بعدا به عادی شدن رابطه اسرائیل با چند کشور عربی و مسلمان در منطقه ایران، منجمله امارات متحده عربی، و کاهش شدید تنش آن با مهمترین کشور اسلامی و عربی یعنی عربستان منجر شد. امارات امروز حیات خلوت اسرائیل است. باکو هم همینطور. اسرائیل با روسیه هم دوستی محکمی دارد.

اعتماد رهبران اسرائیل به دوستی با بایدن

نقش و فکر اسرائیل در مذاکرات جاری با آنچه در برجام اول داشت فرق چندانی نکرده است اما برخورد آن امروز محتاط تر و ملایم تر است. در چند مورد اما تفاوت های مهمی مشاهده میشود. اول، تفاوت برخورد نتانیاهو با برخورد نفتالی بنت است. اولی خیلی هوچی گری میکرد اما دومی کمی دیپلماتیک تر است. دوم، اسرائیل امروز با اعتماد بنفس بیشتری با مذاکرات مواجه میشود که این خود محصول چند عامل است: اعتماد بیشتر رهبران اسرائیل به دوستی جو بایدن در مقایسه با دوستی باراک اوباما با اسرائیل، موقعیت خوب اسرائیل در دنیای عرب، و دوستی اسرائیل با روسها و ترک ها و آذری های باکو. در همین حال هم نفوذ اسرائیل درون ضد انقلاب ایران در داخل و خارج کشور زیاد شده است. اسرائیل از این ستون پنجم برای ترور دانشمندان ایران، انفجار تاسیسات هسته ای و موشکی کشور، و جاسوسی علیه ایران در همه زمینه ها استفاده سرشار کرده است و میکند. در سوریه هم اگرچه اسرائیل و متحدانش شکست خوردند و نتوانستند بشار اسد را سرنگون کنند، اما توانستند باعث ترور سردار سلیمانی و کاهش قدرت سوریه شوند. بدلیل آن نفوذ و این توفیق، اسرائیل امروز بطور کاذبی احساس توانمندی در مقابل ایران میکند. همه این تحولات برخورد اسرائیل با مذاکرات جاری را کمی محتاط تر و ملایم تر کرده است.

- کشورهای عربی به ویژه عربستان و امارات چه تاثیری بر روند مذاکرات احیای برجام دارند؟

عرب ها منجمله عربستان و امارات متحده در مذاکرات قبلی حضور نداشتند و در مذاکرات جاری هم جای انها خالی است. نقش انها مشابه نقشی است که اسرائیل بازی کرده است با این تفاوت که عرب ها با پول هنگفتی درعرصه لابی گری و نفوذ در قدرتمندان آمریکاییها و اروپا علیه ایران حضور فعال داشته اند. باید یادآوری کنم که دنیای عرب همگون نیست و ایران درون آنها هم دوستان خوبی دارد و هم دشمنان بدی. در دنیای عرب، دولت ها عمدتا دشمن ایران اما مردم عمدتا دوست ایران هستند. سوای پول پاشی و لابی گری، عرب های منطقه خلیج فارس از برجام برای تقویت تسلیحاتی خود بیشترین استفاده را برده اند و حیات خلوت غرب برای فعالیت های امنیتی-جاسوسی علیه ایران هستند. آنها میلیاردها دلار اسلحه مدرن تهاجمی از امریکا و اروپا و حتی چین و روسیه خریده اند و بودجه های نظامی خود را بسیار افزایش داده اند. در همین حال هم این کشورها و کشورهای عربی دیگر با اسرائیل یا روابط حسنه ایجاد کرده اند و یا تنش با ان کشور را به طرز چشم گیری کاهش داده اند. روابط برخی از انها با داعش و القاعده هم بسیار وسیع است. توجیه گر این تحولات در دنیای عرب هم ترس جعلی آنها از تهدید ایران بوده است. آنها به عمد فراموش میکنند که نه ایران که عراق، یک کشور عربی، بود که منطقه را با جنگ های خود به اتش کشید و نه ایران که عربستان و امارات هستند که به کشتار مردم بیگناه یمن مشغولند.

از دیدگاه من سیاست خارجی جمهوری اسلامی مسئول بخشی از این تحولات در دنیای عرب علیه ایران است. اگرچه جمهوری اسلامی بدرستی روابط با کشورهای اسلامی و منطقه را در راس الویت خود قرار داد اما باید در طرح  و اجرای این الویت واقعیت ها را هم مد نظر میداشت. مثلا، دنیای عرب وابستگی های وسیع با دنیای غرب دارد و نمیتوانست با ایرانی که غرب ستیزی میکرد روی یک سفره بنشیند. دنیای عرب همچنین مشکلات ایدئولوژیک، سرزمینی و تاریخی با ایران دارد و وزارت امورخارجه ما باید به این مشکلات با دید واقع بینانه تری توجه داشت. حضور نظامی و سیاسی ایران در کشورهای لبنان، عراق و سوریه و همکاری های ایران با نیروهای غیر دولتی منطقه می بایست با دقت و درایت بیشتری توجیه میشد. ایران میبایست با عربستان، به عنوان مهمترین کشور اسلامی دنیای عرب، علیرغم تمایل آن کشور به ایجاد تنش با ایران، سیاست نرمش قهرمانانه را پیش میبرد. و اما به نظر من بزرگترین اشتباه ایران و 5+1 منزوی ساختن عربستان در مذاکرات برجام بود. متاسفانه ایران توجه نداشت و ندارد که حاضر شده است با سلطه گران جهان روی میز مذاکره بنشیند اما با همسایه های نگران و مسلمان خود نه. چهارچوب 5+1نه قانونی است و نه توجیه عقلانی دارد. تنها توجیه ممکن سلطه گری طرف مذاکره با ایران است که با قلدری در شورای امنیت سازمان ملل جایگاه دائمی پیدا کرده است. واقعا براساس چه منطقی آلمان باید روی میز مذاکره با ایران باشد اما عربستان نه؟      

- جایگاه ایران در عرصه روابط خارجی نسبت به دوره قبل را چگونه می بینید؟

میز مذاکره جاری در واقع بوته آزمایش دولت انقلابی است. اما دولت سیزدهم فرصت های زیاد دیگری دارد که جایگاه ایران را در عرصه روابط خارجی عزتمندتر کند. توجه به قدرت سازی جامع و ایجاد توانمندی های داخلی یکی از مهمترین ستون های این جایگاه جدید خواهد بود. دولت جدید خوشبختانه به درون زائی توجه خاص نشان میدهد اگرچه هنوز استراتژی توسعه کشور را تنظیم نکرده است. این استراتژی باید روی توانمند کردن شهروندان و نظامی ها تکیه کند. ورود نظامیان درعرصه اجرائی کشور نوید بخش است اما این حضور هنوز کافی نیست. من امیدوار بودم که از وجود این نیروهای وطن پرست، عملگرا و متجدد در مذاکرات هسته ای هم استفاده شود. این تغییر اقتدار جدید ایران را با شفافیت و صلابت بیشتری درعرصه جهانی به نمایش میگذاشت. امیدوارم در این رابطه تجدید نظر شود. توجه ویژه به مشکلات جامع کشور با امریکا هم نیاز دیگر یک جایگاه رفیع تر برای ایران است. متاسفانه آمریکاییها با تمام توان خود سد راه پرش ایران به قله بالاتری هستند. 

مدیریت انقلابی اقتصاد کشور و مبارزه بی امان با انگل هائی که اموال مردم و کشور را میبلعند چهره موجه و مصممی برای دولت در جهان ایجاد خواهد کرد و حمایت مردمی آنرا قوی ترمیکند. در این رابطه مبارزه با سرمایه داری تجاری- استعماری، بانک داری فاسد غیر مولد، و زمین خواری فئودالی غاصب باید در الویت اول دولت سیزدهم قرار گیرد.

تکیه دولت روی آموزش علمی نیروی انسانی باشد

دنیای امروز دنیا قدرت جامع است یعنی قدرت مردمی، قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و قدرت تکنولوژیک. تکیه صرف روی یکی از این ابزارهای قدرت کارگشا نخواهد بود. برای ساختن همه این قدرت ها، تکیه دولت باید روی آموزش علمی نیروی انسانی باشد. دنیای امروز دنیای دانش است که از طریق آموزش حاصل میشود و انسانهای توانمند، خلاق و مبتکر و تکنولوژی های جدید و برتر میسازد. کار و تکنولوژی که روزی فاکتورهای ثابت تولید محسوب میشدند امروز به خود-فزونی رسیده اند و در روند تولید خود را باز-افرینی میکنند و کار و تکنولوژی جدید میزایند. این دقیقا همان پدیده ای است که امروز توسعه نامیده میشود. دولت سیزدهم باید تمام توان خود را معطوف به این آموزش کند و در کنار آن تحقیق و توسعه تولید-محور و صنعت-محور را هم شدیدا تقویت کند. برای این منظور دولت باید بودجه آموزش و همچنین تحقیق و توسعه را بطور چشم گیری افزایش دهد. ناگفته پیداست که دولت سیزدهم همچنین باید صدماتی که دولت قبلی به نیروهای نظامی کشور از طریق کاهش بودجه انها زد را جبران کند. باشد که این دولت واقعا دولت اقتدار جامع شود چه فقط در این حالت است که جایگاه ایران در دنیا چهره جدید و عزتمندتری پیدا میکند.  

- برخی از افزایش تنش بین ایران و آمریکا درصورت شکست توافقات خبر می‌دهند نظر شما در این زمینه چیست؟

کسانی که ایران را از جنگ در صورت شکست در مذاکرات برجام میترسانند خائن میدانم. هدف انها توجیه کشور-فروشی به بهانه جلوگیری از جنگ است. آنها عینا همین شگرد را در دوره مذاکرات برجام اول هم بکار گرفتند. این را هم باید تاکید کنم که تاریخ نشان میدهد که جنگ ها عمدتا محصول حماقت بوده اند تا عقلانیت. بنابراین بین ایران و امریکا یا بین ایران و اسرائیل با حمایت امریکا هم ممکن است جنگی حماقت-محور رخ دهد. اما خوشبختانه کشورها یاد گرفته اند که عقلانیت را در روابط بین المللی خود تقویت کنند و بهمین دلیل هم هر چه بیشتر جنگ های بین المللی کمتر شده اند. در چهارچوب این عقلانیت، هیچ کشوری هیچ توجیهی، قانونی یا سیاسی-اقتصادی، برای تحمیل یک جنگ تمام عیار به ایران نخواهد داشت. ایران کشور عظیم و قدرتمندی است و جنگ تمام عیار با آن حتما منطقه را به آتش خواهد کشید. این پیامد هیچ کشوری را برنده نخواهد کرد.

در بیش از 35 سال که درون رابطه ایران و امریکا فعال بوده ام تنها در یک دوره کوتاه، بعد از توفیق امریکا در جنگ علیه صدام حسین، شاهد یک برنامه از سوی امریکا برای جنگ علیه ایران بوده ام. نه در دوره مذاکرات هسته ای در دولت قبل و نه امروز با اطمینان خاطر میتوانم بگویم که نقشه ای برای جنگ با ایران روی میز دولت امریکا قرار نداشته و ندارد. اسرائیل هم بیشتر بلوف است تا جدی. آنها میدانند که جنگ با ایران عاشورای حسینی دیگری را علیه انها براه خواهد انداخت و انها هرگز از آن رهایی نخواهند داشت. باید این را هم اضافه کنم که جنگ امروز معنی های دیگری جز برخورد نظامی سنتی هم دارد. مثل تحریم های امریکا و یا انفجارهائی که اسرائیل علیه صنایع هسته ای و موشکی ایران مرتکب شده است و ترور دانشمندان ایران هم نوعی جنگ محسوب میشود و همینطور است جنگ های سایبری و پهبادی. در اینده بین ایران و امریکا یا ایران و اسرائیل از این نوع جنگ ها فراوان خواهیم داشت مگر اینکه ایران و امریکا اعتماد سازی، کاهش تنش و مذاکره جامع را برای رفع نگرانی های خود بکار گیرند. ضمنا معتقد هستم که بهتر شدن رابطه ایران با امریکا باعث خواهد شد که اسرائیلی ها هم در مقابل ایران عقب نشینی کنند. چاره دیگری نخواهند داشت و ایران نیز باید از عقب نشینی انها استقبال کند. 

- طرف‌های مذاکره کننده می‌توانند از اسنپ بک یا همان مکانیزم ماشه برای فشار بر ایران و گرفتن امتیاز در مذاکرات استفاده کنند؟ 

انگلیس، آمریکا و اسرائیل با یکدیگر هماهنگ می‌کنند که شاید بتوانند مکانیزم ماشه را علیه ایران فعال کنند. مکانیزم ماشه در قطعنامه 2231 شورای امنیت آمده که بر اساس آن هر یک از طرف‌های مذاکره بتوانند نشان دهند ایران از برجام و تعهدات آن تخطی کرده است، می توانند اسنپ بک و ماشه را فعال کنند و به صورت اتوماتیک همه تحریم ها اعم از اولیه، ثانویه و حقوق بشری را بازگردانند. دولت ترامپ سعی کرد این مکانیزم را فعال کند موفق نشد و در شورای امنیت رأی نیاورد برای اینکه آمریکا از برجام خارج شده بود. فقط طرفی می تواند این مکانیزم را فعال کند که در برجام باشد. این است که اکنون دارند تهدید می کنند تا انگلیس یا یکی دیگر از کشورهای اروپایی حاضر در برجام را قانع کنند تا این مکانیزم را علیه ایران فعال کند. می‌خواهند با این کار ایران را بترسانند و امتیاز بگیرند. ایران نباید از مکانیزم ماشه بترسد، اینها می خواهند با این روش تحت فشار قرار دهند تا امتیاز بگیرند، ایران باید خونسرد باشد و به این تهدیدها اهمیت ندهد و فقط در چهارچوب قوانین بر حقوق خود پافشاری کند و نسبت به هر تهدید بی تفاوت باشد و مصمم‌تر پیش رود. مذاکره کنندگان ایران باید در چهارچوب منافع کشور ثابت قدم باشند.

انتهای پیام/

کد خبر: 1125250

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =