به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، «پل پیلار» -تحلیلگر برجسته آمریکایی- در بخش اول تحلیل خود به خطرات ناشی از یک جنگ جدید در خاورمیانه به بهانه آنچه تحت عنوان جلوگیری از ساخت سلاح هستهای توسط ایران مطرح میشود، اشاره کرد. وی همچنین تاکید کرد که خروج ترامپ از برجام موجب اقدامات تهاجمی ایران شد؛ در حالی که تا قبل از آن، ایران به طور کامل تعهدات برجامی خود را اجرا میکرد. این تحلیلگر آمریکایی در ادامه با بیان اینکه تحریم ایران تامین کننده منافع ایالات متحده نیست، اظهار میکند که توافق هستهای تنها گزینه پیشروی دو کشور است. وی همچنین معتقد است ایران نیتی برای ساخت سلاح هستهای ندارد – که اگر داشت در سال 2015 محدودیتهای هستهای را نمیپذیرفت- اما آنطور که پیلار استدلال میکند، اینکه ایران تا چه زمانی به دنبال ساخت سلا هستهای نرود، بستگی به عملکرد سایر طرفین توافق از جمله ایلات متحده دارد.
بخش دوم تحلیل مذکور بدین شرح است:
اگر قرار بود ایران سلاح هستهای بسازد، اولین کشوری نبود که چنین سلاحهایی را وارد خاورمیانه کرد. همه پذیرفتهاند که یک قدرت منطقهای دیگر چند سال پیش این کار را انجام داد. دو کشوری که روابط دوستانهای با یکدیگر ندارند در موقعیت بازدارندگی هستهای متقابل قرار خواهند گرفت. بازدارندگی جواب میدهد. این امر به ویژه در مهار ایران موثر خواهد بود؛ زیرا اسرائیل در تمام انواع تسلیحات متعارف برتری دارد و همچنین اسرائیل آنچه را که استراتژیستهای دوران جنگ سرد « تشدید تسلط» مینامیدند را دارد.
کسانی که سالها زنگ خطر (چوپان دروغگو) را در مورد سلاح هستهای ایران به صدا درآوردهاند، معمولا سعی نکردهاند استدلال کنند که ایران یک بمب هستهای را به صورت غیرمنتظره شلیک میکند. در مقابل، بحث بیشتر این بوده که داشتن سلاح هستهای به نوعی ایران را به انجام انواع اقدامات تند در منطقه «جسور» میکند. کسانی که همواره این استدلال را مطرح میکنند، بدترین حالتی را که ایران «میتوانست» انجام دهد را در نظر میگیرند، در حالی که نمیگویند بهترین حالتی که ایران به یک حمله پیشگیرانه انجام خواهد داد چیست.
بحث در مورد جسورتر شدن متکی به این حس است که داشتن یک سلاح ترسناک زیرزمینی به نحوی باعث میشود که دل و جرأت فرد برای انجام کارهای دیگر افزایش یابد. منطق خاصی در خصوص اینکه این امر چطور عمل میکند، هرگز ارائه نشده است. در واقع همانطور که یک دهه پیش در نشریه «نشنال اینترست» اشاره کردم، چنین منطقی وجود ندارد. این استدلال تلویحا فرض میکند که ایران مایل است کاری انجام دهد که اکنون انجام نمیدهد، زیرا این احتمال وجود دارد که کسی به آن حمله کند یا در عوض آن را مجازات کند (به هر حال، این فرض با ادعای مکرر -که اغلب توسط مخالفان لغو تحریمها برای ایران بیان میشود - در تضاد است که ایران تا آنجایی که از نظر مالی میتواند رفتار «شرورانه» انجام میدهد).
این استدلال همچنین فرض میکند هرطور هم که باشد، آنقدر برای ایران مهم است که بتواند با تهدید معتبر و ارتقاء موضوع به سطح هستهای، با تهدید حمله یا مجازات شخص دیگری مقابله کنند. علیرغم این واقعیت که اجرای چنین تهدید هستهای برای ایران به مثابه یک خودکشی خواهد بود. هیچ موقعیت قابل تصوری با این ترکیب از معیارها مطابقت ندارد.
جلوگیری از سلاح هستهای ایران به شرطی که در جهت محدود کردن گسترش تسلیحات هستهای جهانی باشد، یک هدف ارزشمند است. پیگیری این هدف از طریق یک توافق دیپلماتیک مانند برجام بسیار ارزشمند است؛ باید توجه داشت که ایران چقدر مایل بود از فعالیتهای هستهای خود چشم پوشی کند و در ازای آن از تحریمها رهایی یابد. تحریمهایی که هیچ منفعت اقتصادی برای آمریکا ندارد و صرفا هزینههای اقتصادی (و سیاسی) برای ایالات متحده دارد. بنابراین چنین توافقی برای ایالات متحده یک موقعیت برد-برد بود و هنوز هم هست.
اما این هدف را باید با یادآوری دو زمینه مهم پیگیری کرد. یکی این که ساخت سلاح هستهای هدف قطعی ایران نیست. اگر چنین بود، هیچ راهی برای توضیح موافقت ایران با برچیدن عمده برنامه هستهایاش و بازرسیهای بسیار سرزده از آنچه که در زمان امضای برجام باقی مانده بود، وجود نداشت. اینکه آیا ایران هرگز تصمیم به ساخت سلاح هستهای میگیرد به شدت به آنچه دیگران از جمله ایالات متحده با ایران انجام میدهند بستگی دارد. به احتمال زیاد حتی در صورت شکست مذاکرات وین، [ایران] برای رسیدن به توافق، چنین تصمیمی اتخاذ نخواهد کرد. زمینه دیگر این است که هیچ هدفی در حوزه سیاست خارجی فراتر از تامین امنیت اساسی مردم آمریکا در سرزمینشانوجود ندارد که بتواند بر این امر غلبه کند و بدون سنجیدن آن با سایر منافع و اهداف دنبال شود. جهان بدون سلاح هستهای ایران بهتر خواهد بود، اما چیزهای دیگری وجود دارد که برای جهان و ایالات متحده بدتر است؛ از جمله یک جنگ جدید.
انتهای پیام/
نظر شما