به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، جلالالدین محمد، آفرینندهی مثنوی معنوی، انسان زمینی است که آسمانی میاندیشید و آسمانی زندگی میکرد. مولانا انسانی است که از اسرار هستی و حقیقت ماوراء این جهان، آگاهی یافته بود. او معتقد بود که خداوندگار هستی را اسراری بود، که تا پیش از خلقت انسان، هیچ یک از آفریدگان و حتی فرشتگان مقرب به درک آن قادر نبودند، و نقطهی اوج آفرینش باید در وجودی متجلی میشد که به درک این اسرار قادر باشد. این اسرار، به نص صریح قرآن، امانت پروردگار بود که میبایست به چنین موجودی سپرده شود.
بیشتر بخوانید:
از منظر مولانا، انسان، این آفریدهی استثنایی و برترین، ترکیبی از روح پروردگار با عنصر مادی این جهان است؛ آمیزهای از نیکی و بدیع که به صورت روح کمال طلب و نفس دنیاپرست، همواره در ستیزند. در بسیاری از انسانها، نفس دنیاطلب بر روح کمالطلب غلبه مییابد و آنها را از درک حقیقت هستی باز میدارد. در مقابل این اکثریت دنیا دوست، کسانی هم هستند که در راه حق گام برمیدارند و میدانند که روح آنها قطرهای از دریای روح مطلق است و سرانجام باید از این هستی کوچ کنند و به دریای خود بپیوندند.
مولانا شاعر و عارف بزرگ ایرانی قرن هفتم هجری است. علاقهمندان عرفان و اخلاق از آثار برجسته به جا مانده از مولانا بسیار بهره بردهاند.
در ادبیات سرزمین ما، عرفان و اخلاق جایگاهی متعالی دارند و بدون شک مولانا جلال الدین بلخی ملقب به مولانا، استاد بیقیدوشرط عرفان و ادب فارسی است. گرچه در طول سالیان دراز در ایران شاعران و نویسندگان، آثار مهمی به جا گذاشتهاند، در این بین کمتر نمونهای مانند آثار مولانا به چشم میخورد.
مولانا تنها در ایران شناخته شده نیست و در همه جهان، طرفداران و علاقهمندان پر شوری دارد. اشعار مولانا به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند و بارها در دانشگاههای مختلف جهان به تفسیر این اشعار پرداختهاند.
برای معرفی مولانا میتوان کتابها نوشت. همان طور که نویسندگان بزرگی مانند بدیع الزمان فروزانفر تجربه سالیان دراز تحقیقات در زندگی مولانا را در قالب کتابهای برجسته و مقدمههایی بر آثار مولانا، منتشر کردهاند. بررسی آثار و زندگینامه پر فراز و نشیب مولانا و شرح ملاقاتهای این حکیم با عرفای زمان خود، بهخصوص شمس تبریزی، بسیار مفصل است. ما در این مقاله کجارو قصد داریم، شما را با مولانا و گوشههایی از زندگی پر فراز و نشیب و همچنین آثار او آشنا کنیم.
هرآنچه باید درباره مولانا بدانیم:
مولانا کیست؟
«جلال الدین محمد بلخی» شاعر برجسته و مشهور قرن هفتم هجری و سیزدهم میلادی در ایران بوده است که با نامهایی نظیر مولوی، مولانا و رومی در جهان شناخته میشود. مولانا شاعری فارسیگو است؛ اما برخی از آثارش به زبانهای عربی نیز نگاشته شدهاند و در میان آثار به جا مانده از او، جملات محدودی نیز به زبانهای ترکی و یونانی وجود دارند. نام کامل مولانا «محمدبن محمدبن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» است و القاب مختلف در طول سالهای بعد و با تخلص از شعرهایش به وجود آمدهاند.
در گذشته بهدلیل گستردگی مرزهای ایران زمین و سفرهای مختلف مولانا به نقاط پراکنده آن، مردم نقاط مختلف از اندیشه او بهره میبردند و در زمان حیات مولانا او را خداوندگار میخواندند.
محل زندگی مولانا در طول عمرش، امروزه شامل بخشهایی از کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ترکیه میشود که بسیاری از آنها در گذشته بخشی از خاک ایران بودند. به همین دلیل آثار مولانا در این کشورها نیز ترجمه شدهاند و طرفداران زیادی دارند.
در کشور ترکیه، مولانا جایگاهی فراتر از شاعر دارد و پیروان زیادی به ستایش او مشغول هستند. «سلطان ولد» فرزند بزرگ مولانا و «اولو عارف چلبی» نوه مولانا هر یک طریقتی متفاوت از اندیشه مولانا پایه گذاری کردند و آنها را «طریقت مولاناه» نامیدند.
سلطان ولد پایه عرفان مولانا را در راستای تعالیم دینی و قوانین شریعت میدانست و اولو عارف چلبی، طریقت مولاناه را مسیر عارفانه جدا از احکام شرع معرفی میکرد. هر سال آذرماه مراسم بزرگداشت مولانا همراه با برگزاری مراسم رقص سماع در قونیه برگزار میشود.
سازمان جهانی یونسکو سال ۲۰۰۷ میلادی را سال جهانی مولانا نامگذاری و مراسم بزرگداشت هشتصدمین سال تولد این عارف برجسته را در ترکیه برگزار کرد.
آرامگاه مولانا کجاست؟
آرامگاه و موزه مولانا در شهر قونیه و در میان استانهای آنکارا و آنتالیا واقع شده است. قونیه بزرگترین استان ترکیه به شمار میرود و بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد. پدر مولانا به دعوت «علاءالدین کیقباد سلجوقی» به قونیه رفتند و بههمراه مولانا جلال الدین و خانوادهاش تا آخر عمر در این شهر زندگی کردند. مولانا و پدرش هر دو در همین شهر آرام گرفتند.
آرامگاه مولانا در شهر قونیه، در خانه محل سکونت مولانا در گذشته قرار دارد و در طول ایام سال و بهخصوص سالگرد تولد و درگذشت مولانا، مراسم مختلفی در این آرامگاه برگزار میشود. هر سال از تاریخ هفت تا ۱۷ دسامبر، بهمدت ۱۰ شب بزرگداشت مولانا را به مناسبت سالگرد درگذشت این عارف و شاعر برجسته برگزار میکنند. برگزاری جشن در این شبها با مناسکی خاص همراه است و در طول این مدت با اجرای نمایش متنوع و رقصهای گروهی سماع، بخشهای مختلف زندگی مولانا رابه تصویر میکشند.
امروزه در محل آرامگاه مولانا، موزهای نیز تاسیس کردهاند که در آن از آثار ارزشمندی مانند دستنوشتهها و قرآن خطی، دیوان حافظ، آلات موسیقی دوران رومی و آثار هنری دوره سلجوقیان نگهداری میشود. بخشی از این موزه را نیز به نگهداری از لباس، کلاه، تسبیح، جانماز و دیگر وسایل باقی مانده از دوران مولانا جلال الدین، اختصاص دادهاند.
بهجز مولانا جلال الدین، بهاءالدین (پدر مولانا)، سلطان ولد (پسر مولانا) و چند تن از اقوام و نزدیکان مولانا نیز در این مکان به خاک سپرده شدهاند.
آدرس آرامگاه مولانا: ترکیه، شهر قونیه، محله عزیزیه، خیابان مولانا
مولانا جلال الدین در تاریخ ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری مصادف با پانزدهم مهر ۵۸۶ هجری شمسی در بلخ متولد شد. گرچه مولانا بیشتر زمان عمر خود را در قونیه گذراند و در همان شهر از دنیا رفت؛ اما در طول زندگی همواره از وطن اصلی خود در خراسان یاد میکرد.
پدر مولانا محمدبن حسین خطیبی بود که بهدلیل دانش بالا و شخصیت برجستهاش او را با القابی مانند «بهاءالدین ولد» و «سلطان العلما» خطاب میکردند. بهاءالدین در جوانی بلخ را ترک کرد و در مسیر حرکت بهسمت مکه برای انجام مناسک حج، در شهر نیشابور، «شیخ عطار» به ملاقات او آمد. در آن زمان جلال الدین مولانا کوچک بود که عطار نیشابوری نسخهای از «اسرار نامه» را به او هدیه داد و او را بسیار ستایش کرد. مولانا این کتاب شیخ عطار را در طول حیات خود همیشه بههمراه داشت.
دلیل اصلی مهاجرت بهاءالدین و خاندانش از بلخ، اختلاف با خوارزمشاهیان و اعمال فشارهای حکومتی بود. از طرفی حمله مغولان به ایران و غارت و کشتار آنان نیز جان علما و ادیبان را تهدید میکرد. همزمان با این اتفاقات «علاءالدین کیقباد سلجوقی» در شهر قونیه از بهاءالدین دعوت کرد تا به این شهر برود. در این زمان مولانا تنها ۱۳ سال داشت. پس از گذشتن از شهرهای فراوان، بهاءالدین و خانوادهاش در قونیه ساکن شدند.
پس از مرگ بهاءالدین در قونیه، به درخواست مریدان پدر، مولانا که جوانی ۲۵ ساله بود، جای پدرش را گرفت و به تعلیم علوم و مفاهیم عرفانی پرداخت. دو سال بعد اولین سفرش را به شام آغاز کرد. شهرهای مختلف شام مانند دمشق و حلب، میزبان علمایی بود که در طول سالهای گذشته از بیم حمله مغول به این شهرها پناه آورده بودند. مولانا نیز پس از شام به شهر حلب رفت و تعالیم عرفان و فلسفه را ادامه داد. از مدت اقامت مولانا در این شهرها اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما درمجموع، حدود هفت سال را در این شهرها گذراند. توصیفهای عاشقانه و پرشور مولانا از شام و دمشق، نشان میدهد که به احتمال زیاد اولین بار «شمس تبریزی» را در این شهرها ملاقات کرده است.
پس از آن مولانا به قونیه برگشت، جایی که خاندانش در آن ساکن بودند و از بدو ورود به قیصریه، علما و عرفای شهر به استقبالش آمدند. ملاقاتهای شمس و مولانا و تاثیر عمیق شمس تبریزی بر زندگی مولانا در همین دیدارها، در قونیه اتفاق افتاده است.
مولانا در طول سالهای حیاتش سفرهای زیادی رفت و پس از غیبت شمس تبریزی، با بزرگان دیگری نیز مانند «برهان صلاح الدین» و «حسام الدین چلبی» معاشرت میکرد. صلاح الدین مردی زاهد، موقر و آرام بود و به همین جهت توانست جوشوخروش مولانا را در فراق شمس آرام کند؛ اما مولانا ۱۵ سال پایانی عمرش را در جوار حسام الدین چلبی گذراند که بار دیگر دریای آرام درون مولانا را طوفانی میکرد. همنشینی مولانا با صلاح الدین سبب خلق اثر برجسته مثنوی معنوی شد که از بزرگترین گنجینههای ادبیات عرفانی ایران و تصوف شمرده میشود.
مولانا در تاریخ پنجم جمادی الاخر سال ۶۷۲ هجری قمری، مصادف با چهارم دی ماه سال ۶۵۲ هجری شمسی، بهدلیل تب سوزان و بیماری در ۶۶ سالگی از دنیا رفت. خویشان و بستگان مولانا در آخرین لحظههای زندگیاش بر بالینش حضور داشتند و پس از مرگ او، مردم قونیه از مسلمانان گرفته تا مسیحی و یهودی تا چهل روز در غم از دست دادن مولانا، عزاداری کردند. آخرین غزل مولانا در بستر مرگ به شرح زیر است.
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
مائیم و موج سودا، شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
مائیم و آب دیده، در کنج غم خزیده بر آب دیده ما، صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید، تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن، کان را دوا نباشد پس من چگونه گویم، کان درد را دوا کن
در خواب دوش، پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
مولانا و شمس
ملاقات مولانا با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری در سن ۳۸ سالگی مولانا، تاثیری عمیق بر زندگی او گذاشت. تا پیش از آن مولانا تلاشهای زیادی در جهت آموزش خود و شاگردانش در زمینه علوم عرفان و تصوف میکرد؛ اما شمس تبریزی دریچهای تازه در مقابل چشمان مولانا گشود.
از اولین دیدار شمس و مولانا روایتهای مختلفی وجود دارد؛ اما آنچه در همه آنها مشترک به نظر میرسد، تاثیر کلام شمس تبریزی بر روح و جان مولانا است. مولانا تا پیش از آشنایی با شمس، تمام زمان عمرش را به مطالعه پرداخته بود. شمس تبریزی مولانا را به مکاشفه در خود وا داشت و مولانا به گفته خود دانست که هرچه هست، در خود او است.
دیدار شمس و مولانا تاثیر گذارترین رویداد در طول عمر مولانا بوده است و برجستهترین آثار مولانا پس از آن نوشته شدهاند
شدت علاقه مولانا به شمس تبریزی و همنشینیهای طولانی با او، مریدان و علاقهمندان مولانا را خشمگین میکرد. شمس تبریزی زندگی متفاوتی با علمای زمان خود داشت و در نگاه عوام جامعه فردی خوشگذران و مشغول به امور دنیایی بود، به همین دلیل مریدان مولانا او را ساحر خطاب میکردند و هر زمان شمس را میآزردند. سرانجام شمس تبریزی از قونیه مهاجرت کرد و به دمشق رفت.
مدت زمان همراهی مولانا و شمس با یکدیگر تنها ۱۶ ماه طول کشید و مولانا در فراق شمس بسیار متاثر و پریشان شد. وقتی مریدان و شاگردان مولانا تغییر احوال او را دیدند و همچنان مورد بی توجهی مولانا قرار گرفتند، از کرده خود پشیمان شدند و در محضر مولانا ابراز ندامت کردند. مولانا آنها را بخشید و پسر و ۲۰ تن از مریدانش را برای برگرداندن شمس به دمشق فرستاد.
شمس که ۱۵ ماه از سکونتش در دمشق میگذشت، دعوت مولانا را پذیرفت و به قونیه بازگشت؛ اما طولی نکشید که شرایط از قبل هم بدتر شد و این بار شمس برای همیشه قونیه را ترک کرد و اثری از خود باقی نگذاشت. مولانا در طول سالهای ۶۴۵ تا ۶۴۷ هجری، چهار بار به قصد یافتن شمس به دمشق سفر کرد و زمانهایی را در این شهر ماند؛ اما هرگز نشانی از شمس پیدا نکرد. در نهایت به قونیه برگشت و تا آخر عمرش در این شهر ماند.
«مثنوی معنوی» و «دیوان شمس» دو اثر برجسته و تاثیرگذار مولانا، پس از جدایی از شمس تبریزی به نظم در آمدند و مقایسه این آثار با کتاب مجالس سبعه که پیش از آشنایی مولانا با شمس تبریزی نوشته شده است، میتواند تاثیر تغییرات مولانا را پس از ملاقات با شمس مشخص کند. در ادبیات سرزمین ما مولانا و شمس، دست مایه خلق آثاری بینظیر در طول سالیان دراز بودهاند.
آثار مولانا
مجموعه آثار مولانا به دو دسته آثار منظوم و منثور تقسیم میشوند. در طول سالیان دراز برای علاقهمندان حکمت و عرفان کتب مولانا از بهترین منابع موجود بودهاند. آثار مولانا در نقاط مختلف جهان ترجمه شدهاند و باعث روی آوردن بسیاری از اندیشمندان جهان به شرق شناسی و عرفان شرقی هستند. اشعار مولانا دروازه ورود به فرهنگ مشرق زمین و پارسی زبانان برای بسیاری از مردم دنیا است. در این بخش به معرفی و ارائه شرح مختصری از آثار مولانا جلال الدین میپردایم.
مثنوی معنوی
بدون شک میتوان مثنوی معنوی را مهمترین و تاثیرگذارترین اثر مولانا نامید. در این مجموعه ارزشمند ۲۷ هزار بیت شعر در قالب ۶ دفتر به نظم در آمدهاند. در ستایش این اثر برجسته مولانا شاعران و اندیشمندان زیادی نقدهایی برجستهای نوشتهاند. مولانا مجموعه مثنوی معنوی را به خواهش یکی از محبوبترین مریدانش به نام «حسام الدین چلبی» سروده است. در دیباچه مثنوی معنوی و سرآغاز هر دفتر از آن نیز، مولانا به این مطلب اشاره میکند.
۱۸ بیت ابتدایی مثنوی که با شعر زیبای «بشنو از نی چون حکایت میکند» آغاز میشود، توسط مولانا نوشته شده است و بقیه ابیات را پس از سروده شدن توسط مولانا، حسام الدین چلبی مکتوب میکرد. این شعر زیبا به نام «نی نامه» شهرت دارد.
دفترهای مثنوی معنوی شامل حکایات پند آموز و تعلیمی است و در قالب داستانی و حکایات شیرین به باورهای مختلف دینی، اصول تصوف و مبانی اخلاق میپردازد. حکایتهای مثنوی معنوی در کتب آموزشی آمدهاند که از معروفترین آنها میتوان به حکایت طوطی و بازرگان و داستان موسی و شبان اشاره کرد.
مولانا، مثنوی را تحتتاثیر الهی نامه حکیم سنایی و مصیبت نامه و منطق الطیر عطار سروده است و در بسیاری از شعرهای مثنوی از این دو شاعر و عارف نام میبرد و اشعارشان را نقل میکند. در بخشهایی از این کتاب به داستانهایی از کلیله و دمنه نیز اشاره میشود. اما اقتباسهای کتاب مثنوی معنوی از دیگر آثار ادبی پیش از آن، از حافظه مولانا و بهصورت بداهه بوده و هیچگونه کپیبرداری انجام نشده است.
مثنوی معنوی مقدمهای عربی نیز دارد که در آن به نام و مضامین کتاب اشاره میشود. مهمترین ویژگی مثنوی معنوی سادگی اشعار و داستانهای آن است به شکلی که همه میتوانند بهراحتی مثنوی بخوانند و از حکایاتش لذت ببرند.
دیوان شمس تبریزی
دیوان شمس تبریزی یا «دیوان کبیر» از محبوبترین آثار مولانا است و شامل غزلها و رباعیات و ترجیعهای مولانا میشود. تعداد غزلها و ترجیعهای دیوان شمس بیش از ۳۵۰۰ است و شمار رباعیات به ۱۹۹۴ میرسد.
برخلاف مثنوی معنوی که مضامین پند آموز و تعلیمی دارد، دیوان شمس در برگیرنده اشعار پر شور عاشقانه و عارفانه است که در اثر شور و شوق وصف ناپذیر مولانا به عشق و عرفان و در اثر ارتباط با شمس تبریزی شکل گرفتهاند. رباعیات مولانا در بخش پایانی کتاب قرار دارند و در مورد سرودن بعضی از آنها توسط مولانا تردیدهایی وجود دارد.
بیشتر اشعار دیوان شمس به زبان فارسی سروده شدهاند، اما در میان این شعرها، ابیات محدودی نیز به زبانهای یونانی ، ترکی و عربی دیده میشوند. مقدمه استاد بدیع الزمان فروزانفر در ابتدای نسخههای چاپ شده امروزی وجود دارد. دیوان شمس تبریزی از زیباترین آثار به جا مانده از ادبیات کهن ایرانی است و جایگاه ویژهای در میان علاقهمندان به فرهنگ و ادب دارد.
فیه ما فیه
فیه ما فیه مجموعهای از حکایات، تمثیلها، داستانها و روایات و اخباری است که در طول ۳۰ سال توسط سلطان ولد، پسر مولانا و یکی از مریدان او مکتوب شده است. شیرینی کلام مولانا در فیه ما فیه کاملا به چشم میخورد و سبک سادگی کلام او در این کتاب به سبک مثنوی معنوی نزدیک است.
محور اصلی حکایتهای فیه ما فیه، حول محور عرفان و دین میگذرد و در بخشهایی از آن آیات قرآن با تفاسیری ساده آمدهاند. هدف مولانا از گردآوری گفتمان خود در این کتاب، روشنگری برای مریدان و آیندگان بوده است. در چاپهای امروزی کتاب فیه ما فیه به تلاش متخصصان فن و ادب فارسی، همزمان با کتاب، نقد و تفسیرهای دیگری چاپ شدهاند که باعث راحتی درک مفهوم فیه ما فیه میشود. مقدمهای قابلتوجه از استاد بدیع الزمان فروزانفر نیز در ابتدای کتاب به چشم میخورد. در سایر کتابهای مولانا هم بخشهایی از این مقدمه را چاپ کردهاند.
مکتوبات
مکتوبات مجموعهای از ۱۵۰ نامه مولانا در زمانهای مختلف برای افراد متفاوت است. لحن گفتار این نامهها با دیگر کتابهای مولانا تفاوت زیادی دارد و در میان آنها نامههایی با مضامین ساده برای پادشاهان و حاکمان دیده میشود. گرچه در بعضی از نامهها که مولانا به نزدیکان و مریدان خود نوشته است، حال و هوای پر شور نثر و نظم مولانا جلب توجه میکند.
برخلاف کتابهای فیه ما فیه و مجالس سبعه که توسط مریدان و فرزند مولانا به رشته تحریر در آمدهاند، مکتوبات نامههایی است که به دست خود مولانا نگاشته شده و سبک نگارش آن مناسب برای مکاتبه با بزرگان، دولتمردان، شاگردان و مریدانش است.
مجالس سبعه
مجالس سبعه مجموعهای از سخنرانیها و نطقهای مولانا در منبر برای مریدان و شاگردانش است. این گفتار پیش از دیدار مولانا با شمس در مجالس مختلف بیان شده است و پس از جدایی از شمس، مولانا تنها یک بار به اصرار صلاح الدین زرکوب به منبر رفت و سپس دست از خطابه و موعظه خوانی برداشت. از شور و اشتیاق مثنوی معنوی و دیوان شمس در این کتاب اثری نیست و این خود گواهی دیگر بر تاثیر عمیق شمس تبریزی بر مولانا جلال الدین دارد.
مضمون اصلی این کتاب را شرح و تفسیر آیات قرآنی با زبان ساده و شعر در بر میگیرد و اشعاری از عطار و سنائی و دیگر شاعران برجسته، در این گفتار به چشم میخورند. قسمتهای عربی کتاب نشاندهنده تسلط کامل مولانا به این زبان و علوم دینی است. در حال حاضر مکتوبات و مجالس سبعه در قالب یک کتاب توسط انتشارات مختلف به چاپ رسیدهاند.
انتهای پیام/
نظر شما