به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، نشریه نشنال اینترست آمریکا در تحلیلی به قلم «پل پیلار» به بررسی نشست نقب با حضور وزیر خارجه آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی پرداخته است. از نظر وی، به نظر میرسد که دولت بایدن نیز همچون سلف خود تلاش میکند با نزدیکتر کردن روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، آنها را با سیاستهای خود از جمله مقابله با روسیه در جنگ اوکراین همراه کند. هر چند که این تحلیلگر برجسته آمریکایی در ادامه به وضوح اشاره میکند که چنین سیاستی هرگز به نتیجه نخواهد رسید. پیلار در خصوص پیان ابراهیم نیز اذعان میکند که نه تنها در به ارمغان آوردن صلح در منطقه ناکام بوده، حتی موجب افزایش تنش و مناقشات منطقهای شده است. وی با بیان اینکه صلح در فلسطین مستلزم درنظر گرفتن منافع فلسطینیان است اظهار میکند: کاهش تنشها در خلیج فارس مستلزم تنشزدایی بین شرکت کنندگان در رقابتهای منطقه است که مهمترین شرکتکنندگان در آن عربستان سعودی و ایران هستند. پیلار در انتها تاکید میکند که ارتقای روابط کشورهای خلیج فارس با اسرائیل هیچ کمکی به ترویج چنین تنش زدایی نمیکند.
متن کامل گزارش مذکور بدین شرح است:
درخواست آنتونی بلینکن -وزیر امور خارجه [آمریکا]- در نشستی با حضور چندین کشور از خاورمیانه در سطح وزیران در اسرائیل و با هدف همکاری بیشتر در مقابله با تجاوز روسیه به اوکراین برگزار شد، سؤالات بیشتری را در مورد استقبال دولت بایدن از حرکتی که سلف او طراحی کرده بود و همچنین و عدم موفقیت آشکار او در دستیابی به چنین همکاری ایجاد کرد. این اقدام به رسمیت شناختن کامل دیپلماتیک ارتقاء روابط بین اسرائیل و سه کشور عربی: بحرین، مراکش، و امارات متحده عربی بود. ارتقاء [روابط] با هیاهوی زیادی انجام شد و نام بزرگ «پیمان ابراهیم» را به آن دادند؛ گویی که نشان دهنده گردهمآمدن ادیان توحیدی جهان است، که در واقع اینطور نبود.
نشستی که به تازگی در نقب به پایان رسیده بود پر از لبخند و تبریک درباره عالی بودن ملاقات اسرائیلیها و اعراب بود، اما ظاهرا بلینکن در مورد روسیه و جنگ در اوکراین هیچ دستاوردی نداشت. هیچ نشانهای مبنی بر دور شدن مواضع اسرائیل و امارات وجود نداشت. این واقعیت یکی دیگر از نشانههای آن بود که ارتقای روابط بین اسرائیل و این رژیمهای عربی چیزی برای منافع ایالات متحده به ارمغان نمیآورد.
روابط کامل و عادی بین اسرائیل و سایر کشورهای خاورمیانه قطعاً تا آنجا که منعکس کننده حل مناقشات و تقویت صلح در منطقه باشد، قابل تحسین است. اما این ارتقاء به دنبال آن نبود. کشورهای عربی درگیر در جنگ با اسرائیل نبودند و قبلاً روابط گستردهای با اسرائیل در بسیاری از موضوعات، مانند اشتراکگذاری نرمافزارهای جاسوسی برای استفاده علیه مخالفان داشتند، حتی اگر این روابط در حد تبادل کامل سفارتها متوقف شده باشد.
این نشست نه تنها صلح را به ارمغان نمیآورد، حتی شانس دستیابی به صلح یا کاهش تنش در بخشهای مختلف خاورمیانه را کاهش میدهد که یکی از این بخشها خلیج فارس است. ارتقای روابط منعکس کننده یک اتحاد نظامی ضدایران است که خطوط درگیری را در سراسر خلیج [فارس] تشدید میکند.
بخش دیگر، درگیری اسرائیل با فلسطینیها است که بنا به تعریف باید مستقیما این مناقشه را حل و فصل کند. در عوض، «توافق ابراهیم» تماما در مورد حذف فلسطینیان است. همه دولتهای اسرائیل از مزیت بهرهمندی از روابط گسترده با کشورهای عربی در حالی که همچنان سرزمین فلسطین را اشغال کردهاند و شهرکهای اسرائیلی را در آنجا گسترش میدهند، بهرمند شدهاند. این مزیت هر انگیزهای را که ممکن است از سوی اسرائیل برای حل مناقشه با فلسطینیها وجود داشته باشد را کاهش داده است.
ترجیحات دولت اسرائیل ملاحظات سیاسی داخلی زیربنای اقدامات دولت ترامپ در این زمینه را توضیح میدهد. همان ملاحظات سیاسی بدون شک بیشتر مواضع دولت بایدن را نیز توضیح میدهد. شاید بلینکن ملاقات در اسرائیل را فرصتی مناسب برای لابی کردن وزرای خارجه چندین کشور به طور همزمان در مورد مسئله روسیه و اوکراین می دانست. اما این بههیچوجه اولین باری نیست که او و دیگر مقامات دولت از «توافق ابراهیم» تمجید میکنند.
این تمجیدها گویای این است که چگونه دولت ترامپ مجبور شد با ارائه مشوقهای اضافی به کشورهای عربی درگیر، عادی سازی روابط را به وجود بیاورد؛ اما در حقیقت کل این ماجرا به دنبال حل مناقشه نیست. برخی از این مشوقها باعث تشدید تنش و درگیری میشوند. آنچه این امر را برای امارات متحده عربی شیرین کرد، شامل فروش جنگنده F-35 بود که به مسابقه تسلیحاتی در خلیج فارس دامن زد. در خصوص مراکش، بهای آن شکست دولت ترامپ از اجماع بینالمللی و کنار گذاشتن دههها سیاست بیطرفی ایالات متحده در قبال مناقشه صحرای غربی با به رسمیت شناختن حاکمیت مراکش بر این سرزمین بود. این اقدام به افزایش درگیری و افزایش تنش بین مراکش و الجزایر منجر شد.
به دلایل متعدد، منافع ایالات متحده از طریق ترویج واقعی صلح و کاهش تنش در خاورمیانه از جمله اجتناب از همراهی با خشونت سیاسی، عدم مداخله در درگیریهای محلی، و کاهش تخلیه منابع ایالات متحده تامین میشود. صلح در فلسطین مستلزم درنظر گرفتن منافع فلسطینیان است. کاهش تنشها در خلیج فارس مستلزم تنشزدایی بین شرکت کنندگان در رقابتهای منطقه است که مهمترین شرکتکنندگان در آن عربستان سعودی و ایران هستند. ارتقای روابط کشورهای خلیج فارس با اسرائیل هیچ کمکی به ترویج چنین تنش زدایی نمیکند. این امر حتی میتواند تاثیر معکوس داشته باشد و سیاست دولت اسرائیل برای ترویج حداکثری دشمنی بی پایان با ایران را افزایش دهد. در همین حال، ایالات متحده اهرم فشار خود را بر آنها کاهش میدهد؛ زیرا به دنبال همکاری با دولت های خاورمیانه در مورد جنگ در اوکراین یا هر موضوع دیگری است، تا جایی که به نظر میرسد به طور خودکار در رقابتها و درگیریهای منطقهای یک طرف را بگیرد. اگر ایالات متحده به جای امتیاز دادن بیجا به دولتها از مردم محلی حمایت کند، شانس بیشتری برای به دست آوردن همکاری مورد نظر خود خواهد داشت.
انتهای پیام/
نظر شما