جنگ درونی و ترمز بریدگی اخلاقی در فدراسیون فوتبال

در وانفسای جنگ قدرت در فدراسیون فوتبال دشمن انگاری همان تفکر غالب مدیران ارشد آن در ماه‌های اخیر بوده است.آنجا که تعامل و تامل جمعی به جناح محوری و کینه توزی بدل شده است.

به گزارش گروه ورزشی ایسکانیوز، در میان اوضاع اسف بار و احوال پریشان مدیریت فوتبال کشور و در لابه لای رفتارهای ضد منافع ملی، می‌توان بر روی پدیده‌ای شوم و اخلاق زدا انگشت اشاره نهاد و آن را موشکافی کرد.

در وانفسای جنگ قدرت در فدراسیون فوتبال دشمن انگاری همان تفکر غالب مدیران ارشد آن در ماه‌های اخیر بوده است. آنجا که تعامل و تامل جمعی به جناح محوری و کینه توزی بدل ساخته و نفی و حذف دیگری به هر روش و طریق را مستمسک کُنش‌ها و رفتارها نموده است.

جمعی که با فراموشی نقش‌ها و آرمان ملی به خواست و انتظار اجتماعی پشت پا زده و با گروه زدگی و تهیه سیاهه دشمن، عرصه مدیریت فوتبال را به میدان جنگ و نزاع تبدیل نموده اند. در میان این جنگ و جدل، نه تنها منافع ملی فوتبال در حاشیه قرار گرفته بلکه با غیبت مفهوم اخلاق، انصاف و حقیقت هم رنگ باخته است. ظهور و بروز این قبیل رفتارها علاوه بر اشکالات میدان ورزش از نشانه‌های توسعه نیافتگی اجتماعی و فرهنگی نیز محسوب می‌شود.

مدعیان دیروز و مسئولان امروز که برای مساعد سازی محیط از مجمع عمومی رای گرفته و با وعده رستگاری فوتبال سکان هدایت فوتبال را عهده دار شدند به جای آنکه از هویت فوتبال حراست کرده و درخت اخلاق را در قلمرو آن آبیاری کنند، این روزها به اشکال مختلف بذر نفرت می‌پراکنند و خشم و نفاق درو می‌کنند.

کشمکش فدراسیون نشین‌ها وضعیتی مملو از تنازع و منفعت خواص را آشکار می‌سازد که در آن هر یک از رقبا از وسایل گوناگون در جهت مجبور ساختن دیگری به تسلیم و ترک منصب استفاده می‌کنند.

نامیزان بودن ترازوی صلح و عدالت هیات رئیسه فدراسیون فوتبال موجب گردیده تا کشمکش‌ها در کوتاه مدت به حد جنگ آشکار برسد. در همین زمان اندک، افراط گرایی در فدراسیون ریشه اش را به حدی قوی ساخته که برای تخریب رقیب و یا امحای آنان، به یار گیری از بیرون (تهدیدی برای استقلال فوتبال) و تقسیم بندی خودی های بی عقوبت و غیر خودی‌ها با عقوبت سنگین روی آورده است.

گروه زدگی، باند بازی، اتهام زنی، رجز خوانی و پدیده شوم "پرونده سازی" جلوه‌هایی از دشمن انگاری و از جمله شیوه های به کار گرفته شده توسط مدیران این فدراسیون بوده است. مجموع این رفتارها که  در مدار خودتخریبی در حرکت است همچون شلیک به پای خود می ماند و در مجموع انبانی تهی از رفتارهای اخلاقی در فوتبال را آشکار می‌سازد.

سلسله رفتارهای انجام شده نشان می‌دهد که اغلب آنان برای کوبیدن همکاران (بخوانیم دشمنان) خود از هیچ کاری ابایی نداشته و حاضرند بنیان ها و ارزش های اخلاقی فوتبال را زیر پا بگذارند.
از آنجا که این گونه اعمال، علاوه بر معیوب سازی بدنه فدراسیون، امواج ضد فرهنگی و بدالگویی را در جامعه فوتبال ترویج و انتشار می‌دهد، شناخت حدود و مرزهای دشمنی و رعایت آنها امری لازم و ضروری است.

چرا که علاوه بر رقابت، دشمنی هم دارای اصل و قواعد اخلاقی است. اخلاق دشمنی یادآور می‌شود که برای از میان بردن حریف/دشمن و تغییر موازنه قدرت در یک ساختار دست به هر کاری نمی‌توان زد و از اخلاق و عرف و قانون نباید عدول کرد.

بر اساس دیدگاه اخلاقی، هدف نباید وسیله را توجیه ‌کند حتی در رابطه با دشمنان. یعنی برای غلبه بر دشمن و شکست دادن او نمی‌توان از ابزارها و وسایلی استفاده کرد که اخلاقاً نامشروع‌اند. آنچه که اخلاق می گوید این است که در هنگام خشم و غضب در تصمیمات و رفتار های تقابلی، ارزشهای اخلاقی را نقض نکنیم. بعبارتی چیرگی نفرت و غضب در خارج از این چارچوب، با هویت اجتماعی آدمی ناسازگار است. گزاره ای که در مصرع نغز و پندآموز کلیم کاشانی بر آن تاکید شده و این چنین می گوید: ما بر آیینه دشمن نسپندیم غبار.

از آنجا که پدیده‌های اجتماعی با ارزش ها سر و کار دارند، توجه و اهمیت به ارزش ها در نهاد ورزش امری واجب است. بنابراین نظم جامعه ورزش را می توان در اخلاق جستجو کرد.

از سوی دیگر صعود آسانسوری و مناصب زودرس برای برخی از افراد در کنار فراموشی نقش ها و وظایف شغلی و اجتماعی، بدعهدی و بدمستی می آورد که با تضعیف فرهنگ سازمانی و فروریزی بنیان های اخلاقی آثار مخرب ماندگاری را بر جای می گذارد. به بیانی ساده تر سپردن امور به افرادی که ظرفیتشان کمتر از جایگاه و نامشان است خطرناک و بحران آفرین است.

از نگاه کارل مارکس که چگونگی دوقطبی شدن طبقه‌های اجتماعی در جوامع کنونی را نشان می‌دهد، می‌توان این نظریه را در فدراسیون فوتبال نیز مشاهده کرد که هرچه نابرابری توزیع منابع (کمیاب) در یک ساختار بیشتر باشد، تضاد منافع بین بخش‌های آن، افزون‌تر خواهد بود.
 
حال در روزگاری فوتبال به شدت نیازمند حفظ اعتبار و نگه داشت سرمایه های خود است، این مسئولان به جای برنامه ریزی و تلاش جمعی در ترویج اخلاق و ورزش منصفانه، در اثر عدم توافق در بده بستان‌های مناصبی و اختلاف نظر در سهم خواهی از قدرت به یکباره درهای گفتگو، تعامل و صلح را بر روی یکدیگر بسته و رویکرد رادیکالی و حذفی را برگزیدند.

در این ارتباط طبق توصیه و سفارش فیلسوفان و معلمان حوزه اخلاق، در برخورد با دشمن نباید او را بدتر و سیاه‌تر از آنچه که هست نشان داد. این کار علاوه بر اینکه ظلم به اوست، تحریف حقیقت و مصداق دروغگویی و فریب دادن دیگران نیز محسوب می شود.

تضعیف و تخریب یاران علاوه بر اشاعه بی اخلاقی در فرهنگ و جغرافیای فوتبال و تضییع حق و وقت ذینفعان آن، موجب تنزل جایگاه و پایین آوردن ارزش صندلی مدیریت فدراسیون فوتبال می‌شود.

روشن است که این شرایط بیم آفرین و خشونت گرا نیازمند اصلاح و احیای دوباره است. تغییر نگرش مدیریتی و انتشار هوای تازه در سازمان فوتبال، واجب و ضروری است و باید این ورزش متنفذ اجتماعی را از اسارت خودشیفتگی گروهی، خشم و بداخلاقی ها آزاد کرد.

این وضعیت هشدار دهنده به نوعی نتیجه کمبود عقلانیت جمعی است. علاوه بر آن محصول فقدان نهادهای مرجع در فوتبال کشور است که می توانند علاوه بر ایجاد صلح و وفاق، در هنگام تنش و اختلافات، با میانجیگری در تقلیل کدورت و رفع خصومت نقش آفرینی کند.

نیاز است که سازمان ملی فوتبال هر چه سریع تر وارد دوران ترمیدور ( دوره پایان خشونت و وحشت) شود و با وفاق خردمندانه و کنش های مبتنی بر تفاهم که پادزهر این فضای مه آلود است  از هزینه‌های سنگین تقابل ها جلوگیری بعمل آورد و به تقویت و تحکیم اخلاق جمع گرا مبادرت ورزد. چرا که ترویج فرهنگ خشونت و تخاصم با همکاران، جامعه فوتبال را از هم فهمی، وظیفه شناسی و اصول دمکراسی دور می‌سازد.

مجید خاتونی

کد خبر: 1138389

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =