یداله مهرعلیزاده در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، با بیان این که سیاستهای توسعه آموزش عالی ایران از منظر آمایش در سالهای قبل از انقلاب اسلامی به دنبال صنعتی کردن کشور با اتکای به درآمدهای نفتی توسعه سرمایهداری وابسته و گسترش هر چه بیشتر آن بود، اظهار کرد: یکی دیگر از موضوعات مورد نظر دولتهای پیش از انقلاب پیروی از الگوهای رشد و توسعه سرمایهداری وابسته در امور فرهنگی و اجتماعی و به ویژه آموزش عالی بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز با اشاره به این که از زمان مشروطیت تا سال ۵۷ با مساعدت و همراهی دولتهای وقت مدارس نوین در ایران راهاندازی شدند، افزود: اما دولتهای حاکم در ایجاد نهادهای نوین علمی ناموفق بودهاند.
وی خاطرنشان کرد: گرچه این دوره را دوره تکوین نهادهای مدرن علمی و آموزشی در ایران نامیدهاند؛ اما گذرگاهی صعب العبور هم بود.
وزارت علوم پیش از انقلاب در دست محافظهکارترین گروههای سیاسی بود
مهرعلیزاده با تصریح بر این که در آستانه مشروطه وزارت علوم غالباً در دست محافظهکارترین گروههای سیاسی آن دوره مثل میرزا محمودخان علاءالملک بود گفت: درست است که در مشروطه یک پیروزی سیاسی را جشن گرفتیم، شعارهای بلند بالا دادیم؛ اما ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای ریشه زدن و بالیدن علم مدرن مساعد نبود. ناپایداریهای سیاسی اجازه نمیداد معدودی نخبگان پیشرو، در پس الفاظ و شعارها، گامهای موثر عملیاتی در این راستا بردارند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز تاکید کرد: در مجلس دوم نیز اکثریتی در حدود «دوسوم» دیدگاههای سنتی داشتند و پیوند معیشتی آنها با بازار و مناسبات سنتی، مانع از درک عمیق مفهوم علم مدرن و نهادهای آن میشد.تنها تعداد اندکی از نمایندگان بر ارزشهای جدید متناظر با علم مدرن، مانند عقلانیت و عرفگرایی تاکید میکردند و پیشرفت آموزشی و علمی جامعه را چاره درمان دردها تلقی میکردند. فقط این افراد معتقد بودند که اداره کشور و ترقی جامعه با رجوع به علم جدید امکانپذیر میشود و برای آن نیز باید مدارس عالی نوین و دانشگاه داشت.
وی افزود: به همین دلیل، بسیاری از آرمانهای انقلاب مشروطیت در حد شعار و تزییناتی باقی ماندند و مبنای قدرت شاه، انتخاب مدیران و مسئولان انتصابی، فرمایشی شدن تفکیک قوا، عدم نظارت مردم بر مدیران به عنوان یک تفکر و مرام بر کشور به ویژه در حوزه آموزش عالی و دانشگاههای کشور حاکم شده بود.
مهرعلیزاده با بیان این که آمایش آموزش عالی از منظر دیگر، صرف نظر از ابعاد کمی ایجاد مراکز و پذیرش دانشجو یعنی مساله استقلال و نیاز جامعه زاویه دیگری گرفت،یادآور شد: دانشگاه غربی و شکلگیری آن و آمایش از نوع غیردولتی آن ریشه در نهادهای ساختاری، علمی و سیاسی و اجتماعی آن کشورها داشت. به عبارتی دیگر، وجود نهادهای توانمند اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متحول و آیندهنگر، به همراه تصویری که غرب از دانشگاه و استقلال آن در زمینههای استقلال سازمانی و مدیریتی، استقلال هئیت علمی و استقلال دانشجو داشت بستری برای خیز دانشگاه و تبدیل شدن به یک محرک توسعه به وجود آورد.
وی خاطرنشان کرد: شکلگیری آموزش عالی ایرانی از ابتدا به دلایل مختلف با سه مشکل مهم روبرو بود. نخست آنکه کلیت جامعه به عنوان یک نیاز آن را احساس نکرده بودند. یعنی بر اساس تعریف آمایش نتوانسته رابطه بین انسان، فضا و محیط را به وجود آورد. دوم، شکاف نسلی و فکری بین سنت و مدرنیته منجر به تعریف و ماهیتی از استقلال دانشگاهی شده است که ماهیت و سرشت دانشگاه را انفعالی کرده است. نهایتا هم به این دلیل که دانشگاه توسط دولت ایجاد، هدایت، نظارت و کنترل و ارزیابی شده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در پایان اظهار کرد: در کنار عوامل گفته شده، از یک طرف ناهماهنگی شرایط استقرار دانشگاه با سنتها و ارزشهای مرسوم کشوری و از سوی دیگر ماهیت غیرایدئولوژیک دانشگاه که برای بخشی از جامعه فرهنگی آن زمان قابل هضم نبود هر دو شرایطی برای نفی و طرد مفهوم دانشگاه توسط سیاسیون و مراجع فرهنگی در کشور به وجود آورد.
انتهای پیام/
نظر شما