آریا قریشی منتقد سینما در گفتوگو با خبرنکار فرهنگی ایسکانیوز در نقد فیلم هناس اظهار کرد: هناس در واقع متعلق به دستهای از فیلمهای استراتژیک است که در سالهای اخیر نمونههای آن را بیشتر مشاهده میکنیم.
بیشتر بخوانید:
علفزار، فیلمی اشتباه در کالبد سینمای اجتماعی / تبدیل صفحه حوادث روزنامهها به سپهر معرفتی سینمای ایران
وی ادامه داد: زمانی اکثر فیلمهای استراتژیک سینمای ایران از نظر فکری به طیف خاصی از مخاطب توجه داشتند، یعنی ما فیلم شخصیتهایی را میدیدیم که گروههای مختلف نمیتوانستند آن را به عنوان یک قهرمان ملی بپذیرند هر چند در واقعیت آن فرد واقعا یک قهرمان ملی بود ولی در فیلم به قهرمان یک گروه یا یک عقیده خاص تبدیل میشد، حتی شاید یک جناح یا یک حزب خاص. اما سازندگان فیلمهای استراتژیک در سالهای اخیر به این نکته پی بردند که اتفاقا این فیلمها باید با گروههای گستردهتری از مخاطبان ارتباط برقرار کنند و خودشان را به یک تفکر خاص محدود نکنند، اقدامی که سازندگان هناس نیز سعی بر انجام آن داشتند. یعنی ما شخصیت شهید داریوش رضایی نژاد و شهره پیرانی را قرار است درست همانند انسانهای معمولی ببینیم که یک زندگی عادی دارند، کار میکنند و حتی از نظر فکری ممکن است که خیلی شبیه شخصیت فیلمهای مشابه دهههای قبل نباشند، بنابر این قرار است آدمهایی باشند که گروههای مختلف تماشاگران بتوانند آنها را به عنوان قهرمانان ملی بپذیرند یعنی قهرمانان مردمی که این مسئله بر روی کاغذ انتخاب درستی است.
قریشی گفت: با وجود نکات مثبتی که در این فیلم وجود دارد اما متاسفانه هناس کماکان نمیتواند یک فیلم موفق در دسته فیلمهای استراتژیک قلمداد شود و از وجود مشکلاتی ضربه خورده است.
وی افزود: نکته اول، مربوط به شخصیتهاست که می بینیم از یک جایی به بعد خانم پیرانی در فیلم متوجه می شود که همسرش با یک خطر دائمی روبرو است و هر لحظه ممکن است برای او اتفاقی رخ دهد، اما سعی میکند به راه خود ادامه داده و به شکلی فردگرایانه دنبال رسیدن به سرچشمه تهدیدات باشد و این مسئله در دل درام به خوبی جا نمیافتد و این سوال برای مخاطب به وجود میآید که چرا این خانم راه دیگری را برای حل مشکلاتش انتخاب نمیکند و چرا به توجه به آشناهایی که دارد از طریق یک سری نهادهای قدرتمندتر اقدام نمیکند تا حداقل امنیت موقت بیشتری برای همسرش ایجاد شود، شاید هم اتفاقاتی که در دنیای واقعی رخ داده، دست سازندگان هناس را بسته باشد ولی به هر حال باید در این فیلم چنین مواردی توجیه شود که متاسفانه در این مورد چنین چیزی رخ نداده است.
منتقد سینما تصریح کرد: نکته بعدی، بحث اجرایی است و اینکه ظرافتهایی در اجرای فیلم وجود دارد به خصوص در رنگآمیزی و نورپردازی صحنهها و طیف رنگی آبی و نارنجی که می تواند تا حدی حس آب و آتش ایجاد کند، اما در مرحله اجرایی فیلم از اغراق ضربه خورده است یعنی در پرداخت اغراق آمیز شخصیت های وابسته به قطب منفی یعنی هر اندازه در قطب مثبت تلاش شدت تصویر هم همه جانبه باشد و هم رئال باشد در جاهایی در طیف منفی با پرداختهای اغراق شده روبرو میشویم که نمونه آن همسایه روبرویی شهید رضایینژاد و خانم پیرانی است که به شکلهای مختلف از چهرهپردازی تا طراحی صحنه و حتی آن روزنامههایی که پشت شیشه گذاشته شده، نحوه نگاه کردن، نماهای دوربین همه اینها قرار است به شکلی افراطی این احساس را در ما ایجاد کنند که این آدم احتمالا یک جاسوس است و ما درک کنیم که چرا خانم پیرانی توجهش به این شخصیت جلب میشود ولی آن قدر این پرداخت افراطی است که باورپذیری این شخصیت را زیر سوال میبرد یعنی این شخصیت را بدون آنکه ما دیالوگ زیادی از او شنیده باشیم یا خیلی با او آشنا شده باشیم به شخصیتی سادهانگار تبدیل میکند که انگار با رفتارهایش دست خود را رو میکند واین با پرداخت یک شخصیت منفی پیچیده در تضاد است. اینها مواردی است که به فیلم هناس ضربه زدهاند و باعث شده اند که این فیلم نتواند تاثیر گذار باشد.
وی افزود: در طیف بازیها هم می توان گفت که فیلم هناس از نظر بازی گرفتن فیلم بدی نیست. مریلا زارعی در مجموع تصویر باورپذیری از دغدغهها و ناراحتیهای خانم شهره پیرانی را به مخاطب نشان میدهد، همچنین، بهروز شعیبی هر جا که قرار است وجه عاشق پیشه شخصیت داریوش رضایینژاد را به نمایش بگذارد موفق است ولی در مواقعی که قصد دارد ابهت و اقتدار خود را به نمایش بگذارد چندان موفق عمل نمیکند و زیاد نتوانسته از نقشآفرینیهای قبلی خود جدا شود.
قریشی همچنین اذعان کرد که شاخصترین بازی فیلم را باید از آنِ سیاوش طهمورث دانست، بازیگر بزرگی که آن قدر که باید و شاید در طول دوران بازیگریاش مورد توجه قرار نگرفته است. او در این فیلمی نقشی را بازی کرده که با شخصیتهایی که قبلا بازی کرده تفاوتهای عمدهای دارد و کاملا موفق عمل کرده است.
منتقد سینما در پایان گفت: در نهایت این طور به نظر میرسد که فیلمی مانند هناس را صرفا به عنوان قدم اول در یک مسیر نسبتا تازه میتوان کمابیش قابل قبول قلمداد کرد. به هر حال در این فیلم به موضوعی پرداخته شده که سینمای ایران کمتر به سراغ آن رفته است شاید حساسیتهای زیادی برای پرداختن به این نوع داستانها وجود داشته باشد که در ممکن است در سطوح مختلف این محدودیتها را شاهد باشیم که این محدودیتها حتما مشکلاتی را ایجاد میکند اما به دلایلی که عنوان شد فیلم به آن نتیجه مورد نظر نرسیده و باید منتظر بمانیم و ببینیم که در نمونههای بعدی نقاط ضعف این دسته از فیلمها کمتر شده و میتوانیم با نمونههای بهتری از این دسته فیلمها مواجه شویم یا نه.
انتهای پیام/
نظر شما