به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، دانشگاههای سراسر کشور مانند در ۵۰ روز گذشته، شاهد صحنههای تلخ بوده است، حوادثی که توسط اغتشاشاگران رقم خورد. در جریان این اغتشاشات تاکنون تعدادی از دانشجویان بازداشت و پس از مدتی آزاد شدند، همچنین ورود به دانشگاه برای برخی از دانشجویان نیز ممنوع شده است. جنبش دانشجویی به عنوان نمایندگان دانشجویان در این جریانات نقش پررنگی داشتند؛ البته نظرات موافق و مخالف مختلفی توسط کارشناسان درباره عملکرد آنها ارائه شده است.
ایسکانیوز در راستای این اتفاقات، نشستی تحت عنوان «جایگاه دانشگاه در احوادث اخیر کشور» برگزار کرد که رضا آقایی معاون مطالبه گری شورای هماهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی، محمد یزدی دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی ناحیه تهران بزرگ، سعید کرمی عضو شورای مرکزی اتحادیه جامعه اسلامی، محمد صالح ترکمان دبیر اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی در ایسکانیوز در آن حضور داشتند. در ادامه بخش اول این گفتوگو آورده شده است:
توقف سیاسی دانشجویان و دانشگاهها در دهه ۷۰
چرا جنبش دانشجویی محبوبیت خود را از دست داده است؟ دانشجویان با آنها همراه نیستند؟
آقایی: این نقد که دیگر جنبش دانشجویی محبوب نیست را میپذیرم. دانشآموزان و دانشجویان کاملا مصرفگرا هستند؛ به این معنا که فقط میخواهند که بدون زحمت، به نتیجه برسند. بنابراین به دنبال هزینه کردن خود برای فعالیت فرهنگی یا سیاسی یا دانشجویی نیستند.
جریان دانشجویی نتوانست این نسل جدید دانشجویان را با خود همراه کند و بر روی ایدئولوژی آنها اثر بگذارد. گفتمان تشکلهای دانشجویی بر مبنای حل مسئله است. حال تصور کنید یک دانشجوی رشته حقوق یا رشته اقتصاد به فضایی معرفی شده که بتواند مسئلهای از جامعه یا کشور را حل کند. در این صورت میتوان پایگاه اجتماعی برای جریان دانشجویی ایجاد کرد.
در حال حاضر تشکلهای دانشجویی دانشگاهها در دهه ۷۰ توقف کرده است. به این معنا که این تشکلها فضا را کاملا سیاسی میدانند و تصور میکنند دانشجویان فقط تمایل به انجام فعالیتهای سیاسی دارند، هر فردی که تفکر سیاسی قالب را ندارد ار دید این افراد باید با آن مقابله شود. این موضوع باعث شده تا نسل جدید دانشجویان این موضوع را نپذیرد زیرا بر این باورند که نیازهایی دارند و باید برطرف شود. مثلا فضا و مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در نظر میگیرند و تمام تمرکز آنها بر دیکتهای است که جریان رسانهای غربی به آنها ارائه میکنند.
دانشجویان فعلی خود را صاحب تفکر و تعقل نمیدانند و عزت نفس برای حل مسائل کشور ندارند. همچنین در دبیرستان و دانشگاه به آنان آموزش داده نشده است. نظام آموزشی به همراه رسانههای غربی، دانشجویان را به این مسیر هدایت کرده و متاسفانه جریان دانشجویی نیز همین مسیر را ادامه میدهد.
چند درصد استادان برای پایان اغتشاشات راهکار ارائه دادند؟
ترکمان: به عقیده بنده نمیتوان این موضوع را به صورت تک علتی مورد بررسی قرار داد. بنابراین نمیتوان گفت که مقصر اصلی اتفاقات اخیر جریان دانشجوی یا وضعیت حاکم بر جامعه است. البته باید در نظر داشت که این جریان هشت سالی را سپری کرد که فضای بسیار بستهای از لحاظ سیاسی بر آن حاکم بود.
تجربه افرادی که در زمان دولتهای یازدهم و دوازدهم و دولت سیزدهم فعالیت دانشجویی داشتهاند، تایید میکنند که فضا بسیار متفاوت بوده و جامعه به سوی انفعال پیش رفته است.
البته بدون تعارف باید پذیرفت که ما هنوز نتوانستهایم که راهی برای ارتباط با نسل یا قشری از جامعه برقرار کنیم. البته این عدم ارتباط گیری بیشتر در مبانی فکر خلاصه میشود. جنبش دانشجویی تقریبا حدود ۱۰ یا ۱۲ سال است که به بن بست رسیده و حرف تازهای ندارد. مثلا بعد از گفتمان عدالتخواهی و مطالبهگری هیچ حرف جدیدی توسط جریان دانشجویان تعریف نشده است. بنابراین باید بپذیریم که با حرفهای گذشته نمیتوانیم، نسل جدید را رهبری کنیم.
من بخشی از این موضوع را متوجه ضعف جریان دانشجویی و بخش دیگر را متوجه قشر خواص جامعه انقلابی میدانم که استادان منتسب به جریان انقلاب نیز جزو آنها هستند. این افراد باید پیشران در جریان سازی باشند. به عنوان مثال در سالهای اوایل انقلاب جریان دانشجویی فعال بود؛ زیرا طیفی از نخبگان انقلابی یعنی استادان با آنها همراه بودند.
تشکلهای دانشجویی اندیشکده یا منبع تولید فکر و گفتمان نیستند، بنابراین یک کنش یا کنشگر باید در این میان وجود داشته باشد که گفتمان یا محتوایی ناشی از یک تفکر را تولید کند و در اختیار آنها قرار دهد. متاسفانه انفعال جدی در این طیف وجود دارد. به عنوان مثال در حوادث اخیر کشور حدود ۵۰ روز درگیر مسائل و چالشهای جدی بود؛ اما چند درصد از مسئولان به ویژه آنهایی که جزو استادان یا ادوار دانشجویی بودند، در این باره صحبت کردند؟ البته منظورم اعلام موضع نیست؛ بلکه ضروری بود این افراد راهکار خروج از بحران ارائه دهند. بسیاری از این آقایان در انتخابات ۱۴۰۰ سکوت کردند یا در حوادث آبان ماه و سقوط هواپیمایی اوکراینی در دی ماه بازهم سکوت کردند.
البته علاوه بر تمام این تفاسیر، شرایط سیاسی کشور را نیز نمیتوان نادیده گرفت. در نتیجه صحیح نیست که با وجود تمام این موضوعات به جریان دانشجویی گفت چرا دیگر محبوب نیستی یا دانشجویان با شما همراه نیستند.
نسل جدید دانشجویان دغدغهمند نیست
یزدی: تشکلهای دانشجویی با نسلی در دانشگاه مواجه هستند که هیچ آرمانی برای خود ندارند و با مشکلات جامعه بیگانه بوده و دغدغهای ندارند. این موضوع میتواند نشات گرفته از تربیت خانوادهها یا روابط اجتماعی باشد. همچنین برخلاف فرمایش مقام معظم رهبری در هشت سال دولت قبل، از دانشگاهها سیاست زدایی شد و در عمل هرگونه تریبون آزاد و مناظره توسط نهادهای نظارتی حتی دانشگاهها، لغو میشدند.
استادان دانشگاهها، آرمان ثروتمند شدن را به دانشجویان خود یاد میدهند، استادان افراد را برای دنبال کردن اعتقادات و ارزشهای خود تشویق نمیکنند. نقش دانشجو در تحولات کشور به رسمیت شناخته نشده و دولت نقش این قشر را به عنوان پلی برای ارتباط با مردم نمیپذیرد. دانشجویانی که در سالهای اخیر وارد دانشگاه شده است، اعتقادی به گفتمان موجود در تشکلهای دانشجویی ندارد، در نتیجه چگونه میتوان گفت که عضو تشکل شوید یا فعالیت دانشجویی داشته باشید؟ بخش بزرگی از دانشجویان، حتی بر سر آمدن به کلاس درس به دلیل مشکلات مالی دچار تردید هستند و اگر زمان اضافه داشته باشند برای رفع مشکلات اقتصادی میگذارند. قشر جدید در عمل، نمیخواهد نسبت به آرمان تشکلهای دانشجویی علاقه نشان دهد.
تاثیر کرونا بر کارایی تشکلهای دانشجویی
کرمی: روند پیشرفت تشکل های دانشجویی قبل از کرونا صعودی بود؛ اما وقفه ایجاد شده در این دوران منجر به پایین آمدن کارایی این تشکلها شد. فعالان دانشجویی از دوران اوج و پویایی خود دور شدهاند. این یک واقعیت انکار ناپذیر است. بنابراین باید پذیرفت که در چنین شرایطی، تمایل دانشجویان برای عضویت در این تشکلها کم شده است.
از سوی دیگر، یکی از وظایف مهم جریان دانشجویی توجه به مسائل سیاسی و مطالبهگری است، موضوعی که متاسفانه در چند سال اخیر بین اعضای این جریان، کمرنگ شده و دانشجویان تنها به دنبال پاس کردن واحدهای درسی و گرفتن مدرک در دانشگاهها بوده و به مسائل دیگر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی توجهی نمیکنند. به نظر می رسد کاهش سطح آگاهی و نپرداختن به مبانی جریان دانشجویی در دانشگاهها منجر به کاهش کارآیی این جنبش شده است.
بیتفاوتی ۹۵ درصد دانشجویان نسبت فعالیت دانشجویی
چرا جریان دانشجویی مانند سالهای گذشته یا اوایل پیروزی انقلاب اسلامی دیگر مرجعیت فکری در دانشگاهها محسوب نمیشود؟
آقایی: بر اساس آمارهای موجود و تخمینهای انجام شده جامعه مخاطبان جریان دانشجویی، ۳ تا ۵ درصد دانشجویان یا دانشگاهیان است. بنابراین ۹۵ درصد دانشجویان نسبت به فعالیت دانشجویی و عضویت در تشکلهای دانشجویی بیتفاوت هستند. این تعداد که عناوین مختلفی از جمله قشر خاکستری، قشر بیدغدغه یا قشر بیتفاوت دارند، مرجع پذیر نیستند.
به عقیده بنده، تشکلهای دانشجویی میتوانند به مرجع بودن یا محبوبیت بین سایر دانشجویان بازگردند. البته اگر در این مسیر باید مسائل مختلفی مانند تولید حرف جدید یا ایده نوینی داشته باشند. همچنین در این میان، نباید از گفتمانهای گذشته مانند عدالخواهی یا مطالبهگری یا حق گویی یا آرمان خواهی غافل شد.
تشکلهای دانشجویی نماینده فکری تمام دانشجویان نیستند
ترکمان: این تفکر که تشکلهای دانشجویی باید مرجع باشند، نادرست است. مرجع فکری، شأنیت یا جایگاهش خارج از این جریان است و تشکلهای دانشجویی تنها نماینده آن در دانشگاهها هستند. مثلا اتحادیههای دفتر تحکیم وحدت، جنبش عدالتخواه دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان یا بسیج دانشجویی هر کدام بر اساس یک مرجع فکری فعالیت میکنند. البته در کل تمامی تشکلها به مرجع فکری امامین انقلاب اعتقاد داریم.
باید در نظر بگیریم که دانشگاه تک بعُدی نیست؛ بلکه چندبعدی است. بنابراین نمیتوان گفت که مرجع فکری فقط دانشجویان هستند، این تفکر بسیار فانتزی است.
همچنین این اتحادیههای دانشجویی نمایندگان تمامی دانشجویان نیستند و این ادعای نادرستی است. در این راستا اگر تشکلهای دانشجویی بتوانند براساس یک تفکر فکری یا مرجع فکری در دانشگاهها حضور یابند، میتوانند فعالیت مناسبی نیز داشته باشند. البته بعد از اتفاقات یک ماه و نیم گذشته نمیتوانیم انتظار جهش خیلی چشم گیری از این تشکلها داشته باشیم؛ اما امیدواریم که بتوانند به جایگاه آرمانی خود بازگردد. من معتقدم که ما نمیتوانیم ادعا کنیم که برکل جامعه اثر داریم، بلکه تنها میتوانیم بر دانشجویان تاثیر گذار باشیم و از این طریق در جامعه نقش آفرین باشیم.
جامعه پذیری تشکلهای دانشجویی، باور من نیز است؛ چون آنها بخشی از جامعه هستند و نمیتوان این دو گروه را از هم تفکیک کرد. تشکلها در حلقه ابتدایی یعنی برقراری ارتباط با دانشجویان، دچار مشکل هستند و اگر این اسمش جامعه گریزی است، بلکه تشکلها جامعه پذیر نیستند.
کم لطفی مسئولان نسبت به تشکلهای دانشجویی
یزدی: در مورد تشکلهای دانشجویی، این که گفته میشود این تشکلها باید مرجعیت فکری جامعه باشند در وضعیت فعلی بسیار آرمانی است؛ اما در شرایط مطلوب این جریان، ایجاد گفتمان و مرجعیت فکری را باید انجام دهند. مسئولان دانشگاهها اجازه برگزاری یک مناظره را هم به ما نمیدهند و انتظار دارند مرجعیت فکری در دانشگاه شکل بگیرد.
در هر موردی که جریان دانشجویی به مرجعیت فکری تبدیل شده، با پرداخت هزینه بسیار بالا همراه بوده است. مثلا در موضوع هفت تپه دانشجویان هم کتک خوردند و هم زندان رفتند تا توانستند گفتمانی را مطرح کنند و به نتیجه برسانند. افرادی که در حال حاضر میگویند جریان دانشجویی دیگر مرجعیت فکری ندارد و تا توانستند علیه این جریان اقدام کردند.
بنده اعتقاد دارم در شرایط مطلوب جنبش دانشجویی باید مرجعیت فکری باشد؛ اما در سالهای گذشته برای جلوگیری از این امر، همه تکههای پازل در کنار هم قرار گرفت و هیچ تلاشی هم برای بهبود این وضعیت از سوی مسئولان یا ادوار دانشجویی صورت نگرفت. مسئولان کمترین ظرفیت و زمینه را برای جنبش دانشجویی فراهم نمیکنند، پس چگونه انتظار دارند جریان دانشجویی به آرمان مرجعیت فکری برسد؟
هر تشکل دانشجویی؛ نماینده یک تفکر
کرمی: تشکلهای دانشجویی پایگاه فکری و اندیشهایی هستند و هر کدام از آنها، گفتمانی واحد دارد که بر اساس آن اقدام میکنند، البته مبانی فکری آنها جزو همین گفتمانهای دانشگاه و جامعه است. فعالان دانشجویی اگر بتواند خلاهای موجود مانند تولید محتوای مناسب را برطرف سازنند، نتایج مثبتی در پی خواهد داشت.
مثلا بسیج دانشجویی از ابتدای اعتراضات در دانشگاهها در میدان حضور داشت، اما متاسفانه همه هجمهها هم به سمت آنها بود. البته به عقیده من، انتقاداتی به عملکرد بسیج دانشجویی با تمام زحماتی که کشید، وارد است.
انتهای پیام/
نظر شما