پاییز آمد کتابی ساختارشکن در حوزه دفاع مقدس / ادبیات پایداری به یک حرف تازه نیاز دارد

نویسنده کتاب پاییز آمد گفت: من معتقدم که بهتر است در حوزه ادبیات پایداری یک حرف تازه و نو زده شود و کار تکراری انجام ندهیم به همین دلیل سعی کردیم در این کتاب یک کار متفاوت ارائه دهیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، کتاب «پاییز آمد» از انتشارات سوره مهر است که در هفته دفاع مقدس وارد بازار کتاب شد. نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد اینکه شهدا همیشه به صورت یک کلیشه‌ به ما معرفی شده‌اند و هر گاه سخن از خاطرات زندگی آن‌ها می‌شود توقع یک موجود خیالی و دست‌نیافتنی را داریم که انگار هیچ‌گاه زندگی روزمره نداشته‌، به همین دلیل تصور عموم مردم از شهید یک فرد عاری از هر گناه است، در حالی‌که چنین نیست و شهدا هم درست همانند سایر انسان‌ها زندگی معمولی داشته‌اند، شاید خیلی‌هایشان حتی اهل مستحبات هم نبوده‌اند. در کتاب «پاییز آمد» به زندگی خصوصی فخرالسادات موسوی و شهید احمد یوسفی، آشنایی و عشق آن‌ها پرداخته می‌شود، اتفاقی که شاید در کتاب‌های مشابه آن کمتر رخ دهد. به همین منظور با گلستان جعفریان نویسنده این کتاب گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

کمی درباره نحوه شکل‌گیری محتوای کتاب بگویید چه شد که سراغ این داستان رفتید؟

- یک سری یادداشت به دستم رسید که قرار شد آنها را ببینم و در مورد آنها نظر بدهم، من هم آن یادداشت‌ها را مطالعه کردم. بعد از آن با خود گفتم اگر راوی جرات کند که یک سری مسائل را جزئی‌تر بیان کرده و وارد جزئیات زندگی‌اش شود می‌توان یک کار متفاوت ارائه داد، چرا که معتقدم بهتر است در حوزه ادبیات پایداری یک حرف تازه و نو زده شود و کار تکراری انجام ندهیم.

برای همین با فخرالسادات موسوی تماس گرفتم و از آن تماس تا ارائه کار چیزی حدود سه سال طول کشید که یک دلیل آن این بود که کتاب پاییز آمد در مطرح کردن بعضی مباحث ساختارشکنی می‌کند و کمی چالشی است و برای خانم موسوی نیز دشوار بود که وارد بعضی از مباحث خصوصی زندگی‌اش شود اما خدا رو شکر کار شکل گرفت و در بازخوردهایی که دریافت می‌کنم عنوان می‌شود که چقدر خوب است که راوی‌های ما شجاعت کنند و یک سری از ناگفته‌های خود را در اختیار مخاطبان خود قرار دهند.

راوی عنوان کتاب را انتخاب کرد

علت نامگذاری کتاب به پاییز آمد چه بود؟ و آیا راوی هم در نامگذاری آن نقش داشت؟

- در واقع خود راوی این نام را انتخاب کرد و من نقشی در نامگذاری کتاب نداشتم اما بعدها دیدم که چه نام مناسبی برای کتاب انتخاب شده است، چرا که شهید احمد یوسفی که کتاب به زندگی او اشاره دارد در پاییز به دنیا می‌آید، در پاییز ازدواج می‌کند و  در پاییز هم به شهادت می‌رسد و حتی کتاب هم در روز سالگرد او به چاپ رسید.

کمی از سختی‌های کار در حوزه دفاع مقدس بگویید.

- به‌طورکلی، بزرگ‌ترین مانعی که برای کار در حوزه دفاع مقدس وجود دارد این است که اولا پژوهشگران زیادی که در این حوزه مسئله‌مند باشند و بدانند که چرا به حوزه ادبیات پایداری ورود می‌کنند وجود ندارند و حتی بعد از سه دهه نگارش در حوزه دفاع مقدس ما هنوز پژوهشگرانی داریم که نسبت به این حوزه اشراف کامل ندارند و یا اینکه از سر اینکه بی‌انگیزگی و یا نداشتن حرفه دیگری وارد این کار می‌شوند. اما نکته مهم این است که پژوهشگر بداند که چرا وارد این حوزه می‌شود و سوالش از سوژه‌ای که سراغش می‌رود چیست؟

و مسئله دوم راویان هستند. راویانی که ما سراغشان می‌رویم به دلیل اینکه محققین توانمندی سراغشان نرفته‌اند دارای روایات تکراری و تا حدودی کلیشه‌ای هستند و یکی از وظایف پژوهشگر این است که آنها را از این فضا بیرون کشیده و خیلی محکم و با قدرت آنها را متقاعد کند که به شیوه دیگری زندگی خود را روایت کنند. این دو مورد از چالش‌های مهم کار در حوزه ادبیات پایداری به شمار می‌روند.

پاییز آمد

چارچوب عمومی کتاب "پاییز آمد" در قالب داستان است

کمی در خصوص کتاب بگویید، اینکه چرا برخی شخصیت‌ها در داستان گم می‌شوند و ما دیگر آنها را نداریم مانند شخصیت خواهرهای فخرالسادات و پدری که در ابتدای داستان نقش پررنگی دارد و در انتها ما هیچ اثری از او نمی‌بینیم.

- حرفی که من همیشه می‌زنم این است که کسانی که در ادبیات فارسی در قالب داستان کار می‌کنند تکلیفشان نامشخص است. چارچوب عمومی کتاب "پاییز آمد" در قالب داستان است که شخصیت‌پردازی دارد، زمان دارد، مکان دارد، اما سندیت آن با خاطره است و من مقید هستم که به خاطره مستند بمانم. به‌عنوان مثال دلیل نبود خواهرها در داستان این است که خواهرها هیچ نقشی در زندگی فخرالسادات ندارند و راوی می‌خواهد که آنها در داستان نباشد. ولی یکی از دلایلی که پدر ضیا و یا علا برادر فخرالسادت که بانی ازدواج اوست دیگر در ادامه داستان نقشی ندارند، این است که علا خودش جبهه است و دیگر نیست و روای عنوان می‌کند از آنجایی که برادرش نبوده نمی‌توانسته از او خاطره‌ای دروغین نقل کند و نقش پدر هم در زندگی‌اش کمرنگ می‌شود، برای همین چیزی ندارد که از آنها بگوید.

حتی راوی تمایل نداشت که مادرش هم نقش زیادی در داستان داشته باشد، چرا که مادرش را اشرافی‌منش می‌دانست و دوست نداشت که زیاد در داستان باشد و یک از چالش‌های من با روای در همین زمینه بود اما نظر من بر این بود که در در کنار مامان لعیا می‌شد فهمید که فخرالسادات از چه چیزهایی در زندگی شخصی‌اش گذشته و حاضر به ازدواج با احمد شده است.

کمی هم درباره پایان داستان بگویید، چه شد که به چنین پایانی رسیدید؟

- من می‌خواستم که کتاب حتما با شهادت احمد به پایان برسد، از آنجایی که این کتاب یک درام عاشقانه بود حضور احمد و فخرالسادات با یکدیگر معنا می‌گرفت و با رفتن یکی از آنها طبیعتا داستان به نقطه پایان خود می‌رسید. البته بعد از شهادت احمد هم اتفاقات و مصائبی پیش می‌آید که چندان ربطی به این داستان نداشت و من بر این پایان تاکید داشتم چرا که می‌خواستم ضربه‌زننده باشد.

ظاهرا نقدی به ویراستاری کتاب صورت گرفته بود و درخواسته شده بود که کتاب از کتابفروشی‌ها جمع‌آوری شود علت آن چه بود؟

- این کتاب تا اندازه‌ای کلام عاشقانه را ملموس کرده و آن را به رفتار عاشقانه نزدیک می‌کند که ما در حوزه کتاب مقدس کمتر به چنین موردی برخورده‌ایم و در این کتاب به مواردی اشاره کرده‌ایم که فخرالسادات دلش نمی‌خواست به وضوح در این کتاب مطرح شود و عنوان می‌کرد که من در یک شهر مذهبی زندگی می‌کنم و امکان دارد که مطرح کردن این مسائل برای من مشکل‌ساز شود. زمانی که اولین چاپ کتاب بیرون آمد فرزند شهید با من تماس گرفت و گفت که مادرم به خاطر چاپ چنین مطالبی بسیار ناراحت است و باید از کتابخانه‌ها جمع‌آوری شود، اما من از او خواستم تا اجازه دهد کتاب با همان جزئیاتی که به آن اشاره شده باقی بماند و تغییری در آن ندهیم که اتفاقا بازخوردهای بسیار خوبی هم به خاطر همین موضوعات از مخاطبان خود گرفتیم.

انتهای پیام/

کد خبر: 1162305

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =