سیزده بدر از  نگاه کودکان کار و خیابان

می دانم باید یادداشتم حال و هوای شاد داشته باشد ...می دانم عید است و باید از بهار و رویش و زندگی بنویسم می دانم امروز روز طبیعت است و باید از شادی مردم در سیزده بدر بنویسم .اما اگر شما هم مانند من حوزه نوشتاری تان اجتماعی باشد و سال ها از کودکان کار، زنان سرپرست خانوار، بچه های بی سرپرست و بد سرپرست، اعتیاد و گرمخانه ها و معلولان نوشته باشید عید را از از زاویه ای دیگر می بینید و با نگاه متفاوت تری می نویسید.

یادداشت من مروری است بر باورهای کودکان کار از نوروز ...

شوق عید ندارند. سال‌هاست شور و شوق و اشتیاق به عید و تعطیلات در دلشان نیست. نوروز برای بچه‌هایی که پسوند کودکان کار و خیابان به نامشان چسبیده با دیگران کمی متفاوت است.

برای کودکان کار و خیابان عید با روز‌های دیگر سال نه تنها فرقی ندارد بلکه کمی سخت‌تر هم هست. عید بر کودک کار و خیابان مانند هر کودک دیگر باید مساوی باشد با خرید لباس نو، کفش نو و مسافرت اما برای کودکانی که سال‌هاست در خیابان و کارگاه‌ها سخت کار می‌کنند اینگونه نیست.

کودکان کار و خیابان به دلیل فقر و ناتوانی اقتصادی خانواده‌هایشان مجبور به کار و فعالیت می‌شوند اما زمانی که از خانواده های خود لباس و امکانات عادی زندگی را تقاضا می کنند متاسفانه با بی تفاوتی و حتی جواب منفی روبه‌رو می‌شوند.

یکی از آنها به رانندگان اتومبیل های لوکس گل می فروشد و دیگری با مرغ عشق دست آموزش به مردم ناامید فال می دهد، یکی میخواهد با سماجت بسته های آدامس را به رهگذران بفروشد و دیگری که سر نترس تری دارد بسته های گردی سفید رنگ را یواشکی به مسافران خمار می دهد و ...

دیگر برای آن یکی که سر نترس داری فرق نمی کندکه چند بار شهرداری چی ها و ماموران پلیس ، بهزیستی چی ها و مردم ناشناس او را چند بار گرفته باشند چرا که می داند پس از چند صباحی آزادش می کنند و دوباره به محل زندگی خود - خیابان - ها بر می گردد و باز روز از نو و روزی از نو ...

این کودکان تنها چند نفر از تعداد فراوان کودکان کار هستند که هنوز آمار دقیفی از آنها در دست نیست فقط گاهی مسئولان اعلام می کنند که بیشتر کودکان کار از اتباع بیگانه و کودکان شهرستانی هستند که به تهران مهاجرت کرده اند و هنوز معلوم نیست متولی کودکان کار و خیابان چه ارگان و سازمانی است و سر انجام آنها چه خواهد شد ؟

تنها چیزی که باقی می ماند در ایامی که همه برای عید دیدنی به سفر و مهمانی ها و دید و بازدیدها رفته و یحتمل از سفر بازگشته اند و روز سیزده ام از بهار را در دشت و صحرا و پارک و سبزه زارها می گذرانند با کمی دقت در صورت و رفتار کودکان کار متوجه می شوید که عید معنایی متفاوتی برایشان دارد و اگر کمی فرصت داشته باشید و بتوانید گوشه ای بایستید و به آنها نگاه کنید یاد شعری می افتید که می گوید: دستی همیشه منتظر دست دیگری است چشمی همیشه هست که نمی خوابد... دست هایم را در باغچه می کارم... سبز خواهم شد، می دانم، می دانم....

* روزنامه نگار

700

کد خبر: 917018

وب گردی

وب گردی