به گزارش گروه علم و فناوری ایسکانیوز، نظریه لیبرالیسیتی «دست نامرئی» آدام اسمیت بعد از 260 سال وارد چالش اساسی شد و محققان اعلام کردند دست نامرئی در اقتصاد آنگونه که اسمیت اعتقاد داشت حضور ندارد و این سیاستها و مدیران هستند که شرایط اقتصادی را به وجود میآورند؛ بدین ترتیب میتوان گفت دست نامرئی اسمیت آشکار شده است و در حال اختلال در اقتصاد است.
در حالی که بسیاری از اقتصاددانان نظریه «دست نامرئی» را بر بازار تأثیرگذار می دانند، تحقیقات جدید نشان می دهد که یک عامل مزاحم جدید این مفهوم قدیمی را - که آدام اسمیت در سال 1759 ارائه کرد - به چیز دیگری تبدیل کرده است.
این اختلال هیچ ارتباطی با پیشرفت های تکنولوژیکی یا نوآوری ندارد. همانطور که انتظار می رود، روند اقتصادی بسیار سادهتر از چیزی که هست پیش میرود. برخلاف نظریه اسمیت، در واقع این عامل مزاحم یک حزب، بخش یا شخص ثالث است که یک رابطه تجاری معمول را قطع می کند، نه یک دست نامرئی و عامل غیرقابل مشاهده که دست روی یقه بازار می گذارد تا عرضه و تقاضای کالا متعادل به وجود آورد.
قطار فرار از انحراف بازار
محققان توضیح می دهند هنگامی که دو نفر یک رابطه تجاری مشترک را کلید میزنند، قبل از هر چیزی به یکدیگر اعتماد میکنند؛ یکی از طرفین کالا را با قیمت خاصی عرضه میکند و دیگری آن را دریافت میکند؛ اما در نهایت، به دلیل این اعتماد و وفاداری است که معامله شکل میگیرد.
«کنت فرانک»، استاد جامعه سنجی در بنیاد «دانشگاه ایالتی میشیگان» و همکارانش وظیفه مطالعه روی این تحقیق را بر عهده گرفتند.
وی درباره تجارت و عوامل موثر در عرضه و تقاضا میگوید: «این نوع تجارت با یک نظریه جامعه شناختی که «تعبیه» نامیده میشود، مطابقت دارد. این نظریه نشان می دهد که معمولا فعالیت های اقتصادی توسط عوامل غیر اقتصادی محدود و محصور شده است.»
«اعتماد و وفاداری رابطه تجاری سالم را به وجود میآورد؛ اما آیا میتوان یک قطار فرار به وجود آورد تا از وارد آمدن ضربه به این رابطه دور شد و در ایستگاهی قرار گرفت که بزرگ شدن و افزایش انحراف بازار در آن وجود نداشته باشد. احتمالا یکی از آن دو نفر در نهایت قیمتها را مورد سوال قرار می دهد.»
درست در همین لحظه - زمانی که وسوسه برای پیدا کردن یک جرقه قیمت متفاوت زده میشود - شخص ثالث وارد شده و روابط تجاری را مختل می کند.
«جفری بوت»، رئیس هیئت مدیره امور مالی در این باره می گوید: «این شخص ثالث ممکن است یک پیشنهاد رقابتی داشته باشد و قیمت مصوب و توافقی طرفین اصلی را تهدید کند. هنگامی که افراد کالاهایی را تجارت می کنند یا قیمت ها را به عقب یا جلو می کشند، در نهایت کسی باید آنها را تنظیم کند تا قیمت ها به آرامش برسند. در این جاست که این شخص ثالث وارد می شود تا آنها را صادق نگه دارد.»
هنگامی که شخص ثالث وارد می شود تا رابطه تجاری اصلی را مختل کند، مشارکت تجاری جدیدی شکل میگیرد که شامل فرد جدید و یکی از معامله گران اصلی می شود. بوت می گوید معاملهگرانی که برای قیمت بهتر کنار گذاشته می شوند، به شکل دیگری مشارکت کرده و احتمالا قیمتهای خود را برای برآورده شدن نیازهای بازار تنظیم میکنند.
آسمان بورس در همه جای دنیا یک رنگ است
محققان پس از دو سال مشاهده و تحقیق در بازار سهام فنلاند اطلاعات اجتماعی و مالی خاصی را به دست آوردند. آنها توضیح می دهند که بورس اوراق بهادار هلسینکی در فنلاند یک بازار آزمایشی ایده آل برای آنها بوده است؛ زیرا می توانستند داده ها و معاملات را از کاربران فردی که در یک جامعه زندگی و کار می کردند را بر پایه ارتباطات شخصی که با یکدیگر دارند، تجزیه و تحلیل کنند.
تیم تحقیقاتی اعلام کرد: «هلسینکی بسیار شبیه «بازار بورس نیویورک»، با نماد اختصاری «New York Stock Exchange) ، «NYSE ) است و هنگامی که دادهها جمعآوری شد، فهمیدیم که خیلی با یک بازار انسانی کلاسیک مشابهت دارد؛ به این معنی که از ائتلاف افراد اعضای شبکه های نزدیک به هم تشکیل شده است. به این ترتیب، توانستیم طول عمر مشارکت تجاری را از نزدیک رصد کرده و بفهمیم که چه عواملی آنها را در معرض خطر قرار می دهد.»
محققان توضیح می دهند که یافتههای تحقیق اصلی که در واقع مربوط به بازار سهام بوده، به راحتی قابل تعمیم به تمامی ارکان زندگی روزمره خارج از دنیای مالی است؛ از بازار املاک و مستغلات گرفته تا بازارهای محلی.
فرانک می گوید: «این یافتهها برای هر چیزی در بازار معنا و مفهوم خاصی دارند؛ مسائلی از قبیل این که چرا کارگزار شما ممکن است قیمتهایی را که باید در بازارهای محلی کسب کرده باشد، به دست نیاورده و یا قیمت ها به صورت کامل با قیمت های ارائه شده در بازارهای بزگ و کل کشور متفاوت است و یا حتی به رغم تمامی تمهیدات محافظتی که در برابر سقوط بازار اندیشیده شده برخی از معامله گران از نیروهای بازار کامل حذف می شود.
بوت می گوید: « شما این پویایی را در هر کجا که کالا و یا خدماتی مبادله می شود، مشاهده می کنید. شاید تعجب کنید که چرا یک قیمت در مکانی بسیار بالاتر از مکان دیگری است. در هر کجای دنیا که چنین تفاوتی را مشاهده کردید مطمئن باشید یک عامل مداخله گر در همان گوشه و اطراف حضور دارد تا اختلال را به بازار بازگرداند.»
محققان اعتقاد دارند که قیمت های بالای مشارکت محور می توانند به راحتی تعیین کنند که چه اتفاقی در آینده نزدیک خواهد افتاد. البته ناگفته نماند که قیمت های سرسام آوری که بر پایه مشارکت ارکان اقتصادی بازار تعیین می شوند بسیار می توانند بر وضعیت آن تاثیرگذارتر از سایر عوامل باشند.
نتیجه گیری
می توان گفت که امروزه اثربخشی نیروهایی که در طول دوره اسمیت نوپا بودند مانند صنایع بزرگ، امور مالی، تبلیغات کاهش یافته و به جای آن اشخاص ذی نفوذ، دولتمردان و سیاستمداران عرصه روابط بین الملل و ... قدرت گرفتند تا تعادل در بازار را از بین ببرند.
به عبارت بهتر دست نامرئی وجود ندارد و عوامل فوق در حال اختلال بازار هستند؛ اما با برنامهریزیهای مناسب و استفاده از مشوقهای بهجا و درست میتوان بین عرضه و تقاضا تعادل ایجاد کرد تا با واقعی شدن نرخ ها بر مبنای مکانیزم عرضه و تقاضا، بسیاری از تقاضاها در بازار از بین بروند و در نتیجه قیمتها از حالت التهابی خارج شده و واقعی شوند. این گونه است که عرصه برای دخالت واسطهها و دلالهای بزرگ اقتصادی تنگ شده و می توان بندهای دستهای نامرئی مختل بازار را قطع کرد. در اقتصادی مانند اقتصاد ایران این «عوامل مختلکننده تعادل» به وضوح دیده میشوند؛ عواملی همچون سیاستهای غلط اقتصادی، مدیریتهای اشتباه، رانت، ارجحیت تصمیمات حزبی به منافع ملی، تحریم و روابط متزلزل بینالمللی، کاهش تولید، عدم حمایت از تولیدکنندگان و ... دستهای آشکاری است که نظریه دست نامرئی آدام اسمیت را به سخره گرفتهاند!
انتهای پیام/