استفان والت در فارین پالسی نوشت: حمله روز چهارشنبه به پارلمان کانادا علامت سوال های بزرگی در افکار عمومی به وجود آورده است.در چنین شرایطی، رهبران کشور های دموکراتیک باید چه واکنشی نشان دهند.برای سرباز کانادایی که در جریان تیراندازی های چهارشنبه کشته شد، باید مراسم باشکوهی برگزار شود.اما چگونه باید به این واقعه نگاه کنیم و دولت و جامعه باید در مقابل آن چه عکس العملی از خود بروز دهند.آیا با این مساله درست همانند روزهای پس از سیلاب ها و طوفان های سهمگین برخودی آرام خواهد شد،یا مانند روزهای پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر موجب ترس و بسیج عمومی می شود.

به گزارش ایسکانیوز، والت در ادامه نوشت: اگر این واقعه را توطئه و برنامه یک افراطی ساکن کانادا تلقی کنیم، مشکل اصلی این خواهد بود که در آینده چگونه می خواهیم به عنوان مثال از یک انسان ساده لوح و احمق در برابر یک ترویست افراطی یا یک بیمار روانی دفاع کنیم.به جامعه مدرن خود که نگاه می کنیم، می بینیم که بیشتر خانواده ها صاحب انواع مختلفی از سلاح ها هستند که می تواند در هر موقعیتی استفاده شوند.همان طور که اصول سفت و سخت ساختمان سازی،نمی تواند از آتش سوزی و زلزه جلوگیری کند.سخت ترین قوانین اجتماعی نیز نمی توانند امنیت صد درصدی را برای جامعه به ارمغان بیاورند.

مشکل اصلی زمانی پیچیده تر می شود که موضوع حضور و دخالت نظامی کشور های غربی در کشور های آشوب زده ای چون افغانستان،عراق،یمن و پاکستان مطرح می شود.هیچ کشوری، حتی کانادای دوست داشتنی نیز نمی تواند وارد یک جنگ شود و انتظار داشته باشد در داخل کشور با عواقب آن مواجه نشود.حال این عواقب هرگونه که می خواهد باشد.گاهی اوقات تظاهرات اجتماعی است،گاهی حملات گسترده تروریستی و گاهی هم مانند چهارشنبه فردی محلی است که علاقه دارد به افراطیون بپیوندد.

باید به زیر لایه های این مسئله نفوذ کنیم.نباید سعی کنیم این مسئله را محکوم یا تشویق کنیم.تنها باید متوجه شویم که این اتفاقات از ناکجا آباد به وجود نمی آیند.در بسیاری از مواقع این ها محصولات جانبی تاسف بار اما قابل اجتناب هستند.دولت های قدرتمند و ابرقدرت ها باید متوجه این موضوع شوند که این بهای سیاست های مداخله جویانه آن ها است.

توهمی که سیاستمداران ابرقدرت ها در سر دارند، این است که می توانند با نیروی نظامی سیاست های کلی جهان و برخی از کشور ها را تعیین کنند، اما در داخل خانه با هیچ بحرانی رو به رو نشوند.پس از یازدهم سپتامبر به مردم گفتند که این اقدام وحشیانه، عملی تروریستی توسط افرادی بود که از دموکراسی و آزادی حاکم در کشور ما تنفر داشتند.طوری که ان ها صحبت کردند، مردم باور کردند که اقدام القاعده هیچ ربطی به دخالت های آمریکا در خاورمیانه ندارد.آن ها به مردم گفتند که ساقط کردن حزب بعث و حکومت صدام بدون کشته شدن سربازان و مردم عادی امکان پذیر است.اکنون که به آن سخنان فکر می کنیم، می بینیم که تا چه حد احمقانه بوده اند.حداقل سیاستمدارن می توانستند کمربند ها را در خانه محکم ببندند یا مالیات ها را افزایش دهند.آن ها تصور می کردند خرج جنگ خود به خود تامین خواهد شد.

ابرقدرت ها به خصوص رهبران آمریکا تصور می کنند هرگونه حمله نظامی این کشور به کشور های دیگر مورد استقبال مردم محلی قرار خواهد گرفت یا فکر می کنند مردم آن کشور ها از کاخ سفید به این دلیل که بر سر آن ها بمب ریخته است تشکر خواهند کرد، یا از این که می بینند بعضی از مردم محلی از حضور آن ها خشمگین می شوند و لباس رزم می پوشند تا قیام کنند شوکه می شوند.ما به هیچ وجه نباید غافلگیر شویم. هیچ کشوری نمی تواند کشوری دیگر را تحت اشغال نظامی خود در بیاورد و انتظار داشته باشد با هیچ واکنشی مواجه نشود.هر چه قدر هم حکومت کشور اشغال شده منفور باشد،خواسته یا نخواسته افراد زیادی خشمگین خواهند شد.برخی از آن ها به فکر انتقام می افتند.بسیاری از آن ها که در صدد انتقام و حمله خانه بر می آیند شکست می خورند.حال به دلیل ناکارآمدی، بد شانسی یا به این دلیل که پلیس و سازمان های اطلاعاتی بسیار قدرتمند هستند.با این حال حمله چهارشنبه در اوتاوا، این موضوع را به یاد ما آورد که برخی از این ها به هدف خود دست پیدا می کنند.

خوشبختانه این خطرات در مقابل دیگر خطراتی که کشور هایی چون کانادا با آن ها مواجه هستند قابل چشم پوشی هستند.

وزیر امنیت عمومی کانادا، استیون بلانی در سخنانی هشدار داد که حملات تروریستی بزرگترین تهدید،علیه امنیت ملی کانادا هستند.با این حال در نظر اکثریت قاطع کارشناسان یا بهتر است بگوییم تمام آن ها ، کشور کانادا و مردم این کشور در امنیت کامل به سر می برند.از زمان یازده سپتامبر یا حتی قبل از آن، تهدیدات تروریستی بسیار کمی برای ضربه زدن به کانادا طراحی شده بودند که همگی در نطفه خفه شدند.حال آمار مرگ و میر بر اثر تهدیدات تروریستی را که در این کشور با آمار های تصادف و آتش سوزی مقایسه می کنیم.تقریبا به این نتیجه می رسیم که خطری به نام خطر تروریستی در کانادا برای مردم این کشور وجود ندارد.

نکته جالب این است که واکنش های ما در قابل این اتفاقات ،همواره هزینه ای بسیار بسیار بیشتر از خسارات به بار امده در این حوادث را بر دوش دولت می گذارد.یازده سپتامبر را در نظر بگیرید.حوادث آن روز شوم باعث کشته شدن بیش از سه هزار انسان بی گناه شد و خسارتی بالغ بر شصت میلیارد دلار به پیکره آمریکا وارد کرد.واکنش آمریکا در مقابل این حملات،یورش به افغانستان و عراق بود.دو جنگی که بیش از سه تریلیون دلار هزینه داشتند و به از دست رفتن جان شش هزار سرباز و نظامی آمریکایی انجامیدند.اگر ارقام کشته های مردم عراق و افغانستان را نیز به این امار اضافه کنیم،عددی  شش رقمی خواهیم داشت.

اکنون که مردی به تنهایی در اوتاوا اقدام به تیراندازی کرده است، با این که خسارات جانی و مالی کمی در بر داشت، باعث دوباره زنده شدن نگرانی های قدیمی، در دل مردم شد.واکنش دولت در مقابل این حملات نیز قابل حدس زدن است.سفت و سختن کردن قوانین امنیتی.

حال کانادا به چه سمتی می رود؟هیچ کس نمی داند.با این حال به سخنان نخست وزیر کانادا، یک روز پس از حملات که گوش دهیم، یک الگو و راهنمایی به دست خواهیم آورد.بگذارید سوتفاهم برای کسی پیش نیاید.ما مرعوب نخواهیم شد،کانادا مرعوب نخواهد شد.در حقیقت این حوادث است که ما را به یکدیگر نزدیک می کند و باعث قدرتمندی ما می شود.همکاران و دوستان ما در سازمان های امنیتی و پلیس،تمام  اقدامات لازم برای پیشگیری از تکرار چنین حوادثی انجام می دهند.ما به نبرد خود علیه یک مشت وحشی که کشور های دوست ما را به ناامنی کشانده اند ادامه می دهیم و آنها را در زیر پای خود له خواهیم کرد.

هر سیاستمدار دیگری هم جای هارپر بود همین سخنان را بر زبان می راند:با نمایش اعتماد به نفس و وحدت ملی،تعهد می کرد حتی کارهای بیشتری برای سرکوب این وحشی ها انجام دهد.این سخنانی است که  تمام سیاستمداران پس از حملات تروریستی می گویند.این که کشور به خاطر یک مشت تروریست عقب نشینی نخواهد کرد.در تاریخ همواره پس از شروع جنگ ها، دولت ها سیاست های امنیتی و اجتماعی سفت وسختی را در پیش می گیرند و پس از پایان جنگ، این قوانین کم کم لغو می شوند.با این حال قوانینی که پس از یازده سپتامبر تصویب و اجرایی شدند، هنوز پس از سیزده سال به قوت خود باقی هستند.با این که پس از این اتفاق،حادثه تروریستی قابل توجهی در خاک آمریکا به وقوع نپیوسته است.

اگر نخست وزیر کانادا می خواهد رهبری خود را به نمایش بگذارد، باید با احترام و شرکت در خاکسپاری آن سرباز فداکار خود را در کنار مردم و پشتیبان آن ها نشان دهد.این گونه همگان خواهند فهمید که کانادا مرعوب نخواهد شد و دولت و ملت همواره در کنار یکدیگر و پشتیبان هم هستند.تهدیداتی که امثال این مرد مسلح و حتی نیروهای گروه هایی مانند داعش می توانند متوجه کانادا کنند، به حدی پایین هستند که ارزش سفت و سخت کردن قوانین را ندارد.

اگر هارپر واقعا می خواهد خود را به عنوان یک رهبر عاقل نمایش دهد.باید کلاه خود را قاضی کند و از خود بپرسد آیا پیروی از آمریکا در خاورمیانه کاری عاقلانه است.حقیقت این است که فرستادن شش فروند جنگنده اف-18، موجب برتری استراتژیک نخواهد شد.در نبرد خاورمیانه،تنها کمبودی که احساس نمی شود،کمبود جنگنده و هلیکوپتر است.

حرکت کانادا تنها یک حرکت سمبلیک است برای نمایش اتحاد دو همسایه ،دولت های غربی سعی در نابودی داعش با استفاده از جنگنده و بمب افکن دارند.هر چه قدر هم جنگنده ها قوی و دقیق باشند، خواسته یا ناخواسته غیر نظامیان را نیز می کشند.امری که به قدرت گیری بیشتر داعش کمک می کند.چیزی که در عراق و سوریه نیاز است، اتحاد مردم است.مشخصا اف-18 ها برای چنین کاری طراحی نشده اند.

در حال حاضر احساسات ملی گرایانه و وطن پرستانه کانادایی ها و دولت این کشور جریحه دار شده است و اقدامات بیشتر دولت کانادا در عراق و سوریه و می تواند به افزایش چنین حملاتی دامن زند.
کد خبر: 121602

وب گردی

وب گردی