زنان

 

تهران-ایسکانیوز،پلاس+/

روح لطیف زنانه از آغاز خلفت بشر تا کنون مظهر و نشانه ی بسیاری از نگاه های شاعرانه به اطراف بوده است. هر کدام از شاعران بزرگ جهان در تشبیهات خود وقتی پای احساسات به میان آمده است از روح لطیف زن سخن به میان آورده اند. اما با وجود این احساس لطیف که می تواند سر منشا بسیاری از تراوشات و خلقت های بزرگ شاعرانه باشد, از ابتدای تاریخ مکتوب ایران تا کنون شاعران زن تعدادشان زیاد نبوده است. البته این را نمی توان دلیل بر عدم توانایی زنان در سرودن و خلق آثار ادبی دانست, شرایط ایران از نظر تاریخی و همچنین قرار گرفتن زنان در اندرونی و نگاه جنس دوم بودن به آن ها باعث شده است که خیلی از احساسات لطیف شاعرانه در گمنامی باقی بماند و زنان  نوشته های خود را از دید دیگران پنهان نمایند. این نوشته نگاهی دارد به سیر ظهور زنان شاعر ایرانی از آغاز تا کنون...

آتوسا: می گویند اولین شاعر زن ایرانی آتوسا نام داشته است. آتوسا مادر خشایارشاه و همسر داریوش هخامنشی که به گواه تاریخ زنی پرقدرت با روحی لطیف بوده است, به عنوان اولین شاعر زن ایرانی نامش ثبت شده است.

Atoosa1

قرن چهارم( عشق او باز اندر آوردم به بند...)

تقريبا تا قرن چهارم هجري ديگر خبري از زنان شاعر نيست البته اين غيبت در مورد مردها هم صدق مي كند و تعداد مردان شاعر نيز تا قرن چهارم بسيار بسيار كم است. در قرن چهارم شاعری به نام رابعه ظهور مي كند كه غزلسرا بوده است. از وی شعرهای زیادی برجای نمانده اما معروفترین شعر او با مطلع عشق او باز اندر آوردم به بند /کوشش بسیار نامد سودمند/ هنوز بر ورد زبان هاست.. متأسفانه از رابعه مانند سایر شاعران همدوره ی  وی  اشعار بسیاری باقی نمانده است ٬ اما همین اشعار معدود نشان می دهد که وی غزل ٬ قطعه وقصیده را استادانه می سروده است و شعرهایش روان وسرشار از احساسات لطیف است و در آن تشبیه ها واستعاره های زیبای فراوانی دیده می شود . در ضمن باید توجه داشت که وی بیش از هزار سال پیش می زیسته است و قبل از دوران شکوه شعر فارسی و ظهور بزرگانی همچون فردوسی ٬ فرخی و منوچهری این شعرهای روان وخالی از پیچیدگی را سروده است.

قرن پنجم

در قرن پنجم مهستي گنجويي، رباعي سراي دربار سلطان سنجر سلجوقي است. او موسيقي مي دانسته و چنگ مي نواخته و شعر مي گفته و صداي خوشي داشته است.از وی کتاب کامل و مستقلی باقی نمانده است.        او دیوانی داشته و شعرهای بسیار سروده‌است ولی گذشت زمان و بی‌انگاری کسان همهٔ آن‌ها را به باد فراموشی سپرده‌است.این رباعی منسوب به اوست:

ما را به دَمِ پیر نگه نتوان داشت                   در حُجرهٔ دلگیر نگه نتوان داشت

آن را که سَرِ زلف چو زنجیر بُوَد                  در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت

 

قرن هفتم

در اين قرن پادشاه خاتون، فرمانرواي كرمان است . او شاعر و خوش نويس بوده و در زمان حكومتش، شاعران مقرري ماهانه داشته اند.البته وی ایرانی نیست و به مغولان منسوب است.يکي از شعرهاي معروف او چنين است:

من آن زنم که همه کار من نکوکاري است به زيرمقنعه من بسي کله­داري است

درون پرده عصمت که تکيه­گاه من است مسافران صبا را گذر به دشواري است

نه هر زني به دو گز مقنعه است کدبانو نه هر سري به کلاهي سزاي سرداري است

به هر که مقنعه­ بخشم از سرم گويد چه جاي مقنعه تاج هزار ديناري است

من آن شهم ز نژاد شهان الغ سلطان ز ما برند اگر در جهان جهان­داري است
کد خبر: 121971

وب گردی

وب گردی