1100299_616

 

 

تهران-ایسکانیوز،پلاس+/

ابرسیاه استبداد همه جا را فرا گرفته بود ومانع نور افشانی مشعل های اسمانی چون خورشید ، ماه وتلالو ستارگان می شد.خورشید در یک شب تار وغم انگیز به پشت کوه ها کوچانده شد تا آسمان تیره وکابوس وار ملت از فروغ ، شکوه خارق العاده ، جاذبه های سحر انگیز ونگاه نافذش محروم ومهجور شود.حکومت هراس سایه مرگ وسکوتی دهشتناک گسترده بود. قابیلیان بی هیچ مانع ورادعی با عتاب شبیخون بلا می نواختند.خبث طینت ، رذالت ودنائت،وقاحت وشرارت در چهره حاکمان موج می زد .بدسگالی ،فرو مایگی ،تضریب،نفاق وکینه توزی از برهوت جمود وتحجر مایه می گرفت.

ناقدان با تعذر می ژکیدند ودر کمال ایجاز ودوری از اطناب با کلام خویش ،سوزنی بر پرده سیاه شب فرو می کردند تا شاید روزنه ای به سوی نور و روشنایی گشوده شود . زندانیان در بند چاره ای جز مصابرت بر مضایقت نداشتند. انان در سلول های مرگ وسیاهچال ها با ایثار ،پایداری ،مقاومت وشجاعتی کم نظیر شکنجه ها را بر جان می خریدند وشلاق های کینه ای که بر بدن های آنان فرو می بارید با پیراهن صبر و شکیبایی متحمل می شدند تا داغ آهی هرچند کوچک را بر دل جلادان دژخیم بنشانند ، اما در مقابل ریشخندها ،سکوت سرد شب ومهمتر از همه آتش فراق مقتدای خویش عنان از کف می دادند وتحمل نا پذیر می نمودند . امیدی به رهایی نبود وگویی کبوتران همه در دام صیاد افتاده اند.گاهی ناله جغدی از خرابه ای وقار قار زغنی از شاخ خشکیده ای  بر می خاست.

 

از منظر فرهنگی امتزاجی نا متناسب  ومتناقض گونه وترکیبی ناهمگون ازهویت سه گانه باستان گرایی ،اسلام خواهی وغرب زدگی  به نمایش گذاشته شده بود .در جامعه ای که باورها ، آداب ،عادات وساختارهای اجتماعی آن مبتنی بر تقیدات دینی وتعصبات مذهبی استوار بود ،منادیان فرهنگی کژراهه ای ناقص از باستان گرایی وتمدن غربی را تبلیغ وترویج می کردند.

 

در حالی آزادی های فکری وسیاسی به محاق رفته بود که با رواج آزادی منفی ،زوال وانحطاط اخلاقی وارزش های اعتقادی ،فساد، جهل وبی خبری ،خرافه گرایی وقضا وقدری دینامیسم فرهنگ زاینده ایرانی را با رکود ورخوت مواجه ساخته بود.

 

اگر فرهنگ به عنوان عصاره زندگی ، توازن گر جسم و روح ومحول تطورات اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی به سوی شکفتگی واعتلاء بدانیم ، استغنای میراث فرهنگ ایرانی –اسلامی از زاویه ذوق،قریحه ولطافت هنری ، خردگرایی ، عرفان و معنویت میتواند باعث پرورش استعدادهای بالقوه وفرهیختن نژاد مستعد ایرانی شود ، اما با نفی وطرد اعتقادات دینی در جشن های دو هزار و پانصد ساله  وفرهنگ وهنر شیراز آمیزه ای نا متجانس ومتناقض نما از تفاله  باستان گرایی وابتزال فرهنگ غربی به منظور بازنمایی مجد وعظمت پیشین برای ورود به دروازه تمدن جدید به نمایش گذاشته شد ، غافل از این که هزاهزی برای سقوط و فروپاشی نظام سیاسی بود.بر همین اساس پاد گفتمان ، گفتمان موجود از عقاید وارزش های دینی ،به ویژه اسلام شیعی به منظور رهایی از اوهام نامیمون تکوین یافت تا پریشانی های فرهنگی را بنشاند و بزداید.

 

نداری غم بنهفته ای بود که تا ژرفنای دل ها رسوخ کرده وبر اکثریت قریب به اتفاق جامعه حاکم شده بود. زمانی که نگاهت بر چشمان کودکان معصوم وبق کرده روستایی وحاشیه نشین شهری مماس می شد ، مظلومیتی به درازای تاریخ ، همراه با محبت وعشقی اتشین فواره می زد .لباس های پاره وپینه تنشان حال نزار ان ها را گواهی مضاعف می داد . زمانی که پای درد دل پیر مردان وپیر زنان بی کس وکار می نشستی ،در اندک زمانی سفره دلشان پهن واشک ها برگونه های پر چین وچروکشان می غلتید وبر زمین بوسه می نهاد.

 

به جز جمعیت اندکی از خاندان سلطنتی  ، اشراف زمین دار ، ارتشیان صاحب منصب ، کارمندان عالی مقام ، صاحبان صنایع ،پیمانکاران وبازرگانان وبه طور کلی بورژوازی ملی وبه ویژه کمپرادورکه بر همه ابعاد زندگی مادی تفوق یافته بودند ، بیچارگی ، بدبختی ، فقر و نداری عمومیت داشت. ظلم خوانین واشراف زمیندار بر دهقانان گرسنه بیداد می کرد . هر چه از مرکز به پیرامون می رفتی چهره کریه فقر با خشونتی بیشر خود نمایی می نمود. فقر رقت انگیز مهاجران روستایی در کنار خانواده های مرفه شهری ، تهی دستی زحمتکشان کارگری در کنار کارفرمایان صنعتی ودست های پینه بسته دهقانان در کنار اشراف وملاکین وبه طور کلی عموم اقشار اجتماعی در کنار طبقات بالا تضاد آشتی نا پذیری را به نمایش گذاشته بود.

 

فقر ونداری توده ها وتوسعه نیافتگی کشور در حالی رخ نمایی می کرد که منابع عظیم نفت ، این نعمت پر نقمت توسط ابلیس پر تلبیس استعماری به یغما میرفت یا صرف خرید جنگ افزارهایی شد تا امنیت عرضه آزاد انرژی را تامین وتضمین نماید و زمانی که تلاش عمومی برای ملی کردن این ثروت خدادادی آغازیدن گرفته بود،استعمار، استبداد، جهل، بی خبری ودون پایگی سیاسی منسجم شدند تا نظم قدیم را پیوستگی واستمراری دو باره بخشند واز استواری نظم جدید برپایه مصالح ومنافع ملی جلوگیری به عمل آورند.

 

تضاد وتعارضات سیاسی ،فرهنگی – عقیدتی وشکاف عمیق طبقاتی واحساس محرومیت نسبی بستری فراهم آورد تا با جرقه ای شعله ای بر فروزد وانفجاری مهیب وصاعقه ای پر فروغ قلب تاریکی ها را نشانه رود. شراره آتش به یک باره فراگیر شد .بغض های فرو خفته ،حرمانه ای درد شده وصدای هق هق گریه ها نم نمک اوج گرفت وبه یکباره فریادی شد که تا ژرفای دل ها رسوخ کرده وزنگارها را زدود وبذر حقیقت جویی ،عدالت خواهی وآزادی طلبی که در دل های حق طلب کاشته شده بود ، جوانه زد . سبزه ها روییدن اغاز کردند ولاله ها از قطرات خون سر برافراشت. سیمای نومید ودل های افگار با سروش اهورایی جانی تازه یافت تا درخت بیداد را از بن وبیخ برکند . از قطره ها جویبار واز جویبارها سیلابی خروشان وسترگ به راه افتاد . ابرهای تیره فراری شدند وطلوع فجر ، طلایه دار آمدن خورشید گشت واو با سطوت ،جلال ومهابتی تمام این بار از مغرب طلوع کرد تا با فروغ خیره کننده اش آخرین شبه تاریکی را بزداید وبا نوشاندن جرعه ای از جام ولایت قلب ها ی افگار را مرهمی باشد. یاران پروانه وش بر شعشعه عشق فرود آمدند تا سوز درون را به اب وصال فرونشانند وخرقه مصابرت را از تن برگیرند وحریر نصرت بر پوشند. همه بی تاب بودند تا پر سوزترین گدازه عشق را در رهگذر تاریخ با خنکای وجودش آرام و قرار دهند.

 

آری این گونه بود که مواد مذاب وآتشین ناشی از خشم ملت از لایه های زیرین نقب زده وبالا امدند تا در کوتاه مدتی نظم موجود را متلاشی تا نظم مطلوب را جایگزین کند.با این امید و آرزو بود که جوانانی مثل ما به صف انقلاب پیوستند تا طلایه دار روزهایی بهتر برای ایران زمین باشند. در این موضوع که انقلابیون روزهای بهتری برای ایران می خواستند تردیدی نیست؛اما سئوال اساسی این است که آیا آن آرمان محقق شده است یا خیر نیازمند بازخوانی دوباره آن آرمان ها و واقعیت های کنونی جامعه ایران است.

........................................

* استاددانشگاه
کد خبر: 126156

وب گردی

وب گردی