abol-hasan-davoodi-biographyha_com-1

 

تهران-ایسکانیوز، پلاس+/ پرتو مهتدى ، همكلاسى سال هاى جوانى و دوست ساليان دور و نزديك هم از جمع ما رفت ... راستش در اين چند ساله، انقدر آدم هاى خوب از كنارمان رفتند و در ديار باقى جمع شدند كه تصميم گرفتم به جاى كليشه سوگنامه هاى هميشگى كه مى نويسند ، به لحظاتى از خاطرات گذشته ام با پرتو بسنده كنم و يادش را با لبخند گرامى بدارم...

درست چهل سال قبل بود . سال ١٣٥٢ ومن براى اولي بار به يك محيط دانشجويى براى تحصيل قدم مى گذاشتم . مدرسه عالى تلويزيون وسينما .. ازبين شش هزارنفرى كه آن سال براى كنكور مدرسه شركت كرده بودند بعد از دو مرحله امتحان كتبى و مصاحبه ، بيست و پنج نفر براى آن سال پذيرفته شده بودند و نام من هم در آن ليست بود. يادم هست اولي چيزى كه بعد از ذوق مرگ شدن از نگاه كردن صدباره به نام خودم در ليست قبول شدگان، توجه ام را جلب كرد، تعداد پسرها ودخترهاى كلاس بود كه براى منى كه اولي بار وارد كلاس مختلط مى شدم تعجب آور بود، چرا كه نام دخترها بيشتر از پسرهاى كلاس بود! . و اين كنجكاوى ماند تا تشكيل اولي كلاس مان كه اتفاقا با زنده ياد هوشنگ كاووسى بود .

از دوستان اهل سينماى الان و همكلاسى هاى آن دوره هم سيامك شايقى ، ژيل ايپكچى ، فرخ سيدى ، رضا آزادى ، فريال بهزاد را به خاطر مى آورم كه شكرانه سر، هنوزهستند و كار مى كنند و بقيه دوستانى كه يا در تلويزيون قبل از انقلاب و صدا و سيماى بعداز انقلب ماندند و كار كردند و يابازخريد و اخراج و زندانى و .... شدند و يا به هر دليلى جلاى وطن كردند و در تبعيدى خود خواسته ماندند.

بگذريم .. اولين كلاس مهرماه سال ١٣٥٢، به نوعى معرفى همه دانشجوهاى تازه وارد با همديگر هم محسوب مى شد،بخصوص اينكه اشتهار زنده ياد دكتر هوشنگ كاوسى در شيوه هاى اداره كلاس و تفاوت رفتارش با دانشجويان پسر و دختر ، از دانشجوهاى سال باليى به گوشمان رسيده بود. ظاهرا صلابت و بداخمى دكتر كاوسى با پسرها  انقدر بود كه طبق نصيحت همان سال بالايى ها ، ياد گرفته بوديم كه اگر دير به سركلاس مى رسيديم ، هيچ وقت تنها وارد كلاس نمى شديم ، چون اخراج و كم شدن نمره روى شاخ مان بود و به همين دليل همواره صبر مى كرديم با دخترى كه او هم دير از راه رسيده بود وارد كلاس مى شديم ، چراكه مطمئن بوديم كه در اين شرايط ، به احترام دانشجوى دختر به بهانه ديركرد از كلاس اخراج نمى شديم و نمره مان هم كم نمى شد!..

و اتفاقا صحت و سقم اين اشتهار استاد ، هنگاميكه دكتر كاوسى براى اولين بار ليست اسامى را براى حضور و غياب مى خواند برايمان روشن شد ، چرا كه با خواندن نام دخترها لبخند خفيف و مهربانى برلبان استاد مى نشست وبه اسم پسرها كه مى رسيد دوباره قيافه اش جدى مى شد. ( اين را البته بعدا که مراوده بيشترى با دكتر كاوسى پيدا كرديم و تفاوت رفتارش را حتى با خانم هاى هشتاد سال به بالا هم ديديم ، شهامت كرديم و از او دليل تفاوت رفتارش با خانم ها را پرسيديم و دكتر كاوسى آن را بيشتر از سر تربيت گلنت وارش در فرانسه و در رعايت احترام هميشگى و در هر شرايط به خانم ها دانست و نه چيز ديگر...)

گفتم كه دانشجو هاى كلاس چون غالبا براى اولين بار همديگر را مى ديديدند، نخستين حضور و غياب هيجان انگيز و جذاب بود ، آنها اسامى قبول شدگان را كه بارها در آگهى روزنامه و اعلاميه در و ديوار دانشكده ديده بودند ، وحال براى اولين بار قرار بود كه با چهره هايشان آشنا شوند.

به هرحال دكتر كاوسى خواندن اسامى دانشجويان را به روش خودش ادامه داد و با اعلام اسم هر دخترى مهربان شد و با رسيدن نام پسرها قيافه اش دوباره جدى شد!... تا رسيد به نام پرتو مهتدى كه دوباره همان لبخند مهربان برلبانش نشست و به آرامى گفت خانم پرتو مهتدى!!.. و پرتو كه در آخرين رديف هاى كلاس نشسته بود ، با سبيل هاى پرپشت گوركى وارش وكله از همان موقع كم پشتش!، با شيطنت به سبك سربازهاى داخل صف پادگان محكم بلند شد و ايستاد و داد زد : من!!.. وشليك خنده بود كه كلاس را برداشت. خنده برصورت سرخ شده استاد ماسيد و قيافه غضب كرده دكتر كاوسى ديدنى شد كه چند لحظه اى ماند و بلاخره طاقت نياورد و به پرتو نهيب زد كه :.. بشين سرجات !..اينجا كلاسه نه پادگان !..واين چنين شد كه اولين اخراج كلاس تاريخ سينما در اولين روز، شكل گرفت !!. والبته باعث شد كه ازهمان روز اول يخ هاى رابطه مان با پرتو فرو بريزد و دوستى چهل ساله مان تا بعدازانقلب و دوران هاى خاطره انگيز پيروزى ها و شكست ها ، و تا زمان مرگ او ادامه يابد... يادش هميشه در ذهن مان گرامى و پايدار باشد.
کد خبر: 126706

وب گردی

وب گردی