از روزی که خبر درگذشت خواننده جوان کشورمان، مرتضی پاشایی را شنیده‌ام، دیگر اشک‌هایم مجال نمی‌دهد تا حرف بزنم... اما وظیفه خود می‌دانم که در این‌باره بگویم. مدت‌هاست آلودگی هوای تهران همچون سم‌کشنده‌ای شتابان و بی‌صدا همه ما را به‌سوی نیستی سوق می‌دهد. وقتی صفحات روزنامه‌ها را ورق می‌زنم بارها می‌خوانم خبر مرگ عزیز دیگری را... . آخر چرا؟ این حرف امروز من نیست.

مدت‌هاست که درخواست کرده‌ام فکری اساسی برای رفع معضل آلودگی هوا کنید. سال گذشته هم درخواستم را با سرکار خانم ‌معصومه ابتکار، رییس سازمان «حفاظت محیط‌زیست»، مطرح کردم.... من در کرج زندگی می‌کنم؛ شهری که البته خود آن هم منطقه آلوده‌ای است - در حقیقت از هوای آلوده تهران فرار کردم - وقتی برای انجام کاری به تهران سفر می‌کنم، در مسیر اتوبان، شهر تهران دیده نمی‌شود! تنها غبار خاکستری از دور چشم‌ها را آزار می‌دهد. برج‌میلاد با قامت سربه فلک‌کشیده‌اش میان مه غلیظ سیاه‌رنگ دفن‌شده.  اما باید بگویم برای حل این معضل هم راه‌حل وجود دارد، تنها عزم‌جزم می‌خواهد. همه‌جای دنیا کارخانه‌های بازیافت اتومبیل‌های دودزا و قراضه تاسیس شده و روسای آن کارخانه‌ها با خرید ماشین‌های مستعمل و آسیب‌رسان از صاحبان آنها، شهرشان را از وجود چنین ماشین‌هایی پاک می‌کنند و همزمان با تحویل‌دادن ماشین‌های نو اشتغالزایی می‌کنند.
اما چرا اراده‌ای برای رفع معضل در اینجا نمی‌بینیم؟ نفس‌کشیدن موهبتی است که همه از آن برخوردارند؛ چه فقیر و چه غنی، چه کودک و چه بزرگ، چه پیر و چه جوان؛ چه مسوول و چه غیرمسوول همگی فقط یک‌هوا را تنفس می‌کنیم، پس به‌خاطر خودمان برای رفع این معضل کاری کنیم. از همین‌جا هم از نهادهای مختلف ثروتمند و خودکفا دعوت می‌کنم که در این امر مشارکت کنند و تنها 10درصد از اعتبارات و پول خود را به این امر اختصاص دهند تا همگی از شر این معضل راحت شویم. چون همین حالا هم دیر است.
داریوش مهرجویی . کارگردان

 

کد خبر: 147971

وب گردی

وب گردی