تهران- ایسکانیوز: کودکان خیابانی  تاکنون سوژه عکس گرفتن خیلی ها شده اند. گاهی آدم ها برای رسیدن به موقعیت مورد نظرشان به خیابان سری زدند و با آن ها عکسی گرفتند و از دغدغه های مشترکشان گفتند. هنرمندان برای اثبات مردمی بودن و افزایش محبوبیتشان به خیابان ها رفتند و یک روز را با کودکان کار گذراندند. اما دردی از درد این کودکان دوا نشد. آن ها تبدیل به سوژه ای شدند برای نشان دادن مهربانی آدم ها و این خلاف جایگاه رفیع انسانی است. بارها در کتب و رساله های دینی از اهمیت دست گیری و کمک به خلق خواندیم و بارها گفتند وشنیدیم که انسان، جانشین خداوند درروی زمین است.

حتما اتفاق افتاده که بعد از یک روز کاری خسته کننده برای رسیدن به خانه از مترو استفاده کنید تصور کنید روی صندلی مترو نشستید و منتظرید تا به ایستگاه مورد نظر برسید؛  در هیاهوی مترو یکی از همین کودکان کار، یک فال حافظ روی پای شما می گذارد و به اصرار ازشما می خواهد پول آن را پرداخت کنید شاید برای شما و خیلی های دیگر باز شدن این کودک از سر خود و نشنیدن صداهای او حائز اهمیت باشد اما من به واسطه شغلم سعی کردم با تمام خستگی ها راهی برای ارتباط با او پیدا کنم.

او دخترک ده ساله ای بود، با جسمی نحیف و لاغر، دست و رویی سیاه و چشم های خسته و بی حال.  لباس های مندرسی به تن داشت اما مظلومیت او از تمام ظاهرش پیدا بود حتی نیاز به برانداز نداشت فقط کافی بود چند ثانیه ای به چهره ی او نگاه کنید. فال را از او گرفتم و پولش را هم دادم اما از او خواستم چند دقیقه ای با من صحبت کند.  قطار که به ایستگاه رسید باهم از قطار پیاده شدیم اول ترسیده بود و بیشتر به خاطر همین ترس بود که به حرف من گوش داد اما کمی بعد وقتی کنارم روی یکی از صندلی ها نشست باهم صمیمی شدیم دستانش را گرفتم و به آرامی بدون هیچ هیجانی با او گفت وگو را شروع کردم.

درپاسخ به سوال هایم پاسخ هایی دادکه بیشتر ازسنش را در ذهنم ساخت او به ظاهر دختر ده ساله بود اما حرف ها و دردهای او به مانند زنی سی ساله می ماند.

دخترک کم کم زبانش باز شد و گفت : من با خانواده ایی زندگی می کنم که جز من پنج نفر دیگر هم هستند پدر ومادرم به همراه سه برادرم که همگی از من بزرگتر هستند و کار می کنند. خانه ما نزدیک راه آهن است. پدرم معتاد است و مادرم هم صبح ها برای کار در خانه های مردم از خانه بیرون می رود. از کار برادرانم سر در نمی آورم فقط گاهی با پدر پچ پچ می کنند و حرف هایی می زنند که من متوجه نمی شوم. پدرم همیشه سر بساط است و خدا نیارد آن روزی را که موادی برای مصرف نداشته باشد چون آنوقت من و مادرم را آنقدر کتک می زند تا از حال می رویم.

دخترک سر درد و دلش تازه باز شده بود و آرام میگفت : من یک سال است که کار می کنم اما خودم هم نمی دانم چرا. یک شب که یکی از دوستان پدرم به خانه ما آمده بود و آن ها هم مثل همیشه مشغول بودند پدرم من را صدا زد و گفت از فردا با این آقا میری سرکار و هر حرفی که زد گوش می کنی. از صبح آن روز آن مرد به دنبال من می آید و به همراه تعدادی دیگر از بچه ها ما را به هوشنگ می دهد. هوشنگ هم تعیین می کند که ما آن روزمان را در کجا بگذرانیم گاهی وقت ها مترو و بعضی اوقات خیابان ها. هر چیزی که در انتهای جمع کرده باشیم باید به او بدهیم. نمی دانم چرا ولی هوشنگ من و مسخره می کند  می گوید بی عرضه هستم باید گریه کنم، آویزان زن ها شوم و به زور و التماس از آن ها پول بگیرم و اگر موقعیتی پیش آمد کیف یا پولی از افراد را تیغ بزنم من بلد نیستم و خیلی از شب ها به خاطر همین من را شدیدا می زند.

دخترک با ناله تعریف میکرد : در طول روز غدایی برای خوردن ندارم اگر غروب که به خانه رفتم چیزی برای خوردن مانده باشد و یا به مادرم از آن خانه چیزی داده باشند می خورم اگر نه هم که می خوابم.
وقتی پدرم عصبانی باشد مرا کتک میزند ولی مدام به من می گوید:" داد نزن"

بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد که در حال حاضر حدود 11 میلیون کودک در سراسر کشور زندگی می‌کنند که متعلق به 4 میلیون خانواده ایرانی‌اند و این در حالی است که دست‌کم 23 هزار کودک در شهرها و 323 هزار کودک در روستاهای ایران در شغل‌های مختلف مشغول‌ به کارند.
بر اساس طرح حمایت از کودکان و نوجوانان،‌ تمامی افرادی که به سن 18 سال تمام نرسیده‌اند باید از حمایت‌های قانونی بهره‌مند شوند و ایران به عنوان کشوری که کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده، مانند سایر کشورها ملزم به رعایت مفاد این کنوانسیون است.
حال آن‌که متأسفانه در اغلب کشورهای جهان سوم، علیرغم گذشت چندین سال از تصویب کنوانسیون حقوق کودک و نظارت و مساعدت صــندوق کودکان سازمان ملل و الزام دولــت‌ها به ارائه گزارش سالانه از وضعیت آنان به مـراجع ذی ربط، هنوز حقوق کودکان به عنوان ممتازترین قشر جامعه،‌به رسمیت شناخته نشده و یا تثبیت نشده است.
بسیاری از روان‌شناسان معتقدند که توجه به مشکلات و مسائل مادی و معنوی کودکان،‌ به معنانی تربیت منابع سالم انسانی است و هرگاه این رویکرد در جامعه‌ای مورد غفلت قرار گیرد، عواقب سوء آن آسیب‌های اجتماعی را پدید می‌آورد که به گسستگی و انحطاط اخلاقی جامعه می‌انجامد.
سال گذشته پرونده کودکان کار و خیابان تا آنجا رسید که حتی صدای رئیس شورای عالی استان‌ها را نیز درآورد. مهدی چمران با اشاره به طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان اعلام کرد که «این طرح روی زمین مانده است زیرا این موضوع تنها برعهده شهرداری نیست و باید بهزیستی، نیروی انتظامی، دادستانی و دادگستری به کمک شهرداری بیایند.»

این در حالی است که ماده ۷۹ قانون کار استفاده از کودکان زیر ۱۵ سال را در مشاغل مختلف ممنوع کرده و به صراحت اعلام می‌کند: «به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام ممنوع است.» با وجود قوانین شفاف و روشن درباره کار کودکان و استفاده از نوجوانان، هنوز کودکانی مجبور هستند روز خود را با کار، شب کنند. تنها کشور ما نیست که کودکان کار دارد؛ بر اساس آمار سازمان جهانی کار، با وجود کاهش ۷ میلیون نفری کودکان کار در کشورها، هم اکنون ۲۱۵ میلیون نفر در نقاط مختلف جهان به عنوان کودک کار شناخته می‌شوند و به‌کارگیری کودکان در سنین ۱۵ تا ۱۷ سال به میزان ۲۰ درصد افزایش یافته است.
این کودکان ؛ بچه های روزهای کار و شب های خستگی هستند بچه های انتظار انتظار برای بهبود وضع زندگی شان و ما گاهی چه بی تفاوت از کنار آنها عبور میکنیم


 
کد خبر: 201575

وب گردی

وب گردی