تهران-ایسکانیوز: سهراب سپهری از شاعرانی است که علاوه بر وجهه ادبی او، جنبههای دیگر هنری از جمله نقاشیاش همواره در بین هنردوستان مطرح بوده است و بسیاری از منتقدان، سهراب را از هنرمندانی که اندیشههایش را در شعر و نقاشی منعکس کرده میدانند. در این میان بررسیهای زیادی در مبحث فلسفه هنر و نقد میان رشتهای در حوزه فعالیت های سهراب مطرح شده است.با این حال اخیراً رویکردهای دیگری نیز در مباحث هنری مطرح شده است از جمله رویکرد «فرارشته ای» (Transdisciplinarity) که در این میان میتوان به کتاب مساحت احساس نوشته مهدی رفیع اشاره کرد.
رفیع در گفت وگو با خبرنگار ادبیات ایسکانیوز درباره این کتاب گفت: این کتاب درمورد جنبههایی از هنر و اندیشه سهراب سپهری است که تا کنون زیاد مورد توجه قرار نگرفته و از یک منظر فلسفی به هنر و به خصوص نقاشی سهراب نگاه میکند. در مساحت احساس جنبههای مختلف زندگی سهراب شامل شعر، نقاشی، کتاب اتاق آبی، نامهها، یادداشت ها و گوشهها و زوایایی که در زندگی او پنهان مانده از منظر فلسفی و در رابطه با عرفان و موقعیت عرفان در جهان معاصر بررسی میشود و فصل آخر کتاب درباره رابطه هنر سهراب سپهری و فروغ فرخزاد است که درحقیقت رابطه بین نقاشی و سینما نیز به گونهای در این فصل بررسی میشود.
وی ادامه داد: فصل اول کتاب دورههای مختلف نقاشی سهراب است. فصل دوم به طور مشخص بر کتاب اتاق آبی متمرکز است و جنبه ی نظریهپردازی هنری سپهری و این که او در کتاب اتاق آبی و به طور مشخص در فصل «گفتگو با استاد» یک تاریخ نقاشی ارائه میکند، تاریخی از نقاشی شرق که سهراب در نحوه ی ارائه دادن این تاریخ، هنر شرق و هنر غرب را مقایسه میکند و در این بحث هنر غرب را مورد انتقاد قرار میدهد.
این نویسنده افزود: در فصل سوم مفهوم اکولوژی(زیست بوم شناسی) مورد بررسی قرار می گیرد که در مورد رابطه میان انسان و محیط او است و به طور خاص بر یکی دیگر از فصلهای کتاب اتاق آبی متمرکز است که همان فصل «اتاق آبی» است،زیرا در آن کتاب سه فصل هست ، «اتاق آبی»، «گفتگو با استاد» و «معلم نقاشی ما». این فصل از مساحت احساس بر زیست بوم شناسی عرفانی متمرکز است و این که سپهری چگونه این مفهوم را وارد هنر میکند.
وی درباره دیگر فصول این کتاب گفت: فصل چهارم راجع به رابطه موسیقی و نقاشی است. زیرا سپهری در دورهای که به نظر می رسد از حوالی اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شروع می شود، رابطه بین موسیقی و نقاشی را بررسی می کند و به طور خاص متاثر از یکی از آهنگسازان معروف فرانسوی است، به نام الیویه مسیان و سعی می کند ایده موسیقایی کردن نقاشی را در این دوره از کارهایش اجرا کند، که شاید حدود چهار پنج سال طول کشیده باشد، و در این فصل هم رابطه بین هنر موسیقی و هنر نقاشی به اشکال مختلف بررسی می شود.
وی در پاسخ به این سوال که سهراب چطور بین موسیقی و نقاشی ارتباط برقرار کرده نیز گفت: همان طور که خواهر سهراب در جایی گفته است سهراب بررسیهای زیادی درباره موسیقی مدرن کرده بود، اما هیچ وقت نشد که این یادداشت ها منتشر شود.نمی دانیم این یادداشت ها چه شده و آیا پیش خانواده اش است، یا از بین رفته... ، اما آن چه ما از او در دست داریم این است که سپهری در برهه ای میگفته من دیگر از اشکال فیگوراتیو نقاشی خسته شدهام و میخواهم به سمت سادگی بروم، میخواهم به اشکال هندسی ساده رو بیاورم و در جایی صراحتا میگوید که این مربعها در نقاشی من همان نتهای موسیقی هستند و من میخواهم با این ها یک موسیقی تولید کنم، و بعد جملهای میگوید که درواقع من اسم این کتاب را از این سخن سهراب گرفتهام،او میگوید من«این روزها بیشتر به مساحت یک قناری فکر میکنم»، سپهری در بعضی کارهایش پرندههایی دارد که دور آن را مربعهایی فرا گرفتهاند، مربعها درواقع موسیقی یا آواز آن پرندهاند.
رفیع ادامه داد: سپهری با این اشکال هندسی سعی میکند به گونهای از موسیقی برسد. مثلا در نقاشی مدرن نقاشی مثل کاندینسکی جنبههای از رابطه ی بین موسیقی و نقاشی را بررسی کرده بود. اما آن چه در سهراب متفاوت است این است که بین دو شکل رابطه ی نقاشی و موسیقی تفاوت وجود دارد، تقسم بندی ای که آن را با الهام از ژیل دلوز سازمان زدایی نسبی و سازمان زدایی مطلق نامیدهام.موسیقی سعی میکند سازمانهای شکلی نقاشی را به هم بریزد، اگر این سازمان زدایی به صورت نسبی باشد یعنی آن چه که کاندینسکی انجام داده است و اگر به صورت مطلق باشد همانی است که سپهری به انجام رسانده، یعنی سپهری به یک شکلی از کاندینسکی متمایز میشود، زیرا او به سمتی میرود که دلوز به آن قلمروزدایی مطلق میگوید،و سهراب به سازمانزدایی مطلق در نقاشی دست می یابد، یعنی از طریق موسیقی ما سازمانهای شکلی و فرمی رنگ را تغییر میدهیم.
سهراب آن چه را کاندینسکی کرده، یک قدم جلوتر برده و این را به یک شکل مطلق می رساند، یعنی یک جور با تکرار مربع ها مثل کاشیهایی که ما در هنر خودمان داریم، به خصوص در هنر اسلامی، سهراب با تکرار این مربعها به موسیقی میرسد، یعنی از دایره ی نقاشی بیرون میآید و با رنگ تولید آهنگ میکند، همان طور که تکرار، عنصر اساسی موسیقی است، وقتی سپهری این مربع ها را تکرار میکند، درواقع موسیقی تولید می کند. این تفاوت کار کاندینسکی و سپهری است.
او افزود: متاسفانه هنر سهراب به خصوص نقاشیاش خیلی کم مورد توجه قرار گرفته است، سهراب از اواخر 1339 یعنی زمانی که به ژاپن میرود، حکاکی روی چوب را هم کار میکند و دوره های مختلفی را تجربه می کند..
وی درباره کتاب دیگر خود گفت: در متن دیگری که احتمالا در سال آینده منتشر میشود نقاشان ایرانی معاصردیگری غیر از سهراب نیز بررسی میشوند و آن جا هم نشان داده میشود که سهراب با آن ها نیز متفاوت است. یعنی سهراب کسی است که میتواند با بررسی هنر شرق و غرب یک نقطه نوین را در هنر ایرانی ارائه دهد که هیچ یک از نقاشان و هنرمندان دیگر نتوانستهاند این کار را انجام دهند.مثلا ابوالقاسم سعیدی، منوچهر یکتایی، حسین زندهرودی، مسعود عربشاهی،و... که همه نقاشان بزرگی در هنر معاصر ایران هستند، تمام این نقاشان نتوانسته اند در نقاشی کاری را انجام دهند که سهراب کرده است، زیرا سهراب با آگاهی سراغ نقاشی رفته است، غلام حسین نامی، جمله ای راجع به سهراب دارد. او میگوید سهراب از نقاشان آگاه ماست، سهراب راجع به همه این ها فکر می کرده، سهراب بسیاری از فلاسفه غرب که در زمان ما تازه شناخته میشوند را میخوانده و این احاطه سپهری بر هنر غرب و هنر شرق بسیار جالب است.
این نویسنده اظهار داشت: مساحت احساس فقظ بررسی نقاشی سهراب نیست، بخش آخر که درباره فروغ و سهراب است، از«نقاشی-شعر تا سینما-شعر» رامورد بررسی قرار می دهد، آن جا مخصوصا بر شعر سهراب تمرکز دارد، در فصل اول هم هرجا نقاشی سهراب را در نظر آوردهام معادل شعرهایش را نیز آوردهام، اما به هر حال کتاب به جنبه هایی ازسهراب می پردازد که تاکنون پرداخته نشده است، در مقدمه ی کتاب هم ذکر شده که این کتاب بیش از آن که آشنایی با سهراب باشد، آشناییزدایی ازسهراب است،.در سالهای اخیر سعی شده سهراب را یک نقاش رمانتیک و طبیعت گرای معمولی نشان دهند، این کتاب در واقع خوانشی فلسفی از شعر و هنر سهراب است.
وی درباره کتاب دیگر خود گفت: کتاب دیگری را هم نشر نی در حال آماده سازی دارد ، این کتاب با نام موقعیت بدن بدوناندام یا سیاست احساس ، ترجمه ای است از یکی از فیلسوفان پیرو دلوز، به نام اریک الّی یز، و این کتاب با کتاب مساحت احساس و کتاب دیگری که پیش از این ذکر کردم یک سه گانه (تریلوژی) را شکل می دهند. این اثر ترجمه ی دو مقاله از اریک الّی یز یکی از فیلسوفان مهم پسادلوزی است، که خود او به طور مشخص روی روابط فلسفه و هنر کار میکند، در آن دو مقاله تحول فکری دلوز و گتاری را بررسی میکند، که مقدمهای هم برای آن کتاب نوشته ام و حدود هفتاد و چند صفحه در مورد سیر تحول اندیشه ی الّی یز و ... است.
در مورد تحقیق بر روی سهراب باید بگویم که نوشتن این کتاب حدود یک تا دو سال طول کشید ،اما ایده هایی که در این کتاب مطرح شده مدتها در ذهنم بود،اگر چه شکل نوشتاری نیافته بود.نکته ی اساسی در این جاست که سهراب یا فروغ ارزش هنری بسیار بالاتری دارند از آن چه تا کنون درباره شان صحبت شده و نوشته شده است.