رمضانعلی قادری*
سیستم مددکاری همواره مدافع طرح فرزندخواندگی چه به صورت فرزندان بدسرپرست یا بیسرپرست بوده است کودکانی که یا هرگز رنگ خانواده را ندیدهاند یا آنهایی که زیر دست پدر و مادران بیتعهد رشد یافتهاند. شاید حتی اگر با عمق بیشتری به این قضیه نگاه کنیم، میبینیم که کودکان بدسرپرست همواره با مشکلات حادتری نیز مواجه بودهاند. مشکلاتی که زندگی را برای آنها دشوار کرده و عاملی شده تا بچهها به انواع و اقسام کارهایی که دوست نداشتهاند کشیده شوند. بر همین اساس هم سالهاست که مدارس شبانهروزی برای حمایت و نگهداری از این کودکان راهاندازی شده است. هرچند این روش یک روش وارداتی غربی است و مدتهاست که این کشورها هم درصدد جمعکردن مدارس شبانهروزی و جایگزینی آن با خانوادههای داوطلب که مایلند هزینههای قابلقبول بپردازند، هستند. اما حدود ١٠ سالی است که ما عکس این راه را رفتهایم. مدارس شبانهروزی را به صورت خیریهای گسترش دادیم و این قضیه باعث شد که بهزیستی شهرستانها برای ایجاد این مدارس ترغیب شوند اما واقعیت این است که این موسسات نمیتوانند جای خانواده را بگیرند و درنهایت در چنین موسساتی، هر ١٠ بچه –کمتر یا بیشتر - یک سرپرست دارد که از نظر عاطفی، روانی و… رسیدگی مناسبی به او صورت نمیگیرد.
البته سیاست دیگری نیز درخصوص این کودکان وجود دارد و آن هم این است که بچههای بد یا بیسرپرست به اقوام یا فامیل نزدیک آنها داده شوند که از قدیم هم این کار مرسوم بوده است چنانچه درحالحاضر هم در برخی شهرستانهای مرزی بچه بدسرپرستی نداریم که با خانوادهای که آزارش میدهند زندگی کند و اقوام، بچه را به منزل خود برده و از او مراقبت میکنند. اما درنهایت نکتهای که وجود دار این است که سرپرستی کودکان بدسرپرست شاید در جامعه ما با استقبال خوبی مواجه نشده است.
در بسیاری از کشورهای دنیا برای جلبتوجه خانوادهها، دولت هزینهای را به خانوادهها پرداخت میکند و سپس مددکارها به صورت مستمر به بررسی وضع کودکان در خانواده جدید میپردازند. باید این اتفاق در داخل کشور ما بیفتد و خانوادهها بتوانند این کودکان را بپذیرند. از سویی موانع موجود در قوانین هم نکتهای است که دست و پای بسیاری از افرادی که خواهان پذیرش این بچهها هستند را بسته است. این قوانین همچنانکه باید قدرت نظارتی قوی برای حمایت از کودکان داشته باشند، باید بتوانند این امکان را نیز به خانوادهها بدهند که فرزند را راحتتر بپذیرند.
حتی درمواردی موانع پذیرش فرزند توسط خانوادهای آنقدر زیاد بود و روند آنقدر طول کشیده که کودک به سن نوجوانی رسیده این درحالی است که اوج سنی پذیرش بچهها ۶ ماهگی آنهاست و بعد از ۶ ماه، کمتر کسی برای پذیرش میآید و این مشکلی است که بهزیستی با آن مواجه است.
در کنار این خانوادهها هم باید آموزش ببینند و تنها در این صورت است که ما میتوانیم بچههای بهتر و با سلامت جسمی و روانی برای آینده داشته باشیم.
*مددکار اجتماعی
105105