تهران-ایسکانیوز: حجت الاسلام و المسلمین محسن دعاگو امام جمعه شمیرانات گفت: "تندروها" پدیده امروز و دیروز کشور نیستندو تندروی پیشینه طولانی در کشور دارد. گاها تندروها به جای بازپرس و قاضی مینشینند و تمام احکام را خودشان صادر میکنند. نه بر مبنای اطلاعشان از دین، آنها بر مبنای احساسشان حکم میکند. او همچنین مروری بر حضور تندروها در دولتها از ابتدای انقلاب تا کنون داشته و نقش این گروه را در ایجاد اختلافات و دامن زدن به حواشی بسیار موثر می داند. گفتگوی ایسکانیوز با حجت الاسلام دعاگو را در ادامه می خوانید.
**تندروها بر اساس احساسشان حکم میکنند،نه قانون و شرع
کلیت بحث ما با شما حول و حوش محور تندروی خواهد بود. اما میخواهیم از قبلتر، از زمان انقلاب این بحث را با شما پیگیری کنیم. قطعا در ابتدای انقلاب کشور، شاهد تند رویها و حضور گروههای تندرو بوده است. در حقیقت تندروی در کشور عقبه تاریخی داشته است.چه کسانی را میتوان تندرو نامید؟
تندروی زمینه طولانی در کشور دارد.کسانی که دارای تعصبات دینی هستند، اما بینش سیاسی و اجتماعی ندارند، در مخالفت با گروهی که قبول ندارند، یا در مبارزه با آنچه ضد ارزش میشناسند در انتظار قانون و شرع نمیمانند. این افراد نوعا بر احساسات خود سوار میشوند و از ضد ارزشها و ضد ارزشگراها عصبانی میشوند و در این عصبانیت از حد و مرز شرع، دین و قانون عبور میکنند.
بهترین نمونه این تندرویها را در مسائل اجتماعی میتوان مشاهده کرد. افرادی که در جامعه نارسایی میبینند تصور میکنند اگر دولت و دادگاه وارد نشدهاند خطا کردهاند.به همین دلیل این گروهها وارد میشوند تا خلا دولت و دادگاه را پر کنند. در حالی که نمیدانند بسترهای اولیه برای رسیدگی فراهم نشده است. دولت باید از خلاف قانون مطلع شود تا برخورد کند. یا دادگاهها از نقض قانون به صورت مستدل مطلع شوند تا به آن رسیدگی کنند.
میبینید یک تندرو گاهی به جای بازپرس و قاضی مینشیند و تمام احکام را خودش صادر میکند. نه بر منبای اطلاعش از دین بر مبنای آنچه احساسش حکم میکند. مشکل جریان تندروی این است که تصور میکند خلاف، تخلف از اعتقاد آنها است.
**دولت باید جلوی تند رویها را بگیرد
تندرو برای مبارزه با ناهنجاری گرفتار ناهنجاری میشود. میخواهد یک خلاف قانون را از بین ببرد، چند خلاف قانون را مرتکب میشود. میخواهد از یک خلاف شرع جلوگیری کند، چند خلاف شرع مرتکب میشود. این جریان باید توسط نظام سیاسی اجتماعی، یعنی توسط عوامل اجرایی و قانونمند دولت در چارچوب قانون کنترل شود. هیچکس حق تندروی ندارد.هیچ کس نمیتواند به جای قاضی حکم دهد. این جریانات را میتوان جریانات خود سر هم نامید . خودسری خلاف شرع و قانون است. نظم عمومی را بر هم میریزد، امنیت ملی را دچار مشکل و ذهن مردم را نسبت به دین و قانون تخریب میکند. تندروی و خودسری ذهنیت منفی ایجاد میکند که به مصلحت کشور و نظام ما نیست.
**تندروی مقابله با نظام است
در اوایل انقلاب تندرویها زیاد بود. حتی برخی از گروهها خود را صاحب انقلاب میدانستند و برخی هم مسیری خلاف انقلاب مردمی را در پیش میگرفتند. فضای آن زمان و حضور تند روها در جامعه چگونه بود؟
حاکمیت جریان نفاق بر کشور، باعث شد که بسیاری از خانوادههای متدین و وفادار به انقلاب اسلامی در مقابل این جریان عکس العمل نشان دهند. این واکنش به تندرویها و اقدامات و رفتارهای منافقانه طبیعی بود. تلاش نظام حکومتی این بود که تندرویها را در چارچوب قانون و شرع کنترل کند. اما گاهی از این مرز میگذشت.با وجود اینکه توسط مسئولین کشور تلاش میشد این جریانات در چارچوب شرع و قانون عمل کنند، در بسیاری از موارد از کنترل خارج میشدند. این مساله از سوی تندروها رفتاری معمول در کشور بود. مانند جریان بنی صدر، منافقین، ملی گراها، نهضت آزادی و جبهه ملی و کل جریانی که باانقلاب اسلامی و با برخی از اصول و ارزشهای انقلاب فاصله داشتند. و گاهی با ارزشهای انقلاب درگیر بودند . حتی برخی اصل انقلاب و مبانی دینی را قبول نداشتند. منافقین در بستر تشکیلات و امکانات ریاست جمهوری و در بستری که بنی صدر شکل داده بود، رشد کردند و به جان انقلاب افتادند. ترورهای زیادی صورت گرفت. به طور طبیعی این ترورها شهادتها و تند رویها مردم متدین را وادار میکرد که در مقابل این جریانات در حد توان خود عکس العمل نشان دهند یا زمینه عکس العمل قانونی برای دولت را فراهم کنند.متاسفانه در این بستر آماده سازی یا همکاری تندرویها صورت میگرفت. ریشه تندرویهای امروز مربوط به همان زمان است.نوع افرادی که در مقابل جریان نفاق میایستادند، غیر از دولت قانونی و مراجع قضایی دقیقا کسانی بودند که از جبهه بازگشته بودند یا اهل جبهه بودند. احساس میکردند دستاوردهای جهادشان و نتیجه شهادت دوستانشان از بین میرود. نسبت به انقلاب دلسوزی میکردند اما توجه نداشتند که دلسوزی آنها محترم است اما این دلسوزی باید در چارچوب شرع و قانون انجام شود. تندروی خود به نوعی مقابله با نظام است.
یعنی این افراد بر این عقیده بودند که دولت و قانون در مقابله با جریان نفاق عملکرد مناسبی ندارد؟
اصل این احساس که باید از انقلاب اسلامیدفاع شود اصل درستی است و به طور طبیعی در آنها وجود داشت. آنها احساس میکردند که دولت عملکرد و سرعت مناسبی در رسیدگی به پروندههای قضایی را ندارد یا دستگاه قضایی سرعت مناسبی در این باره ندارد یا سرعت عمل میتواند به خرج بدهد، اما با موانع سیاسی و اجتماعی رو به رو است و با وجود این موانع نمیتواند قانون را عملی کند.
این گروهها خواستار اجرای قانون بودند اما تندرویهای آنها و خودجوش بودن آنها موجب میشد که از کنترل خارج شوند و خود آنها عملی غیرقانونی را در پیش بگیرند.
میتوانید مصداقی دراین باره بیان کنید؟
تندروها عمدتا عضو گروه نبودند. درآن زمان انصار حزب الله وجود داشت اما عمده این افراد عضو هیچ گروهی نبود. در ابتدای انقلاب تندرویها به دلیل تندروی جریان مقابل بود. جریانی که اسلام و نظام را قبول نداشتند در کشور عملیاتی انجام میدادند که با اصل نظام ناسازگار بود. احساس آنها این بود که مسئولین اجرایی نمیتوانند برخورد قانونی با این افراد داشته باشند و یا در برخورد های قانونی کند هستند .به همین دلیل تلاش میکرند که کندی آنها را با رفتار خود جبران کنند یا بستر ساز سرعت عمل دستگاههای قضایی و اجرایی شوند.
امام با تندروی مخالف بودند
فرمودید افرادی که از جنگ بازگشته بودند و یا گروههای مردمیبامنافقین و تند رو ها مقابله میکردند. گروههای خودسر هم وجود داشتند که بر این عقیده بودند قانون به درستی اجرا نمیشود و تلاش میکردند که قانون را در قبال منافقین عملی کنند. نظر امام درباره این تندرویها چه بود؟
نظر حضرت امام (ره)حاکمیت شرع و قانون بود. امام با تندروی کاملا مخالف بودند. چه از سوی کسانی که از دولت حمایت میکردند چه از طرف کسانی که با دولت مخالف بودند. کسانی که با دولت مخالف بودند و کارشکنی میکردند از نظر امام محکوم بودند. متدینین هم به دلیل اینکه تندروی با تدین ناسازگار است مورد تذکر امام قرار میگرفتند.
امام گزینش آموزش و پرورش را منحل اعلام کردند
من به خاطر دارم که حضرت امام دولت را به عنوان دولت همیشه تقویت میکردند. تندرویهای جناح مقابل دولت را نیز محکوم میکردند.این تندرویهایی که من به آن اشاره کردم یکی از بستر هایش گزینش آموزش و پرورش بود که من خودم مسئول آن بودم.امام کل گزینش ها را منحل اعلام کردند. از جمله گزینش آموزش و پرورش.این مساله بخاطر تندرویهای مسئولین گزینش بود.سوالهایی را مطرح میکرند به صلاحیت اخلاقی و سیاسی فرد منتخب ارتباطی نداشت.
حضرت امام با این تندرویها مقابله کردند.انحلال گزینش ها یکی از نمادهای مقابله امام با تندروی آن زمان بود.
دولت سازندگی تلاش کرد تندروی ها را کنترل کند
در دولت سازندگی چطور؟درآن زمان هم تندروی صورت میگرفت؟
درآن زمان هم تندروی وجود داشت. سعی همه مسئولین هم بر این بود که تندرویها کنترل شود. یک عنصر قابل قبول دراین میان وجود دارد که آن انگیزه ملی ، دینی و حفظ نظام و انقلاب است.باید این انگیزه حفظ شود اما نباید اجازه داد این انگیزه منجر به تندروی شود.تلاش همه این بود که بتوانند انگیزه را برای زمانی که نظام به آن نیاز دارد حفظ کنند اما با تندرویها مقابله کنند.اما تندرویها همیشه وجود داشته است.
سه ایراد اساسی بر جریان موسوم به اصلاحطلب
بعد از دولت آیت اللههاشمیرفسنجانی فضای کشور به سمت اصلاحطلبی رفت. اصلاحطلب ها خود را منتقد تندروی میدانستند.شما خود نیز یکی از منتقدان اصلی جریان اصلاحات بودید. زمانی که دولت سرکار آمد برخی از افراد این انتقاد را به جریانهای مخالف دولت وارد میدانستند و از شما به عنوان تند رو نام میبردند.درباره آن فضا نیز توضیح میدهدی؟
من آقایهاشمیرا یک اعتدالگرا میدانم و جریان موسوم به اصلاحطلب و اصولگرا را از ایشان جدا میدانم. آقایهاشمیاعتدالگرا هستند ونسبت به مقام معظم رهبری هم همین عقیده را دارم.اما جریان موسوم به اصلاحطلب در زمان آقای خاتمیایرادات زیادی داشت.در زمان آقایهاشمیاین جریان رشد قابل قبولی نداشت، اما بعد از دولت آقایهاشمیاین جریان حاکمیت و قدرت را در دست گرفت.
سه ایراد اساسی بر جریان موسوم به اصلاحطلب وجود دارد. اشکال اول دراندیشه مدعیان اصلاحطلبی لیبرالیسم بود.لیبرالیسم آن جریانی بود که در حقیقت جبهه ملی و نهضت آزادی از آن حمایت میکردند.آقای خاتمیو دوستانشان رسما از لیبرالیسم دفاع میکردند. لیبرالیسم نقابی بود که جبهه ملی و نهضت ازادی پشت آن ایستاده بود.آزادی خواهی نامحدود فردی. نتیجه لیبرالیسم انارشیسم است و نتیجه آنارشیسم، فاشیسم یعنی دیکتاتوری است. وقتی جامعه آشفته میشود به طور رسمیسیاست مدارها برای کنترل جامعه اعمال قدرت میکنند و این مساله در نهایت منجر به دیکتاتوری میشود.
اشتباه دوم سکولاریسم بود.به این معنی که حکومت غیر دینی ایجاد کنند. مردم به خواسته خودشان رفتار میکنند و حکومت نیز به خواسته خودش عمل میکند و هیچ رابطه ای بین سیاست و دین وجود ندارد.یعنی همان جدایی دین از سیاست. اسلام منهای روحانیت. اینها چیزی بود که در قالب سکولاریسم خودنمایی میکرد. حکومتی که تشکیل شده بود جمهوری اسلامیبود یعنی درون آن مردم سالاری دینی وجود دارد . از یک سو متکی به رای مردم است و از سوی دیگر متکی بر ارای اسلام است و با سکولاریسم همخوانی ندارد.
ایراد سوم جریان موسوم به اصلاحطلبی تلاش برای تغییر قانون اساسی یا اصلاح قانون اساسی بود.در انتخابات ریاست جمهوری سال 80 همه پرسی اصلاحات را مطرح کردند.یعنی میخواستند نتیجه انتخابات را به عنوان رای مردم به برنامههای آقای خاتمی تلقی کنند و در این قالب قانون اساسی را به چالش بکشند.عنوان میکردند مردم به برنامههای خاتمیرای دادند به همین دلیل همه باید در برابر آن تسلیم باشند.
**خاتمی متوجه طبعات تفکر دوستانش نبود
ایشان خودشان یکی از چهرههای روحانی هستند. وقتی هم که به ریاست جمهوری رسیدند ردای روحانیت به تن داشتند چگونه است که عنوان میکنید که به دنبال جدایی دین از سیاست بودند؟
اگر خاتمیمتوجه طبعات سیاسی که احزاب طرفدارش اعلام میکردند، میشد، قطعا بر آن مواضع نمیایستاد.آقای خاتمیفردی بود که وقتی با او بحث میکردی حرف حق را میپذیرفت.انسان منصفی در این باره بودند.
شما یکی از افراد منتقد به عملکرد آقای خاتمیبودید، همین الان هم نسبت به ایشان انتقادات زیادی دارید با این تعاریف آیا با ایشان صحبتی کردید و آیا این انتقادات را به ایشان منتقل کردید؟
من با ایشان جلسه ای نداشتم. اما از طریق رسانهها این مسائل را مطرح میکردم و قطعا ایشان از طریق تریبون ها و رسانهها انتقادات ما را میدانستند.
درآن زمان شما خطیب جمعه بودید؟
بله خطیب جمعه بودم و مصاحبههای زیاد تری هم انجام میدادم.ایشان کتابی را با عنوان نامه ای برای فردا منتشر کردند. عمدتا مواضع سیاسی خود را در این کتاب آورده بودند و موانع پیشرفت کار خود را بیان کرده بودند. بعد از ده روز من به این کتاب جواب دادم.حتی در تریبون نماز جمعه پیش بینی کرده بودم که نامه ای برای فردا حاوی چه مطالبی است. من مواضعم را بلافاصله چاپ و در اختیار خبرگزاریها قرار دادم. بازتاب گسترده ای هم داشت. بحث من با خاتمیو با هیچ دولتی بحث شخصی نبود. مواضع آقای خاتمیبه لحاظ اعتقادی و سیاسی ایراد داشت.اگر اصلاحطلب ها همین مواضع را داشته باشند هیچ زمانی در ایران به قدرت نمیرسند و اجازه به قدرت رسیدن به آنها نمیدهند.اگر من هم در شورای نگهبان باشم همه مهرههای اصلی این جریان را رد صلاحیت میکنم.قطعا با آن مواضع سابق صلاحیت رسیدن به قدرت را ندارند و جمهوری اسلامینباید به آنها میدان عمل بدهد.اما در صورتتی که از آن مواضع سابق خود توبه کرده باشند از جریانی که بعد از آنها بر سرکار آمد بسیار سالم تر حکومت میکنند.به شرط اصلاح مواضع از جریان مدعی اصولگرایی و جریان آقای احمدی نژاد سالم تر هستند.
**درباره احمدی نژاد اشتباه نکردم
در دوران آقای احمدی نژاد تندرویها رنگ و بوی دیگر گرفت.اگر در دولت های قبلی تندرویها و تند رو ها به بیان مواضع و دیدگاه خود بسنده میکردند در دوران اقای احمدی نژاد این تند رویها رنگ مقابله به خود گرفت. حاشیه ساز شد و افشاگریها و پشت پردهها پر رنگ تر از متن جریان و مشکلات جامعه شد. نظر شما در باره تندروهای این زمان چیست؟ضمن اینکه در این زمان گروههای تند رو در بدنه دولت بودند یا از اطرافیان دولت بودند.
جریان آقای احمدی نژاد در آغاز درخشش خوبی داشت. توانست اعتماد بسیاری از شخصیت های سیاسی و اقشار مردمی را جذب کند.به عنوان دولت اصولگرا یک دولت ساده زیست و وفادار به ارزش ها و ولایت مدار خود را نشان داد.
من از دوران شهرداری آقای احمدی نژاد با نوع تفکر و روشهایی که داشت آشنا بودم. اولین نقطه انحراف در جریان آقای احمدی نژاد را که دریافت کردم آینده این جریان سیاسی را شناختم. به عبارت دیگر به لحاظ سیاسی پیش بینی کردم. یعنی اول ساختار جریان احمدی نژاد را شناختم، بعد برنامههاو بعد اهداف او را. در ساختار شناسی روش شناسی و هدف شناسی احساس میکنم که درباره احمدی نژاد دقیق بودم. اولین انحرافی که به وجود آمد نوع تبلیغات ایشان درباره جریان سپردهها و بورس بود.قبل از اینکه ایشان مراسم تنفیذ و تحلیف را طی کند ایشان موضع گیری کرد و گفت سود سپردههای بانکی را تک رقمی میکند و راجع به بورس عنوان کرد که بورس قمار است.یعنی وضعیت اقتصادی کشور را در دو محور بهم ریخت.یکی از رشتههایی که از آغاز حضور احمدی نژاد من پیگیر آن بودم بحث اقتصاد بود. در این زمینه من مطالعات زیادی کرده بودم. متوجه شدم که هنوز ایشان رئیس جمهور نیست دارد سپردههای مردم را از بانک ها خارج میکند و بورس کشور را بهم میریزد.من همان زمان احساس کردم که این جریان نمیتواند جریان سالم و ریشه داری باشد.
این مساله از عملکرد ایشان نیز مشخص بود. ما با چالش های زیادی در زمان حضور آقای احمدی نژاد در کشور مواجه بودیم یکی از این مسائل قهر یازده روزه ایشان بود که برای کسب اختیارات بیشتر خود خواسته خانه نشین شدند.
**قهر یازده روزه و دستور مقام معظم رهبری
من جزئیات این قهر را نمیخواهم عرض کنم.اقداماتی که مقام معظم رهبری درمقابل برنامههای نامناسب احمدی نژاد در موضوع وزارت اطلاعات داشتند، وی را ناراضی کرده بود.احمدی نژاد از اقدامات حضرت آقا ناراحت بود. این مساله مشخص است. احمدینژاد نمیتوانست ولایت فقیه را طبق قانون اساسی قبول کند.به همین دلیل در مقابل خواستهها و دستورات مقام معظم رهبری ایستادگی کردند.قبلا هم آقای احمدی نژاد تلاش میکرد که آقای مشائی را در منسب مدیریت سازمان میراث فرهنگی منصوب کنند بعد به عنوان معاون اول وی را مطرح کرد و درنهایت به عنوان رئیس دفتر آقای احمدی نژاد مشغول بکار شد در آن زمان نیز در نهایت با نظر مقام معظم رهبری و دستور ایشان جریان فیصله پیدا کرد.
**احمدی نژاد شانسی برای حضور در قدرت ندارد
خبرهایی مبنی بر فعال شدن حلقه یاران احمدی نژاد شنیده میشود.به نظر میرسد که این افراد باز در تلاش هستند که وی را در مسند قدرت بنشانند.آیا وی مقبولیت عمومیدارد و مردم پذیرای او خواهند بود؟
آگاهی بدنه جامعه از تخلفات آقای احمدی نژاد بیشتر شده.اگر بخواهند برای احمدی نژاد رای کسب کنند این رای ریزش خیلی زیادی خواهد داشت.ضمن اینکه جریان حاکم توانسته عده زیادی از افرادی را که طرفدار احمدی نژاد بودهاند جذب کرده است. پیش بینی من این نیست که احمدی نژاد شانسی دوباره برای حضور در قدرت داشته باشد.معتقدم احمدی نژاد از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت نمیشود چرا که ایرادات و تخلف های آقای احمدی نژاد مشخص است. شورای نگهبان اگر جریان آقای احمدی نژاد را به خوبی شناخته باشد مهرههای این جریان را تایید نمیکند.مردم اگر آگاهی کامل از جریان آقای احمدی نژاد آگاهی کامل پیدا کنند قطعا به آنها رای نخواهند داد.گرچه جریانات سیاسی وقتی ایجاد میشوند دیگر از بین نمیروند و تا هسته مرکزی این جریان وجود دارد تعدادی هوادار دارند شاید از حاکمیت حذف شوند اما از جامعه حذف نمیشوند اما معتقدم جریان اقای احمدی نژاد هرگز به قدرت باز نمیگردد.
** جبهه پایداری تندرو و افراطی گرا است
تندروی در این دوره چگونه بود؟
واقعیت این است که تندروهای در این دوره نیز فعال هستند. تلاش میکنند مهرههای خود را در هر کجا که هستند حفظ کنند.با مهرههای خود و با تکیه بر نیروهایی که عنوان پارتی بتوان از آن استفاده کرد در دولت اعتدال نگه دارند. همچنین تلاش میکنند تا این مهرهها را به مقام های بالا برسانند. سومین رویکرد این گروهها این است که بسیاری از نیرهای خود را در مقام طائب دربیاورند و عنوان کنند که اینها توبه کردهاند. عده ای از افرادی که ادعای اعتدال گرایی میکنند اما زمانی تند رو بودند ریاکار و منافق هستند.
جبهه پایداری به عقیده من تندرو و افراطی گرا است. من در زمان حاکمیت جریان موسوم به اصلاحات نیز همیشه نگران مواضع این گروه تند رو بودم.جبهه پایداری و مسئولانش را به لحاظ تفکر سیاسی و درجه موضع گیری و نوع موضع گیری نمیپسندم. این جبهه جریان تندرو است و بینش سیاسی درستی ندارند، نمیتوانند خطر شناسی کنند، نمیتوانند آینده را به درستی پیش بینی کنند،بر موج احساسات سوار میشوندو بر مبنای احساسات تحلیل و تصمیم گیری میکنند. انگیزه این افراد دفاع از اسلام رهبری وانقلاب است اما با افراطی گری از مبانی اسلامیفاصله میگیرند. بسیاری از ناهنجاریها در بستر تند روی هنجار به نظر میرسد و بسیاری از نارساییها قابل توجیه میشود.
معتقدم جبهه پایداری از اصولگرایی واقعی فاصله گرفته و در بستر تندروی قرار گرفته و بعد از شناخت احمدی نژاد حاضر به اعتراف اشتباه خود نبودند.جریانی که تلاش میکند اشتباهات خود را توجیه کند خطرناک تر از جریانهای مخالف انقلاب است چرا که با تند روی رشد میکند هم ذهن مردم را نسبت به اسلام انقلاب خراب میکند. جریان پایداری اگر اصلاح شود و همه اعضا رسما اشتباهات خود را در زمان حاکمیت جریان انحراف اعلام کنند ودر حضور مردم توبه کنند میتوان امیدوار بود.
فکر میکنید این جریان توبه کند؟
اگر اعلام برائت حقیقی بکنند و اعتدال گرایی را که عین اسلام است بپذیرند میتوانند در حاکمیت حضور داشته باشند . اما تا زمانی که در مسیر تند روی وجود دارند جامعه از حضور آنها در امان نیست.
**تندروهای هر دو جریان در دولت یازدهم حضور دارند
درباره دولت آقای روحانی چه نظری دارید؟
فکر میکنم تندروهای جریان موسوم به اصلاحطلب وموسوم به اصولگرا در این دولت وجود دارند.من از برخی اتفاقاتی که دردرون دولت رخ داده است احساس میکنم که تندروهای هر دوجریان در دولت حضور دارند.
یعنی مشی اعتدال کنار گذاشته میشود و دولت اعتدلگرا به یک دولت تند روتبدیل میشود؟
منظورم از دولت کابینه و وزرا نیستند .منظورم این است که در هر قسمتی از دولت هنوز مهرههای تند رو حضور دارند و سهم و نقش دارند. من در شهر تهران مشاهده میکنم که برخی از مهرههای جریان انحرافی دارای سمت و مسئولیت هستند که با چاپلوسی مسئولین را نیز فریب بدهند.
برخی عنوان میکند که جامعه روحانیت نیز بعد از وخیم شدن حال آقای مهدوی کنی به سمت تندروی سوق پیدا کرده است.نظر شما در این باره چیست؟
این خلاف واقع است.
چه دلیلی دارید؟
ساختار جامعه روحانیت اعتدال گرا است و با جریانهای تند رو رابطه ای ندارد.
برخی از چهرههای منتسب به جریان تند رو در این جامعه حضور دارند و به نظر میرسد که اهداف خود را دنبال میکنند؟
این افراد هیچ وزنی ندارند. اینها عضو اصلی جامعه روحانیت نیستند. مواضع جبهههای تند رو مانند جبهه پایداری در جامعه روحانیت جای ندارند.
کد خبر: 61678