مرور خاطرات دوران دفاع مقدس در گفت و گوی ایسکانیوز با رزمنده گردان غواصی یاسین: در جبهه صداقت و پاکی دیدم/ باید به روحیه دوران دفاع مقدس برگردیم

یکی از رزمندگان گردان غواصی یاسین لشکر21 امام رضا (ع) می گوید: اگر زمان به عقب برگردد بازهم رزمنده همان گردان خواهد بود.

ایسکانیوز_عبدالله احمدی: اولین بار در برنامه تلویزیونی روایت فتح او را دیدم اما کافی بود نامش را در فضای مجازی جستجو کنم «علیرضا دلبریان»، با اولین سایتی که رو برو شدم نوشته بود؛« راوی روایت های فابریک جنگ».پس از آن کلیپ های مختلف صوتی و تصویری از روایت گری او از روزهای دفاع مقدس و جبهه در صفحه نمایان می شود. لهجه خراسانی و لحن ساده و صمیمی و صراحتش، او را از دیگران متمایز کرده است و زمانی که از بچه هایی می گوید که به اروند می زدند، صدایش می لرزد و گریه اش را نمی تواند پنهان کند.ساکن مشهد است و متولد کاشمر در خراسان رضوی، حالا 51 سال دارد و می گوید 17 سالش بوده که به جبهه رفته است. عکس هایش نیز همین سن و سال را نشان می دهد. با اینکه جانباز 51 درصد است، کارش شده حضور در مراسم ها، محافل دانشگاهی و اردوهای راهیان نور برای روایت روزهای حماسه و معتقد است که تاریخ جنگ را باید درست، دقیق و بدور از افراط و تفریط برای نسل امروز بازگو کرد. به مناسبت هفته دفاع مقدس و برای مرور خاطراتی دسته اول در سفر به مشهد با او به گفت و گو نشستم تا از آن روزهای حماسه و حضورش در «گردان غواصی یاسین» بگوید.

به گزارش ایسکانیوز، متن این گفت و گو به شرح زیر است:

به عنوان شروع صحبت یکی از خاطرات خودتان از روزهایی که با غواصان شهید در عملیات هایی همچون کربلای 4 بودید را برای مان باز گو کنید؟

شهید حمید غفوری یکی از غواصان، فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق (ع) بود. به زبان انگلیسی مسلط بود و حتی به او پیشنهاد سفارت شده بود اما او گفت امروز امام می گوید راس امور جنگ است و به جبهه آمد البته نه در عقبه جنگ و اهواز بلکه در خط مقدم و این دانشجویی که بهترین موقعیت و پست و مقام برایش فراهم بود ، در خرمشهر لباس غواصی به تن کرد. تمرین غواصی شوخی نیست. شب ها داخل آب سرد رفتن با آن سختیها. اما یک دانشجو از پشت میز دانشگاه به جبهه آمد و با اراده و ایمانی که داشت، سختی ها را تحمل کرد و در عملیات کربلای 4 به اروند زد و روی سیم خاردارهای جزیره ماهی و با دشمن درگیر شد و به شهادت رسید.شب عملیات کربلای 4 تنها آتش بود که بر سر بچه ها می بارید و چه کسی می توانست از زیر آتش دشمن بیرون بیاید اما این شهدا راه خود را انتخاب کرده و با اراده وارد میدان نبرد با دشمن شدند و اگر چه امکانات نداشتند اما به همان امکانات کم اکتفا کرده و حماسه آفریدند و خدا می داند وارد آب که می شدند در روزهای ابتدایی یک یا دو کیلومتر و در روزهای آخر تمرین غواصی در زیر پل مارد تا 10 کیلومتر غواصی می کردند.

واقعا نمی دانید این رزمنده ها چه سختی هایی کشیدند و من که مسئول آموزش آن ها بودم می دانم که چه سختی هایی را تحمل کردند اما هیچ گاه دم بر نمی آوردند. روزهای آخر برای ما یک کانتینر آورد بودند که به عنوان حمام استفاده کنیم. یک تانکر آب بود که برای گرم کردنش در سرما جعبه های خالی مهمات را زیرآن آتش می زدیم که گرم شویم. در همان شرایط بچه ها ایستادند ما برای بنزین قایق های مان مشکل داشتیم و حتی با یک قایق 300 نیروی غواص را آموزش می دادیم و این طوری کار می کردیم و کوتاه نمی آمدیم.

شهید جلیل محدثی فر که خودش به عنوان فرمانده گردان بود با ما داخل آب می آمد و غواصی می کرد این ها امروز برای ما درس است و باید الگو باشد اگر جلیل محدثی نمی آمد کنار آب شما قطعا بدانید خیلی از آن بچه های غواص در آن شرایط سخت می بریدند اما رمز ایستادگی غواص ها همدلی بود و بی عدالتی نبود؛ یعنی این طور نبود که فرمانده خودش کنار بخاری گرم بنشیند و به نیروها بگوید جلو بروید اما خودش اولین نفری بود که به آب می زد.

پیام شما به عنوان رزمنده و همرزمان شهیدتان به مردم چیست و شما از نسل امروز چه انتظاری دارید؟

ما باید بدانیم که شهدا از همه وابستگی ها بریدند و رفتند برای آنکه هدف شان محقق شود و آن هدف حفظ اسلام، نظام اسلامی و کشور بود و امروز ما باید برای رسیدن به این هدف و آرمان که رشد و پیشرفت کشور در همه عرصه هاست، همت کنیم.بدانیم که آن ها برای دفاع از این کشور خون دادند اما ما بیائیم کار کنیم و عرق بریزیم و کشور خود را آباد کنیم. بدانیم که رزمنده های ما با کمبود امکانات رفتند و به دل دشمن زدند ولی ما بیایم با امکانات که امروز در اختیار داریم و به اندازه توان مان کار کنیم. آنها با یکدیگر مهربان بودند و برای هم می مردند ما بیائیم برای هم غصه بخوریم و این پیام واقعی شهداست.بدانیم اگر شهدا نبودند و در میدان نبرد فداکاری نمی کردند امروز نه اسلام بود، نه ایران ، نه کارخانه و اقتصاد و چاه نفت چون صدام همه جا را ویران کرده بود و همه با هر تفکر و مرامی متفق القول هستند که اگرشهدا نمی رفتند امروز مشخص نبود که ما در چه وضعیتی قرار داشتیم؛ پس امروز که این آرامش و امنیت را داریم وظیفه ما این است که تلاش کنیم و بدانیم که آن ها جز تلاش برای پیشرفت کشور و ادامه راهشان چیزی از ما نمی خواهند. همانطور که امام(ره) آن روز اولویت را دفاع از کشور می دانست امروز دانشجوی ما نیزباید اولویت خود را در دانشگاه درس خواندن و کار علمی بداند و وارد حاشیه ها و سیاست بازی ها نشود.

شما به عنوان یک رزمنده معتقدید ما امروز چگونه می توانیم واقعیت های دفاع مقدس را برای نسل جدید تشریح کنیم؟

ما متاسفانه از کنار تاریخ دفاع مقدس رد می شویم و طی این سال ها فقط حرفش را زده ایم و البته قشنگ هم نگفته ایم، علمی نگفته ایم و جنگ را تحلیل نکرده ایم بلکه تنها گذرا و با احساساتی که برما غلبه کرده تنها و دائم شعارمی دهیم که "کجائید ای شهیدان خدایی" و بعد ازآن به دنبال کار خودمان رفته ایم اما نرفته ایم ببینیم که این بچه ها که بودند و چه کردند. "شهیدان خدایی" همین جا هستند باید ببینیم که چقدر این ها کار کرده اند و زحمت کشیدند و ما می توانیم زندگی خود را شبیه به آن ها کنیم اما متاسفانه می بینیم فلان مدیربرای رفتن به یک ماموریت می گوید من با ماشینی که کولر نداشته باشد نمی روم در حالیکه بچه های ما در قسمت بار کامیون می نشستند و به خط مقدم می رفتند امروزباید به روحیه دوران دفاع مقدس برگردیم و از توقعات خود کم کنیم و در شرایط سخت اقتصادی به کشور کمک کنیم.

آیا از این راهی که رفته‌اید و سختی‌هایی که در زمان جنگ و بعد از جنگ چشیده‌اید، پشیمان نیستید؟

اصلا و ابدا هیچ‌گاه پشیمان نشدم و اگر دوباره زمان به عقب برگردد، باز هم رزمنده گردان یاسین خواهم بود. من با شهدا زندگی می‌کنم و به عشق آن‌ها نفس می‌کشم. بهترین روزها و لحظات عمر من همنشینی با شهدا بوده است و یاد یاران سفرکرده به نماز و دعا و مناجات من روح و رنگ و لعاب می‌دهد و هرگاه نماز می‌خوانم، به یاد نماز خواندن شهید ‌هاشم امینی در سایت 4و 5 فکه می‌افتم که هرگاه به نماز می‌ایستاد، از اول تا آخر نماز صدای هق‌هق گریه‌اش بلند بود. شما نماز جماعتی سراغ دارید که در آن امام و ماموم گریه کنند؟! این‌ها را من دیدم و حاضر نیستم با هیچ چیز دیگری آن را عوض کنم. حتی حاضرم هرچه دارم بدهم و دوباره به آن زمان برگردم. سخت بود اما شیرین بود. معتقدم روز قیامت تنها چیزی که بتواند مرا نجات دهد، همین شب‌ها و روزهایی است که در کنار شهدا بوده‌ام. در جبهه صداقت، راستی و پاکی دیدم و هیچ گاه دروغ و حرف بی‌ربط و یا توهینی نشنیدم. همه به تکلیف عمل می‌کردند و هرکسی کار خودش را به نحو احسن انجام می‌داد.

204201

کد خبر: 679808

وب گردی

وب گردی