روابط گسترده مالی و تجاری، امنیتی و اجتماعی میان ایالات متحده آمریکا و کانادا، همسایه شمالی آمریکا، به طور معمول بر روابط سیاسی و اتخاذ مواضع دولت این کشور در قبال تحولات بینالمللی همواره اثرگذار بوده است. معمولاً در ایران و در میان عموم مردم تصویر مثبتی از روابط میان دو کشور بر اذهان حاکم است. اما، بر خلاف تصور عمومی، روابط ایران-کانادا پس از وقوع انقلاب در ایران بسیار پرتنش بوده است و به صورت نسبی تابعی از روابط ایران-آمریکا محسوب میشود. بلافاصله پس از انقلاب، روابط دیپلماتیک میان ایران و کانادا قطع شد و این قطع روابط تا ۱۳۶۹ ادامه داشت. از این سال روابط دیپلماتیک برقرار و آرام آرام دو کشور پای در راه بهبود آن گذاشتند. مهاجرت گسترده ایرانیان به کانادا که از اواخر دهه ۶۰ خورشیدی آغاز شده بود و رفتوآمد این قشر از مهاجران به ایران- بر خلاف ایرانیان مهاجر به آمریکا در آن برهه- موجب تقویت روابط کنسولی دو کشور شد. در دوران ریاستجمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی، کانادا به دلیل جایگاه اقتصادی و به عنوان کشور پیشرفتهای که نسبتاً چیزی کم از آمریکا نداشت، در سیاست خارجی ایران- به خصوص آنجا که پای مسائل اقتصادی در میان بود- جایگاه ویژهای یافت که این سیاست تازه در ایران موجب اوج گرفتن روابط دو کشور در دوران اصلاحات شد.
اما، ناگهان بحران دوباره بروز کرد! کشته شدن زهرا کاظمی، خبرنگار و شهروند ایرانی-کانادایی در ۱۳۸۲ که در زندان اوین و در دوران بازداشت اتفاق افتاد، تنش میان دو کشور را موجب شد که به دلیل ماهیت تنشگریز دولت وقت، به قطع روابط منجر نشد و رابطه کج دار و مریز ادامه یافت. اما، روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد و به حاشیه رانده شدن سیاست تنشزدایی در دستگاه دیپلماسی دولت نهم، تنشها را دامن زد. این برهه، تحت تأثیر افزایش بیسابقه فشارهای بینالمللی بر ایران، مدیریت ناکارامد دولت احمدینژاد (اگر خوشبینانه نگاه کنیم، از صفت ناکارامد میتوان استفاده کرد) و نیز انباشت مسائل گذشته، تنش میان ایران-کانادا به اوج رسید. ضمن آنکه در آن برهه سیاست خارجی طرف کانادایی نیز به شدت تحت تأثیر سیاستهای جنگطلبانه آمریکا قرار گرفت. قطع روابط دیپلماتیک در سال ۱۳۹۱ به بهانه «امنیت دیپلماتهای کانادایی» که در واقع پاسخی به سیاست خارجی دولت احمدینژاد بود نیز محصول موارد فوق بودند. اما، این اتفاق، خوشایند نبود.
اوایل سال جاری خورشیدی، وزیر امور خارجه کانادا در سخنانی از زیانهایی که کانادا از قطع روابط دیپلماتیک با ایران متحمل شده است، گفت و از تأثیر مخرب چنین روابط پرتنشی بر امنیت بینالمللی سخن راند. استفان دیون در این سخنان با اشاره به سیاست تازه دولت لیبرال کانادا به رهبری جاستین ترودو، نخستوزیر این کشور به این نکته اشاره کرد که کانادا باید امروز به سوی ایران باز گردد تا بتواند نقش مفیدی در منطقه و جهان بازی کند.
چنانچه با اندکی اغماض تابعیت سیاست خارجی کانادا از ایالات متحده را بپذیریم، شاهدیم که به موازات بهبود به شدت شکننده روابط ایران-آمریکا در دولت دموکرات باراک اوباما، دولت لیبرال جاستین ترودو نیز خواستار نزدیکی هر چه بیشتر ایران و کانادا به یکدیگر شد. پیشتر و با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران و احیای سیاست تنشزدایی، شاهد گمانهزنیهایی برای بازگشایی سفارت دو کشور بودیم اما، این امیدها در دولت محافظهکار استفان هارپر از حرف و حدیثهای رسانهای فراتر نرفت و در نهایت، روی کار آمدن ترودو بود که این امیدها را برای عبور از مرحله سخن به عمل زنده کرد. به خصوص که تحولات کانادا در این زمینه همراه با راهیابی دو ایرانی-کانادایی به پارلمان این کشور همراه شد. اتفاق مثبتی که میتوانست و میتواند کاتالیزوری برای بهبود روابط دو کشور باشد. سخنان مرضیه افخم، سخنگوی وقت وزارت خارجه ایران، درباره نتیجه انتخابات پارلمانی کانادا که آن را نتیجه اراده مردم این کشور در دوری از سیاستهای افراطی دانست، نشاندهنده استقبال دولت ایران از بهبود روابط و توجه به استفاده از فرصتهای این چنینی بود.
اکنون، این سیاست وزارت خارجه ایران نتیجه مطلوب خود را نمایان کرده و به تازگی مجید جوهرچی، یکی از دو ایرانی راه یافته به پارلمان کانادا تلاشهای جدی خود را برای بهبود هرچه سریعتر روابط دو کشور آغاز کرده است. جوهرچی گفته است که قطع روابط دیپلماتیک به مردم هر دو کشور صدمه میزند.
درخواست از سرگیری روابط ایران و کانادا که به تازگی تدوین شده است شامل بیش از پنجهزاروششصد اسم است که توسط ریچموند هیل و مجید جوهرچی نماینده لیبرال پارلمان کانادا حمایت میشود. وی معتقد است از سرگیری روابط میان دو کشور ابزاری در جهت پیشبرد تبلیغات دولت کانادا خواهد بود.
به موزات این تلاشها، کنگره ایرانیان کانادا نیز در این رابطه فعال شد. این کنگره با این استدلال فعالیت خود را برای بهبود روابط دو کشور آغاز کرد، که بدون امکان روابط مستقیم میان مقامات دو کشور، ایرانیان کانادا نمیتوانند پاسپورت خود را تمدید کنند یا مدرک فوت یا تولد دریافت کنند. پرداختن به روابط میان شهروندان ایرانی-کانادایی با اقوام و خویشان خود در ایران تلاشهایی را برای اثرگذاری بر مقامات کانادایی موجب شده است.
تمام تلاشهای فوق برای بهبود رابطه لازم و ضروری میان دو کشور امیدوارکننده است اما، همچنان موانعی بر سر راه وجود دارد. به نظر میرسد تبعیت دولتی که هنوز عنوان تشریفاتی فرماندار را به نیابت از ملکه بریتانیا حفظ کرده است، از آمریکا در ارتباط با ایران به این صورت باشد که کانادا منعکسکننده صدای تشدید شده سیاست خارجی آمریکا است. چه آن زمان که دولت کانادا به موازات تندرویهای آمریکا برای اسرائیل سنگ تمام گذاشت و چنان صحنهگردان بینالمللی سیاستهای ضد ایران شد که گوی سبقت را از سایر رقبا ربود و چه اکنون که با اندک چرخشی در سیاست خارجی آمریکا تلاشهای دیپلماتیک این کشور برای از سرگیری روابط با ایران، بر خلاف آمریکا روند بسیار پرشتابی را طی میکند. پس، میتوان اثر این «تشدید» را ردیابی کرد. در مسئله تحریمها نیز کاناداییها به تبعیت از آمریکا مایل به رفع کلیه تحریمها نیستند و آن را همچنان ابزاری برای فشار احتمالی در آینده و به زعم خود «کنترل» ایران قلمداد میکنند. در ایران توجه به این نکته میتواند ما را به در پیش گرفتن سیاست متناسب با شرایط رهنمون گردد. بدیهی است کشوری که بزرگترین شریک تجاری-اقتصادی آمریکا محسوب میشود نمیتواند یک شبه از این چارچوبها عدول کند و انتظار از سیاست خارجی کانادا باید بر این اساس شکل گیرد. رابطه ایران و کانادا به شدت تحت تأثیر روابط ایران-آمریکا و نیز نقش منحصر به فرد بریتانیا در این راستا بوده و خواهد بود.
در مقابل کاناداییها نیز باید این نکته را مد نظر قرار دهند که محدود کردن سیاست ایرانی این کشور به چارچوبهای روابط ایران-آمریکا که انباشتی از مشکلات ریز و درشت است و کم و بیش ماهیت کاملاً متفاوتی از مشکلات میان ایران- و کانادا دارد، میتواند از یک سو، سیاست خارجی این کشور در قبال ایران را به انفعال بکشاند و از سوی دیگر، ایران و آمریکا را از نقش مثبت احتمالی که کانادا میتواند به عنوام واسطهای بسیار مناسب در بهبود روابط دو کشور بازی کند، محروم سازد.
*روزنامه نگار
منبع: دولت و ملت
206/201