هفته کتاب  هم به پایان رسید؛کاری جدی یا اسمی در تقویم؟!

نوا ذاکری

نمی دانم باید از اینکه یک هفته را در سال به نام «هفته کتاب» نام گذاری کردیم خوشحال باشم یا غمگین؟ گاه فکر می کنم چرا یک هفته را به اسم کتاب نامگذاری کرده ایم؟ آیا به دلیل اینکه برای کتاب؛ این موجود تنها که از دست ها دور افتاده، کاری جدی کرده باشیم یا «هفته کتاب» هم اسمی است در تقویم که سالی یکبار در سکوت می آید و می رود؟!

شاید به جای حرف ها و شعارهایی که هرسال در این هفته می شنویم کمی هم به دستاوردهای این هفته بیندیشیم. هفته کتاب، با برگزاری مراسم و برنامه هایش چقدر توانسته در علاقه مندی مردم به کتاب نقش داشته باشد؟ اگر تبلیغات و برنامه هایی که در این هفته برگزار شده، توانسته باشد حتی یک نفر را به کتاب نزدیک کرده باشد؛ من می گویم هفته کتاب کار خود را به درستی انجام داده است.

هفته کتاب برای ما که اهل رسانه هستیم و مشخصا خبرنگاران حوزه کتاب، هفته ای شلوغ و پربرنامه است. برگزاری جشنواره کتاب و رسانه، جشنواره سینما و کتاب، کتابگردی و... هر ارگان و نهاد کوچک و بزرگی هم به نوبه ی خود برنامه هایی را از قبیل برگزاری نمایشگاه های کوچک کتاب با تخفیف، خاکروبی کتابخانه ها، برگزاری مسابقات کتابخوانی و... را برگزار می کند که در کل اتفاق خوبی است. اما سوال اینجاست که این برنامه ها چقدر به گوش مردم می رسند و بازتاب و تأثیر آن چیست و در کجا می توانیم مشاهده اش کنیم؟

نگاهی به دوروبرمان بیندازیم... به راستی که کتاب فراموش شده است. این روزها حتی دیگر نمی توان گفت کتاب در کتابخانه ها خاک می خورد، چرا که دیگر در خانه های مدرن و امروزی ما معمولاً کتابخانه ای وجود ندارد. کودکان به گونه ای با کتاب غریبه هستند که گاه آن را دشمن خودشان می دانند که می خواهد وقت بازی کردنشان را بگیرد. دانشجویان کتاب نمی خوانند چون معتقدند به اندازه کافی درس می خوانند و نیازی به مطالعه جانبی نیست! پدرها و مادرها خود را گرفتار زندگی نشان می دهند و کتاب نمی خوانند. جالب اینجاست که مردم از کتاب نخواندن خود شرمنده هستند اما کاری برای آن نمی کنند.

سخن گفتن درباره دوری مردم از کتاب، بسیار به درازا می کشد اما آنچه که شاید بهتر است به آن توجه کنیم مسائل زیرساختی و کلان فرهنگی است. در کشوری زندگی می کنیم که هیچ دوره ای یک سیاست ثابت فرهنگی را طی نکرده است و در چنین فضایی عملاً تلاش برای برنامه ریزی های بلند مدت؛ کاری عبث است.

سیاست های فرهنگی جامعه ما همزمان با سیاست های دولتی و حکومتی متغیر است. یک مسئول در دوره خودش برنامه هایی می ریزد و به مرحله اجرا می رساند و چه بسا در حین اجرا مجبور می شود جایگاه خود را به شخص دیگری بسپارد و این در حالی است که آن شخص ذهنیتی حتی شبیه به او را ندارد و تصمیم می گیرد برنامه های خود را پیاده کند. در نتیجه طرح ها و برنامه های مسئول قبلی تماماً به فراموشی سپرده شده و کارهای جدیدی از سر گرفته می شود که اتفاقا این کارها هم پس از مدتی توسط مسئول جدید از بین می رود و به نظر نمی رسد در این چرخه ی معیوب رقابتی بتوان برنامه ریزی های بلند مدت فرهنگی داشت. گویی مسئولان می خواهند با از بین بردن و یا بی ارزش نشان دادن فعالیت های مسئول قبلی؛ نمره ی بیست را از آن خود کنند!
مسأله فرهنگ و کتابخوانی به هیچ وجه از سیاست و اقتصاد ما جدا نیست و چه بسا حساسیت هایی که در این حوزه وجود دارد بسیار بیشتر است. شاید لازم است این سوال را مطرح کنیم که در این دو دهه اخیر چه اتفاقاتی تیراژ کتاب را از سی هزار نسخه به هزار نسخه تقلیل داده است؟!

دستگاه های فرهنگی و نهادها با هم همکاری و هماهنگی ندارند. برای مثال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان زیر مجموعه ی وزارت آموزش و پرورش است اما هماهنگی بین آن ها چقدر است؟ دیگر نهادهای فرهنگی ما چطور؟ وزارت آموزش و پرورش که نقش کلیدی در توسعه و رشد فرهنگ کتابخوانی دارد، چقدر با سایر نهادهای فرهنگی ما هماهنگ است یا بالعکس؟

در بسیاری از فرهنگسراها، انجمن های ادبی کوچک و بزرگ فعالیت می کنند و بحث رقابت آنقدر در میان این انجمن ها وجود دارد که اصل نکته را فراموش می کنند.

مردم کتاب نمی خوانند و این جمله ای است که باید بیشتر به آن بیندیشیم. آیا نام گذاری یک هفته در سال به عنوان کتاب می تواند مشکل گشا باشد؟ انگار مسئولیتی است که باید هرطور شده از سر بازش کرد. مراسمی ترتیب می دهیم، نویسندگانی را دعوت می کنیم، حرف می زنیم و در نهایت با پخش شربت و شیرینی هفته کتاب را تبریک می گوییم و می رویم تا سال بعدی! چنین رویکرد و روندی هرگز پاسخگوی مشکلاتی که در آینده با آن مواجه خواهیم شد نیست.

کاش به جای برگزاری مراسم مختلف در هفته کتاب که تنها گزارش آن در روزنامه ها منعکس می شود و رزومه ای برای یک ارگان می سازد که عملاً بلا استفاده است، روی برنامه های بلندمدت فرهنگی کار کنیم تا شاید ظرف چند سال آینده، نتیجه ای حاصل شود که کتاب به خانه های مردم برگردد.

خطر بی سوادی و بی توجهی به کتاب باید احساس شود. نصب بیلبوردهای تبلیغ کتابخوانی در شهر، باید در طول سال ادامه داشته باشد. باید برای کتابخوان کردن مردم هزینه کنیم. تبلیغات کتاب در رسانه ها به خصوص در صدا و سیما باید دست کم همپای تبلیغات چیپس و پفک پیش برود.

با تمام این حرفها، خدماتی هم که انجام می شود را نباید نادیده گرفت. آقای سید عباس صالحی(معاون فرهنگی وزارت ارشاد) تاکنون فعالیت های خوبی را در زمینه ی نشر و کتاب انجام داده است و همچنین خانه کتاب با راه کارهایی از قبیل تخفیف ها و طرح های مختلف، سعی در جذب مردم به کتاب دارد. اما همانطور که اشاره شد، ناهماهنگی ارگان ها و سیاست هایی که هر دوره تغییر می کنند، امکان برنامه ریزی های بلند مدت و گرفتن نتیجه از آن را می گیرند.

به هر روی امیدوارم در هفته ای که گذشت به نام کتاب، کتابی خوانده و کتابی هدیه داده باشیم. خودمان باید برای خودمان کاری کنیم. فرزندانمان را با کتاب بپروریم و بدانیم هرآنچه بکاریم همان را درو می کنیم.

*خبرنگار

502500

کد خبر: 706545

وب گردی

وب گردی