رضا مقصودی: در سینما با سرمایه سرو کار داریم، سرمایه شجاعت ریسک  ندارد/تهیه کننده خوب بسیار کمتر از فیلمنامه نویس خوب است!

رضا مقصودی می گوید: ما فیلمنامه نویس خوب کم داریم و این مشکل سینمای کشور است. ولی بیش از آن تهیه کننده خوب کم داریم ، تهیه کننده ای که فیلمنامه خوب را از بد تشخیص دهد بسیار کم است و در واقع تهیه کننده خوب بسیار کمتر از فیلمنامه نویس خوب است.

به گزارش ایسکانیوز، رضا مقصودی، فیلمنامه نویس و رییس کانون فیلمنامه نویسان که نگارش فیلم هایی چون «لیلی با من است»، «مهر مادری»، «شیدا»، «همیشه پای یک زن در میان است»، «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» که همه به کارگردانی کمال تبریزی هستند، «اخلاقتو خوب کن» ساخته مسعود اطیابی و «من سالوادور نیستم» به کارگردانی منوچهرهادی را بر عهده داشته، در طول سال های فعالیتش تا کنون به عنوان فیلمنامه نویسی که کمدی می نویسد شناخته شده است. در ادامه قسمت اول گفت و گوی ایسکانیوز با این فیلمنامه نویس را درباره وضعیت فیلم های کمدی در ایران می خوانید.

هر سال فیلم های کمدی در ایران، جزو آثار پر فروش هستند، اما کمدی هایی که ساخته می شوند، عموما اندیشه محور نبوده و به نظر می رسد که این گونه از فیلم ها با شوخی های سطح پایین و جنسی سلیقه مخاطب را تغییر می دهند. با این موضوع موافق هستید؟

من با این بخش آخر سوال مخالفم. سینمای ما فعلا توانایی تغییر ذائقه و سلیقه مخاطب را ندارد چنین کاری از این سینما بر نمی آید شما نگران این موضوع نباشید. الان سالهاست فیلم های جریان ساز اجتماعی نداریم و فکر می کنم اساسا حد اقل تا اطلاع ثانوی سینما این بخش از کار کرد خود را از دست داده است .
اما بر گردیم به سوال شما فکر می کنم جامعه تا مدتها تقاضای فیلم کمدی داشت اما عرضه کم بود و سینما به این نیاز جامعه پاسخ کافی نمی داد. یک گروهی در مدیریت سینما روی کار آمدند که معتقد بودند فیلم سینمایی نباید رویکرد اجتماعی داشته باشد ( خوششون نمی آمد) فیلم اجتماعی هم اغلب جدی و غیر کمدی است. مدیریت وقت معتقد بود سینما باید مردم را سر گرم کند و بحث شادی و مفرح بودن فضا هم از شعارهای آنها بود در نتیجه به هرقیمتی می خواستند این فضای مفرح را ایجاد کنند ( غافل از اینکه مشکل جای دیگری است ) دست کمدی و کمدی سازی بی خاصیت و سطح پائین را باز گذاشتند، سرمایه را هم که بر می گرداند پس چه از این بهتر .

اما دهه 90 اوضاع سینمای کمدی به چه شکل پیش رفت؟!
فکر می کنم دهه 90 سینما به گونه ای تغییر کرد که کارهای جدی هم به اندازه فیلم های کمدی بااستقبال مواجه می شوند ، مثلا؛ «ابد و یک روز» و «فروشنده» بیشتر از فیلم «من سالوادور نیستم» فروختند، این نشان می دهد که بیننده به دنبال شرایط خوب نمایش فیلم است و اگر شرایط مناسب فروش وجود داشته باشد از ژانرهای دیگر هم استقبال می کند.
این نشان دهنده آن است که تهیه کننده متوجه شده است که شرایطی پیش آمده که فیلم های پاکیزه از نظر ساخت، مخاطب دارد و سرمایه خودشان نه تنها بر می گرداند بلکه به سود دهی هم می رسد. از طرفی عواملی در سینما وجود دارد که خیلی ربط به نظام سینمایی ندارد بلکه خارج از سینما شکل می گیرد؛ مثل همین تبلیغات فیلم ها در شبکه های خارجی که نشان داد اگر مانعی برای تبلیغات در فضای مناسب وجود نداشته باشد می توان روی اقتصاد سینما حساب باز کرد و شاهد رونق آن بود.
نکته دیگر اینکه فیلم غیر کمدی اگر ضعیف ساخته شود، مخاطب حداقلی خود را هم از دست خواهد داد اما فیلم کمدی حتی اگر ضعیف و سخیف هم ساخته شود باز هم از آن استقبال می شود.

چرا فیلمسازان از علاقه مردم به فیلم کمدی استفاده نکرده و تلاش نمی کنند که این نوع سینما را با توجه به شرایط روز جامعه که فاصله گرفتن از شوخی های سطحی است، پیش ببرند و از آثار بازاری که تنها در حد شوخی با لهجه ها و مسائل جنسی است فاصله بگیرند؟

فیلمنامه کمدی به شدت این استعداد را دارد که در ساخت به فیلمی سخیف تبدیل شود در نتیجه اینگونه سینما به شدت مبتنی بر ساخت است. یک فیلمنامه کمدی با ارزش، اگر حتی مقدار اندکی به آن بی توجهی شود به شدت افت می کند و در وادی لودگی می افتد. من سعی کرده ام در فیلمنامه هایی که می نویسم فضای کمدی فکر شده باشد و فقط صرفاً برای خنداندن نباشد و در قالب فیلم اندیشه ای را هم به مخاطب انتقال دهم اما گاهی در زمان ساخت، متوجه این موضوع نیستند که تمام عناصر این اثر کمدی به دقت در کنار هم چیده شده و جابه جا کردن آن ممکن است همه چیز را به هم بریزد. یا گاهی بازیگر سر صحنه فیلمبرداری یک دیالوگ بامزه گفته و یا اینکه با پیشنهاد خودشان صحنه ای را تغییر داده اند که باعث شده فیلم اساسا از راه خارج شده و تبدیل به اثری سخیف شود. به همین دلیل معتقدم که در ساخت فیلمنامه خوب کمدی باید دقت کرد چون استعداد انحراف دارد. فیلم کمدی برای اینکه با شخصیت تولید شود باید وفادار به متن فیلمنامه باشد. بداهه در کمدی باید کنترل شده و حساب شده باشد . ممکن است یک پیشنهاد آنی خنده ایجاد کند اما شالوده و منطق کار را به خطر اندازد. فکر های آنی و لحظه ای ممکن است ما را در لحظه خوشحال کند و بگویم به به چه خوب اما در اغلب موارد مارا دچار تناقض می کند چون بدون هماهنگی با قسمت های قبلی فیلمنامه، ناگهان خلق شده است . نمی خواهم بگویم همیشه اینطور است اما در بسیاری موارد اینگونه است. از طرفی چون این تغییرات و پیشنهاها توسط اشخاصی دیگر غیر از فیلمنامه نویس اعمال می شود کار از یک دستی خارج می شود. این خطر برای همه فیلمنامه ها وجود دارد اما برای فیلمنامه کمدی خطرناکتر است.
و نکته دیگر این است که انتظار این که ما فیلم کمدی یا غیرکمدی حتما صاحب اندیشه و حرف بزرگ و پیام باشد، انتظار زیادی است چون در سینمای اقتصادی و صنعتی اولین رسالت ما این است که بیننده را به سمت سینما بکشانیم که آن هم ابزار خود را دارد؛ اینکه توقع داشته باشم فیلمساز اشراف بر توانایی های بیان سینمایی داشته و بداند سینما از چه ابزاری برای اینکه بیننده خود را در سالن سینما نگه دارد استفاده می کند توقع بجایی است. فیلمساز باید توانایی این را داشته باشد که از این ابزار به خوبی استفاده کند. اگر این اتفاق بیافتد ما برنده شده ایم. در حدی که مردم را در سالن سینما نگه داریم، آن فیلم برنده شده است.
این موضوع را قبول دارید که فیلمنامه نویسانی که بتوانند فیلمنامه های کمدی مناسبی بنویسند، کم داریم؟
ما فیلمنامه نویس خوب کم داریم درست و این مشکل سینمای کشور است ولی بیش از آن تهیه کننده خوب کم داریم. منظورم این است که تهیه کننده ای که فیلمنامه خوب را از بد تشخیص دهد بسیار کم است و در واقع تهیه کننده خوب بسیار کمتر از فیلمنامه نویس خوب است.
آیا در ایران تعداد فیلمنامه های خوبی که نوشته می شوند به قدری است که تهیه کننده حق انتخاب فراوانی داشته باشد؟
اوایل تصورم این بود که حجم فیلمنامه خوب کم است اما در مقابل تعداد فیلمی که در سال ساخته می شود، تعداد قابل توجهی فیلمنامه مناسب نوشته می شود که دیده نمی شود. با قاطعیت به شما می گویم طرح ها، ایده ها و فیلمنامه های خوبی هستند که در ممیزی ها رد می شوند و آسیب می بینند و یا در بررسی های تهیه کنندگان و کارگردانان دیده نمی شوند. در واقع تحلیل فیلمنامه کار هر شخصی نیست و نیاز به افرادی کارشناس داریم که ذائقه بیننده را بشناسد، ژانر و انواع فیلم را بشناسد، به شرایط اقتصادی و تولیدی اشراف داشته باشد، از توانایی ها و امکانات سینمای ایران شناخت داشته باشد و مهمتر از همه قصه سینمایی را بشناسد. باید بتواند با خواندن طرح یک فیلمنامه تشخیص بدهد از آن چه فیلمنامه و فیلمی ساخته خواهد شد؟ این افراد تعدادشان اندک است. در سینمای هالیوود، در کمپانی های فیلمسازی افرادی وجود دارند که سناریوی خوب و بد را می شناسند و در مقابل انتخابی که انجام می دهند مسوول هستند. تشخیص فیلمنامه خوب فن و تخصص است که متاسفانه در سینمای ایران چنین افرادی را کم داریم.
منظورم این است که یک فیلمنامه خوب را شرایط تولید خوب می تواند به فیلمی مناسب تبدیل کند که مورد استقبال قرار می گیرد، که این شرایط تولید را تهیه کننده ایجاد می کند و بحث تنها کارگردان نیست؛ پس مشکل در سینمای ما کارگردان ها نیستند بلکه مساله در تهیه کنندگی است، حتی بحث من این است که اگر کسی می گوید فیلمنامه خوب نداریم پس چرا فیلم می سازد؟! تشخیص فیلمنامه خوب از بد در سینمای ایران وجود ندارد.

چرا فیلمسازان ما از جامعه خود 40 سال عقب تر هستند؟ در حال حاضر جوک هایی در فضای مجازی منتشر می شود که دیگر هیچ شباهتی به لطیفه هایی که دو سال پیش گفته می شد، ندارند اما سینماگران از اینکه مدل کهنه و قدیمی جوک های گذشته را رها کنند، می ترسند...
زیرا ابزار تجربه شده را نمی خواهند رها کنند، می ترسند، نوآوری شجاعت می خواهد و کار هر کسی نیست. نوآوری چوب خوردن، فحش خوردن و اذیت شدن دارد و ممکن است شخص در این راه شکست بخورد و در واقع افرادی که به سراغ ابزار قدیمی و سنتی می روند می خواهند از ابزاری که امتحانش را پس داده استفاده کنند؛ کلیشه چگونه اتفاق می افتد؟! زیرا راه رفته و ابزار استفاده شده، جواب داده و پس از آن به قدری از آن ابزار استفاده می شود که لوازم مورد نظر از کار می افتد، در سینما با سرمایه سر و کار داریم و سرمایه شجاعت ریسک را ندارد و ترجیح می دهد در جایی سرمایه گذاری کند که اطمینان برگشت آن وجود داشته باشد، در واقع در این قضایا شجاعت و نوآوری وجود ندارد.
این گفتگو ادامه دارد...
500501

کد خبر: 712142

وب گردی

وب گردی