این روزها به خدا نزدیکترم

بعضی از روزهای سال هست که حس میکنی با همه 365 روز سال فرق می کند و توفیرش را فقط و فقط دل‎ها می‎فهمند و بس...

بعضی از شب‎هاست که دلت پر می‎کشد، قلبت به طرز عجیبی ناموزون می‎زند و دوست داری پرواز کنی تا دوردست‎ها...

این روزها بدون اینکه بدانی ته ته دلت میلرزد و حس میکنی که به خدا نزدیکتری...!

این روزها را روزهای میهمانی خداوند نامیده‎اند و انگار که همه شب هایش شب قدر است.

از همان دوران کودکی روزها و شب‎های ماه مبارک رمضان را دوست داشتم سحرهایی که با ندای"الّلهم اِنی اَسئَلُک مِن بَهائِک" شروع و به صدای ربنای عاشقیها "ربّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا و هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَة اِنَّکَ انتَ الوهّاب" ختم می‎شد.

همیشه عطر آش نذری همسایه،صف طولانی نانوایی‎ها و چشمک زدن سینی بزرگ زولبیا و بامیه‎هایی که رویش نوشته شده بود "زعفرانی" را دوست داشتم، نیمه شب‎هایی که پدربزرگ با عصایش برای بیدار کردن همسایگان بیرون رفته و لبخند زنان برای شروعی دیگر برای ضیافت سحر باز می‎گشت.

و اما امسال...! امسال با همه سال‎ها فرق می کند...!

وقتی که کنار نامت بنویسند سرباز، شرایطت متفاوت می‎شود...!

مناجاتت فرق می‎کند، به خدا نزدیکتر می‎شوی و عباداتت خالصانه تر و بی غل وغش‎تر....

امسال توفیق یافتم که با لباس سربازی در راه اسلام و کشورم به میهمانی خدا بروم...

این روزها به خدا خیلی نزدیکم و یکی انگار مدام در دلم زمزمه می کند خدای آسمانیِ دلِ خاکی‌ام؛ ای که "عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر"ی مرا بپذیرو ببخشا که منِ خاکی، آلوده‌ دنیا شده‎ام ...

این شب ها به خدا نزدیکترم می دانم خداوند در گوشه ای از آسمان چشم دوخته تا به بهانه های کوچک مهرش را نثار منی کند که برای پاسداری از کشورم جانم را گذاشته‌ام. می دانم که درهای مهر خداوند در این روزها و شب‎ها باز باز است.

روزه گرفتن در روزهای گرم خرداد ماه و تحمل تشنگی و گرما را دوست دارم چرا که حس می‎کنم با غنیمت شمردن این فرصت یک ماهه، کوله بار تهی خود را از توشه‎های این ماه مبارک برای لحظات سخت و صعب حشر و حساب عقبا پر میکنم.

حاج آقای بحرینی امام جماعت پادگان در سخنرانی‎های بین الصلاتین گفت: خداوند یک سال دیگر فرصتی به ما داد تا از این ماه مبارک بهره گیریم، او گفت مبادا که این ماه به پایان برسد و دستمان از فضل و بخشش خداوند خالی...!

خدایا به ما توفیقی عطا فرما که مبادا در این فصل عید هویدا شود و دستمان از سفره بی انتهایت خالی باشد...!

مادرم همیشه می‎گفت: هروقت آب می‎نوشی بگو یا حسین(علیه السلام)، و این روزها که آب می‎بینی و نمی‎نوشی آرام بگو یااباالفضل (ع).

روزها که بلند می شوند، آفتاب که حریصانه می‎تابد، عطش که بیداد می‎کند، و آبی خنک ، که روی دستانت می‎ریزد... غروب که شد و گرما امانت را برید، غافل از یاد روز دهم نباش...

این روزها به لباس ارتشی‎ام افتخار می کنم و می‎توانم سرم را بالا بگیرم و به همه دوستان سربازم که روزه دار هستند بگویم:برادرروزه‌دارم،سالگرد روزه‌داری و عاشقی کردنت با خداوند مبارک! خداوند سفره برکتش را در این ماه گشوده، پس بیایید قدر میزبان را بدانیم.

همین ...

*کارشناس علوم اجتماعی

700

کد خبر: 787187

وب گردی

وب گردی