برخی با ترور شخصیتی هنرمندان به خواننده محبوب خود ابراز ارادت می کنند/موسیقی اصیل به نفس‌های تازه نیاز دارد/حمایت خاصی از رسانه ملی ندیده‌ام/وجود بزرگتر در موسیقی  شدیداً احساس می‌شود

خواننده موسیقی ایرانی با انتقاد از حمایت نشدن از طرف صدا و سیما، گفت: نقاط ضعف صدا و سیما درباره عدم حمایتش از موسیقی سنتی و همچنین صدای خودم را با نیت خیر بازگو کرده ام تا به سمت رشد و بالندگی موسیقی ایران پیش رویم.

قرار مصاحبه با او بعد از یک نشست خبری هماهنگ شد. از همان ابتدا با روی باز و گرم پیشنهاد ما را برای حضور در خبرگزاری قبول کرد.

محمد معتمدی خواننده جوان موسیقی ایرانی که همکاری با مجید درخشانی و مرحوم محمدرضا لطفی از او یک خواننده طراز اول ساخته حالا بعد از یک دهه فعالیت توانسته تجربه خواندن در اکستر ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی و اجرای‌های متفاوت در خارج از کشور را به اندوخته‌های خود اضافه کند.

در سال‌های ابتدایی فعالیت‌های هنری‌اش حوالی سال 87 براساس تصمیم ناگهانی استاد محمدرضا لطفی قطعه «سپیده» را اجرا کرد تا عمق صدایش علاقمندان به آواز ایرانی را متوجه ظهور خواننده‌ای متفاوت با هم نسلان خود کند.

معتمدی در سال‌های گذشته با ساخت قطعات ماندگار و همکاری با خوانندگان و نوازندگان سایر کشورها، چراغ راه موسیقی اصیل را در میان نسل جدید روشن نگه داشته است.

او در این گفت‌وگو از چگونگی همکاری با «روزاریو» خواننده سبک فلامینگو اسپاینا تا باطل شدن بیمه‌اش و انتظارش از رئیس جمهور گفت که در ادامه از نظر شما نیز می‌گذرد آنچه با محمد معتمدی گفتیم و شنیدیم.


**آقای معتمدی شروع کار حرفه ای شما با محمدرضا لطفی بود، پس اگر موافق هستید برای سوال اول برگردیم به سال 87 و اجرای قطعه «سپیده» که ظاهرا به پیشنهاد استاد لطفی شما آن را بازخوانی کردید. این قطعه برای اولین بار توسط محمدرضا شجریان خوانده شده بود و بسیاری با آن خاطره داشتند و پس از بازخوانی شما حواشی برایتان بوجود آورد. در این باره صحبت می کنید؟
اول این نکته را عرض کنم که من قبل از همکاری با استاد لطفی، فعالیتم را با مجید درخشانی آغاز کردم اما قبول دارم با همکاری که با محمدرضا لطفی داشتم، بیشتر از قبل در میان مردم دیده شدم. در سال دوم همکاری که با استاد لطفی داشتم، او تصمیم گرفت که آثار سه دهه قبل خود را دوباره بازسازی کند و به روی صحنه ببرد. ما برای عملی کردن این تصمیم ناگهانی تنها ده روز فرصت داشتیم که این مدت کوتاه برای آمادگی کامل من را بسیار نگران کرد. برخی از کارها که قرار است بازخوانی شود باید علاوه بر آمادگی تکنیکی و قدرت صدا در واقع به لحاظ عیار اجرا نیز از اجرای اول چیزی کمتر نداشته باشد. به دلایل دلواپسی‌های اجرا قطعه «سپیده» که یک بار توسط محمدرضا شجریان و بار دیگر توسط شهرام ناظری خوانده شده بود را با استاد لطفی در میان گذاشتم و از آنجایی که به نظر محمدرضا لطفی قطعه اول همیشه در ذهن افراد ماندگار می شود به این نتیجه رسیدیم که لحن و حالت اجرا را به قطعه «سپیده» که شجریان در سال 57 ارائه دادند، شبیه کنیم که خوشبختانه با راهنمایی‌های استاد لطفی این قطعه با همان کیفیت و مشخصات فنی در آواز خوانده شد.
اجرای آثاری مانند قطعه «سپیده» برایم باعث افتخار است اما برخی گمان می کنند بازسازی یک اثر به معنای نادیده گرفتن خواننده اصلی است. بازسازی و مرور آثار گذشتگان در این جامعه که در موسیقی انقطاع نسلی وجود دارد، یک ضرورت اجتماعی محسوب می شود. بسیاری از هنرمندان موسیقی در غرب نیز آثار بزرگان موسیقی مانند بتهوون را هر چند سال یک بار بازخوانی و بازسازی می کنند چرا که با بایگانی این قطعات ذهن مردم از اصالت موسیقی شان خالی می شود.


**فکر می کنم پس از اجرای قطعه «سپیده » در جشنواره موسیقی فجر از سوی برخی رسانه ها بایکوت شدید، خودتان علت این ناراحتی را چه می دانید؟
متاسفانه برخی با ترور شخصیت فرد دیگر به خواننده محبوب خود ابراز ارادت می کنند. خب اهالی رسانه هم گاهی در همین شرایط قرار می‌گیرند و ممکن است بازخوانی من را به اشتباه، توهین به استادن برداشت کرده باشند اما این مقوله برای هنرمندان موسیقی به خصوص موسیقی اصیل صدق نمی‌کند چرا که همه این افراد جزو یک قبیله هستند و همه باید حمایت شوند. از سوی دیگر بازخوانی یک اثر به معنای روی برگرداندن از خواننده اصلی آن قطعه نیست.
ما باید گذر زمان را بپذیریم به طور مثال باید قبول کنیم که شخصی که بیست سال پیش در هر عرصه ای درخشیده، امروز همان توانایی را ندارد. شاید من 20 سال آینده قابلیت این روزها را نداشته باشم بنابراین باید صحنه را به نسل بعد خودمان تحویل دهیم. بنابراین با وجود اینکه استادان گذشته ما آثار فوق‌العاده‌ای را خلق کردند اما باید بپذیریم که موسیقی اصیل به نفس‌های تازه هم برای ادامه مسیرنیاز دارد. خود من هم علاقمند بسیاری از خوانندگان گذشته هستم و این موضوع هیچ تناقضی با نو شدن ندارد. بازسازی و بازخوانی آثار گذشتگان در واقع نکوداشت عزیزانی است که قبلاً قطعات را اجرا کرده‌اند.



**اگر موافق باشید به اجرای های مشترک شما با خواننده های خارجی هم اشاره ای داشته باشیم مخصوصاً قطعه ای که با همخوانی خواننده اسپانیایی ساخته اید، درباره نحوه شکل گیری این اجرای مشترک توضیح می دهید.
در بسیاری از فستیوال‌های کشورهای خارجی شرکت می کنم و تقریباً بیشتر مدیران این فستیوال‌ها با سبک آوازی من آشنا هستند. به نظر چند نفر از آنها آواز موسیقایی من با صدای موسیقی فلامینگو ارتباط خوبی قرار می‌کند، بنابراین پیشنهاد اجرای مشترک دادند که در وهله اول به دلیل آداب و چهارچوب های موسیقی سنتی نپذیرفتم چرا که احساس کردم به نوعی چارچوب شکستنی محسوب می‌شود.
با گذر زمان و پیش آمدن پیشنهادهای بعدی از سوی افراد دیگر، این موضوع رفته رفته برای من هم جدی شد که شاید همخوانی های اینچنینی خوشایند باشد بنابراین به دعوت فستیوال اوزنابوروک آلمان به همراه یک گروه موسیقی فلامینگو اسپانیا به مدت هشت روز در شهر اوزنابوروک با تیم اسپانیایی خانم رزاریو که از خوانندگان مطرح اسپانیا، معاشرت کردیم، آواز خواندیم و تفاوت‌ها و شباهت‌هایی که در موسیقی‌های یکدیگر وجود داشت را یافتیم.
من از فرهنگ ردیفی موسیقی ایران را در قطعات مشترک اقتباس کردم و همچنین یکسری تصنیف های جدید هم برای آن اثر ساختم. از طرف دیگر خانم رزاریو هم برای آشنایی بیشتر با شعر و موسیقی ایرانی، اشعار حافظ را به زبان اسپانیایی ترجمه کرد و شیفته بسیاری از این آثار شد.
اولین بار که در شهر اوزنابوروک آلمان این قطعات را اجرا کردیم، آنقدر مورد توجه قرار گرفت که در یک هفته ده فستیوال مختلف از این پروژه استقبال کردند. در حال حاضرکه نزدیک به پنج سال از اجرای اول می‌گذرد، همان پروژه بدون هیچ تغییری به فستیوال‌های مختلف دعوت می‌شود. 20 روز پیش هم همین قطعات در تونس به روی صحنه رفت و شباهت های میان موسیقی ایرانی و فلامینکو همچنین ارتباط هماهنگ موسیقی از دو قاره مختلف مورد استقبال مردم قرار گرفت.

**با انتشار قطعات همخوانی با خواننده اسپانیایی نظرات موافق و مخالف درباره ترکیب موسیقی شما بسیار بود. نظر خودتان درباره این ترکیب چیست؟
به نظر من ترکیب موسیقی ایرانی و فلامینگو بسیار خوب است. ایرادی به این پروژه حتی از نظر سنت‌گرایان معتقد به از دست ندادن چارچوب اصلی موسیقی وارد نیست چرا که بخش عمده این کنسرت بر مبنای ردیف است یعنی گوشه‌های ردیف و تصانیف اصیل موسیقی ایرانی را در این اجراها به کار بردم و این اثر را پروژه بسیار موفقی می‌دانم. دیپلماسی که پشت اینگونه آثار نهفته است می‌تواند به برقراری ارتباط فرهنگی و پایدار جامعه جهانی و ایرانی کمک های چشمگیری کند چراکه تنها سیاست برای برقراری ارتباط با دنیا موثر نیست، فرهنگ و هنر نیز بسیار می تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد.



**در حال حاضر برخی از خوانندگان موسیقی سنتی بعضاً مطرح کشور به سمت موسیقی پاپ روی آورده اند و قطعاتی را خوانده اند. نظرتان در این باره چیست؟
از نگاه من اگر یک خواننده در هر سبکی قطعه‌ای متفاوت با سبک خود را بخواند، هیچ اشکالی پیش نمی‌آید. عده‌ای برای موسیقی سنتی قداستی را در نظر دارند که به همین دلیل این موضوع برایشان قابل قبول نیست. این دیدگاه در جایگاه خود محترم است اما من با توجه به سفرهایی که به کشورهای مختلف دنیا داشته‌ام متوجه شدم خواننده‌های موسیقی اصیل آن کشورها ژانرها، سبک‌ها و آوازهای مختلف را ذوق آزمایی می کنند تنها نکته ای که در این میان باید مورد توجه باشد این است که قطعه ای که در سبک دیگر خوانده می شود با قامت و صدای شخص هماهنگ باشد.
تنها مشکل من با این موضوع این است که وقتی خواننده‌ای در سبک پاپ قطعه‌ای را اجرا می‌کند، ترانه را سنتی معرفی کند وگرنه تغییر در سبک خوانندگی به انتخاب و علاقه خواننده بر می‌گردد و هیچ ایرادی نمی‌تواند به این موضوع وارد شود چرا که یک موضوع شخصی است.

**شما تیتراژهای کمی در تلویزیون خوانده اید اما یک از این کارها که خوانده اید تیتراژ «در محاصره» است. قطعه ای که بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت، چطور شد که این تیتراژ را اجرا کردید؟
همواره به خواندن تیراژ «در محاصره» افتخار می‌کنم چرا که برای مردم کشورم این قطعه را اجرا کرده‌ام و سعی می کنم به حواشی اهمیتی ندهم چرا که معتقدم آن اثر برای رشادت مردم کشورم در دفاع از مملکت و خاک خودم بوده است.

**بارها از عدم حمایت صدا و سیما و وجود گروه های مافیا در عرصه موسیقی صحبت کرده اید. در این باره بیشتر توضیح می‌دهید.
نقاط ضعف صدا و سیما درباره عدم حمایتش از موسیقی سنتی و همچنین صدای خودم را با نیت خیر بازگو کرده ام تا به سمت رشد و بالندگی موسیقی ایران پیش رویم. من حمایت خاصی از رسانه ملی ندیده‌ام و این گله هم نیست و تنها یک واقعیت است. صدا و سیما به هر دلیلی که خودش می داند، تاکنون نخواسته که شخصی به نام محمد معتمدی را به رسمیت بشناسد. به طور مثال برنامه هایی در تلویزیون هست که شاید 15 سال سابقه پخش دارند و موسیقی هم جزء لاینفک آنهاست اما هرگز نام و صدای من شنیده نشده است و به نظرم این موضوع نمی تواند اتفاقی باشد. از سوی دیگر صحبت هایم درباره مافیا به وجود گروه های اغماری در هنر برمی گردد. یعنی گروهی در موسیقی با عزیزانی در صدا و سیما و عده‌ای در بدنه دولت یک حلقه‌ای را تشکیل می‌دهند که خودشان با توجه به روابطی که دارند، یکدیگر را حمایت می‌کنند. مشکلات چهار سال گذشته در حوزه موسیقی هم به همین حلقه بر می‌گردد. من از همه دولت مردان و دکتر روحانی تقاضا می کنم که به جز افراد حاضر در کمپین های انتخاباتی، سایر هنرمندان را نیز مورد توجه قرار دهند و همه فرصت‌ها را نیز در اختیار همان چند نفر قرار ندهند و بقیه را به کل نابود کنند چرا که بقیه افراد هم عضوی از فرهنگ این مملکت هستند. امتیاز دادن‌های بی‌مورد به برخی از افراد در واقع ظلم به عده ای دیگر است چرا که آن امتیازها به فرصت‌های تمامیت خواهانه تبدیل شده و عرصه بر دیگران تنگ می‌شود. من در همین شهریور ماه سال 96 در هرجای این کشور نتوانستم سالنی را حتی برای یک سانس پیدا کنم.


**درباره استقبال مردم در چند سال گذشته از موسیقی سنتی صحبت کنیم. به نظرتان توجه مردم به سنتی بیشتر شده است؟

استقبال از کنسرت‌هایی که با عنوان موسیقی سنتی برگزار می‌شود به نسبت زیاد است و در همین میان بسیاری از مردم نیز فکر می‌کنند مخاطب موسیقی سنتی هستند اما در واقعیت مخاطب موسیقی اصیل به دلیل عدم ارایه موسیقی با کیفیت بسیار کمتر از گذشته شده است. من میان موسیقی اصیل و موسیقی سنتی تفاوت قائل می‌شوم. موسیقی سنتی همان چیزی است که در زمان قاجار ارائه می شد اما موسیقی اصیل با تغذیه از همان موسیقی سنتی، نوایی تولید می‌کند که با جامعه امروز ما هماهنگ است.
مخاطب موسیقی اصیل ما به دلیل عدم شناخت و آگاهی نسل امروز از این سبک بسیار کمتر از گذشته شده است و به نظرم دلیل کاهش مخاطبان این سبک از موسیقی به عدم شناخت و آگاهی مردم برمی گردد که این جهل عمومی منشأ آسیب نیز است.

**اگر موافق باشید به عنوان سوال پایانی بفرمایید الان وضعیت هنرمندان موسیقی سنتی با همدیگر چطور است؟
در گذشته بزرگانی درجامعه هنری ما وجود داشتند که خودشان از منابع مالی موسیقی نفعی نمی بردند یا به عبارتی در اقتصاد هنر ذینفع نبودند ولی از سایر هنرمندان جوان بدون نفع شخصی حمایت می کردند و حتی استعدادهای جدید را هم کشف می کردند. درحال حاضر عدم وجود یک بزرگتر در موسیقی را خیلی شدید احساس می کنیم. در این سال ها دیگر بزرگان و جوانان موسیقی کنار هم جمع نمی شوند و حلقه اتصال هنرمندان از بین رفته است. بازخورد و استقبال مردم از موسیقی اصیل که حالتی بسیار جدی دارد، در اقصا نقاط ایران متفاوت است. این موسیقی با پشتیبانی و حمایت بزرگان و نهادهای مختلف می تواند مخاطبان بسیاری را جلب کند اما متاسفانه در کشور ما از هنرمندان حمایت نمی کند. وقتی صنف هنرمندان موسیقی حتی بیمه ای که هزینه آن را دولت پرداخت می کند را قطع می کند، دیگر نمی توان از دولت مردان انتظاری داشت.

**آواز خوانی محمد معتمدی در ایسکانیوز را اینجا ببینید

گفت‌وگو از: نازنین میرزایی

کد خبر: 830800

وب گردی

وب گردی