بحران سوریه در طول هشت سال گذشته اگرچه بخش بزرگی از زیرساخت و قدرت این کشور را تخریب ساخت اما اکنون سوریه در حال ورود به دوران جدید و پایان بحران در این کشور است. اکنون تروریست در بخش های بزرگی از این کشور از بین رفته اند و داعش نیز دیگر جایی در جغرافیای سیاسی سوریه ندارد اگرچه دمشق همچنان بحران های دامنه داری در ادلب و همچنین نحوه برخورد با حضور نظامی آمریکا .... دارد با این اوصاف آینده سوریه به کجا خواهد رفت؟ آیا پس از نابودی داعش، دولت مرکزی این کشور چگونه با سایر بحران های در این کشور برخورد خواهد کرد؟ آیا امکان حصول توافق در میان کردهای سوریه دولت مرکزی وجود دارد؟ سرنوشت استان استراتژیک ادلب به کجا خواهد رسید؟ برای پاسخ دادن به این سوالات و چندین موضوع دیگر، خبرنگار گروه بین الملل ایسکانیوز با «افشین غلامی» کارشناس مسائل سوریه و خبرنگار جنگ گفت و گو گرده است که در ادامه خواهید خواند.
* در روز 23 مارس نیروهای سوریه دمکراتیک با اعلام پایان عملیات «باغوز» خبر نابودی کامل خلافت خودخوانده داعش را اعلام کردند آیا پایان داعش به مثابه بازگشت کامل ثبات و امنیت به سوریه خواهد بود یا اینکه این کشور همچنان آبستن بحران های دیگری است؟
من فکر میکنم منازعه سوریه، یکبحران در دل بحران است. درست است احتمالا پس از پایان خلافت اسلامی شام و عراق توسط کُردها، شاهد نوعی ثبات نظامی باشیم، اما از لحاظ سیاسی هنوز فاکتورهای ثبات مشاهده نمیشود آن هم روشن است چرا که چندین بازیگر منطقهای و جهانی در این مناقشه ۸ ساله نقش ایفا میکنند. بی تردید باید بپذیریم تا زمانی که طرفین حاضر در بحران سوریه از قبیل آمریکا و ائتلاف، روسیه، ایران، ترکیه و برخی دول عربی سهمشان از کیک «نفوذ» در سوریه مشخص نشود، ثبات سیاسی بدین راحتی به این کشور جنگزده بازنمیگردد.
* با پایان عملیات نظامی علیه داعش، آمریکایی ها نیروهای خود را از سوریه خارج می کنند یا اینکه همچنان به حضور نظامی خود در شرق و شمال سوریه ادامه می دهند؟
آمریکا از زمین سوریه خارج نمیشود دستکم تا میان مدت شمال و شرق سوریه را به عنوان خط جداکننده دیوار شرق و غرب در منطقه غرب آسیا حفظ خواهد کرد. دو موضوع اساسی در بطن این دکترین آمریکا قرار دارند. ابتدا حضور روسیه و سپس نفوذ ایران در سوریه و تهدید متحد استراتژیک آمریکا، یعنی اسرائیل از سوی ایران، حماس و حزب الله است. هم اکنون اسرائیل در مقابل سه ضلع مثلث گروههای وابسته به ایران در سوریه، حماس و حزبالله قرار گرفته است و همینموضوع یعنی امنیتاسراییل بیشتر از گذشته مورد تهدید قرار میگیرد و این لابی صهیونیسم در آمریکا را برآن میدارد که دولتهای آمریکا را مجاب به ماندگاری در سوریه و عراق نمایند. اداره آمریکا از ۷ سال پیش و با ورود روسیه و ایران به تحولات میدانی سوریه، این خطر را احساس کرد و برای جبران این کمبود، تصمیم سختی یعنی حمایت از گروههای کُردی گرفت که جنگ ۴۰ سالهای با ترکیه متحد آمریکا در ناتو دارند. آمریکا برای ماندگاری در خاک سوریه ناچار است بهدنبال مشروعیتسازی شود و اینامر تنها به وسیله برگ کُردی محقق میشود.آمریکا برای این مشروعسازی به دنبال دو اقدام است. ابتدا اصرار بر غیرمتمرکزسازی قدرت در سوریه توسط کُردهای مورد حمایتشان و سوق آنها برای مذاکره با دولت مرکزی و دوم، مشارکت دادن کُردها در مذاکرات سیاسی برای تدوین قانون اساسی جدید سوریه است. در واقع نشستهای ژنو بدون کُردها دستاورد چندانی نداشته و آمریکا این مطلب را خوب میداند که پروسه سیاسی سوریه به وسیله کُردها تعیین تکلیف میشود. در واقع ماندگاری آمریکا در سوریه لزوما به معنی حضور فیزیکی و سختافزاری نیست بلکه نرمافزارهای حضور آمریکا در شمال و شرق فرات و ایجاد پایگاه دائمی و راهبردی نفوذ ایالات متحده در غرب آسیا در اولویت کاخ سفید و پنتاگون قرار میگیرد.
* در این میان آینده کردها در سوریه چگونه خواهد بود؟ آیا احتمال نزدیک شدن آنان به دولت مرکزی سوریه وجود دارد؟
بعنوان یک محقق و خبرنگار که چندین مرتبه از طرف خبرگزاری کُردپرس برای پوشش اخبار سوریه به شمال و شرق سوریه اعزام شدم، متوجه شدم که کُردها به هر صورتی قصد دارند از دستاوردهایشان دفاع کنند. در واقع کُردها بسیار عملگرایانه با آمریکا و دولت مرکزی معامله میکنند. دیدیم پس از آنکه ترامپ اعلام کرد که از سوریه خارج میشود،کُردها چگونه سعی کردند به روسیه و دولت سوریه نزدیک شوند. در واقع کُردها قصد داشتند آستانه تحملپذیری آمریکا را محک بزنند و به آنها بگویند که خروج شما یعنی به هدر رفتن میلیاردها دلار هزینه نظامی در سوریه و برنده شدن روسیه و ایران در سوریه. تاکتیک کُردها درست از آب درامد و واشنگتن را مجاب کرد در سوریه بمانند. اما کُردها در این میان با دو مسئله اصلی روبرو هستند. ابتدا آینده اعراب با کُردها در شمال و شرق سوریه با سردمداری کُردها و بعدی توافق سخت و فشرده با دولت مرکزی است. اساسا دولت سوریه اعتقاد چندانی به خواسته عدم تمرکز در ساختار قدرت ندارد و این نقطه تفاوت و چالش طرفین است. در سوی دیگر میدان، تمام جریانهای اپوزسیون مخالف دولت بشار اسد، متفقالقول مخالف کُردها و خواسته خودمختاری آنها هستند که اکثرا جریانها و گروههای عرب سوری هستند. در واقع کُردها دو خاک ریز پیشرو دارند، یکی دولت مرکزی و دیگری گروههای اپوزسیون است. اولی را در مذاکره دو طرفه باید اقناع کنند و دومی را تنها از طریق فشارهای خارجی از سوی آمریکا و دول همپیمان و روسیه بر سر قانون اساسی آینده سوریه میتوانند مرتفع کنند. البته همه اینها مستلزم آغاز پروسه سیاسی در سوریه با حضور همه گروهها از جمله کُردها خواهد بود. اگر واقعبینانه به ماجرا بنگریم بدونحضور کُردها که ۲۸ درصد از خاک سوریه را در اختیار دارند، پروسه سیاسی موفق نشده و ثبات مستقر نمیگردد.
* یک ضلع دیگر مناقشه پیچیده شمال سوریه را ترکیه تشکیل می دهد که همواره نگرانی های شدیدی از این منطقه احساس می کند با پایان داعش آیا تلاش های ترکیه برای ورود نظامی به این منطقه همچنان ادامه خواهد داشت؟
در واقع مبحث اصلی سیاستخارجی ترکیه، مسئله کُردها و از بینبردن موقعیت کُردها در شمال سوریه و تشکیل یک موقعیت نزدیک به خود در این منطقه است. واضح است اگر آمریکا اجازه ورود ترکیه به سوریه را بدهد شاهد جنگ گستردهای در این منطقه خواهیم بود و اگر کُردها نتوانند دولت مرکزی سوریه را به مرزها بیاورند شاهد تهاجمات سنگین ترکیه در این مناطق خواهیم بود. در واقع ترکیه در موضوع کُردی آنجایی مشکل گرایی یا مشکل یابی می کند که جریان وابسته به پ.ک.ک حضور داشته باشد و گرنه که با جریان دیگر کُردی در عراق و سوریه که زاویه عقیدتی و سیاسی با حزب کارگران دارند، نزدیکی سیاسی دارد. لذا مادامی که ترکیه پ.ک.ک و جریان های سیاسی- چریکی اقماری او در سوریه و عراق و ترکیه را دشمن بپندارد، موضوع منازعه با کُردها در سوریه پایان نمی یابد مگر آنکه در دراز مدت صلح و یا نوعی مذاکره برای پایان دادن به مخاصمات به وجود آید. هر چند در این میان آمریکا این حساسیت های ترکیه را درک می کند و همچون عضویی از ناتو نمی خواهد ترکیه را در مقابل خود قرار دهد تا هر چه بیشتر به روسیه نزدیکش نشود، اما قضیه حضور میان مدت و بلند مدت برای آمریکا تبدیل به یک راهبرد شده و احتمالا سعی خواهد کرد که از خشم ترک ها نسبت به واحدهای نظامی کرددر سوریه بکاهد و راهی برای ترک منازعه پیدا نماید، امری که به نظر نمی رسد به این سادگی قابل حل باشد. در واقع آمریکا در حال ساکت کردن ترکیه با طرحهایی از قبیل منطقه امن در حدود مرزی سوریه و ترکیه است. در چند روز گذشته «جیمز جفری» فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه در سفری به منطقه اعلام کرد که ترکیه و یگانهای مدافع خلق در منطقه امن شرکت داده نمیشوند. در واقع شرکت هر کدام از این دو نیرو در اینمنطقه امن منجر به ایجاد جنگ جدیدی در این نواحی میشود و آمریکا اصلا دوست ندارد دو متحد اصلیش در منطقه وارد نبرد شوند.گویا آمریکا میخواهد از نیروهایی که نزدیک به یکسال است آنها را آموزش دهد بعنوان نیروهای مرزبانی استفاده کند، هرچند اساس اکثر این نیروها کُرد و عرب هستند و خود میتواند محل مناقشه باشند.
* در بخش دیگری از سوریه اکنون مساله ادلب نیز همچنان بدون راه حل باقی مانده است، دولت سوریه عملیات آزادسازی این استان را به تاخیر می اندازد و ترکیه نیز از کنترل گروه های تروریستی ناتوان بوده است چه راهکار یا راهکارهایی برای حل این بحران وجود دارد؟
در موضوع ادلب باید برخی عوامل و فاکتورهای سیاسی و امنیتی ترکیه را مدنظر قرار دهیم، زیرا بدون در نظر گرفتن این فاکتورها نمیتوان به استراتژی کلان ترکیه در شمال سوریه پی برد. ترکیه در چارچوب یک برنامه راهبردی به دنبال الحاق بخشهایی از خاک سوریه به خاک خود است. آنان میخواهند همان سناریوی استان «اسکندرون» را دوباره تکرار کنند. دولت ترکیه در سال 1939 برخلاف عرف و قواعد بینالمللی، استان «هاتای» یا اسکندرون را به خاک خود ملحق و آن را از سوریه جدا کرد، اگرچه ترکیه در دوره کنونی به آسانی نمیتواند سناریوی اسکندرون را دوباره پیاده کند. امروزه بازیگران مختلفی از جمله بازیگران بینالمللی، در خاک سوریه حضور دارند، همچنین در دولت مرکزی سوریه ارادهای قوی برای بازپسگیری مناطق تحت کنترل ارتش ترکیه و همچنین ادلب وجود دارد. این دو مساله کار دولت ترکیه را به شدت سخت خواهند کرد اما به طور کلی ادلب پاشنه آشیل موضوع حل بحران شمال سوریه است. براساس این برداشت و دیدگاه میتوانیم بگوییم ارتش ترکیه علاوه بر بخشهایی از استان حلب برای کنترل کامل استان ادلب نیز تلاش میکند. ترکیه در حال حاضر درصدد است با کارت ادلب روند الحاق و تعیین تکلیف «جرابلس»، «الباب» و «عفرین» را تسریع کند. یعنی در حال حاضر ترکیه قصد دارد با طولانی کردن مذاکرات درباره بحران ادلب و پاکسازی گروههای مخالف و بیرون راندن آنان از این منطقه، ادلب را به دولت مرکزی سوریه و روسیه واگذار کند و در ازای آن مناطق عفرین، باب و جرابلس را به خاک خود ملحق کند. یعنی ترکیه به دنبال ایجاد یک نوع بازی با کارت ادلب برای الحاق 3 شهر بزرگ و استراتژیک استان حلب است، اگرچه ترکیه در این راستا با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است. بر اساس اصول حقوق بینالملل، ترکیه یک کشور متجاوز محسوب میشود و باید خاک سوریه را ترک کند، همچنین موضوع الحاق، شاید دور جدیدی از تنش را میان دولت مرکزی سوریه با ترکیه ایجاد کند.
* در این میان آیا احتمال همکاری و حصول توافق در میان کردهای سوریه و دولت مرکزی وجود دارد؟
من فکر میکنم با وجود اینکه بخش های بزرگی از حاک سوریه در اختیار کردهای این کشور قرار دارد اما نزدیکی دولت مرکزی و کُردها بسیار آسان تر از نزدیکی دولت و اپوزسیون است. در ۸ سال گذشته در بسیاری از مواقع همکاریهایی در میان کردها و دولت مرکزی علیه گروههای تندرو انجام شده و به نظر میرسد دیدگاه و نقطه نظرات مشترکی بین طرفین وجود دارد و اگر دولت مرکزی در خصوص اعطای برخی امتیازات سیاسی با کُردها به توافق برسد، روند حل بحران سوریه تسریع خواهد شد. اگر دو طرف به توافق برسند هم از لحاظ نظامی و هم از نظر سیاسی قادر خواهند بود، مسئله ادلب و عفرین و شمال سوریه را حل و فصل کنند.