به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)- مجید خاتونی؛ انتشار ویدئوی خشونت آمیز علیه یک کودک هوادار فوتبال موجی از واکنش های احساسی و اعتراضات را به همراه داشت.
پیش بینی میشود همچون گذشته با برخورد و تنبیه شخص آزاردهنده، تمامی علل و عوامل بروز این اتفاق بر دوش این فرد خاطی خالی شده و به طور کلی پرونده مختومه گردد.
رویه ناصوابی که سالهاست با استتار کردن چنین موقعیت هایی، مسببین و عوامل اصلی آن را از میدان تقصیر مصون نگه داشته و به علاوه مسائل و آسیب ها را از مدار اصلاح و ریشه یابی دور میسازد.
سوای آسیب شناسی اجتماعی این اتفاق که در واقع انعکاس دهنده مظلومیت اقشار ضعیف جامعه در برابر دیدگاهها و خواستههای تحمیلی صاحبان زر و زور است که خود یک بحث مجزا و مفصل را میطلبد و صرفا از جنبه ورزشی به این موضوع اشاره خواهم داشت.
اما مهمترین مسئلهای که تحت فضای احساسی و واکنشهای لحظهای مغفول و مهجور ماند، خود" مسئله هواداری" بود. نیک می دانیم که تنش ها، خرده پرخاش ها و خشونت های هواداری در اکثر جوامع (ورزش به مثابه محل تخلیه انرژی های مازاد و مفّری برای ناکامی ها ) وجود دارد اما اندازه ، شکل و غلظت آنها متفاوت است که در این خصوص کشورهای پیشگام و توسعه یافته توجه ویژه ای به این مقوله دارند. کشورهایی که با پایان جنگ سرد و از رونق افتادن مکاتب ایدئولوژیک بزرگ و بحران مذهب در غرب، خلاء بوجود آمده را از طریق ورزش های پرطرفداری چون فوتبال پُر نمودند و تمامی جنبه های این پدیده شگرف اجتماعی همواره مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است.
به واقع "هواداری ورزشی"، یک نقش اجتماعی توام با وظایف، مسئولیتها و تعهدات تعریف شده ای است که اعضای آن سالهاست در اثر فقدان آگاهی لازم از فضای پر شور و نشاط آن به اندازه مناسب بهره و لذت نمی برند.
بی شک هر میدان و حوزه ای دارای هنجارها ، خرده فرهنگها و ارزشهای خاص خود است. اما حوزه هواداری ورزش کشور با ناآشنایی از این قواعد و گرفتار شدن در خشونتهای کلامی و زننده، قربانی بی توجهی و سوء مدیریتها شده است.
از این رو با نگاهی دقیقتر مشخص است که در فیلم پخش شده، هر دو نفر قربانی عدم آموزش هواداری هستند که خود یکی از پیامدهای عدم توجه به مقوله فرهنگ هواداری میباشد.
حال آن که ورزش فی نفسه عاملی در جهت هم گرایی و وحدت بخشی جامعه می باشد در اثر رهاشدگی مولفه هواداری روی خشونت و اخلاق ستیز را به خود می بیند.
در شرایطی که ساختارهای فرهنگی ورزش ما با مهمترین وظایف و مسئولیت های اجتماعی ناآشنا و دور بوده اند شرایط موجود حاصل خاله بازیهای سازمانی آنان در لوای امر فرهنگی می باشد. مسئله زدایی و مسئولیت گریزی حاصل از نقاب مذهبی نمایی مسئولین امور فرهنگی موجب مسخ شدن فرهنگ و ارزش های ورزش شده است. گویی وزنه سنگینی به پای به روز شدن بخشهای فرهنگی ساختار ورزش کشور بسته شده.
ورزش دارای مختصات مشخصی است که هوادار در آن نقش اساسی و بنیادی دارد. اما هنگامیکه هوادار نقش حاشیه ای به خود بگیرد، کژرفتارها و کژکارکردها هم در قلمرو ورزشی و هم در ساحت اجتماعی روی میافتد.
با نگاه جامعه شناختی ورزشی می توان گفت که ورزش همچون دیگر پدیدههای های مدرن و وارداتی از تاخر فرهنگی و بخشی نگری رنج میبرد.
در این خصوص انگار عزم و همت جدی برای شناخت و اصلاح این وضعیت جامعه ستیز، موضوعیت نداشته و تجاهل گرایی و خوابزدگی مسئولین ورزش و امور فرهنگی آن تمامی ندارد.
از سوی دیگر نتیجه عقب ماندگی نظام آموزشی کشور از واقعیتها و جریانهای اجتماعی خسارت و هزینههای کلانی را به بار می آورد. نظام آموزشی حافظه محور، غیر مشارکتی و تمرکز گرای دولتی به دور از مسائل و شرایط جامعه مشخص است که فرهنگ هواداری و ذائقه ورزشی جامعه را نمیشناسد و از اهمیت آن در بین جمعیت کثیر جوان و آموزش پذیر غافل است.از سوی دیگر این گونه غفلت از نیازها و خواسته های جامعه به بحران جهل شهروندی نیز دامن میزند.
تداوم وضعیت نابسامان کنونی علاوه بر عقیم ماندگی فرهنگ ورزش و نیز در حاشیه ماندن هواداران، بر پرستیژ هویت ورزش خدشه حیثیتی وارد کرده و در سطحی وسیع تر چگالی روابط اجتماعی را کاهش میدهد.
در شرایطی که ساختار ما را به استفاده نکردن از هوشمان تشویق میکند، باید بر اصول تخصص گرایی تاکید داشت که حضور اثرگذار عالمان حوزههای فرهنگی و اجتماعی در بدنه ورزش کشور قطعا راهبردی خواهد بود برای سوق دادن وضعیت موجود به سوی وضعیت مطلوب.
انتهای پیام/
نظر شما