آیت‌الله هاشمی زندان ایران را به آزادی در خارج ترجیح داد / نظر آیت‌الله هاشمی درباره حاج قاسم سلیمانی /  دلواپسان آن زمان با مترو هم مخالف بودند

فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی گفت:  آخرین دستگیری آقای هاشمی زمانی است که برای هماهنگی فعالیت‌های مبارزان خارج از کشور رفته بودند. به ایشان پیغام دادند برنگردند، اما ایشان گفتند زندان در ایران را بهتر از حضور در خارج از کشور می‌دانم.

به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز، به کوچه پس کوچه‌های جماران که وارد می‌شوی انگار برگ‌های تقویم انقلاب ورق می‌خورند. کوچه‌های سنگفرش شده با بافت سنتی که تلفیق آن با هوای کوه‌های کلکچال روحت را تازه می‌کند. نبض کوچه انگار هنوز در دهه 60 می‌زند. گیت بازرسی ابتدای کوچه خاص بودن آن را به رخ می‌کشد. سربازی مرا راهنمایی می‌کند تا وسایلم را تحویل دهم و بتوانم برای ورود به کوچه از در عبور کنم. مسافت کوتاهی را پیاده در سربالایی کوچه طی می‌کنم تا به در کرم رنگی می‌رسم. در نیمه باز است. خانه، حیاط با صفایی دارد. آبنمای کوچکی که با قلوه‌سنگ‌های معمولی تزئین شده اولین چیزی بود که نظرم را جلب کرد و آرامش خاصی که در حیاط حاکم بود. کفش‌ها را مطابق رسم جلوی در گذاشتم و وارد خانه شدم. خانه‌ای با صفا که چیدمانی ساده و بسیار خودمانی دارد. ابتدای ورود به منزل مجسمه آیت‌الله هاشمی خودنمایی می‌کند. به منظور گرامیداشت پنجمین سالروز ارتحال آیت‌الله هاشمی با محسن هاشمی فرزند ارشد آیت‌الله رفسنجانی برای مصاحبه قرار دارم. آن طور که می‌گوید اتاق مصاحبه مکان دیدارهای رسمی آیت‌الله هاشمی است. پس از احوالپرسی‌های معمول صحبت‌ با محسن هاشمی را از همین مکان آغاز می‌کنیم.

- اگر بخواهید مرحوم پدر را برای مردم معرفی و آنها را با زوایای مختلف شخصیتی آیت‌الله هاشمی آشنا کنید، ایشان را چگونه معرفی می‌کنید؟

آیت الله هاشمی رفسنجانی شخصیتی شناخته شده است. ایشان از چهارده سالگی روستای بهرمان را ترک کردند و به قم تشریف بردند و دروس حوزوی را در آنجا شروع کردند و کم‌کم با شرایط اجتماعی کشور آشنا شدند. اساتید، دوستان و همشاگردی‌هایی که بعداً در شکل‌گیری انقلاب اسلامی نقش ویژه داشتند و شاید هم همسایگی با حضرت امام خمینی(ره) و شاگردی ایشان مهمترین عوامل برای ورود آیت‌الله هاشمی به فعالیت‌های مبارزاتی بودند. ایشان در خاطرات خود ذکر می‌کنند آن زمان مشکلات کشور و فقر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مردم را در حوزه استبداد و استعمار دیدیم و بسیار به آن حساس بودیم و تنها راه حل ساماندهی به وضعیت مردم را در مبارزه جدی با استبداد و استعمار دیدیم.

گزارش تصویری خانه موزه آیت‌الله هاشمی را اینجا ببینید

براساس تصمیم رژیم شاه در آن زمان طلاب به سربازی برده می‌شدند که به سربازی اجباری معروف بود. آیت‌الله هاشمی را هم به سربازی بردند اما فرار کردند و به روستایشان  بازگشتند. در آن زمان کتاب «القضیه الفلسطینیه» یا همان «کارنامه سیاه استعمار» را ترجمه کردند. این کتاب از طریق آیت‌الله العظمی کمره‌ای به دستشان رسیده بود. کتابی با متن عربی و نوشته اکرم زعیتر سفیر وقت اردن در ایران که مسئله فلسطین و استعمار در منطقه را کاملاً شرح داده بود. این کتاب از نخستین کتاب‌هایی است که آن زمان به شکل ویژه چاپ و پیش فروش و قبض‌های پیش فروش آن در سراسر کشور توزیع شد و اسنادش هم در محل خانه موزه ثبت و ضبط است. کتاب سرگذشت فلسطین آن زمان به دست مصدق هم رسید و گفته شده که مصدق از کتاب بسیار استقبال کرد تا جایی که 200 جلد از آن را برای توزیع میان مردم خرید و در نامه خود نوشت حیفم آمد کتاب دیده نشود و مردم آن را نخوانند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بعد از بازگشت به حوزه با دوستانی از جمله محمدجواد باهنر، آیت‌الله خامنه‌ای و تعداد زیادی از همفکرانشان در سال 1340 و 41 جمعیت «اصلاح مدیریت حوزه و کشور» را تشکیل می‌دهند که نتیجه آن توزیع دو نشریه «بعثت» با محوریت کارشناسی و تئوری و «انتقام» که محتوای خشن‌تری داشته، است و اینجا آغاز آشنایی بیشتر مرحوم پدر با آیت‌الله خامنه‌ای است. چون پیش از آن در حوزه آشنا و یک سفر به کربلا هم داشتند، اما در این زمان دوستیشان پایدارتر می‌شود. با کشف «جمعیت اصلاح» توسط رژیم شاهنشاهی هر دو بزرگوار فراری و مورد تعقیب ساواک قرار می‌گیرند و از قم به تهران می‌آیند برای اینکه تهران بزرگتر بوده و بهتر می‌توانستند مخفی شوند. آن زمان هر دو در منزلی مشترک در محله نایب‌السطنه ساکن شدند که بعد از آن مبارزات عمیق‌تر می‌شود. کتاب امیرکبیر حاصل همان سال‌هایی است که مرحوم هاشمی رفسنجانی فراری هستند.

آیت‌الله هاشمی زندان ایران را به آزادی در خارج ترجیح داد / نظر آیت‌الله هاشمی درباره حاج قاسم سلیمانی /  دلواپسان آن زمان با مترو هم مخالف بودند

- نزدیکی آیت‌الله هاشمی به امام خمینی(ره) از کجا شروع شد و ایشان چگونه توانستند اعتماد امام راحل را برای ورود به مبارزات جلب کنند؟

حوزه علمیه قم از سوی آیت‌الله حائری تأسیس و مدیریت شد و بعد ایشان آیت‌الله بروجردی مسئولیت اداره آن را برعهده گرفتند. آیت‌الله بروجردی معتقد بودند برای ادامه فعالیت‌های انقلابی باید کادرسازی کنیم. چون آن زمان اعضای جبهه ملی، فدائیان اسلام و حتی حزب توده فعال بودند دلیلش هم این بود که شاه جوان هنوز بر کشور مسلط نبود، برای همین بعضی فعالیت‌ها شکل گرفته بود. بعد از فوت آیت‌الله بروجردی نقش مرجعیت مهم بود و مراجع جدیدی مسئولیت را برعهده می‌گرفتند. یکی از این مراجع امام خمینی(ره) بودند. اعضای گروه اصلاح کسانی بودند که مرجعیت امام خمینی(ره) را ترجیح دادند بر همین اساس با سخنرانی‌های خود تبلیغات وسیعی در سطح کشور انجام دادند. رفت و آمد و مباحثات هم سبب شد ارتباط میان آیت‌الله هاشمی و امام خمینی (ره) بیشتر شود. در ماجرای تصویب کاپیتولاسیون امام خمینی(ره) برای آگاهی از مذاکرات مجلس پولی در اختیار آیت‌الله هاشمی قرار می‌دهند تا رادیویی تهیه کند و مذاکرات مجلس را ثبت و ضبط و به ایشان گزارش دهند تا بتوانند مواضع صحیح اتخاذ کنند. چون آن زمان علما رادیو را خیلی قبول نداشتند و گوش نمی‌کردند. بنابراین ارتباط میان امام و آیت‌الله هاشمی بسیار عمیق بود. حتی وقتی پدر آیت‌الله هاشمی در قم فوت می‌کنند، امام خمینی بر پیکرشان نماز می‌گزارند. گفته شده زمانی که آیت‌الله هاشمی به عنوان سرباز فراری دستگیر می‌شوند امام خمینی در مکان اسکان سربازان فراری برای مرحوم هاشمی چلوکباب می‌فرستادند که البته چنین ارادتی کاملاً متقابل است و آیت‌الله هاشمی عمیقاً به امام خمینی اعتقاد داشتند و دوستدار ایشان بودند به نحوی که وقتی به قم آمدند در جوار منزل ایشان ساکن شدند و وقتی هم به تهران آمدند همینطور. این همجواری تقریباً 35 سال در محله جماران ادامه پیدا کرد و بعد از فوت بار دیگر جوار امام خمینی(ره) آرمیدند. در نتیجه می‌توان گفت آقای هاشمی رفسنجانی از چهارده سالگی تا هشتاد و دو سالگی و بعد از آن همواره در کنار امام خمینی بودند.

آیت‌الله هاشمی سال 46-1345 در تهران کتاب امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار را نگارش می‌کنند که مقدمه ویژه‌ای دارد و نشان دهنده ذهن توسعه‌گرای آیت‌الله هاشمی نسبت به وضع کشور در ابعاد استبدادی، استکباری و استعماری آن زمان است. ایشان از آن به بعد بازداشت‌های پی‌درپی دارند و مجموعاً بیش از پنج سال زندان بودند و هفت بار بازداشت شدند که آخرین بار مربوط به سال 1354 است که برای هماهنگی فعالیت‌های مبارزان خارج از کشور سفری داشتند. وقتی آنجا بودند عده‌ای در کشور دستگیر شدند و به ایشان پیغام دادند برنگردند، اما آیت‌الله هاشمی توجهی نکردند و گفتند زندان در ایران را بهتر از حضور در خارج از کشور می‌دانم. در نتیجه 9 روز بعد از بازگشت به کشور دستگیر شدند و تا سال 57 زندان بودند. ایشان در کنار فعالیت‌های مبارزاتی خود قرآن و سخنرانی‌ در هیئات را فراموش نکردند و همیشه در هیئت انصارالحسین سخنرانی داشتند. در تهران هم در مساجد مختلف و حتی دانشگاه‌ها سخنرانی می‌کردند و در زندان هم مفصلاً روی قرآن کار کردند. تمام مدتی که در زندان حضور داشتند چه بصورت ذهنی و یا نوشتار روی تفسیر قرآن و فرهنگ قرآن کار کردند. بعد از پیروزی انقلاب هم این را رها نکردند و یکی از کارهایی دائمی ایشان پیگیری بحث قرآنی بود که در مرکز معارف قم با یک تیم کار می‌کردند و حاصلش مجموعه 54 جلدی تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن است که در نهایت اواخر عمرشان به پایان رسید و خوشبختانه منتشر شد.

کادرسازی، آموزش و تربیت و تدریس از دیگر فعالیت‌های ایشان بود که با کمک همرزمانشان محمدجواد باهنر، آیت الله بهشتی و رجایی اقدام به تأسیس بنیاد فرهنگی رفاه یا همان مدرسه رفاه کردند. همان مدرسه‌ای که امام خمینی (ره) وقتی از پاریس بازگشتند ابتدا در همان مدرسه مستقر شدند. البته قدمت مدرسه رفاه به سال 46 باز می‌گردد که با کمک اخوان فرشچی سرمایه آن جور شد و مجموعه رفاه شکل گرفت که هنوز هم فعال است و فرزند  شهید باهنر آن را اداره می‌کند. من هم عضو هیئت مدیره آنجا هستم و جزو مجموعه‌هایی است و هنوز از ما نگرفتند.

آیت‌الله هاشمی بعد از انقلاب هم این تفکر را ادامه دادند و تجربیات آن در تأسیس دانشگاه آزاد هم مؤثر بود و همان ایده را فراگیر کردند. در سال 61 در خطبه‌های نماز جمعه طی یک سخنرانی تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی را اعلام کردند. آن زمان امام خمینی هم اولین کمک مالی را به دانشگاه داشتند و همان یک میلیون تومان به عظمتی تبدیل شده که امروز می‌بنید. آیت الله هاشمی در طول عمرشان هیچگاه این موضوع را رها نکردند و توانستند بدون فشار به بودجه دولت تدریس و تحصیل را در کشور سراسری کنند. این مسئله مهمی بود که با تفکر آیت‌الله هاشمی مدیریت شد و خوشبختانه آثار بسیار مثبتی داشت که امیدوارم همچنان حفظ شود تا در خدمت مردم باشد.

آیت‌الله هاشمی زندان ایران را به آزادی در خارج ترجیح داد / نظر آیت‌الله هاشمی درباره حاج قاسم سلیمانی /  دلواپسان آن زمان با مترو هم مخالف بودند

- مبارزات انقلابی آیت الله هاشمی منجر به زندانی شدن ایشان توسط رژیم شد، با زندان افتادن پدر چه اتفاقی در زندگی خانوادگی افتاد؟ 

دفتر نشر معارف انقلاب دو کتاب در زمینه خاطرات پدر و مادر چاپ کرده است. کتاب دوران مبارزه براساس اسناد ساواک نوشته شده و بسیار متقن است. زمانی که ما می‌خواستیم خاطرات ایشان را بنویسم و چاپ کنیم دیدیم بهترین سندها را خود ساواک تهیه کرده است. طبق فلسفه شعور بعضی کارها اتفاق می‌افتد که انسان بعدها متوجه می‌شود چقدر خوب بوده است. این اسنادی که ساواکی در زمان تعقیب و مراقبت از آیت‌الله هاشمی تهیه کرده بود که تقریباً حدود 1000 صفحه است تمام فعالیت‌های آیت‌الله هاشمی را رصد کرده، در نتیجه کتاب دوران مبارزه بسیار متقن منتشر شده که در موزه خانه هم هست. 

کتاب دیگری هست به نام «پابه‌پای» سرو که خاطرات و مخاطرات بانو عفت مرعشی همسر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است و موارد مربوط به زندان و ملاقات‌ها با آیت‌الله هاشمی بسیار دقیق بیان شده است. زمانی که آیت الله را به زندان بردند من دو سه ساله بودم. معمولاً زمانی که آقای هاشمی را دستگیر می‌کردند خانواده بین 40 تا دو ماه خبری از ایشان نداشتند. مادر دائماً باید از طریق رابط‌های مختلف پیگیر می‌شدند تا بفهمند پدر کجا هستند. آن روز پدر را شکنجه مفصلی داده بودند و پایشان آسیب جدی دیده بود و نمی‌توانستند راه بروند. این نخستین ملاقات من در سن دو سالگی با ابوی بوده که مادر آن را با احساس زیادی تعریف می‌کنند. به گفته ایشان در سالن ملاقات دو صندلی با فاصله زیاد قرار داده بودند، پدر وقتی به سالن وارد می‌شوند،  جسورانه صندلی را بر می‌دارند و با پای صدمه دیده نزدیک صندلی مادر قرار می‌دهند. مادر می‌گویند من کودک بودم و حاضر نمی‌شدم از آغوش پدر جدا شوم  زمانی که می‌خواستند من را به زور از پدر جدا کنند صحنه عاطفی ایجاد می‌شود که حتی مأموران ساواک را هم به گریه انداخته بود. 

پدر تقریباً تمام زندان‌های تهران را تجربه کرده بودند و من هم کم‌کم بزرگ شدم. در زندان قصر، عشرت آباد و قزل قلعه و اوین برای ملاقات پدر رفت‌وآمد داشتیم. یادم می‌آید معمولاً پنجشنبه‌ها بود ملاقات داشتیم و من به خاطر ملاقات با پدر مدرسه را تعطیل می‌کردم. زمان ملاقات فضای جالبی شکل می‌گرفت، چون خانواده‌های علما و زندانیان هم برای ملاقات می‌آمدند و روزهای ملاقات خانواده‌ها همدیگر را می‌دیدند و تبادل اخبار و اطلاعات و همیاری و فکری و تسلی خاطر می‌شد. دوران زندان آیت‌الله هاشمی روی تفسیر قرآن کار می‌کردند و نوشته‌هایشان را به صورت فیش و دفترچه داشتند همواره نگرانیشان این بود که نتوانند آنها را از زندان خارج کنند، بنابراین هر زمان برای ملاقات می‌رفتیم پدر وقتی حاج خانم را می‌بوسیدند، از لای عبا این دفترچه‌ها را زیر چادر به مادر می‌دادند و هر بار این دفترچه‌ها را اینگونه از زندان خارج می‌کردیم که در کتاب تفسیر مقدمه‌ای با عنوان «عبا و چادر» نوشته شده است این بخش از کتاب با پرداختن به نقش عبا و چادر در انقلاب اسلامی و بیرون آوردن فیش‌ها و نوشته‌ها بسیار مهم است.

خاطره‌ای دیگر از دوران اسارت پدر را مقام معظم رهبری برایمان نقل کردند با این مضمون که آن زمان هر دو بزرگوار در یک خانه زندگی می‌کردند و ارتباط عمیقی میان خانواده‌ها برقرار بود. همسر آیت‌الله خامنه‌ای علاقه داشتند به ملاقات حاج آقا بروند این شد که یک روز به عنوان خواهر آیت‌الله هاشمی به زندان رفتند و با ایشان ملاقات کردند.

آیت‌الله هاشمی زندان ایران را به آزادی در خارج ترجیح داد / نظر آیت‌الله هاشمی درباره حاج قاسم سلیمانی /  دلواپسان آن زمان با مترو هم مخالف بودند

-  از آرمان‌های انقلابی آیت الله هاشمی بگویید و اینکه چقدر ایشان بر تحقق این آرمان‌ها پافشاری داشتند؟

شهید حاج قاسم سلیمانی بعد از فوت پدر صحبت‌هایی دارند که ایشان را فردی استکبار ستیز و صهیونیسم ستیز معرفی می‌کنند. البته توسعه گرایی هم از آرمان‌های پدر بود و علاقه شدیدی به توسعه ایران، ساخت زیربنا و ایجاد رفاه برای مردم داشتند. بر همین اساس نام مجموعه آموزشی خودشان را رفاه گذاشتند و حتی بعد از انقلاب فروشگاه‌هایی که در دولت سازندگی شکل گرفت را هم رفاه نامگذاری کردند. در مقدمه کتاب امیرکبیر بر سازندگی ایران تأکید فراوانی شده و همیشه دنبال این بودند که معیشت مردم و توسعه ایران در حد بالایی پیگیری شود. با همین تفکر هم در اوج دفاع مقدس تأسیس دانشگاه آزاد را دنبال کردند و در کنار سدسازی، کارخانه‌های فولاد و پتروشیمی و ... روی تأسیس متروی تهران تمرکز داشتند. از این جهت ساخت مترو را جزو کار ویژه‌های پدر می‌دانم که دلواپسان آن زمان هم با مترو مخالف و معتقد بودند مترو یک پروژه لوکس است و برای کشور وابستگی می‌آورد. می‌گفتند غربی‌ها این را آوردند که پول‌های ما را ببرند، با همین نگاه پروژه را منحل کرده بودند. ایشان در اوج جنگ در خطبه‌های نماز جمعه، در هیئت دولت و ... مسئله را دنبال کردند تا توانستند مجددا پروژه متروی تهران را فعال کنند.

آیت الله هاشمی سعی داشتند بالانس کننده گروه های سیاسی باشند

آیت‌الله هاشمی از نظر روانشناسی به عنوان فردی فراشکوفا مطرح می‌شوند. چرا که وقتی ذهنیتی دارند، موضوعی را صحیح می‌دانند و فکر می‌کنند باید اجرا شود، ابتدا فکرش را ارائه می‌دهند، ایده را می‌پزند، طراحی و برنامه‌ریزی دارند، بعد هم اجرا می‌کنند و می‌ایستند تا به نتیجه برسد. اگر به 28 سال خطبه‌ خوانی آیت الله هاشمی نگاه کنید، محتوای آن شاید بیش از 100 کتاب شود. چون در خطبه‌ها مسائل کشور، فقهی و اجتماعی را با هم پیگیری می‌کردند و خطبه‌ها حکم کلاس تدریس را دارد. مردم هم ارتباط خوبی با خطبه‌ها بر قرار کرده بودند، لذا اگر بخواهیم به فکر، اهداف و منش آیت‌الله نگاه کنیم، ایشان فردی میانه‌رو بودند و از مسائل افراطی پرهیز می‌کردند و معتقد بودند که ایران می‌تواند با روش اعتدال به همه اهداف خود در دنیا برسد. حتی از این طریق مشکل فلسطین را هم حل کند. می‌گفتند باید برای رسیدن به اهداف طوری عمل کنیم که کمترین فشار بر مردم وارد شود. تا تحملان همیشه پابرجا باشد و کشور بتواند با حمایت آنان کارهایش را پیش ببرد. این جنبه سیاست‌ورزی ایشان بود که میانه حرکت می‌کردند و سعیشان این بود بالانس کننده میان گروه‌های سیاسی باشند. هر وقت احساس می‌کردند یک کفه‌ای جهت افراط حرکت می‌کند خودشان را در کفه دیگر قرار می‌دادند تا بتوانند کشور را به یک بالانس برساند و در این مسئله موفق بودند. البته خیلی وقت‌ها هم شکست می‌خوردند ولی هیچوقت ناامید نمی‌شدند و سعی می‌کردند بلند شوند و اهدافشان را دنبال کنند. بعضی وقتها هم پیش می‌آمد که همفکران و همرزمانشان یاری نمی‌کردند و مخالفت‌هایی بود ولی پدر با آرامش کارشان را دنبال می‌کردند.

یکی از مسائل دیگری که ایشان مطرح می‌کردند اینکه در جوانی و دوران مبارزه تفکر این بود که با استبداد و استعمار مبارزه کنیم تا کشور، مردم و مذهب پویا شوند. اما با تغییر شرایط بعد از انقلاب گفتند یکی از مواردی که باید با آن مبارزه کنیم پدیده افراط است. معتقد بودند که مبارزه با افراط به شدت سختتر از مبارزه با استبداد و استعمار است. چون افراط نمود خارجی ندارد. استبداد و استعمار نمودی دارد که مردم آن را حس و با آن مبارزه می کنند، اما افراط درون افراد شکل می‌گیرد و همه خود را محق این تفکر می‌دانند و متأسفانه با افراط مبارزه کردن سخت است مخصوصا وقتی افراط حکومتی و حمایت هم بشود سخت‌تر هم می‌شود که متأسفانه گهگاه این اتفاق در کشور می افتد.

آیت‌الله هاشمی زندان ایران را به آزادی در خارج ترجیح داد / نظر آیت‌الله هاشمی درباره حاج قاسم سلیمانی /  دلواپسان آن زمان با مترو هم مخالف بودند

- آقای هاشمی در بحث توسعه نگاه داشتند، می‌توانید مدلی از توسعه مد نظر آیت الله را برایمان توضیح دهید؟

علمِ توسعه اینگونه نیست که در یک محفل دانشجویی یا سیاسی بررسی شده باشد، این علم جهانی است و کتاب‌ها برای آن نوشته شده و تحقیقات گسترده پیرامون آن انجام شده و موضوعی کاملاً پیچیده است. در علم آنجا مشکل ایجاد می‌شود که تعداد زیادی مسئله و مشکل دارید ولی مجهولات از معادلات بیشتر است. این نیازمند تحقیق زیاد و روش‌های پیچیده است و علم اقتصاد و توسعه از این نوع است. کسی نمی‌تواند بگوید در شرایط فعلی روش مد نظر من بهترین است و حل فلان معادله با این روش قطعاً نتیجه بخش خواهد بود. به همین دلیل محققان زیادی در دانشگاه‌ها مسائل را مدلیزه می‌کنند و با پارامترهای مختلف می‌سنجند تا به نتیجه برسند. ممکن هم هست یک معادله امروز با یک فرمول جواب دهد، اما روزهای آینده نامعادله دیگری به آن اضافه شود. فرض بر این است که مجهولات را فیکس و معادله را حل کنید. مسلماً هرجا مجهولی درست ثابت نشده باشد و یا پارامترهای دیگر وارد معادله شود فعالیت را دچار مشکل می‌کند. چیزی که در گلوبال مطرح است، آیت الله هاشمی در دوران سازندگی موفق عمل کرده است. حالا بعضی برای مسائل سیاسی ایشان را طور دیگری مطرح می‌کنند. اما بعد از جنگ رشد متوسط هشت درصدی در کشور داشتیم که در هیچ دولتی پس از سازندگی چنین رشدی نبود. حتی در زمان احمدی نژاد که ارز 140 دلار شد هم کشور چنین رشد توسعه‌ای را نداشت.

داشته‌های اقتصاد مقاومتی امروز حاصل برنامه ریزی در دولت سازندگی است

عده ای تورم 49 درصدی دوران سازندگی را مطرح می‌کنند ولی هیچوقت نمی‌گویند در یک زمان هزینه‌های زیادی انجام شد و زیربناها ساخته شد، باید پرداخت‌های خارجی شکل می‌گرفت و پارامتر مهمی که مطرح بود یعنی قیمت نفت، از حدود 16 دلار زیر هشت دلار آمد و درآمدهای کشور به شدت افت کرد. اینها را کسی نمی‌گوید. اگر توجه کنید همان زمان ایشان سریع بر اوضاع مسلط شد و نگذاشتند تورم روی 49 درصد بماند. در صورتی که الان چهار سال است تورم کشور روی 40 تا 50 درصد مانده است.  اما در دولت سازندگی تورم فقط شش ماه طول کشید و دولت آن را کنترل کرد. وقتی هم دولت را تحویل دادند تورم زیر 20 درصد بود. لذا باید هر شخصی در شرایط خودش و با پارامترهای موجود و مخالفت‌ها و چوب لای چرخ‌ها را همراه با مدل توسعه دید به نظرم ذهنیت آیت‌الله بعد از جنگ بسیار مثبت بود و به سرعت زیربناهای کشور را بازسازی و طوری برنامه ریزی کرد که آنچه امروز می‌توانیم در اقتصاد مقاومتی به آن تکیه کنیم همه برنامه‌ریزی هایی است که در آن زمان انجام شد. در بُعد فولاد، سیمان، سدها، حتی پتروشیمی و تولید نفت و ... اینها مواردی است که آیت الله هاشمی به صورت زیرساخت برنامه ریزی کرد و پای آن ایستاد.

همین مترو که الان یک عده ادعا می‌کنند من آنم که رستم بود پهلوان! آیت‌الله در چه شرایطی شروع کرد و پیش برد؟ در حالی که عده‌ای می‌گفتند اصلاً مگر ما می‌توانیم در کشور مترو بسازیم؟ الان مترو در وضعیتی است که بیش از 80 درصد خودکفاست. این تفکر، چیزی نیست که بعد از مباحث اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند شکل گرفته باشد. آیت الله هاشمی از همان ابتدا به ساخت و تولید داخل فکر کردند و آن را دنبال می‌کردند و البته برخی کارها در دولت‌های بعدی ادامه پیدا نکرد. دشمنی‌های خارجی هم مزید بر علت شد و می‌بینید شرایط چگونه شده و روز به روز کشور را دچار مشکل کردند.

آیت‌الله هاشمی زندان ایران را به آزادی در خارج ترجیح داد / نظر آیت‌الله هاشمی درباره حاج قاسم سلیمانی /  دلواپسان آن زمان با مترو هم مخالف بودند

- دوران دفاع مقدس آیت الله هاشمی ریاست جنگ رو برعهده داشتند و قاعدتاً مشغله ایشان فراوان بود. با این حال هیچوقت شما به عنوان فرزند بزرگتر را هم تشویق به حضور در جبهه می‌کردند؟

من پیش از جنگ برای تحصیل به خارج از کشور رفته بودم اما مهدی و یاسر از خانواده به جبهه رفتند که مهدی شیمیایی و یاسر هم مجروح شد. من هم وقتی تحصیلاتم تمام شد و فوق لیسانس را گرفتم به ایران برگشتم. در زمان تحصیل هم که در کشور جنگ بود چند بار به کشور آمدم و به جبهه هم رفتم. پنجشنبه بود که پس از پایان تحصیلات به کشور برگشتم و یادم هست روز جمعه در منزل حاج آقا جلسه‌ای بود که محسن رفیق دوست وزیر وقت سپاه و تیم صنایع سپاه برای مسائل پیرامون ساخت سلاح و تجهیزات آمده بودند. آیت الله هاشمی در بحث خودکفایی در صنایع نظامی پیشرو بودند. مباحث موشکی هم در زمان جنگ و زمان ایشان شکل گرفت. من هم در جلسه حضور داشتم و با مدیران صنایع نظامی آشنا شدم و طوری شد که شنبه همان روز به طرح شهید همت رفتم که آن زمان آقای منطقی مدیر طرح بود و موشک‌های ضد تانک «تاو» را مهندسی معکوس می‌کردند. آنجا به عنوان کارشناس مشغول کار شدم. تخصصم پلاستیک‌ها و کامپوزیت‌ها بود. همانجا در ساخت پوکه «تاو» مشغول شدیم و همزمان هر وقت آیت الله به جبهه می‌رفتند با ایشان بودم. در آن زمان عراق موشک پراکنی به شهر تهران داشت و غربی‌ها میگ و سوپراتاندارد را در اختیار عراق گذاشته بودند. اینها می‌آمدند و شهرهای ما را می‌زدند. به شهرهای مرزی موشک‌های اسکادA می‌زدند و شهرهای دیگر را هم با موشک اسکادB، عراق دو موشک درست کرده بود. به نام‌های العباس و الحسین که همان موشک های اسکادC بود که مخزن سوختش را بزرگ و سر جنگی آن کوچک کرده بودند تا بتوانند با آن تهران را هدف قرار دهند و اینگونه برد آن را زیاد کرده بودند. آن زمان شهید تهرانی مقدم هم موشک‌های لیبیایی را پرتاپ می‌کردند. من هم دو سه بار برای شلیک موشک به بغداد، همراه شهید طهرانی مقدم و حاجی زاده بودم. بعد از آن گروه صنعتی شهید همت آمدم که موشک اسکادB را مهندسی معکوس می‌کردند و بحث موشک‌های با سوخت جامد  مطرح شد و من مسئولیت ساخت موشک‌های سوخت جامد با برد 130 کیلومتر که بتوان با آن بغداد را زد برعهده گرفتم. آن زمان تعداد گروه‌های زیادی در ارگان‌های مختلف روی راکت و موشک‌هایی که بتواند بغداد را بزند کار می‌کردند. مانند امروز که نهادهای مختلف روی واکسن کرونا کار می‌کنند! یک موشک در مهندسی جهاد سازندگی کار می‌شد و نامش را گذاشته بودند مجتمع که مخفف (موشک جواب تجاوزات موشکی عراق) بود. لوله آن از فولاد بود و با کشش سرد این لوله بزرگ می‌شد و سوخت PHCV می‌ریختند.

خودشان  هم سوخت، سر جنگی و موتور را می‌ساختند. موشک نازعات هم در پارچین ساخته می‌شد که سوخت جامد PU داشت.  موشک دیگری هم در مهندسی نیروی زمینی سپاه ساخته می‌شد که شهید اسلامی روی آن کار می‌کرد بعد از جنگ در یکی از تست‌ها موتور منفجر و ایشان شهید شد، نام موشکی که روی آن کار می‌کردند سجیل بود که هنوز هم کار می‌کند. موشک دیگری هم در مرکز تحقیقات صنایع دفاع ساخته می‌شد که نامش زلزال بود من آن موقع مأموریت پیدا کردم بین این تحقیقات همکاری ایجاد کنم که راکت بغداد زودتر به نتیجه برسد و قرار شد هر  کدام زودتر نتیجه داد به نام شهاب تولید شود. بنابراین من مسئول ساخت کارخانه موشک شهاب شدم. شهاب1 را داشتیم که همین اسکادB معروف است و شهاب2 موشک سوخت جامد است. الان هم همین برخی فعالیتهایی که انجام می‌شود پایه گذارش من بودم که اولین کارخانه سوخت جامد موشک‌های دوربرد ساختیم و موشک‌های دوربردی که ساخته می‌شود در آن سال‌ها ساخته شد که مدیریت آن با من بود و مفصل در امر صنایع دفاعی فعال بودم. بعد از جنگ صنایع دفاع و صنایع سپاه با یکدیگر ادغام شد و یک گروه موشکی داشتیم که من بعد از جنگ عضو هیئت مدیره صنایع دفاع شدم و بعد معاون هماهنگی گروه موشکی که تا سال 71 این معاونت را برعهده داشتم و بعد از آن ابوی به ریاست جمهوری آمدند من به بازرسی ویژه رئیس جمهور منتقل شدم اما می‌توان گفت حدود 6 سال دیگر بعد از آن با سیستم موشکی صنایع سپاه و شهید طهرانی مقدم در ارتباط بودم و کارهای آنها را در دولت پیگیری می‌کردم و ایشان از دوستان بسیار صمیمی من بودند.

لذا چند سفری که به جبهه رفتم برای پرتاب موشک و یا همراهی پدر بود. یادم هست در سفری برادران گروه موشکی خواستند به آقای هاشمی گزارش بدهند، صدام در پی آن بود که آقای هاشمی را بزند به همین منظور بعضی وقت‌ها یک واگن به قطاری که به سمت اهواز و اندیمشک یا غرب می‌رفت می‌بستند. اینها وسط راه خود را به واگن می‌رساندند و سوار می‌شدند تا شناسایی نشوند. در یک سفر کل گروه موشکی رفتیم و سوار آن واگن شدیم و در طول مسیر مفصلاً دو سه ساعت از وضعیت موشکی گزارش دادیم. لذا با توجه به تحصیلاتم که مهندسی مکانیک است. در جبهه حضور داشتم. البته شهید و زخمی نشدم اما کار اساسی در جبهه انجام دادم. خیلی از همکاران در امر موشک سازی شهید شدند.

یادم هست موشکی ساخته بودیم باید موتورش در کوره می‌پخت که اگر این کار درست انجام نشود، در انبار  ترک می‌خورد و زمان شلیک در جا منفجر می‌شود لذا می‌خواستیم این ترک سوخت را برطرف کنیم. گفتند رطوبت  آمونیوم پرکلرات که پایه اصلی سوخت است باید به صفر برسد. تحقیقات اینگونه است که 90 درصد کارها را از روی کتاب ها عمل می‌کنیم، اما ممکن است برای رساندن کار از 90 درصد به 95 درصد دو سال زمان نیاز باشد و شاید هیچگاه نتوان این پیشرفت را به 99 و صددرصد رساند و این همانجاست که علم دیگر در کتاب‌ها نیست و همین امر هم باعث می‌شود که کشورها از یکدیگر جاسوسی کنند. ما در زمینه خشک کردن پرکلرات یا آلومینیوم کروی می‌توانستیم پودر آلومینیوم داشته باشیم، اما آلومینیومی که نود و نه و نهم دهم درصد کروی باشد، شدنی نبود. پرکلراتی که هیچ رطوبتی نداشته باشد  کار سختی  است یکبار که خواستیم این را خیلی خشک کنیم جای اتو کلاب و خشک‌کن  ترکید و سه نفر شهید شدند.

آیت‌الله هاشمی زندان ایران را به آزادی در خارج ترجیح داد / نظر آیت‌الله هاشمی درباره حاج قاسم سلیمانی /  دلواپسان آن زمان با مترو هم مخالف بودند

- زمان ریاست جمهوری آیت الله هاشمی شما رئیس دفتر ایشان بودید و سردار سلیمانی فرمانده سپاه استان کرمان، درباره ارتباطات و همکاری سردار سلیمانی با دولت سازندگی بگویید؟

سردار سلیمانی فرمانده ای شجاع، رشید و با منطق

شهید سلیمانی سال 1335 به دنیا آمدند و حدود 22 ساله بودند که به سپاه ملحق شدند. که خودشان می‌گفتند در گزینش رد شدند اما بعد فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان شدند. ایشان اصالتاً کرمانی بودند و از همین رو ارتباطات نزدیکی با آیت الله هاشمی، جهانگیری، مرعشی و آشیخ محمد امام جمعه کرمان داشتند. در زمانی هم که فرمانده بودند ملاقات‌هایی انجام می‌شد. در خاطرات آیت الله از ایشان به عنوان یک فرمانده رشید و شجاع و با منطقی درست یاد کرده‌اند. بعد از جنگ شهید سلیمانی وارد فاز جدید فعالیت شدند که امنیت جنوب شرق بود. آیت‌الله هاشمی وقتی از منطقه دیدار می‌کنند و از مسئولان توضیحات می‌گرفتند در جایی بیان می‌کنند که شهید سلیمانی از استاندار مسلط‌تر از است و توضیحات را با تمام زوایا و کامل می‌دهد. البته شخصاً با شهید سلیمانی ارتباط مستقیم، اما در جایگاه رئیس دفتر رفت‌وآمدهای ایشان را به دفتر می‌دیدم. بعضی وقت‌ها هم اسنادی بود که می‌آوردند و ارتباط سردار با پدر را می‌دیدم. سال 76 که شهید سلیمانی تازه فرمانده سپاه قدس شده بودند بحث طالبان مطرح شده بود. آن زمان بحث بود که آیا ایران دخالت نظامی در افغانستان داشته باشد برای همین رفت وآمدهای زیادی به دفتر رئیس جمهور می‌شد و مشورت می‌گرفتند. مقام معظم رهبری هم روی مسئله حساس بودند و از پدر خواسته بودند ایشان هم حساس باشند. لذا شهید سلیمانی به دفتر مجمع‌ تشخیص مصلحت رفت و آمد می‌کردند و آنجا هم دیدم آیت الله در خاطرات نوشته بودند بهترین ایده و منطقی‌ترین طرح را شهید سلیمانی داده بودند.

- خودکفایی از ضروریاتی بود که با آغاز جنگ و افزایش فشارهای اقتصادی خارجی بیشتر در کشور مطرح شد. آیت الله هم در جایی بر اهمیت این مسئله در صنایع دفاعی و ... تأکید کردند. با توجه به حضور در رأس دولت چقدر در بحث خودکفایی کار کردند؟

خودکفایی دو بعد دارد، اقتصاد خودکفا و ارزش خودکفایی که متأسفانه گهگاه این دو با یکدیگر خلط می‌شود. زمانی که مدیرعامل مترو بودم. کارخانه واگن سازی مترو را هم خودم تأسیس کردم. اینکه ما صددرصد در داخل مایحتاج مترو را بسازیم یک ارزش و بسیار خوب است که بتوانیم برای شغل و کار ایجاد کنیم. اما آیا از نظر اقتصادی این مسئله درست است؟ در تولید واگن اجزایی مانند چرخ، محور، ترمز، موتور محرک و سیگنالینگ و ... هستند. در ساخت بدنه واگن، اصلاً برای کشور صرف نمی‌کند که خارج وارد کند. در مورد چرخ و محور هم که تعداد زیادی استفاده می‌شود این صادق است. اما این سوال مطرح می شود که آیا ترمز واگن را هم خودمان بسازیم؟  اینجا باید ببنید صرفه چقدر است. ما در سال حدود 200 یا 300 واگن مترو می‌خواهیم . ولی اگر بخواهیم کارخانه ترمزسازی بسازیم، خارج از کشور کسانی هستند که این ترمزها را تعداد بالاتری می‌سازند و قطعاً برایشان ارزانتر تمام می‌شود و دقیق‌تر و بهتر می سازند. در این زمان باید فکر کنیم فقط برای جایگزین واردات نمی توانم ترمز واگن بسازم، باید هم جایگزین واردات باشد هم بتوانم صادر کنیم تا صرف کند، در غیر این صورت با شکست همراه است.

در دوران سازندگی با آیت الله هاشمی برای بازدید کارخانه تلویزیون سازی پارس رفتیم ایشان وقتی از مجموعه‌ای بازدید می‌کردند سوالات فنی زیادی می پرسیدند و به پرسیدن سوالات فنی مشهور بودند. وقتی به قسمت لامپ تصویر رسیدیم فردی که توضیح می‌داد گفت که اینها را از خارج می‌آوریم حاج آقا گفتند چرا در داخل نمی سازید مهندس مربوطه پای تخته رفت و توضیح داد که برای تولید این لامپ نقطه سربه‌سری صرفه محصول 500 هزار دلار در سال است. ولی مصرف کشور سالانه 300 هزار دلار است اگر تولید کنیم قیمت تمام شده آن از قیمت خارجی گرانتر می‌شود و نمی‌توانیم با نوع خارجی رقابت کنیم در نتیجه این را وارد می‌کنیم. آنجا یادم هست آیت‌الله به ذهن ارزشی خودشان گفتند شما بسازید، مصرف در کشور بالا می‌رود. اینها هم تصمیم گرفتند لامپ را بسازند. تا اینها بخواهند به این لامپ ها برسند، تکنولوژی لامپ تلویزیون عوض شد و اینگونه است که ما از سال 70 تاکنون هنوز در ساخت تلویزیون خودکفا نشده‌ایم. چون رقبای ما در خارج بیکار نیستند. در مورد خودرو هم این مسئله صادق است. این همه شعار خودکفایی می‌دهیم هنوز خودروهایی می‌سازیم که مصرف سوختشان چهار برابر خودروهای خارجی است. کشورهای دیگر اکنون روی خودروهای برقی کار می‌کنند ما هنوز پژوی 405 می‌سازیم. اینها مسائلی است که در خودکفایی باید دیده شود و لازم است یک مدل توسعه قوی داشته باشیم. این مسئله البته به سیاست و بازار خارجی هم وصل است. باید بازار 300- 400 میلیونی از همسایه‌ها ایجاد کنیم تا بتوانیم در برخی موارد به نقطه سربه‌سری در تولید برسیم. این مسئله در صنایع موشکی متفاوت است. در آنجا اصلاً مهم نیست قیمت تمام شده چقدر است. موشک را خارجی‌ها خیلی گران می فروشند یا اصلاً به ما نمی دهند مثلا می گویند 10 میلیون دلار در صورتی که در داخل با 300 هزار دلار می‌توانیم بسازیم لذا نمی شود خودکفایی صنایع نظامی را با صنایع مصرفی و رقابت پذیر مقایسه کرد. مسئله قاچاق هم مزید بر علت این است که سرمایه گذاران دچار خسران نشوند و اکنون می بینید تعداد زیادی از کارخانجات خوابیده و اینها همه دلیل تحریمی ندارند و یک مقدار هم عدم صرفه است.

آیت‌الله هاشمی زندان ایران را به آزادی در خارج ترجیح داد / نظر آیت‌الله هاشمی درباره حاج قاسم سلیمانی /  دلواپسان آن زمان با مترو هم مخالف بودند

- نتیجه انتخابات 84 هر چند مسئله تلخی بود، اما اتفاق افتاد. برای خوانندگان بفرمایید برخورد آیت الله با این مسئله چگونه بود؟ بیشتر چه کسانی را مقصر می‌دانستند؟

آیت الله هاشمی بیشترین شرکت در انتخابات را نسبت به مسئولان کشور داشتند و خودشان را همیشه در معرض رأی مردم قرار می‌دادند و هیچگاه از این مسئله واهمه‌ای نداشتند. ایشان اولین انتخابات مربوط به مجلس اول است و بعد هم 9 بار در مجلس منتخب شدند. سه چهار بار در انتخابات مجلس شرکت کردند و چند بار ریاست جمهوری و خبرگان که مجموعا حدود 14 بار در انتخابات شرکت کردند. اگر هم پیروز انتخابات نبودند همان شب را راحت خوابیدند و هیچ اتفاق ذهنی برایشان نبود. انتخابات 84 را به خدا واگذار کردند و در مورد رد صلاحیت سال 92 هم گفتند گله‌ای ندارم. پا پس نمی‌کشم و وظیفه خود را انجام می دهم ارتباطم با مقام معظم رهبری تغییر نمی کند. آمدند و پای کار ایستادند. فقط انتخابات مجلس ششم بود که از طرف چپ ها تخریب داشتند و اتفاقاتی در تهران افتاد که شورای نگهبان دوباره صندوق ها را بازشماری کرد و ایشان نفر سی‌ام شدند و بعد نفر بیستم شدند و بحث‌های زیادی ایجاد شد که در نهایت انصراف دادند.

- در طول تاریخ نوسانات جریان‌های سیاسی نسبت به آیت الله هاشمی و متعاقباً ایشان به جریان‌های سیاسی به وجود آمد! علتش چه بود؟

مسئله نظام و حفظ انقلاب اسلامی برای آیت‌الله هاشمی خیلی مهم بود. هر زمان احساس می کردند بخشی از گروه‌ها به سمت افراط و منافع گروهی و تفریط می روند، سعی می کردند بالانسر انقلاب باشند که جریان جمهوریت در کشور لطمه نخورد. ما دو بحث داریم یک بحث اسلامیت و یک جمهوریت. ایشان هم اعتقاد به اسلامیت نظام داشتند و هم به جمهوریت، البته به مبارزه با افراط و تفریط هم معتقد بودند در نتیجه وقتی اینها کنار هم قرار می گیرد می بینید منش ایشان از ابتدا حفظ شده است اما گهگاهی کفه را جابه جا می کردند که بتوانند از پس حفظ نظام بر بیایند.

- درباره رابطه آیت الله رفسنجانی با امام خمینی(ره) صحبت کردید، این رابطه را با مقام معظم رهبری چگونه ارزیابی می‌کنید؟

هماهنگی میان اجزا برای پیشرفت کشور و انقلاب بسیار اهمیت دارد. هماهنگی بین مقام معظم رهبری و آیت الله هاشمی رفسنجانی زبانزد بود. چرا که اینها از کربلا که با هم عهد اخوت و خونی بستند از نظر تحصیلات، آموزشی که دیدند، اهداف و حتی منافع و ضررها با هم هماهنگی کامل داشتند و دوستی عمیقی بین این دو بزرگوار  وجود داشت به صورتی که می بینید آیت الله خامنه ای بعد از دوران ریاست جمهوری بعد از مصاحبه رأی دادن در دوم خرداد می فرمایند هیچکس برای من هاشمی نمی شود. یا آقای هاشمی در سال 84 ریاست جمهوری می گویند آقای خامنه ای عشق من است و من اصلا نمی توانم درک کنم اگر روزی ایشان نباشند چه بلایی سر نظام می آید. پدر در جایی گفتند که اگر آقای خامنه ای یک برگه سفید به من بدهند حاضرم زیر آن را امضا کنم و در اختیارشان بگذارم تا هرچه می خواهند بنویسند. یا آیت الله خامنه ای جایی می فرمایند من اگر قرار است جایی تصمیم بگیرم که عمر آقای هاشمی کاسته شود، حاضرم از عمر خودم به ایشان بدهم که بقایشان حفظ شود اینها مواردی است که در طول تاریخ میان این دو بزرگوار می بینید.

متأسفانه در ساختار نظام جمهوری اسلامی ایرادی است که ربطی به این دو بزرگوار ندارد. گهگاه سیاست‌های کلان کشور با سیاست‌های اجرایی دچار بحران می‌شود چون کسی که در میدان ریاست جمهوری قرار گرفته و می‌خواهد پیروز از این میدان بیرون بیاید دنبال پارامترهایی می گردد که با آن موفقیت‌های خود را حفظ و ثبت کند. ولی سیاست‌های کلان فرهنگی، امنیتی، خارجی و حتی آموزشی از بالا تعیین می‌شوند و حاکمیت روی آنها نظر ویژه دارد. این خود به خود با یک احساس اختلاف در اجرا همراه است هر چند می‌تواند با بحث و صحبت در درون حل شود، اما گهگاه نظام نتوانسته این را در درون خود حل کند. مثلاً مقام معظم رهبری می‌فرمایند در این موارد نظرم به احمدی نژاد نزدیک‌تر است. ولی در دور دوم با او دچار مشکل می شوند. در زمان آقای هاشمی هم این مباحث پیش می‌آمد. اما کسانی که دور قاب نشسته‌اند یک دفعه شارع و تفسیر کننده می‌شوند. گاه بحث تهاجم فرهنگی که مطرح می شود یک عده آن را علیه دولت وقت تیز می‌کنند این مسائل در جامعه اختلافات شدید بوجود می آورد. یا در بحث تجمل گرایی! شما ببنید این زندگی حاج آقاست اندرونی از بیرونی بدون تجمل‌تر است. اما جوری این را بزرگ جلوه می‌دهند که احساس اختلاف شدید ایجاد می شود.

مقام معظم رهبری در مورد آیت‌الله هاشمی فرمودند ما چندین سال با هم رفیق هستیم اما در مسائلی باهم اختلاف هم داریم. همه در کشور می دانند حرف نهایی را مقام معظم رهبری می زنند و این دلیل نمی شود که دیگران حرف نزنند. در نهایت حرف ایشان عمل می‌شود، اما عده ای اینها را بزرگ می کنند که اختلاف شدید جلوه دهند. دست به تخریب می زنند و این دو بزرگوار را در تقابل نشان می دهند. نیروهای سیاسی برای اینکه بتوانند قدرت را به دست بگیرند از این حربه ها علیه هم استفاده می کنند و این را یک تنش بزرگ را نشان می دهند در صورتی که در واقعیت اینگونه نیست. قانون اساسی جمهوری اسلامی ولایت فقیه را بالاتر می داند هر چند دیگران هم باید حرف خود را بزنند.

انتهای پیام/

کد خبر: 1124984

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =