با توسعه شهرنشینی و زندگی مدرنیته تکدی گری هم شکل تازه تری به خود گرفته  و با گستره بیشتری در شهرهای بزرگ ادامه دارد.


متکدیان امروزی یاد گرفته اند که سر و ضع نامناسب، التماس‌های عاجزانه و قسم‌های دروغین دیگر راه حل مناسبی برای به دست آوردن پول ان هم در شهر تهران نیست.حالا وسایل حمل و نقل عمومی جایگزین مناسبی برای مبارزه با فصل گرما و سرما در وسط چهارراه‌ها شده است این روزها بچه های قد و نیم قد خوش پوش با تغییر نوع گفتمان وارد عرصه سرمایه گذاری کوچک اما سود آور می‌شوند.


چراغ قرمز یعنی زندگی یعنی کسب و کار 


فرقی نمی‌کند که در چله زمستان باشد یا در گرمای طاقت فرسای تابستان، به قول خودشان فروشندگی در معابر و خیابان‌های پر ازدحام نوعی کاسبی است.


انتظار برای روشن شدن چراغ قرمز سر چهارراه  بخشی از زندگی شان شده  منتظر می‌مانند  و به محض  روشن شدن چراغ بچه‌های قد و نیم قد جوراب و بادبادک به دست راهی چهارراه های پر ازدحام می‌شوند زنان مسن تری که آن طرف چهار راه عرق  سر و صورتشان را  با چادر کثیف خود پاک


می کنند و  سر و وضع نامناسب تری  دارند با سوت زدن  بچه ها متوجه می‌شود که نوبت کار و کاسبی است اسفند آن طرف چهار راه سوزانده می‌شود و لا به لای ماشین‌ها می‌چرخد تا چشم و نظر از رانندگان ماشین‌ها دور شود و شاید کسی دلش به رحم آید و پولی دهد.


 دستفروشی در اماکن عمومی


اما واقعیت این است که این نوع تکدی گری کمتر جواب می‌دهد و متکدیان به سمت نوع جدیدتر و مدرن تری از تکدی گری روی آورده اند .


حالا زنان و کودکان  با نوع آرایش و ظاهری بهتری با سرمایه های اندک  در مکان‌های عمومی مانند  اتوبوس و مترو جولان می‌دهند.


در سال های اخیر اقبال از مترو در کلانشهر تهران به دلیل افزایش جمعیت بیش از پیش شده  و با  افزایش بیکاری زنان جامعه به سمت دستفروشی در اماکن عمومی مانند مترو روی آورده اند .


معصومه یکی ازشهروندانی است که در در خط دو  مترو می‌کند .از او در باره رضایت از شغلش می‌پرسم می‌گوید: «پا به سن 30 سالگی گذاشته ام و با این اوضاع بی کاری نمی‌توانم شغلی


آبرومندانه تراز این داشته باشم کار در نهادهای دولتی هم نیازمند بند پ  است  که  هیچکدام از ما  مشمولش نمی‌شویم.»


معصومه اجناس اش را برنداز می‌کند و می‌گوید :« کل سرمایه ام 100 هزار تومان است و نان بخور نمیری برای خودم و دو فرزندم به دست می آورم و هر چه میزان  جنس هایم بیشتر باشد سود بیشتری  در آن روز خواهم داشت.»


با گسترش متروها اوضاع مناسب ترشده و درآمد خوبی دارم


فهیمه دختر خوشتیپی  است که در بدو ورود  به  ایستگاه تجریش خود را معرفی می‌کند و تلفن همراهش را بلند بلند به مسافران اعلام می کند .


فهیمه به دنبال  جذب مشتری است و می‌خواهد لوازم آرایش خود  را تبلیغ کند او از شغلش راضی است و می‌گوید: «جذب کار آن هم در محیط‌های دولتی  ایده آل است اما نصیب ما نمی‌شود  البته من رضایت شغلی دارم چرا که پیش از این در چهار راه ها مشغول فروختن اجناسم بودم حالا با گسترش متروها اوضاع مناسب ترو  در آمد خوبی دارم و علاوه بر تامین هزینه دانشگاه به خانواده خودم هم  کمک


می‌کنم.»


میپرسم مجردی ؟ او با  کمی مکث می‌گوید:« عقد کرده بودم و  یک سالی است که جدا شده ام همسرم  اعتیاد داشت و شغل مناسبی هم برای تامین زندگی مشترکمان نداشت وترجیح دادم از او جدا شوم .»


فهیمه در باره جنس ‌هایی که می‌فروشد می گوید :«مردم ما خوره خرید لوازم و آرایش هستند هر روز می‌خواهند مارک‌های جدید را بر روی صورتشان تجربه کنند.»


حالا دیگر فهیمه ذائقه شهروندانی که در مترو رفت و آمد می‌کنند را شناخته و در باره رقبای کاری اش می‌گوید: « هرروز به تعداد فروشندگان لوازم و آرایش اضافه می‌شود چرا که سود خوبی  دارد اما واقعیت این است که مارک خوبی ارائه نمی‌شود  و کسانی که از مارک های معروف و معتبر  لوازم آرایش سخن می‌گویند دروغ است و بازار چین یک تنه در دنیا می‌تازد.»


این روزها متروعلاوه بر جابه جایی مسافران شاهد افزایش بی شمار فروشندگانی است که از دیالوگ‌های یکسانی استفاده می‌کنند بدون آنکه کلمه ای جا به جا شود دیالوگ‌هایی که  تبدیل به نوع خاصی از ادبیات گفتاری شده و در نهایت  خبر از فقر و بیکاری در جامعه می‌دهد.


مسافران معترض


برخی از مسافران – اما -  به  حضور فروشندگان  اعتراض دارند و معتقدند که آنها توسط  باندهای کلاهبرداری آموزش می‌بینند و اینجا امتحان پس می‌دهند در این میان افرادی هم هستند  که مانع کار کردن آنها می‌شوند  و هر روز اجناس  آنها را ضبط و ثبت می‌کنند .»


زهره یکی از فروشندگان  لباس می‌گوید:« ماه گذشته، پلیس مترو تمام جنس‌های مرا گرفت حالا   13 روز است که به دنبال جنسهایم هستم معاونت امور اجتماعی مترو می‌گوید که اجناس  در نیروی انتظامی است  آنجا که می‌روم آنها  به شهرداری پاسم می‌دهند این اتفاق سال گذشته هم برایم اتفاق افتاد که در نهایت  نیمی از جنس‌هایم در شهرداری و نیروی انتظامی مفقود شد.»


فروشندگان مترو بی بضاعت اند


رئیس انجمن مددکار اجتماعی ایران معتقد است  اکثر افرادی که در مترو فعالیت  می‌کنند بی بضاعت اند و برای حفظ ابرو از فروش اجناس ارزان در مترو  کسب درآمد می کنند .


دکتر مصطفی اقلیما با تاکید بر اینکه  افرادی که تملک مالی ندارند دست به این کار  می‌زنند نه افراد ثروتمند می‌گوید: «شیوع  تکدی گری‌های مدرن در متروها نشان می دهد بیکاری در جامعه بیداد می‌کند و در واقع بزرگترین مشکلات این افراد پلیس هایی هستند که مانع کار کردنشان می شود و با ثبت و ضبط کردن اموالشان در فعالیت روزانه شان  خلل ایجاد می‌کنند.»


اقلیما با اشاره به مکاتباتی که با معاونت رفاه و اجتماعی شهرداری برای ساماندهی این  افراد  انجام شده می‌گوید: « متاسفانه بعد از گذشت چند ماه هنوز


جوابیه ای برای ما ارسال نشده  و نکته مهم اینجاست  که شهرداری برای فعالیت این افراد مالیات می‌گیرد و کسی نیست که بگوید این افراد اگر وضع مالی مناسبی داشتند که داخل مترو به فروختن اجناس ارزان قیمت اقدام نمی کردند؟»


او تاکید می‌کند:« فروختن اجناس آن هم زمانی که برای شخصی مزاحمت ایجاد نکند جرم نیست و شهرداری با گرفتن مالیات تنها قشر ضعیف جامعه به سمت و سوی دزدی و قاچاقگری می‌کشاند.»


رئیس انجمن مددکار اجتماعی ایران  با انتقاد از شهرداری می‌گوید:« معاونت اجتماعی شهرداری  برای جذب مددکار اجتماعی در واگن  متروها از جهاد دانشگاهی تقاضای نیرو کرده این در حالی است که آنها باید از از انجمن مددکاری اجتماعی اخذ نیرو می‌کردند.»


  زهره حاجیان – سرویس اجتماعی


کد خبر: 23242

وب گردی

وب گردی