هر سال با رسیدن 26  مرداد ماه خاطره آزادی آزادگان و اسرا ی جنگ تحمیلی در ذهن ها زنده می شود. این روزها پس از گذشت بیش از 36  سال از جنگ تحمیلی  و 25 سال از بازگشت آزادگان، مشكلات و درد و دل های دارند كه كمتر شنیده شده است .

زهره حاجیان- ایسکانیوز: این گزارش انعكاس درددل افرادی است كه سال ها در زندان ها و اردوگاه های عراق طعم شلاق و آزار را چشیده اند .

دردهایشان شبیه به هم است

حرف هایشان شبیه به هم است حداقل آن بخش از حرف هایشان كه بر می گردد به حضورشان در اردوگاه های عراقی با این تفاوت كه شهر و شماره اردوگاه شان فرق می كرده

وگرنه درد همان درد است و شكنجه ها و باتوم خوردن و درد دوری از خانواده ها  كه باهم تفاوت چندانی ندارد.

n00071250-b

صمیمی اند و مهربان اما حرف هایشان گاهی بوی دلگیری می گیرد از همه بیشتر "اصغر غیاثوند" كه 45 ساله است اما خیلی بیشتر از سن اش نشان می دهد . آرام حرف می زند اما انگار كه كلمه كم می آورد و نمی تواند همه درد هایی كه در مدت 25 سال در دلش پنهان شده را در قالب  كلمات  بیان كند .

اومی گوید:« بیشتر از 24سال است كه در كارخانه جنرال استیل كار می كنم اما بازنشسته ام نمی كنند . قانون سختی كار در سال80 ابلاغ شده  اما هنوز شامل من كه 25 درصد جانبازی اعصاب و روان و سابقه 51 ماه اسارت هم  دارم نمی شود.»

غیاثوند تاكید می كند :« من از بنیاد شهید حقوق نمی گیرم و زندگی ام به سختی می گذرد در حالیكه ارگان های دیگر به اسرا و جانبازانشان حقوق می دهند .»

"شكوفه بختیاری" نماینده بنیاد شهید توضیح می دهد كه هر جانباز ، آزاده یا ایثارگری كه منبع حقوقی دیگر داشته باشد شامل حقوق بگیران بنیاد شهید نمی شود .

غیاثوند ـ  اما ـ معتقد است  من و همه جانبازان و ایثارگران با تمام وجود و حس مسئولیت به جبهه های جنگ رفتیم و جان خود را در راه دفاع از دین و كشور در دست گرفتیم و حداقل انتظارمان این است كه از امكانات دولتی استفاده كنیم تا بتوانیم درد ها و عوارض ناشی از جنگ را تحمل كنیم.

0 azadegan

ماده 13 قانون حمایت از آزادگان اجرا نمی شود

"محرم علی قدیانلو" جانباز 30درصدی جنگ تحمیلی كه سابقه 4سال و 6ماه اسارت در اردوگاه های عراق دارد از ماده 13قانون حمایت از آزادگان صحبت می كند و می گوید:« این قانون قرار بود 10سال پیش اجرا شود ولی متاسفانه تا امروز عملی نشده است.»

بختیاری یكی از بزرگترین مشكلاتی كه در حوزه كار با جانبازان وجود دارد را تغییر نشانی و شماره تلفن آنها  می داند و می گوید :« 24 سال است كه برای خانواده شهدا كار می كنم اما بیش از 80درصد از جانبازان نشانی و مشخصات كاملی نداده اند و در حال حاضر اطلاعات را به روز می كنیم و نام و مشخصات و شماره تلفن و عكس آنها را در بانك اطلاعات ثبت

می‌كنیم .»آزادگان

 

118 ماه زمان كمی نیست

سلمان سلمان زاده ،آزاده جانبازی است كه همه جا پاكت حاوی عكس های زمان اسارتش را همراه دارد . او می گوید كه من مستند حرف می زنم اما عكس هایم را در اختیار كسی

نمی‌گذارم  .

سلمان زاده وقتی  با ته لهجه آذری از زمان اسارتش می گوید  همراهی آزادگان حاضر در جلسه را بر می انگیزد و همه مشاركت می كنند و خاطرات زمان اسارت برایشان زنده می شود.

با اشتیاق و لذت  خاصی  تعریف می كنند اما زمانی كه بر می گردند و خود را در سال 94 می بینند آه می كشند . انگار آنها را از دهه 60 برداشته ای و پرت كرده ای به 34 سال بعد.

سالی كه انتظارات آنها را برآورده نمی كند و تنها تقدیر از آنها خلاصه می شود به كارت تبریكی كه به مناسبت  روز بازگشت آزادگان به دستشان می رسد.

سلمان زاده با بیان خاطره ای از زمان اسارتش می گوید:« 118 ماه اسارت زمان كمی نیست تصورش را بكنید اگر چند روز در اتاقی محبوس باشید چه حسی پیدا می كنید ؟ 118 ماه تحمل درد و رنج و شكنجه و دوری از خانواده خیلی سخت است و امروز بعد از گذشت 25 سال  از آزادی مان انتظاراتی داریم كه متاسفانه بر آورده نمی شود.»

او به یاد می آورد كه با پاكت های خالی پودرهای شستشو  كاغذ درست می كردند و با زغال چوب مداد می ساختند و درس می خواندند. می گوید:«شماره ام 2775 بود و در گیلان غرب به اسارت درآمدم و در مدت 10 سال اسارت 7 اردوگاه عوض كردم از اردوگاه موصل ،انبر تا بین القفسین و...»

سلمان زاده می گوید:«شما را بخدا به ما رسیدگی كنید بخدا ما همان هایی هستیم كه عراقی ها را روانی كرده بودیم .همان هایی كه یكی پست می داد و ما یكی یكی  پشت ستون ها

نماز می خواندیم همان هایی كه  سیم های ویدیو را قطع می كردیم تا موسیقی آنها را نبینیم كتك می خوردیم و خدا را شكر می كردیم كه قدرت آن را داریم كه عراقی ها را خسته و مستاصل كنیم.»

او تاكید می كند :«حالا 25سال از آزاد شدنمان گذشته و همچنان از زانو به پایین پاهای من بی حس است.»

3qtd_بازگشت_اسراي_ايران

اگر قرار است امكانی به اسیران  بدهند باید به همه آنها تعلق بگیرد

مسن ترینشان رستم صابری  زارع  متولد 1332 است كه او هم مانند دوستان دیگرش شكسته تر از سن  واقعی اش نشان می دهد. می گوید:«سه سال در اردوگاه رمادیه عراق اسیر بودم و در آن مدت بسیار آموختم .گاهی پسر بچه های 16-15 ساله استاد میان سال ها و حتی پیرمردها می شدند و استقامت و توانایی و طرز تفكرشان همه را به تحسین وا می داشت.»

صابری كه جانباز 25 درصد اعصاب و روان است تاكید می كند :« من فكر می كنم اگر قرار است كه امكانی در اختیار آزادگان قرار بگیرد باید به همه آنها داده شود.»

او در مورد  برخورد مسئولان بنیاد با جانبازان و آزادگان می گوید:«من برای كاری از شهرستان به بنیاد زنگ زدم و خانم" لیلا غلامی" با رفتار بسیار خوب و انسانی خود پیگیر كارم شد و راهنماییم كرد اما باور كنید عده ای از كارمندان بنیاد رفتار درستی با مراجعه كنندگان ندارند و خانواده شهدا و جانبازان و آزادگان با دلی شكسته از درهای بنیاد خارج می شوند.»

شكوفه بختیاری در این مورد توضیح می دهد كه فشار كاری بر افرادی كه در بنیاد شهید كار می كنند بسیار زیاد است .آنها بیشتر از كارمندانی كه در دیگر  ادارات و ارگان های دولتی كار می كنند افسرده می شوند چرا كه با گروهی خاص كه هر كدام  ده ها مشكل دارند در ارتباطند و به انتظار رسیدگی فوری به درخواستشان به بنیاد مراجعه می كنند و در مواردی نمی پذیرند كه اعتبارات و امكانات كافی نیست.»

بختیاری تاكید می كند:« همه مراجعه كنندگان به بنیاد چهار دانگه حق دارند اما به كاركنان هم حق بدهید چرا كه روزانه با  20 تا 40 مراجعه كننده عصبانی ارتباط دارند كه گاهی

عده ای از آنها برخوردهای نادرست می كنند و گاه شیشه می شكنند و...»

آزادگان از برخورد نادرست یكی از مسئولان بنیاد نام می برند اما من به احترام اینكه او در جلسه حضور ندارد تا از خود دفاع كند نمی نویسم و می دانم كه فشار سال ها كار كردن با گروه خاص كه دردمند هستند سخت است .

13890526_114448

من MS دارم

"داود كاظمی" 49 ساله از آزاده هایی است كه فرصت كمتری برای بیان حرف هایش پیدا می كند شاید دلیلش این است كه كه حرف هایش را از زبان دیگران می شنود اما او درد دیگری هم دارد.

می گوید:«از جانبازان شیمیایی هستم و در سال 80 متوجه بیماری دیگری در بدنم شدم كه با آزمایشات و عكس های فراوان پزشكان تشخیص MS   دادند و گفتند از عوارض شیمیایی و حضور در اردوگاه های عراق بوده است.»

كاظمی علاوه بر تحمل دردهای ناشی از استنشاق مواد شیمیایی هر هفته باید داروهای بیماری جدیدش را هم تزریق كند و همین امر او را  نگران روند بیماری و تهیه داروها و كپسول اكسیژن و اسپری های مخصوصش  می كند. اما نماینده بنیاد به او اطمینان خاطر می دهد كه در روند درمان  بیماریش مشكلی وجود نخواهد داشت.

كاظمی كه همراه 4 نفر دیگر مدت ها در بیمارستان وزارت دفاع عراق مورد آزمایشات شیمیایی قرار گرفته می گوید:«از بین ما 5 نفر فقط من و قنبر محمدی زنده مانده ایم و انتظارم از مسئولان بنیاد این است كه بدانند هر روز كه می گذرد از توان و تحمل جانبازان كاسته می شود و این انصاف نیست كه به جای رسیدگی از درصد جانبازیشالن در كمیسیون های پزشكی كم كنند .»


551279114315312289228274014639406598

دردهای آزادگان شبیه به هم است

منوچهر آجیلی 42 ساله دیگر آزاده شركت كننده در میزگرد از همه ساكت تر است و اصلا صحبت نمی كند .

او می گوید:«همه دوستان مشكلات را بیان كردند و من مشكل خاصی ندارم اگر مسئولان بنیاد امكاناتی در اختیارم بگذارند سپاس گذاری می كنم و اگر ندهند هم اعتراضی ندارم و خیلی كم به بنیاد مراجعه می كنم.»

آجیلی  با بیان اینكه دردهای آزادگان و جانبازان تقریبا شبیه به هم است می گوید:«16 ساله بودم كه از پایگاه ابوذر به عنوان بسیجی اعزام شدم یك سال در جبهه ها بودم و در 17 سالگی به خدمت سربازی رفتم و در گیلان غرب  اسیر شدم.»

او خاطرات ایام اسارت را تلخ و سخت توصیف می كند و می گوید:«همه بچه ها را با كابل می زدند و روی زخم هایشان آب نمك می ریختند.»

آجیلی كه جانباز 25 درصد جنگ تحمیلی است در خیابان جلالی جنوبی زندگی می كند.

بختیاری در مورد برنامه هایی كه بنیاد شهید برای روز آزاد سازی آزادگان در نظر گرفته می گوید:«امسال رییس بنیاد كارت تبریكی به همه آزادگان ارسال كردند و قرار است در مراسم افطاری از آزادگان تجلیل و قدردانی شود.»

این یک رسم معمول است كه افراد همدرد با دیدن یكدیگر از دردها و حرف هایشان بگویند و خاطراتشان را زنده كنند . میز گردی كه با حضور آزادگان و مسئولان منطقه برگزار شد بیشتر فضایی دوستانه داشت و هر كدام از آزادگان از دردها ،خاطرات و در خواست ها و انتظاراتشان گفتند و ما نوشتیم.

azadegan1_122619

150 نفر از اسرای ما  به دلیل بی آبی شهید شدند

اصعر غیاثوند متولد 1350 است اما شكسته تر از یك فرد 40 ساله نشان می دهد. همسرش دلیلش را تحمل دردهای ناشی از جانبازی اعصاب و روانش می داند و خودش معتقد است كه فشار و گرانی زندگی وقتی با دردهای ناشی از عوارض جنگ و مصرف داروهای آرام بخش همراه شود تحمل آدم كم می شود.»

غیاثوند كه در 16 ستاگی در پاسگاه زید در جاده اهواز –خرمشهر به اسارت دشمن درآمد می گوید:«4 ماه در اردوگاه بغداد ،10 ماه در اردوگاه نهروان و بقیه 6 سال اسارتم را در اردوگاه 16 تكریت كه بدترین اردوگاه بود گذراندم.»

او به سختی های اسارت در سوله های تانك در اردوگاه تكریت اشاره می كند و می گوید :« در هر سوله 900 اسیر در شرایط بدی نگهداری می شدند وضعیت آب و غذا بسیار بد بود و بیش از 150 نفر از اسرای ما به دلیل بی آبی شهید شدند در حالیكه علت مرگ آنها بیماری یا سكته های قلبی و مغزی گزارش می شد.»

64426374468539457915

روزهای سختی بود

محرمعلی قدیانلو 45 ساله جانباز 30 درصد است و 4 سال و 6 ماه را در اسارت گذرانده است .

اوكه  به عنوان سرباز در منطقه لولان اشنویه به اسارت نیروهای عراقی درآمد می گوید:«هر لحظه اسارت در اردوگاه شماره 10 رمادیه سخت و عذاب آور بود .»

قدیانلو كه بازنشسته  شركت آردل است در حال حاضر در میدان معلم مجتمع ارغوان زندگی می كند و دو پسربه نام های مجتبی و امید دارد .

او از عملكرد بنیاد شهید دفاع می كند و می گوید:«هر جانباز و آزاده ای كه حقوق بگیر سازمان یا ارگانی باشد نمی تواند از بنیاد هم حقوق بگیرد.»

ckxpB

  زندانی زندان ابوقریب

داود كاظمی 45 ساله ساكن شهرك ولیعصر خیابان سپیده جنوبی است كه در سال 61 در جریان آزاد سازی خرمشهر اسیر شد .

او می گوید:« اول مرا به بیمارستان بصره بردند و پس از آن مدتی در بیمارستان وزرت دفاع عراق بستری شده و به اردوگاه تكریت منتقل شدم اما سخت ترین اردوگاه زندان ابوقریب بود كه به زندان امام موسی بن جعفر (ع) هم معروف بود .

كاظمی پس از انجام آزمایشات شیمیایی به همراه  29 نفر دیگر در سال 65 به عنوان معلول جنگی آزاد و به كشور بازگشت .

او در یاد آوری خاطره ای می گوید:«در اردوگاه موصل 3 سبزی كاری می كردیم و عكس های سیاه و سفید یادگاری از آن روزهای سخت است.»

105105

IMG11115854

 

 

 

 

 
کد خبر: 318430

وب گردی

وب گردی