به گزارش ایسکانیوز متن پیام دکتر علی اکبر صالحی در ادامه آورده می شود:
بسم ا.. الرحمن الرحیم
در آغـاز پیش از هر سخنی، لازم میدانـم تا از دعوت بعمل آمده از اینجانب جهت مشارکت در چهارمین کنفرانس آموزش مهندسی قدردانی نمایم. اگرچه متأسّفانه بدلیل فشردگی جدول برنامۀ کاری خود از حضور در جمع شما دوستان و یاران عزیز محروم ماندم، امّـا دریغـم آمـد که به گونـهای دیگر در جمع شما عزیزان حضور نیـابـم.
خوشـبختانه طی نزدیک به شصت سال گذشته، جامعۀ مهندسی ایران به رغم تمام کاستی ها و مشکلات پیش رو، تا حدّ قابل قبولی توانسته است خود را با تحوّلات به وجود آمده در عرصۀ علوم و فنون مهندسی همراه و همگام سازد. البته این سخن بدین معنا نیست که وضعیّت فعلی آموزش مهندسی و دستاوردهای مهندسان ایرانی به تمامی در وضعیّت مطلوب قرار دارد، امّا اینجانب عمیقاً معتقدم که جامعۀ مهندسی کشور یکی از پیشروان هماهنگ سازی جامعۀ ایرانی با تحوّلات جهانی است.
با ذکر این مقدّمه، بر آن هستم تا به بیان دیدگاه خود پیرامون یکی از کاستیهای موجود در آموزش علوم مهندسی در سطح جهان ازجملـه در کشورمان پرداخته و در حدّ بضاعت اندک خود راهکاری جهت رفـع آن ارائـه نمـایـم.
همانـگونه که مستحضرید، هدف اصلی ما از آموختن مهندسی جدید "تغییر" جهان است. با نگاهی هرچند گذرا به میراث برجای مانده از مفهوم مهندسی در جهان پیشامدرن، درمییابیم که درک و فهم پیشینیان و گذشتگان ما از مفهوم مهندسی بکلّی با تلقّی امروزیان از این مفهوم متفاوت بوده است.
در روزگاران گذشته عالِمان و پژوهشگران علومِ دقیقه، وجود خویش و موجودیّت و حیثیّت فردی و اجتماعی خود را بعنوان جزیی از نظام هستی تعبیر و تفسیر مینمودند. آن بزرگان علاوه بر آشنایی با آخرین دستاوردهای علم مهندسی در مفهوم سنّتی آن، جهان هستی را پرتوی از انوار عالَم مینوی میدانستند. بعنوان نمونه میتوان به آثار برجای مانده از نبوغ مهندسان و معمارانِ هنرشناس در عالم اسلام و جهان مسیحیّت اشاره نمود. آنان ضمن بهرهمندی از آخرین دستاوردهای علومِ دقیقۀ زمانۀ خود، به هنگام پیافکندن بناهای شکوهمند، ملاحظـات و نکاتی را در کار خود مورد توجّه قـرار میدادند که روح آدمـی را به سمت تعالی سوق میداد.
به گمان اینجانب رمز و راز این شکوه معنوی و بهرۀ روحانی نهفته در آثار گذشتگان را باید در طـرز تلقّـی آنـان از انسـان و جهـان جستـجو نمود. امروزه متأسّفـانه بسیاری از استـادان، دانشجویان و دانش آموختگان علـوم و فنـون مهنـدسی در شاخـه ها و شعـب گوناگون آن، طبیـعت خـدادادی را بـه مثـابۀ مـادّۀ خامـی (raw material) میدانند که به هر قیمتی باید در راه فتح جهان و غلبه یافتن بر رقبای تجاری مـورد بهـرهبرداری قـرار گیـرد.
در روزگـاران پیشین، مهندسـان و معماران مسلمـان منابـع و استعـدادهای نهفتـه در جهـان طبیعـت را مانند کودکی که خود را به سینۀ مادر چسبانده است و از شیرۀ جان او تغـذیه می نماید، مورد استفاده قرار میدادند. امّـا حکایت امروزیان در بهره برداری بدون حدّ و مرز از منابع طبیعی و ویران ساختن محیط زیست داستان انسانهای جاهلی است که بدون اندیشیدن به عواقب اعمالشان، به هر اقدام مسرفانه و نابخردانهای دست میزنند. اگر این شیـوه - که یکی از پیامدهای تأسّـفبـار مادّیگرایی لجام گسیخته است - به همین روال ادامه یابد، دیری نخواهد پایید تا ابناء بشر باید آمادگی یابند که مراسم ترحیم مادرِ پیر طبیعت را برگزار نمایند.
اینجانب بر این گمانم که علّت اصلی این ویرانگری دهشتناک را باید در نقص موجود در حوزۀ آموزش مهندسی جستجو نمود. در بسیاری از نظامهای آموزشی جدید به دانشجویان رشتۀ مهندسی میآموزند که چگونه میتوان نسبت به اکتشاف و استخراج مواد اولیّه برای تولید محصولات گوناگون صنعتی مبادرت ورزید. کشورهای بزرگ صنعتی و در پیِ آنها کشورهای در حال توسعه بدون توجّه به پیامدهای تبدیل جهان به کارخانۀ تولیدات صنعتی همچنان بر طبـل تخریب و تغییر جهان میکوبند و اخبار و اطّلاعات مربوط به شاهکارهای خود را با افتخار در اختیار دیگران قرار میدهند. آنچه که در این میانه مفقود است، آموزش مفاهیم مربوط به حوزۀ هنر، معرفت و معنویّت (Spirituality) به دانشجویان علوم مهندسی است.
نمی توان به این موارد دلخوش نمود که کشور ما از این آسیب در امان مانده و چند واحد برای آشنایی با معارف اسلامی و همچنین چند واحد درسی برای آشنایی با تاریخ اسلام و یا تاریخ تحوّلات انقلاب اسلامی در برنامۀ درسی دانشجویان این رشتهها گنجانده شده است. به تعبیر دیگر، سخن اینجانب معطوف به نحوۀ نگریستن به جهان هستی است.
بعنوان نمونه میتوانم به موردی اشاره نمایم که چندی پیش ذهن مرا به خود مشغول ساخته بود. اینجانب در این اندیشه بودم که اگر عالِمان علومِ دقیقه و استادان و دانشجویان رشتۀ مهندسی اندکی با هنر معناگرایان و فرزانگانی مانند آندری تارکوفسکی، هنرمند گرانقدر روسی و یا سهراب سپهری، شاعر بلند آوازۀ ایرانی آشنایی حاصل مینمودند بدون تردید در نحوۀ تعامل خود با جهان و انسان تجـدیدنظـر میکردند.
بطور مثال کسانیکه با نگاه عارفانۀ بزرگانی مانند سهراب سپهری آشنا شوند، به زیباترین طریق ممکن درمییابند که جهان هستی در ذات خود جلوهای از جلوات الهی است و از قداست و حرمت برخوردار است و نمیتوان آنرا برای امیـال و اغراض خود به هر شکلی تغییر داد. این شاعر فرزانه در یکی از مکاشفات شاعرانۀ خود چنین میگوید:
من مسلمانم
قبلهام یک گُل سرخ
جانمازم چشمه، مُهرم نور
دشت، سجّادۀ من
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم
در نمازم جریان دارد ماه
جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرّات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گُلدستۀ سرو
من نمازم را پیِ تکبیرهالاحرامِ عَلَف میخوانم
پی قد قامتِ موج
کعبهام زیر اقاقیهاست
کعبهام مثل نسیم، میرود باغ به باغ، میرود شهر به شهر
حَجَرالاسودِ من روشنی باغچه است
او در فـرازی دیگر از این مکاشفـۀ شاعـرانه چنیـن میگویـد:
ساده باشیم
ساده باشیم چه در باجۀ یک بانک چه در زیر درخت
کارِ ما نیست شناسایی رازِ گُل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گلِ سرخ شناور باشیم.
اینجانب با خواندن اشعار و آثار معناگرایانی چون سهراب سپهری احساس میکنم که بزرگانی همچون او در پیِ آن هستند که به عموم مخاطبان خود بویژه آنانکه دستاندرکار تغییر و تخریب جهان هستند گوشزد نمایند که تا چه حد از حقیقت هستی بدور افتادهاند. امیدوارم تا استادان و پژوهشگران این حوزه در باب رفع این نقیصه تأمّـل نمایند و پیش از آنکه پیمانه پُـر شود، راه علاجی برای این درد جانکاه بیابند. هرچند یافتن راهحلی برای این معضل تو بر تو و درهم تنیده (Problematic) آسان نمینُماید، امّـا یقین دارم که به یُمن لطـف و همّـت شمـا خاک، زر توانـد شـد.
چو غنچه گرچه فروبستگی است کارِ جهان تو همـچو باد بهاری گرهگشا میباش
چو پیرِ سالـک عشقت به مِی حواله کنـد بنـوش و منتظـر رحمـت خـدا میباش
علی اکبـر صـالحـی
معـاون رییس جمهـور و
رییس سازمان انرژی اتمی ایران
201/201