به گزارش ایسکانیوز و به نقل از همشهری محله گرمخانههای شهر زمستانها شلوغاند. به گفته رئیس سازمان رفاه و خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری، «در یک گرمخانه با ظرفیت ۱۰۰ نفر، زمستانها جمعیتی حدود ۲۵۰ نفر شب را صبح میکنند.» منطقه ما مخصوصاً در حاشیهاش، کارتنخواب کم ندارد. زمستان که میشود، غصه بیمکانی این آدمها میریزد توی دل اهالی منطقه که زمستان است و سوز سرما شلاق میزند. نمیشود بیتفاوت بود؛ بایدکاری کرد. مسئول و غیرمسئول هم ندارد. وقتی که چشممان به آنها میافتد و میفهمیم که توی شهرمان، چنین آدمهایی هم هستند، پس برایمان مسئولیت هم ایجاد میکند. حالا مسئولیت این آگاهی، برای مسئولان بیشتر است و شاید برای مردم عادی منطقه، کمتر. اما مسئله اینجا است که نمیتوان بیتفاوت بود؛ بایدکاری کرد. البته در این میانه، شهرداری هم مسئولیت تام و تمام ندارد و از باب مسئولیتپذیری است که سروقت این موضوع رفته. اما اینجا، جایی است که همه بای
سمفونی آدمهای بیخانمان
گوشه یکی از پلهای عابرپیاده بزرگراه آیتالله سعیدی، روی کارتنی نشسته و چیزهایی دور و برش ریخته و نگاه میکند که به هیچ دردی نمیخورند. دفعه بعد که از روی پل رد میشوی خودش نیست. کارتنش را جمع کرده و به میلههای پل هوایی بسته و رویش نوشته: «لطفاً دست نزنید، صاحب دارد.» حس مالکیتش به این کارتن، مثل حسی است که تو و همه مردم شهر، به لباسها و وسایل و خانه و زندگیات داری. از دستخط روی کارتن تعجب میکنی، زیباتر از چیزی است که توقع داری. با خودت میگویی «چیزی که این آدم را به خوابیدن روی پل و جمع کردن دور ریختههای دیگران کشانده باید چیزی جدا از اعتیاد و بیخانمانی باشد. باید کشفش کنم.» شاید سر خورده از عشقی قدیمی، یا از دست دادن عزیزی یا وازده از علم و حرفهای که در آن شکست خورده، از خانه بیرون زده و یادش رفته که باید برگردد و حالا چند سالی است بیآنکه حواسش باشد، گیج و دلکنده، دور خودش میچرخد و نمیداند کجاست. اگر به فکر کشف کردنی، دست بجنبان! امروز و فردا نکن. این آدمها نه مکان دارند و نه زمان. امروز هستند و فردا نه.
کارتنخواب؛ بیسقف و بیسرپناه
کارتنخوابی هم مثل تمام اتفاقهایریز و درشت دنیا برای خودش تعریفی دارد. از زمانی که انسان خودش را شناخته، جان پناهها و غارها را برای زندگی انتخاب کرده تا هم از اتفاقهای دور و اطرافش در امان باشد، و هم جایی برای استراحت داشته باشد. فقط غارها نبودند؛ در برخی از مناطق، بسته به شرایط، روی درختها هم از طریق شاخ و برگها مکانی را بهعنوان منزلگاه و استراحتگاه میساخته و در آن زندگی میکرده. حالا زندگیها کمی فرق کرده. در جامعه ایلی و عشایری چادر و کپر، همین معنا و مفهوم سرپناه را میدهد و در زندگیهای شهری، خانه. کارتنخواب کسی است که هیچ محلی را بهعنوان سرپناه ندارد. یعنی سقفی بالای سرش نیست. مرتضی دلاوری، کارشناس آسیبهای اجتماعی اداره رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری منطقه میگوید: «کارتنخواب چیزی به نام اسکان ندارد و هر شبش را در یک جا صبح میکند. این افراد بدون مکان هستند و جای مشخص و تعریف شدهای برای استراحت ندارند و برحسب موقعیتی که در آن هستند، محلی را برای به روز رساندن شب انتخاب میکنند. جایی که در آن میخوابند میتواند یک کارتن باشد، بنر، چرخدستی و چیزهایی از این قبیل.»
چرا در منطقه 18کارتنخواب داریم؟
دور بـــــودن از خانواده خصوصیت کارتنخوابهاست. چون اگر خانوادهای باشد، محل سکونتی هم هست. در نتیجه کارتنخواب یا خانواده ندارد یا در کنار خانوادهاش نیست و تک و تنهاست. فرزاد هوشیار پارسیان، رئیس سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری میگوید: «کارتنخواب به دلیل قدرت مالی پایین، نمیتواند جایی را برای سکونت خود تملک کند؛ پس در وهله اول فقر مالی کارتنخواب دیده میشود. کارتنخواب کار و حرفه تعریف شدهای ندارد تا با آن زندگیاش را بگذراند. برای همین بیشتر آنها یک کار را انجام میدهند؛ در کوی و برزن زبالهها را زیر و رو میکنند و از طریق بازیافت آن، بخور و نمیری به دست میآورند.» کارتنخوابهای منطقه ما به دلیل موقعیت جغرافیایی، اغلب مهاجرانی هستند که از روستاها و شهرستانهای دیگر وارد این کلانشهر شدهاند بیآنکه هدفی داشته باشند. فقر و بیهدفی و نداشتن محلی برای استراحت، به مرور آنها را به کارتنخوابی میکشاند. «معتادها» نوع دیگری از کارتنخوابهای منطقه هستند. وقتی اعتیاد فردی از حدی بالاتر برود، از خانه و خانواده طرد و رها میشود. پولی هم در بساط این افراد نیست و معمولاً شغلی ندارند، در نتیجه نوعی از کارتنخوابها را تشکیل میدهند.
بیماریها در کمین کارتنخوابها
جدا از چهره نازیبایی که برای منطقه ایجاد میشود، و دلگیری اهالی از آنچه پیش چشمشان از زندگی کارتنخوابها میگذرد، حضور کارتنخوابها در شهر آسیبهای اجتماعی زیادی به همراه دارد. کارشناس اداره رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری منطقه میگوید: «کارتنخوابهای منطقه ما اغلب انسانهایی افسرده و مبتلا به بیماریهای عصبی و فراموشی هستند. آدمهای بیهدفی که باری به هر جهت روز و شب را به هم میرسانند و به مرور همه چیز معنا و مفهوم خودش را برای آنها از دست میدهد. آنها به شدت مستعد رو آوردن به اعتیاد هستند و بیشتر آنها وابسته به الکل یا اعتیاد و مصرف قرص میشوند.» اعتیاد، ایدز و هپاتیت بیماریهای شایع بین کارتنخوابهاست. این افراد اغلب زخمهای بازی دارند که آلودگی از طریق آنها به سرعت منتقل میشود. این کارشناس منطقه میگوید: «کارتنخوابها افراد رها شده در اجتماع هستند و به دلیل ارتباط زیادی که با محیط شهر دارند، آلودگی را به همه جای شهر منتقل میکنند. بیماریهای پوستی و قارچی مثل سالک هم در این افراد مشاهده میشود. رعایت نکردن بهداشت آنها را به بیماریهای عفونی دچار میکند.» شرایط اجتماعی نامناسب، خانواده و فقر از دلایل مهم رو آوردن انسانها به کارتنخوابی است.
سامانسراها یا خانههایگرم موقت
فعلاً در منطقه ما از گرمخانه و سامانسرا خبری نیست، اما گویا قرار است بهزودی، کارتنخوابهای تکه هجدهم پایتخت هم صاحب گرمخانه شوند. زمستان با خودش سرما میآورد و نگهداری و حفظ کارتنخوابها برای شهرداری و سازمانهای مرتبط با این معضل سخت میشود. باید به فکر سقفی موقت برای این افراد بود. رئیس سازمان رفاه و خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری میگوید: «بیش از 12 سال میشود که شهرداری محلهایی را بهعنوان «سامانسرا» برای نگهداری موقت کارتنخواب هاترتیب داده است. کارتنخوابها با مراجعه به این محلها که به «گرمخانه» معروفند، میتوانند از غروب تا صبح فردا را در آنجا در امان باشند. یک وعده غذای گرم و گاهی صبحانه و یک دست لباس مناسب چیزی است که در این گرمخانهها برای افراد بیخانمان در نظر گرفته شده است. حمام، تخت و اتاق استراحت و تلویزیون هم در گرمخانهها وجود دارد. یک تیم پزشکی، با حضور پزشک عمومی، روانشناس، مددکار اجتماعی و... هم در این سامانسراها حضور دارند.» بد نیست بدانید سالانه ۵ هزار شهروند کارتنخواب، متکدی و معتاد در تهران جمعآوری میشوند که بخشی از آنها سهم منطقه ماست. بسیاری از دستگاهها در این زمینه وظیفه دارند، ولی به آن عمل نمیکنند.
قصههایی که درد دارند
قصههای کارتنخوابهای منطقه ما قصههای پر دردی است. رازگشایی از زندگی آنها کار هر کسی نیست؛ باید دل به دلشان داد. «بین افرادی که برای درمان و بهبود زیر نظر ما بودند، مردی بود که کارتنخوابی به اعتیادش کشانده بود. با نشانههایی که با خود به همراه داشت مددکاران هویتش را پیدا کردند؛ تا قبل از شروع بحران در زندگیاش، مهندس موفقی بوده و صاحب فرزند و زندگی. در یکی از جادههای بین شهری تصادف میکند. زن و دو فرزندش در دم کشته میشوند. تصادف و از دست دادن خانواده، او را دچار دگرگونی روحی و روانی میکند؛ بهطوری که بُعد زمان و مکان را گم میکند و فراموشی حافظهاش را تسخیر. فراموشی دست او را از دست زندگی جدا کرده بود. نمیفهمید کیست و کجاست. وقتی پای علم و احساس ادبیاش مینشستیم کم میآوردیم. من و همکارانم برای درمان و بهبودش تلاش زیادی کردیم تا خودش را پیدا کند و به زندگی برگردد 15 سالی از عمرش از کفش رفته بود؛ 15 سال توی خودش گم شده بود.» این و خاطرههای بسیارِ دیگر را کارشناس اجتماعی اداره رفاه منطقه از میان پروندهها بیرون میکشد و برایمان روایت میکند؛ خاطرههایی که باعث میشود به گونهای دیگر، به این گروه نگاه کنیم.
اصلاً گرمخانه چیست؟
از سال 1383 شهرداری شروع به تأسیس مراکزی به نام گرمخانه کرد که ابتدا به شکل اردوگاههای چادری بودند و بعد به ساختمانهای مجهزتری تبدیل شدند. در تهران، فعلاً چند گرمخانه فعال وجود دارد که قرار است در یک برنامه میانمدت، تعداد آنها افزایش پیدا کند و در هر منطقه شهر، یک گرمخانه تأسیس شود. مثلاً خبر رسیده که قرار است در منطقه ما هم یک گرمخانه بهزودی برپا شود. گرمخانهها، ویژه افراد بیخانمان و در راه مانده هستند که میتوان بهطور خودمعرف یا با معرفی واحدهای گشت شهرداری، به آنها مراجعه کرد و از ۷ شب تا ۸ صبح در آنها به سر برد. البته این زمان، در زمستانها ممکن است یکی، 2 ساعت افزایش داشته باشد.
ظرفیت گرمخانهها در وضعیت اضطراری، چند برابر افزایش پیدا میکند. مراجعهکنندگان به این گرمخانهها، از یک وعده غذای گرم، جای خواب، حمام و امکانات سرگرمی مثل تلویزیون، کتابخانه، شطرنج و... برخوردار میشوند. البته افرادی که به گرمخانهها مراجعه میکنند، الزاماً بیخانمان نیستند. در بین آنها ممکن است در راه ماندگانی باشند که در تهران، جایی ندارند یا پول سفرشان تمام شده و به ناچار مدتی را مهمان شهر ما خواهند بود. این موارد در منطقه ما که در حاشیه پایتخت است و ورودی تهران به حساب میآید، بیشتر دیده میشود.
واقعیت درست بیخ گوشمان
حالا دیگر سر کارتنخوابها،اختلاف نظر است! البته نه برای کمک. از یک طرف برخیها معتقدند کارتنخوابها نه بر اثر سرما که به خاطر اعتیاد میمیرند و از آن طرف، رئیس تالار تشریح پزشکی قانونی کشور، علت فوت کارتنخوابها را سپری کردن زندگی در کوچهها و خیابانها و نبود شرایط مناسب برای حیات سالم اعلام میکند. کارشناسان آسیبهای اجتماعی میگویند که بیخانمانها به 2 دسته تقسیم میشوند: «معتادان» و «مبتلایان به بیماریهای شدید روانی». خیلی از کارتنخوابها اسکیزوفرنی دارند و زندگی گذشته خود را به دست فراموشی سپردهاند. مثل خیلی از ما که بیخانمانها را از یاد بردهایم. پزشکی قانونی در آخرین اظهار نظرهای خود، درباره کارتنخوابها گفته که اکثر اجساد بیخانمانهایی که به پزشک قانونی میآید، آسیب دیده است، لباسهای مندرس و کثیف به تن دارند، از نظر جسمی بسیار نحیف و دچار لاغری مفرط ناشی از سوءتغذیه شدیدند و در وضعیت بهداشت عمومی بسیار اسفناکی به سر میبرند. در بسیاری مواقع هم کسی برای دفن و شناسایی این افراد مراجعه نمیکند. همه اینها، گوشهای از یک واقعیت در نزدیکمان است، درست بیخ گوشمان.
105105