به گزارش خبرگزاری ایسکانیوز، منصور انوار خواهرزاده شهید غلامحسین دیده بان شهید شاخص اصناف و بازاریان کشور در سالجاری در یادداشت خود آورده است:
داییام دیدهبان بعد از بازنشستگی بیشتر سعی و تلاشش این بود که مردم، به خصوص جوانان را نسبت به جنایتهای رژیم طاغوت آگاه کند. اعلامیه های آیتالله خمینی را با روش خاصی از قم به اردبیل می آورد.
اعلامیهها و نوارهای سخنرانی امام را در قم از دفتر یکی از علما میگرفتهاند و چون خوش قیافه و خوش لباس هم بودند، ظاهر مقامهای دولتی پیدا میکردند و با سواری به تهران برمیگشتند.
در تهران برای رعایت همه جوانب اطلاعاتی به هتل یا مسافرخانه نمیرفتند، دوستی داشتند که اگر ضرورت ایجاب میکرد شبی در منزل او سر میکردند. دایی با چنان ظاهری آراسته و مرتب رفت و آمد میکرد که کسی نمیتوانست نسبت به او گمان بد داشته باشد. از طرفی در ورودی و خروجی اردبیل به ویژه از سمت شهر آستارا مسافران را به شدت وارسی میکردند. دایی با این که خیالشان از دستگیر شدن راحت بود اما به این دلیل که ماهی چند بار آنجا دیده نشود با اتوبوس به خلخال و یا مشکین شهر میرفت و از آن مسیرها به اردبیل میآمد.
و اعلامیهها و نوارها را بین برخی از علما و افراد انقلابی پخش می کرد تا آنان در جریان سخنان امام (ره) قرار بگیرند و به مردم عادی کوچه و بازار نیز تبلیغ و اعلام کنند. در این خصوص می گفت: «اگر اکثریت مردم به اعمال و رفتار رژیم طاغوت آگاه شوند قیام می کنند و اگر قیام کنند رژیم نمی تواند در مقابل این همه جماعت دوام بیاورد؛ چرا که رژیم پایگاه اجتماعی و مردمی نداشته و به خارج وابسته است». با این هدف همه سختی ها را به جان می خرید و اعلامیههای امام (ره) را به دست مردم میر ساند.
دوستی داشت به نام عوض احدی که بعد از انقلاب در جنگ عراق علیه ایران به شهادت رسید. قبل از انقلاب با مشارکت همدیگر فروشگاه لوازم خانگی باز کرده بودند. روزی چند نفر از اطلاعات امنیت آن زمان به مغازه آمدند و گفتند: «تو که یک عمر در خدمت نظام شاهنشاهی (ارتش) بودی چرا کارهایی را انجام می دهی که باعث سوءظن مأموران می شوی؟»
گفت: «مگر من چه کار کرده ام که این همه به من گیر می دهید؟»
گفتند: «به ما اطلاع داده اند که شما از قم اعلامیه های خمینی را آورده و پخش می کنید. آیا میدانید که اگر ثابت شود مجازاتش چوبه دار است؟»
ایشان با شجاعت مثال زدنی که داشت، بدون اینکه خود را ببازد و یا از عواقب کار بترسد گفت: «اگر شما مطمئن هستید که من اعلامیه می آورم، این مغازه ام و آن هم خانه مسکونی ام که می شناسید، بیایید بگردید و پس از پیدا کردن مجازاتم کنید.»