معصومه ظهیری مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری قم معتقد است از حیث کیفی دانشگاه آزاد در رقابت با دانشگاههای دولتی خود را از حیث جذب اساتید و هیئت علمی، تعدد رشتهها و کیفیت رشتهها رشد داد و گامهای خوبی در این زمینهها برداشته شد.
متن کامل گفت و گوی مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری قم با ایسکانیوز در ادامه آورده می شود:
وضعیت گذشته و کنونی دانشگاه آزاد را چطور ارزیابی میکنید؟
روند رو به گسترش دانشگاه آزاد سبب شد هم از حیث کمّی و هم از حیث کیفی تغییرات محسوسی در دانشگاه ازاد ایجاد شود. از حیث کمّی را همه مطلع هستند. به تعداد رشتهها و تعداد ساختمانها افزوده شد. بعضا ساختمانها هم از مساحت بیشتری برخوردار شد. اینها از باب توسعه سختافزاری بود.
از حیث کیفی هم دانشگاه آزاد در رقابت با دانشگاههای دولتی خود را از حیث جذب اساتید و هیئت علمی، تعدد رشتهها و کیفیت رشتهها رشد داد و گامهای خوبی در این زمینهها برداشته شد. سالهای 77، 78 و 79 به بعد تعداد متقاضیان آموزش عالی و پشت کنکوریها به حدی رسید که دانشگاههای دولتی جوابگو نبودند طبیعتا بحث تاسیس دانشگاه و همین افزایش کمی و کیفی دانشگاهها یک بار مضاعفی را از دوش آموزش عالی کم کرد. اما چند نکته مورد تذکر بود از جمله: بومیسازی برای استان ها.
در بعضی استانها و شهرستانها مانند مانند لاریجان در گیلان، آمل و بابل در مازندران و میبد یزد اصلا دانشگاه وجود نداشت و افراد غیربومی در آن شهر حضور چندانی پیدا نمی کردند. اما ایجاد دانشگاهها و حضور افراد غیربومی طبیعتا دوری از خانواده و تغییراتی که دور از خانواده برای یک شخص جوان ایجاد میشود و بعضا نبود خوابگاه یا کمبود خوابگاه که هنوز هم محسوس است، آفتها و آسیبهایی را با خود به همراه آورد: عدم امنیت بخصوص برای دختران – البته این آسیبها برای پسران هم کم و بیش وجود داشته دارد- دوری از خانواده و غربت که یک آسیب جدی است، هزینههای دانشگاه آزاد و تامین آنها که البته دانشگاه گامهایی را برداشت و وامهایی به دانشجوها تعلق گرفت.
به هرحال بحث تغییر فضای فرهنگی بوم و جغرافیایی که دانشگاه در آن ساخته شده و شاید پیشبینی نشده بود بوجود آمد. به عنوان مثال بعضی از شهرهای بعضی از استانها دارالمومنین بود و این اصطلاح خاص یک استان نیست. آستانه اشرفیه در گیلان با سبزوار و نیشابور از جمله شهرهایی هستند که اینطور نامیده میشوند اما فرهنگ آنجا به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. به خاطر اجاره کردن خانههای مجردی برای دختران و پسران یا تغییر ساختار پوشش. یعنی ورود پوشش شهرهای دیگر و تغییر پوشش خاص و سنتی آن شهر یا آن استان.
خود دانشگاه یک مدتی اینها را احصا کرد و راهکار گذاشت. در سالهای قبل اجباری بودن چادر برای دانشجویان دختر دانشگاه آزاد طرح خوبی بود چون اگر کسی نمیخواست میتوانست اصلا به دانشگاه آزاد نیاید. وقتی آمده بود باید ملبس به لباس و یونیفورم دانشگاه میشد. اما این قانون به تدریج کمرنگ شد و این کمرنگی به حدی رسید که دیگر معروف شده بود فلانی دختر دانشگاه آزاد است یعنی راحتتر است، دیگر سختگیری برایش وجود ندارد.
بعد از جریان تحولات اخیر و تشکیل شورای اندیشهورز و حضور نخبگان از باب همفکری تغییرات خوبی ایجاد شد. انتصابهای مناسب هیئت امناهای دانشگاهها، تغییر روند تعیین روسای دانشگاهها و فعالتر شدن فضای فرهنگی در دانشگاهها که لااقل ما در استان خودمان(قم) این را بطور محسوس دیدیم مثل پررنگتر شدن جریان راهیان نور، دفن شهدای گمنام، بحث ثبت نام برای مراسم اعتکاف و برگزاری کارهای فرهنگی دیگر که به نظرم میرسد تاحدی موجب پیشگیری از آسیبهای جدید و رفع آسیبهای قدیم خواهد بود.
با این توصیفات آیا دانشگاه آزاد علاوه بر اصلاح ساختار فرهنگی خودش میتواند تاثیر مثبت قابل توجهی بر فضای فرهنگی شهرهایی که در آنها قرار گرفته بگذارد؟
وجود دانشگاه و مراکز علمی حتی موسسات علمی در هر شهری مفید است. هیچکس نمیتواند این را انکار کند. هم در رشد فرهنگی آن استان موثر است هم در رشد علمی و هم در زمینههای پژوهشی که مبتلابه آن استان هست و به دانشگاهها واگذار میشود مانند کارهای پژوهشی که در قالب پایاننامهها انجام میشود، بخصوص پایاننامههای دکترا که میتواند راهگشا باشد و نظریههای جدیدی را ارائه دهد.
وجود این مراکز بالاخص مراکز دانشگاهی دارای تحصیلات تکمیلی سبب رشد و توسعه مقابله با خرافهها و سایر آسیبهای فرهنگی آن استان میشود. حضور اساتید و تردد آنها از شهرهای دیگر و کلان شهرها و مراکز و جذب اساتید نخبه مراکز استانها در شعب دانشگاهی شهرستانها در حل مسائل و مشکلات مفید و خوب است.
یک نکته دیگر اینکه در مقطع فعلی، آمار صندلیهای دانشگاهی با تعداد متقاضیان ما برابری نمیکند و صندلیها بیشتر است. به همین دلیل باید یک تامل و بازنگری داشته باشیم و بیشتر به سمت کیفیسازی رشتهها و ارتقای فضای فرهنگی پژوهشی و ایجاد رابطه بین علم و صنعت، رابطه بین دانشگاه و مراکز علمی با مراکز اجرایی برای حل مشکلات اجتماعی و بهره گیری از طرحها برویم.
به نظرم باید یک خانه تکانی در همه دانشگاهها اعم از آزاد و دولتی داشته باشیم. دانشگاه ما باید پاسخگوی نیازهای نیروی متعهد و متخصص برای پرکردن خلاها موجود در هر استان و شهرستانی باشد. اینطور نشود که یکباره 7000 دانشجوی فارغالتحصیل مهندسی کشاورزی داشته باشیم و بعد اصلا سیستم کشاورزی کشور ما نه بخواهد و نه اعلام نیاز دهد و نه اصلا سطح کشاورزی و خدمات کشاورزی که در آمار کشوری حداقلی یعنی سوم است، در آن حد باشد. در آمار مشاغل ابتدا خدمات، بعد صنعت و بعد کشاورزی است.
به نظر شما ارتباط بین دانشگاه آزاد و صنعت میتواند پررنگتر شود؟
دانشگاه که از حوزه اجرای ما منقطع است. یک تلاشی را باید حوزه اجرا بکند مثلا اداره کل صنعت جهاد معدن یا اداره کل اشتغال یا شهرکهای صنعتی بیایند و ارتباط برقرار کنند. از طرف دیگر هم دانشگاه باید بیاید وسط. الان دانشگاه فقط دانشگاه را اداره میکند! خودش را با حوزه اجرا مرتبط نمیکند. در کارگروهها و شوراهای مشترک این ارتباط باید باشد. از یکسو حوزه اجرا سفارش بدهد به دانشگاه که تو طرح بده و از سوی دیگر دانشگاه سفارش بگیرد. برای اجرا ما الان پارک علم و فناوری و بنیادهای نخبگانی و مانند آنها را داریم که باید با دانشگاهها مرتبط شوند و طرحهایشان را اجرایی کنند.
یک بخش هم بخش خصوصی است. ما نباید همیشه از بخش دولتی توقع داشته باشیم. برای کارآفرینی باید گروههای مختلف نخبگانی در دانشگاه شناسایی شوند، تحت نظر یک استاد طرح بنویسند و خودشان بیایند و اجرا بکنند. شرکت بزنند و غیره. دانشجوی ما از این جا میرود خارج کشور و جذب آنجا میشود و کار میکند ولی در کشور خودش این کار را حاضر نیست انجام دهد.
دانشجوی مهندسی عمران ما بیاید در فضای ساختمانی کار کند و کار یدی انجام دهد. دوران پشت میزنشینی تمام شده است. الان در فضای مجازی هم تو باید جذب بکنی و بیایی در فضای حقیقی کار بکنی. ارتباط و تعامل در فضای مجازی غیرحضوری است اما حضوری باید بیایی و کار کنی.
باید نوع نگرش و نوع تعامل را تغییر دهیم. اگر اینها اتفاق بیفتد حتما در فضای کاری هم تغییر ایجاد میشود. کارآفرینی، کارآفرینی، کارآفرینی. یک استاد یا یک سرمایهگذار باید بیاید این بچهها را جذب کند و زیر بال و پر خودش بگیرد. از یک نفر تا هزار نفر را میتوانیم شاغل کنیم.
نکته دیگر اینکه حتما در دانشگاه باید تحول در متون آموزشی و واحدهای کار عملی داشته باشیم، من در همه رشتهها تخصص ندارم بیشتر علوم انسانی را میگویم. در رشتههای علوم انسانی باید تحول در متون آموزشی ایجاد شده و آنها را به روز کنیم. حتما در صنعت هم همین است. حتما در علوم تکنولوژیک و فناوری هم همین است. در علوم دیگر هم حتما متون ترجمه شده 50 سال گذشته برای امروز پاسخگو نیست.
با توجه به شاخصهای دانشگاه طراز انقلاب اسلامی و حرکت به سمت آنها، دانشگاه آزاد در تغییر و تحولات خود چه اولویتهایی را باید درنظر بگیرد؟
ما دو نوع اولویت داریم. یک اولویت مربوط به مسیر توسعه و ارتقا است. یکسری اولویتها هم مربوط به رابطه دانشگاه و اجتماع و پاسخگو بودن، مفید و موثر بودن و کارآمد بودن است. اینها در یک حوزه نیست.دانشگاه هم سختافزار است هم نرمافزار. آنچه در دانشگاه خیلی موثر است نیروی انسانی آن است. شما همه امکانات را داشته باشی اما نیروی انسانی موثر نداشته باشی فایده ندارد. بخشی از این نیروی انسانیِ موثر در بدنه علمی دانشگاه است. استاد ما نباید استاد پروازی باشد. نباید دوشغله باشد. نباید شاغل در کار اجرایی باشد. استاد ما باید فقط معلم باشد. این معلمی در دانشگاه باید جا بیفتد. این را در آموزش و پرورش هم گفتهام. استاد ما باید بخشی از ساعات خودش را حتما صرف پژوهش کند. یعنی اساتید ما باید تقسیم شوند بین کارهای آموزشی و پژوهشی.
استادی که هم کار اجرایی دانشگاه را دارد و هم تدریس میکند و هم میخواهد کار پژوهشی کند و استاد راهنما و استاد مشاور باشد یک جای کار میلنگد. چون 24 ساعت که تغییر نمیکند و توان آدمها هم محدود است. خلاقترین و بااستعدادترین و توانمندترین آدمها هم کم میآورند. در این زمینه باید روی برنامهریزیهایمان تغییر و تحول داشته باشیم. برای اساتیدمان سطح تعیین کنیم. شرط بگذاریم. از این شرطها که 4 تا مقاله داشته باشد که نشانه کارایی نیست. باید شرطهای وجدانی و علمی واقعی برایشان قرار دهیم. الان از این شرطها داریم که "اگر چندمقاله ندهی ارتقای رتبه نمیشوی" و اینها باعث اتفاقات بدی میشود. البته الان نمیخواهم درد دل علمی کنم.
پس بازنگری اول و اولویت اول برای برنامهریزی و استاد است. این معلم است که راهبر است. مرحله بعدی ایجاد انگیزه است. یکی از اساتید که از کانادا آمده بود میگفت من آنجا هم شاگرد بودم هم استاد. زمانی که شاگرد بودم روزی دیر رسیدم. گفتند زنت مریض است یا اتوبوست دیر شده؟ اینها به ما ربطی ندارد. تو باید یک طوری برنامهریزی کنی که برسی یا اصلا نرسی و کلا نیایی. اما زمانی که استاد شده بودم به من مکان مناسب و همه امکانات پژوهشی و همه امکانات تکثیر و فکس و .غیره را دراختیارم گذاشتند و گفتند چیزی کم نداری؟ گفتم نه. گفتند پس حالا بنشین و خوب پژوهش کن، خوب کارکن.
باید استادمان را تامین کنیم. بگوییم چیزی کم نداری؟ حالا بنشین خوب کارکن. هم معیشتش را و هم امکاناتش را برایش فراهم کنیم. بنابراین باید ایجاد انگیزه هم بشود. بحث بعدی کارورزی است. مثلا در بحث پزشکی چرا ما موفق هستیم؟ چون استاد در دوران کارورزی دانشجو به او میگوید کنار دست من باش، یاد بگیر، ببین و انجام بده، بعد من قلقهایم را به تو میگویم. یک بخشی هم تجربه است. در بقیه رشتهها هم همینطور است: بدان، ببین، کار کن و بعدش هم با تجربه یکسری چیزها را برای خودمان ارتقا دهیم.
بنابراین فضای دانشگاه، برنامهریزی، اسباب ایجاد انگیزه و خود استاد باید مورد توجه قرار بگیرد و طبیعتا آخری میشود دانشجو. چون دانشجوی ما خودبخود از استاد الگو میگیرد. خودبخود تحت تاثیر شرایط قرار میگیرد. ما همیشه آخری را میگیریم، میزنیم بر سر دانشجو! در حالی که به نظرم شیوههای ماست که این دانشجو را اینطوری پرورانده است. اگر شیوههای کاری و رفتاری ما تغییر کند دانشجو هم یاد میگیرد چطوری کار کند.
من بعضی از این جلسات اجرایی خودمان میروم می بینم این مدیرجلسه است که تعیین میکند جلسه به کدام سمت و سو برود و چکار کند. مدیرجلسه اگر فقط بخواهد سمبل کند و به برگزاری جلسه بسنده کند، جلسه همانطور پیش میرود اما اگر به چگونگی برگزاری حساس باشد طبیعتا خوب پیش میرود. دانشجو در آخرین مرحله است. باید ببینیم برای دانشجویی که 18 ساله تحویلمان میدهند و 28 سالگی به او دکترا میدهیم چه کردیم؟ چه بلایی سرش آوردیم که این شد؟
در خود قم چه نیازهایی وجود دارد که دانشگاه آزاد این شهر میتواند به رفع آنها کمک کند؟
این نیازها دو بخش است. یک بخش آن اختصاصا به شهر قم، شهر علم و اجتهاد مرتبط است. وحدت حوزه و دانشگاه باید به نحو اکمل و اتم آن در قم اتفاق بیفتد. یعنی قم باید الگو باشد برای سایر استانها. رابطه بین حوزه و دانشگاه قویتر شود. تحولاتی بخصوص در علوم اسلامی اتفاق بیفتد که طبق فرمایش مقام معظم رهبری قم قطب فرهنگی شود. بحث نوآوری و تغییر در علوم انسانی و به روز شدن حتما باید در قم اتفاق بیفند. البته غنیترین دانشگاهی که از جهت علوم انسانی حرف دارد در قم است چون بسیاری از اساتید جامعةالمصطفی و حوزه علمیه در در رشتههای علوم انسانی دانشگاه آزاد تدریس دارند. بنابراین وحدت حوزه و دانشگاه نه از باب فقط حضور اساتید بلکه از باب تحول علوم انسانی و تحول محتوایی متون باید اتفاق بیفتد. به نظرم کار خوبی است که از ثمره و نتیجهاش سایر استانها هم بهرهمند میشوند.
بخش دیگرش هم همان چیزی که قبل گفتم، ارتباط با بدنه اجرایی استان. ما تنوع رشتهای زیاد داریم. در قم علوم پزشکی، عمران و مهندسی و معماری و دیگر رشتهها را هم داریم. میتوانیم نیازهای استانهای همجوار را شناسایی کنیم، اولویت قرار داده و ارتباط برقرار کنیم. البته همه فارغ التحصیلان ما کسانی نیستند که حتما در قم بمانند. فارغ التحصیلهایی هستند که بعضا به شهرستانها می روند. باید آنها را خوب پرورش دهیم که لااقل به درد استانشان بخورند.
باز هم بر شناسایی نخبگان، ارتباط با بنیاد نخبگان و پارکهای علم و فناوری و در نهایت پایان نامهها تاکید میکنم. پایاننامههای ما باید گرهگشا باشد بخصوص پایاننامههای دکترا. شما دو تا پایان نامه درست و حسابی بدید بیرون که گرهگشای یکی از معضلات جامعه باشد خیلی کار خوب و مفیدی کردید، هم خیر دنیایی برایمان دارد و هم انشاءالله ثمر آخرتی و اجر.
دانشگاه آزاد قم از سالمترین دانشگاههاست. در گروه اندیشهورز دانشگاه هم نگاه، نگاه مثبتی و وسیعی است و محدود به استان نیست و هم انشاءالله رو به رشد است و امیدبخش است. امیدواریم این نگاه امیدبخش در همه استانها زمینه رشد را فراهم کند.
گفت و گو از: حمیده سعیدمحمدی