مثلث شوم مانع از روشن شدن پرونده خاشقجی

مثلث شوم «دونالد ترامپ»، «بنیامین نتانیاهو» و «محمد بن سلمان» مانع از روشن شدن پرونده قتل «جمال خاشقجی » شده است اگرچه طرف آمریکایی و اسرائیلی به طور هوشمندانه از این موضوع برای امتیازگیری حداکثری از عربستان تلاش می کنند.

ساختار امنیتی و اطلاعاتی عربستان همواره مبتنی بر وجود سلسه مراتب و پذیرش دستورات از مافوق بوده است با روی کار آمدن «محمد بن سلمان»نیز این مساله بیش از پیش تشدید شد اکنون بسیاری با توجه به شواهد و قرائن موجود و همچنین ساختار نظامی امنیتی عربستان براین باور هستند هیچ شکی در نقش بن سلمان در پرونده قتل «جمال خاشقجی» وجود ندارد اما با این وجود رئیس جمهور آمریکا همچنان بر بی گناهی شاهزاده سعودی تاکید دارد. چرا آمریکایی ها درصدد هستند پای بن سلمان را از این پرونده بیرون بکشند؟ چه منافع استراتژیکی باعث می شوند آمریکا به عنوان یک مهره راهبردی به بن سلمان نگاه کند؟ چه ارتباطی در میان تداوم بقای بن سلمان و امنیت اسرائیل وجود دارد؟ آیا آمریکا و اسرائیل به طور هوشمندانه درصدد استفاده از این پرونده برای بهره برداری از عربستان در مسائل منطقه ای هستند؟ عربستان چگونه می تواند به موضوع وابسته شدن روزافزون خود به اسرائیل و آمریکا پایان دهد؟ برای بررسی این سوالات و چندین موضوع دیگر خبرنگار گروه بین الملل ایسکانیوز، با دکتر «صباح زنگنه» کارشناس مسائل عربستان گفت و گو کرده است که در ادامه خواهید خواند.


* «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور آمریکا روز جمعه (23 نوامبر) اعلام کرد: «هنوز سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا به نتایج قطعی در رابطه با نقش ولیعهد عربستان محمد بن سلمان در پرونده قتل جمال خاشقجی دست نیافته است و در این زمینه شبهاتی وجود دارد». با وجود مسجل شدن نقش ولیعهد عربستان در این پرونده چرا آمریکایی ها همچنان از وی و ساختار موجود در عربستان حمایت می کنند؟


این موضوع را باید براساس یک نگاه کلان و استراتژیک مورد واکاوی و کنکاش قرار داد در طی دو سال گذشته و با روی کار آمدن تیم جدید کاخ سفید، ما شاهد یک زد و بند گسترده در میان ولیعهد عربستان با نماینده ویژه ترامپ یعنی «جرد کوشنر» هستیم. این بده بستان های سیاسی و امنیتی باعث شده است عربستان به ابزار اصلی تحقق برنامه های آمریکا و رژیم صهیونیستی برای منطقه خاورمیانه تبدیل شود. بنابراین طبیعی است که منافع آمریکا در راستای تداوم فعالیت بن سلمان قرار داشته باشد و آنان همچنان از ولایت عهدی وی در عربستان حمایت کنند. اگر ما از اول شروع پرونده خاشقجی و با یک نگاه کرنولوژیک به سخنرانی های ترامپ در این باره توجه کنیم به این موضوع می رسیم که آمریکایی ها منافع گسترده ای از تداوم قدرت بن سلمان دارند و آنان ذینفع اصلی این ماجرا هستند و هر بار که پرونده به سمت و سوی روشن شدن ابعاد مبهم آن پیش می رود با ایجاد یک موج تبلیغاتی و یک توئیت جنجالی این روند را مختل می سازند. در طول چند هفته گذشته نیز آمریکایی ها تلاش کرده اند با خرید زمان برای ولیعهد، فشارهای بین المللی و فشار افکار عمومی جهانی را در این ارتباط کاهش دهند و در پایان پرونده خاشقجی و موضوع عدالت و قانون را قربانی راهبردهای استراتژیک خود در خاورمیانه سازند. اما براین باور هستم این موضوع همچنان به عنوان یکی از دستورکارهای اصلی جامعه بین المللی، رسانه های معتبر و آزاد باقی می ماند و به عنوان یک چالش جدی همچنان آمریکایی ها و طرف سعودی را در مخمصه قرار خواهد داد.


* ترامپ در سخنرانی خود برای اولین بار از اهمیت نقش عربستان برای امنیت اسرائیل سخن گفت و ریاض را به نوعی ناجی امنیت این رژیم قلمداد کرد، امنیت تل آویو در کجای این بحران قرار دارد و چگونه بر مبهم ماندن پرونده خاشقجی تاثیر گذاشته است؟
در سوال قبلی من به بده بستان کوشنر و بن سلمان اشاره کردم اما در واقع این زد و بند یک مثلث است و ضلع دیگر آن را نخست وزیر اسرائیل «بنیامین نتانیاهو» تشکیل می دهد. اسرائیلی ها در سال های گذشته به شدت از همراهی عربستان با این کشور در برخی از پرونده های امنیتی و سیاسی سومند و منتفع شده اند و اکنون در پرونده های مهمی در منطقه به همکاری و همدستی ریاض نیاز دارند. اگر بن سلمان از سریر قدرت کنار گذاشته شود بدون شک بزرگترین بازنده این تحول اسرائیل خواهد بود به همین دلیل اسرائیلی ها و لابی بزرگ این کشور در آمریکا در تلاش هستند با مجموعه ای از ابزارها پای محمد بن سلمان را از موضوع قتل خاشقجی کنار بکشند. اگر بن سلمان کنار رود موضوع مهار جمهوری اسلامی ایران در منطقه به شدت مختل می شود، موضوع معامله قرن با سکته روبرو می شود و امنیت اسرائیل در تمامی مرزهای این کشور به مخاطره خواهد افتاد. بنابراین این سخن ترامپ تضادی با واقعیت ندارد و اتفاقا آنان به طور هوشمندانه و با پیش کشیدن این موضوع درصدد امتیازگیری بیشتر به نفع اسرائیل از عربستان هستند.


* به برنامه هوشمندانه دولت ترامپ برای امتیاز گیری از سعودی ها به نفع اسرائیل اشاره کردید، آیا امکان دارد این مساله را بیشتر تشریح سازید؟
روابط اسرائیل با برخی از کشورهای عربی وارد فاز جدیدی شده است و در خوانشی نوین بخشی از این کشورها در تلاش هستند روابط خود را با اسرائیل عادی سازند. عربستان در راس این کشورها قرار دارد. آنان براین باور هستند می توانند با اسرائیل به نوعی از سازش در تمامی مسائل منطقه ای دست یافت اما آنان تاکنون شاید دست به عصا در این باره عمل می کردند اما تضعیف جایگاه عربستان در پرونده خاشقجی و همچنین شکست آنان در جنگ یمن بیش از پیش این کشور را به آمریکا و حتی اسرائیل نیازمند ساخته است. در پرونده قتل خاشقجی اگر کمک های آمریکایی ها در ظاهر و حمایت های مخفیانه اسرائیلی ها نبود قطعا سعودی ها نمی توانستند این پرونده را مدیریت کنند و این مساله به طور کامل آنان را در باتلاق فرو می برد. اکنون آمریکایی ها با گوشزد کردن این مساله این پیام را به سعودی ها و کشورهای متحد این ریاض منتقل می کنند که یکی از راه خاتمه یافتن این بحران، تسریع در عادی سازی روابط با اسرائیل و فراموشی کامل مساله فلسطین است در روز جمعه 23 نوامبر سخنگوی جنبش مقاومت اسلامی (حماس) «عبداللطیف کانو» به طرز بسیار دقیقی به این مساله اشاره کرده و اعلام داشت: برخی از کشورهای عربی از پشت به آرمان های فلسطین خنجر زده اند و با فراموشی این مساله عملا به حامی اسرائیل تبدیل شده اند. اسرائیلی های خوشبین نیز حتی یک دهه بیش نمی توانستند چنین رویایی را برای خود در ارتباط با کشورهای عربی را متصور شوند.


* یعنی قتل خاشقجی باعث می شود برخی از کشورهای عربی به رهبری عربستان به طور کامل آرمان های مردم فلسطین را فراموش کنند و به بخشی از بازی صهیونیست ها برای حذف مساله فلسطین تبدیل شوند؟
این مساله در حال حاضر هم در حال وقوع است و نباید از آن تعجب کرد. شاید سیاستمدارن خوشبین و ایدالیست صهیونیست نیز انتظار نداشتند عربستان و برخی از کشورهای متحد وی این چنین به ابزاری در دست اسرائیل تبدیل شوند. ااسرائیل بدون حل و فصل موضوع آوارگان، خاک و سرزمین، پایان اشغال ...امتیازات بزرگی از طرف سعودی گرفته است. اکنون اسرائیل در قضیه فلسطین، نه تنها سعودی ها و متحدانش را در موضع ضعف قرار داده بلکه با طرحی هوشمندانه ریاض و متحدانش را به عادی سازی روابط با تل آویو ترغیب کرده و در این رابطه پیشرفت های محسوسی نیز به دست آورده است. تل آوبو نیز از این مساله عادی سازی روابط برای کسب امتیاز حداکثری و وابسته سازی بیشتر این کشورها به خود تلاش می کند. تنها چیزی که شاید بتواند این معادله پیچیده را تغییر دهد تغییر ساختار قدرت در عربستان و ایجاد چالش و به تعویق افتادن این پروژه است.

* چه تغییری در ریاض می تواند این معادله را متحول سازد؟ آیا عربستان می تواند خود را انقیاد کامل اسرائیلی ها نجات دهد یا همچنان با بازی در میدان صهیونیست ها به نقش خود به عنوان اسب تروی آنان در جهان اسلام ادامه می دهد؟
بنظر می رسد تغییر در ساختار قدرت و تداوم سنت بن عبدالعزیز بتواند به صورت مقعطی این معادله مخرب را متوقف سازد. در صورت مرگ ملک سلمان، فرزند وی محمد به عنوان جانشین وی انتخاب خواهد شد و این به معنی پایان سنت «ملک عبدالعزیز» است. براساس سنت جانشینی ملک عبدالعزیز جانشینی به صورت افقی در میان فرزندان ذکور وی ادامه خواهد داشت اما روی کار آمدن بن سلمان به معنی شروع سنت جدیدی در پادشاهی این کشور است اما اکنون کوچکترین فرزند عبدالعزیز در قید حیات است و برخی ها براین باور هستند وی مستحق پادشاهی پس از ملک سلمان است. «شاهزاده احمد» در ماه های گذشته و با شروع موج دستگیری ها از عربستان خارج شد و به مواضع انتقادی خود نسبت به ملک سلمان و پسرش ادامه داد وی حتی در یک مورد منکر این شد که جنگ با یمن جنگ مردم عربستان و آل سعود باشد بلکه وی اعلام کرد این جنگ، جنگ ملک سلمان و فرزندش با مردم یمن است. وی بخاطر این اظهارنظر مورد خشم ولیعد قرار گرفت و اعلام شد شاهزاده احمد از بازگشت به عربستان منصرف شده است اما هفته گذشته شاهد حضور دوباره این شاهزاده در عربستان و استقبال با شکوه از وی توسط مقامات امنیتی و شاهزادگان سعودی بودیم. اکنون گزارش های متعددی از جایگزینی وی با محمد بن سلمان به گوش می رسد و اگر چنین مساله صحت داشته باشد می توان انتظار داشت سیاست خارجی سعودی از وابستگی کامل و انقیاد به صهوینست ها تا اندازه ای فاصله گیرد و نوعی از میانه روی به این کشور بازگردد در غیر این صورت عربستان در سراشیبی وابستگی کامل به اسرائیل و آمریکا قرار دارد.

کد خبر: 977599

وب گردی

وب گردی