جایزه‌ای برای متوسط‌ها!

این دوره از جایزه جلال آل‌احمد را با توجه به ۵ اثری که از شش نامزد بخش رمان بررسی کرده‌ایم، باید دوره متوسط‌ها نامید که «ما را با برف نوشته‌اند» یکی از همین متوسط‌ها است.

ایسکانیوز – گروه فرهنگی – حسام آبنوس: دوازدهمین دوره جایزه ادبی «جلال آل‌احمد» به روزهای اختتامیه خود نزدیک می‌شود و همه منتظر برگزاری و اعلام نتایج آن هستند. نامزدهای بخش‌های مختلف از سوی دبیرخانه این جایزه اعلام شده و باید تا روز اختتامیه صبر کرد و دید قرار است نشان زرین جلال آل‌احمد در دستان چه‌کسی یا کسانی در بخش‌های مختلف این جایزه قرار گیرد.

در بخش رمان شش اثر به عنوان نامزد معرفی شدند. رمان‌هایی که سال ۹۷ منتشر شده‌اند و از سوی هیئت‌داوران بخش رمان این جایزه به عنوان نامزد این دوره معرفی شده‌اند. دوره‌ای که اسامی داوران تا اسامی کاندیداها و حتی زمان برگزاری اختتامیه آن حواشی بسیاری داشت.

رمان «ما را با برف نوشته‌اند» اثر نسیم توسلی که نشر آگه آن را منتشر کرده، یکی از رمان‌های شش‌گانه نامزد در بخش رمان است و در ادامه مروری بر آن خواهیم داشت. (یادداشت مرور رمان «بی‌عاری» را از اینجا، یادداشت مرور رمان «فوران» را از اینجا و یادداشت رمان «دور زدن در خیابان یک‌طرفه» را از اینجا بخوانید.)

*هدف وسیله را توجیه می‌کند!

نویسنده این رمان تنها نویسنده متولد دهه شصت در میان نامزدهای این بخش است که روایتی اول شخص را برای بیان قصه‌اش انتخاب کرده است. «بهار» راوی قصه است. دختری که در نادرشاه افشار! در رویاهایش رفت و آمد می‌کند. او ریشه خراسانی دارد و پدربزرگش از خان‌های منطقه درگز بوده و یک کارخانه در مشهد تاسیس کرده بود. نویسنده بارها در داستانش به حقوق پایمال شده خانوادگی‌اش اشاره می‌کند. حقوقی که بخشی از آن در تقسیم اراضی در زمان پهلوی از دستشان در آمد و بخش دیگر هم بعد از پیروزی انقلاب «مصادره» شد! راوی داستان اما نمی‌گوید پدربزرگش چطور به این اراضی و زمین‌ها دست پیدا کرده و چگونه توانسته خان چند پارچه آبادی شود؟ او به امثال «حاج خیری‌»ها منتقد است که بعد از انقلاب به نان و نوایی رسیدند ولی اشاره نمی‌کند که مالکان قبلی از کجا آورده بودند و چطور به جان رعیت مسلط شده بودند؟ هرچند این به معنای تایید رفتار کسانی نیست که از گرد راه نرسیده به دلیل روابطشان توانستند به منزلتی دست پیدا کنند، ولی منطقی نیست پرسشی طرح کنیم که بخشی از پاسخ در دل خودش است!

او بارها با رفتن به گذشته سعی می‌کند شکوه گذشته را مجسم کند و حالا درصدد است از طریق ازدواج با «عماد» به آن مقام برسد و تمام شکوه روزگار رفته را به خانواده‌اش بازگرداند. در واقع راوی داستان معتقد است حق گرفتنی است و برای رسیدن به حق از هر روشی باید استفاده کرد، ولو ازدواج با پسر یکی از همین انقلابی‌ها که حق خاندان آن‌ها را گرفته‌اند.

پدر بهار نماد شخصیت‌های سرخورده است که تصور می‌کند حقش را حکومت خورده و امروز نشسته و فقط در دود سیگارش خود را غرق می‌کند، شخصیتی که تلاش زیادی برای احقاق حقوقش نکرده و همه را مقصر می‌داند! در واقع دوگانه پدرش و حاج‌خیری دوگانه ظالم و مظلوم است ولی روشن نمی‌شود نقش حاج‌خیری در ظلم و پدرش در ظلم‌پذیری چیست؟

«آرش» برادر بهار هم در این داستان نماد نسلی است که در حال از بین رفتن است. حرف‌های آرش از همه باورپذیرتر است و خواننده شاید این شخصیت بی‌هیاهو را بهتر درک کند. او نمی‌تواند حرفه خود را عرضه کند که بخشی از آن ناشی از سیاست‌های رایج فرهنگی است. ولی به هر حال در همین شرایط هم بسیاری سعی می‌کنند خسته نشوند و کار کنند.

*یک روز قبل از بیست و دوم بهمن!

«ما را با برف نوشته‌اند» را باید یک رمان آپارتمانی دانست. نویسنده در فضاسازی تلاش زیادی نکرده و اغلب اتفاقاتش را در جهان ذهنی راوی شکل داده و تنها تصویر پرتکرار در داستان «برف» است هرچند در بخش‌هایی حجم برف روی درخت‌ها با برف کنار خیابان تناسب ندارد. از این منظر باید گفت نویسنده در فضاسازی موفق نیست. حتی تصویر درستی از شهر رشت در داستان نمی‌بینیم و تنها به اسم‌ها بسنده شده و جغرافیا نقش زیادی در کار ندارند و حتی تصویر توریستی هم از شهر در داستان نمایش داده نشده چه رسد به اینکه ما شاهد شهر در داستان باشیم!

نویسنده سعی می‌کند با یک تماس مشکوک خواننده را تا آخرین صفحاتش همراه کند تا در یک پایان شگفت‌انگیز او را غافل‌گیر کند و تمام تردیدها را برطرف کند.

قصه روایت یک روز است. روز بیست و یک بهمن. نویسنده هیچ توضیحی برای اینکه این روز را برای روایت قصه‌اش انتخاب کرده ارائه نمی‌کند مگر کنایاتی که از زبان پدرش زده می‌شود یا اشاراتی که به حق از بین رفته خانواده‌اش در کارخانه مشهد و زمین‌های اجدادی می‌کند. مگر اینکه بخواهد به خواننده یادآوری کند که این جشن‌ها یادآوری گذشته شکوهمندی است که دیگر نیست و این جشن‌ها خط پایانی بر آنها گذاشته است.

شخصیت اصلی داستان در جزئیات پارچه‌ها و طرح و نقش آنها بسیار ریز می‌شود و شاید این را به عنوان نمادی برای شخصیت‌پردازی نویسنده برشمارند ولی تکرار بی‌اندازه این علاقه شخصی سبب می‌شود به کلیت اثر نچسبد و کارکرد خود را از دست بدهد و در بافت کار ننشیند.

*جلال برای متوسط‌ها...

رمان «ما را با برف نوشته‌اند» را باید اثری متوسط دانست که در حد یک جایزه ملی نیست. اثری که نه زبان خاصی دارد و نه موضوع ویژه‌ای در آن مطرح شده که بگوییم در کنار سایر آثار متوسطی که در این دوره تا اینجا بررسی شده کار متفاوت‌تری است اما شاید بشود گفت این دوره از جایزه جلال با توجه به آثاری که از نامزدهای بخش رمان دیده‌ام، دوره متوسط‌ها است!

انتهای پیام/

کد خبر: 1045666

برچسب‌ها