اساتید ایران دانشجوها را از نگرفتن نمره و نداشتن آینده می‌ترسانند

محقق ایرانی دانشگاه لایبنیتس هانوفر آلمان می‌گوید: اساتید باید دانشجوها را جذب محیط علمی کنند و برای شکوفایی خلاقیت‌شات تشویق کنند. در زمان دانشجویی‌ام در ایران یادم می‌آید اساتید دانشجوها را از نگرفتن نمره و نداشتن آینده می‌ترساندند. در حالی که اساتید در انگلیس آینده‌ای را برایمان ترسیم می‌کردند که هم ترسمان از امتحان را از بین می‌برد و هم باعث ایجاد انگیزه برای یادگیری محتوا به صورت مفهومی می‌شد.

به گزارش گروه علم و فناوری باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)؛ نیما نوعی متولد 1364 در تهران است. تا دوم راهنمایی دانش‌آموز متوسطی بود که علاقه چندانی به درس و مطالعه نداشت، اما با خواندن کتابی با مضمون مباحث عددی و لگاریتمی که از پدرش هدیه گرفته بود، به یکباره به ریاضیات علاقه‌مند شد و دنیایی از سوالات بی‌جواب در ذهنش به وجود آمد. در واقع با این کتاب مسیر زندگی‌اش به نوعی عوض شد. در همین دوره با ورود کامپیوتر به خانه‌شان و علاقه به چالش‌های ذهنی، به برنامه‌نویسی و نوشتن چندین بازی ابتدایی ترغیب شد. علاقه‌اش به ریاضی آنچنان زیاد بود که در سال اول دبیرستان کتاب «نظریه اعداد» مریم میرزاخانی و رویا بهشتی زواره را خواند و در سال دوم دبیرستان تمامی کتاب‌های ریاضی سال‌های بالاترش را یاد گرفت و دو سال پیاپی در المپیاد ریاضی کشوری مقام کسب کرد.

سال ۱۳۸۲ با مشورت پدرش رشته مهندسی عمران را انتخاب کرد، ولی بعد از مدتی متوجه شد که در انتخاب رشته اشتباه کرده است، چراکه عطش جستجوگری او در این رشته پاسخگو نبود و همچنان به دنبال ریاضیات بود. به همین دلیل شروع به جست‌وجو در اینترنت کرد تا بتواند افرادی را در سرتاسر دنیا پیدا کند که به او انگیزه‌ دهند تغییر با اراده‌ای استوار امکان‌پذیر است. با بررسی افراد بسیار موفق متوجه شد که می‌تواند بعدها از مهندسی عمران به رشته‌هایی چون مهندسی برق و حتی پزشکی تغییر مسیر دهد. پس تصمیم گرفت که رشته عمران را ادامه دهد، ولی به ترسیم مسیری پرداخت که با صبر و پشتکار به هدف خود (هر چند در آینده) نزدیک‌تر شود.  

سال‌های آخر دانشگاه باز هم به این نتیجه رسید که مسیر و رشته را اشتباه انتخاب کرده و به همین دلیل تصمیم به مهاجرت گرفت و قبرس را به عنوان کشور هدف انتخاب کرد. مدتی در آنجا رشته خود را ادامه داد و حتی دو مقاله هم در ISI منتشر کرد و یک فاند خوب از یک دانشگاه در انگلیس گرفت. سال ۱۳۸۸ بود که به انگلیس مهاجرت کرد و در دانشگاه پورتسموث شروع به تحصیل کرد و با وجود پذیرش تا مقطع کارشناسی ارشد، تنها تا مقطع کارشناسی در آن دانشگاه ماند و در نهایت تز کارشناسی‌اش را در «زمینه بهینه‌سازی سازه‌ها با کمک هوش مصنوعی و الگوریتم ژنتیک» با موفقیت گذراند.

برای دوره کارشناسی ارشد، در رشته مهندسی محاسبات از طریق اجزای محدود را در دانشگاه ناتینگهام –جزو ۵۰ دانشگاه برتر جهان در رشته مکانیک محاسباتی- پذیرفته شد. این رشته ترکیبی از مهندسی مکانیک و ریاضی بود که دقیق‌تر به تحلیل و حل معادلات جزئی از طریق روش اجزای محدود می‌پرداخت. در حقیقت مسیری که از سال 1382 شروع کرده بود، توام با صبر و تلاش سرانجام در سال 1390 نتیحه ملموس‌تری داد. این رشته دقیقا همان چیزی بود که سال‌ها به آن فکر می‌کرد و همین عشق و علاقه و تلاش بود که موجب شد نه تنها نفر اول این دوره شود، بلکه در پایان سه پیشنهاد دکتری همزمان –دو پیشنهاد از شرکت رولز رویس (پروژه‌های متفاوت) و یک پیشنهاد از سوی رئیس دانشکده مهندسی دانشگاه ناتینگهام- نیز دریافت کند. 

او هم‌اکنون پژوهشگر دانشگاه لایبنیتس هانوفر آلمان به عنوان و همچنین سرپرست گروه تحقیقاتی در زمینه مکانیک محاسباتی است.

چرا پیشنهاد شرکت رولز رویس را قبول نکردید؟

معمولا پروژه‌هایی و فاندهایی که از طریق شرکت‌ها برای جذب دانشجو در مقطع دکتری ارائه می‌شود با محدودیت‌های فراوانی توام هستند؛ به طور مثال امکان چاپ مقاله علمی (به دلیل اینکه پروژه‌های تحقیقاتی کاملا در انحصار شرکت است) و انتقال دانش و اطلاعات وجود ندارد. وجود این محدودیت‌ها از یک سو و ترجیح من به کار آکادمیک به جای کار در صنعت از سوی دیگر، باعث شد که در نهایت پیشنهاد رئیس دانشکده‌مان را قبول کنم و دوره دکتری‌ام را در رشته تحقیقاتی «کنش و واکنش بعدهای مختلف ماده‌های کامپوزیتی (بعدهای نانو، مایکرو و میکرو) نسبت به یکدیگر» را شروع کردم.

در واقع توانستم بورس دوره دکتری را در سال 2012 -که عالی‌ترین بورس تحقیقاتی این رشته در گرایش مواد کامپوزیتی برای یک دانشجوی خارجی است- از سوی شورای تحقیقات علوم فنی و مهندسی انگلیس (EPSRC)، به نمایندگی از دانشگاه ناتینگهام در بین دانشگاه‌های بریستول، کرنفیلد، منچستر و بیرمنگام بگیرم. معاون دانشگاه در مورد این بورسیه گفت: اگر یک دانشجوی انگلیسی‌ وجود داشت که رزومه کاری‌اش ۳۰ درصد از تو ضعیف‌تر یا اگر هم یک دانشجوی اروپایی بود که ۲۰ درصد از تو ضعیف‌تر بود، بورسیه را به او می‌دادیم. ولی کسی را واجد شرایط‌تر از تو پیدا نکردیم. این سخن انگیزه‌ای مضاعف برای من بود تا تلاش بیشتری برای رسیدن به اهدافم انجام بدهم.

چه شد که از انگلیس به آلمان مهاجرت کردید؟

دوره دکتری را با ویزای فوق لیسانسم شروع کردم. با وجود داشتن بورسیه کامل از EPSRC متاسفانه ویزایم تمدید نشد و موفق به ادامه دوره دکتری‌ در انگلیس نشدم. با اینکه شکایت کردم، نتیجه‌ای نگرفتم و از طرفی چون ویزای فوق لیسانسم تمام شد، مجبور به بازگشت به ایران شدم. دوران بسیار سختی بود. به یکباره همه چیز از هم فرو پاشید؛ آن هم درست زمانی که خودم را در جایگاهی می‌دیدم که سال‌ها برای آن تلاش کرده بودم. دوره دکتری را ترک کردم و سپس به صورت تصادفی برای کشور آلمان اپلای کردم و موفق شدم که فاند ارزشمند DFG (Deutsche Forschungsgemeinschaft) را برای مقطع دکتری‌ بگیرم و در ادامه بعد از یک سال و سه ماه به صورت رسمی دکتری‌ام را در دانشگاه برانشویگ در رشته مهندسی مکانیک محاسباتی شروع کردم که خوشبختانه در راستای فوق لیسانسم بود. البته مباحث ریاضیات در پروژه دکتری‌ام در برانشویگ آلمان به مراتب بیشتر از پروژه دکتری‌ام در ناتینگهام بود و همین امر اشتیاق من را برای شروعی دوباره چندین برابر کرد!

سال 2017 به مدت 6 ماه به منظور تحقیقات بیشتر به موسسه علم مواد در دانشگاه اکول پاریس (که از بهترین دانشگاه‌های فرانسه و اروپاست) رفتم. سرانجام در سال ۲۰۱۸ دکتری‌ام به پایان رسید و برای گذراندن دوره فوق‌دکتری به دانشکده ریاضی کاربردی دانشگاه ‌هانوفر در آلمان رفتم. رئیس این دانشکده به من می‌گفت که چون پیش‌زمینه مهندسی دارم و از طرفی با ریاضی هم آشنایی دارم، می‌توانم بعد از ۶ ماه آموزش، شکاف زیاد بین ریاضی و مهندسی را پر کنم. این سرآغازی دوباره برای من، به منظور تدوین و بررسی مسائل مختلف علمی شد.

در تابستان 2020 فوق دکتری دومم را نیز در رشته مکانیک محاسباتی در دپارتمان مهندسی این دانشگاه گذراندم و در حال حاضر یک گروه تحقیقاتی تحت نظر موسسه مکانیک محیط‌های پیوسته تشکیل دادم و مشغول به تحقیق هستیم.

در گروه تحقیقاتی‌تان چه کارهای پژوهشی‌ انجام می‌دهید؟

هر پدیده فیزیکی در جهان را می‌توان یا به صورت معادلات مشتقات جزئی (معادله تکامل) یا به صورت انتگرال (معادله انرژی) تعریف کرد؛ مثل معادله فشار، دما، جابه‌جایی، شکست، مغناطیس و موج.

کار من در این موسسه این است که عوامل مختلف در یک پدیده واحد در تعامل با قوانین ترمودینامیکی را شبیه‌سازی و آن را به روش عددی (روش اجزای محدود) تحلیل کنم. در سال‌های اخیر، بیشتر روی معادلات شکست مثل شکست در سازه، مواد بیولوژیویکی، مواد پلیمری در ابعاد مختلف میکرو، ماکرو و مزو متمرکز شده‌ام.

در یک پژوهش دیگر، که به آن شکستگی هیدرولیک می‌گویند، با تزریق سریع آب در اعماق زمین به صورت عمد و یکپارچه، تعدادی ترک‌های سطحی ایجاد کردیم تا میعان گازی و نفتی رخ دهد. با این روش می‌توان راهکارهای استخراج میعانات گازی و نفتی را تنها با فشار سریع آب از طریق لوله‌های حفاری در لایه‌های زیرین ارائه داد.

از کارهایی که در این گروه انجام دادیم، مربوط به توربین‌های بادی در دریا یا اقیانوس می‌شود. سازه‌های برخی از این توربین‌ها به شکلی است که بتن آنها در داخل آب دریا یا اقیانوس (offshore wind turbines) ساخته می‌شود. کارشناسان از طریق تجربه متوجه شده‌اند که موادی مانند بتن که متخلخل هستند، زمانی که در آب قرار می‌گیرند، به دلیل نفوذ آب به درون سازه (فشار منافذ) خیلی زود –نسبت به توربین‌های بادی در خشکی (onshore wind turbines) - تخریب می‌شوند و پدیده تخریب و شکست صورت می‌گیرد. اما موضوع اصلی اینجاست که زمانی که چنین سازه‌ای در دریا تخریب می‌شود، دیگر امکان تعمیر آن وجود ندارد. پس بهترین کار، پیش‌بینی و جلوگیری از این تخریب است.

در این راستا، مدل ریاضی‌ای را به دست آوردیم که زمان شکست سازه‌های آبی را نسبت به همان سازه‌ها در خشکی پیش‌بینی کنیم. برای حل این پدیده فیزیکی، پارامترهای تاثیرگذار روی شکست را -مانند فشار آب و دما و همچنین نوع ماده‌ای که در سازه به کار رفته- به معادله‌ اضافه کردیم و در نهایت تاثیر این پارامترها روی یکدیگر را نیز مد نظر قرار دادیم. 

یکی دیگر از کارهای پژوهشی مهمی که انجام داده‌ام مربوط به معادلات شکستی است که هزینه محاسبات آن بسیار زیاد است. بیشتر معادلاتی که ما به کار می‌بریم کاملا تئوری است و برای اینکه آن را به شکل صنعتی درآوریم، روشی را ابداع کردیم که «گلوبال لوکال» نامیده می‌شود. در این روش، کدهای علمی را با حداقل کارهای عددی به شکل صنعتی و کاربردی درمی‌آوریم.

ساختمان بزرگی را در نظر بگیرید که نوشتن معادله شکست یک متر مربع از آن یک روز طول می‌کشد. پس اگر بخواهیم ساختمان را به صورت سه‌بعدی در نظر بگیریم و ترک‌های آن را بررسی کنیم، یک ماه یا یک سال طول خواهد کشید. در چندین تحقیق نشان دادیم که روش فوق نه تنها دقت بالایی دارد، بلکه زمان محاسبات را تا یک هزارم کاهش می‌دهد. همچنین از طریق گلوبال لوکال، می‌توان کدهای مختلف تحقیقاتی و صنعتی را به صورت یک پلتفرم واحد ارائه کرد (لوکال کد تحقیقاتی و گلوبال کد صنعتی). و با این کار شکاف بین کارهای دانشگاهی و صنعتی را پر کردیم.

آینده دنیای علم و فناوری را چطور ترسیم می‌کنید؟

به نظرم دنیای علم تا سال ۲۰۰۰ نیاز به تئوری جدید –مثل تئوری فشار و تئوری شکست- داشت، اما به نظر می‌رسد که از شروع قرن بیست و یکم تا سال ۲۰۵۰ نیاز اصلی استفاده از تئوری‌های موجود و همچنین ترکیب آنها برای کاربردهای مختلف (اصطلاحا Multiphysics) و مدل‌سازی پدیده‌های فعلی در اولویت است. من اسم این مرحله را «پایداری علمی» می‌گذارم.

از سوی دیگر از دید من در ۳۰ سال آینده با جهش علمی دیگری مواجه خواهیم بود که در آن علوم و فناوری‌های جدیدتری مثل هوش مصنوعی یا ابرکامپیوتر ظهور خواهند کرد. در این صورت معادلات در کسری از ثانیه حل خواهند شد.

این موضوع را می‌توان از تعداد مقالاتی که امروزه در جهان نوشته شده – به ویژه بعد از پاندمی کرونا- متوجه شد. هم‌اکنون مقالات بسیار زیادی در جهان وجود دارد که بعضا کیفیت زیاد بالایی ندارند و از این رو، به نظر می‌رسد که دنیای علم به شوکی نیاز دارد تا این مقالات به شکل دقیق‌تر و عملی‌تری درآیند. در واقع، هر چند که خیز بلندی در راستای تولید دانش برداشته شده، اما تا کاربردی شدن آنها فاصله زیادی وجود دارد. 

در اوقات فراغت معمولا به چه کارهایی می‌پردازید؟

معمولا پیاده‌روی می‌کنم. در ضمن پیاده‌روی به کارهای پژوهشی‌ام فکر می‌کنم و آنها را در ذهن خودم جمع‌بندی و خلاصه می‌کنم. به غیر از این، به موسیقی گوش می‌کنم و به مسافرت علاقه‌مندم. سفر کردن به من نشان می‌دهد که هنوز برای پختگی و تجربه‌های جدید و متفاوت راه طولانی در پیش دارم.

چه فیلم‌ یا کتاب‌هایی می‌بینید و می‌خوانید و کدام یک از آنها را بیشتر از همه دوست داشتید؟

زیاد اهل کتاب نیستم، ولی از آنجا که کارهای من براساس ریاضیات است، برای ریلکس کردن یا ایجاد انگیزه فیلم‌های کمدی یا فیلم‌های علمی- تخیلی تماشا می‌کنم. این فیلم‌ها باعث می‌شود که مثل فنر منقبض شده، انرژی‌ام را ذخیره کنم و از آن برای کارها و تحقیقاتم بهره ببرم.

فیلمی که بیشتر از همه دوست دارم، «شیوع» است که در سال ۲۰۱۱ ساخته شد، که کاملا پاندمی کرونا را به تصویر می‌کشد به طوری که چطور ویروسی از یک خفاش به انسان‌ها منتقل شد و در دنیا شیوع پیدا کرد. از بین فیلم‌های کمدی ایرانی «هیولا» و «پایتخت» و از سریال‌های کمدی خارجی «تئوری بیگ‌بنگ» و «The IT Crowd» را خیلی دوست دارم.

بعد از پاندمی کرونا نحوه تدریس و کار شما چقدر متفاوت شده است؟

بعد از پاندمی مشخص شد کارمندان دورکار با آرامش بیشتری در خانه کار می‌کنند و کارآیی آنها بالاتر از زمانی است که در محل کار حضور دارند. در نتیجه هم‌اکنون نتیجه و بازدهی کار برای کارفرماها مهم‌تر از حضور فیزیکی کارمندان است. 

با توجه به کتاب «موج سوم»، اثر الوین تافلر، می‌توان گفت که دوره قبل از کرونا، موج دوم تاریخ بشری بود. دوره اول، دوره سرمایه‌داری بود که در آن، درآمد حرف اول را می‌زد و خانواده اولویت بعدی به شمار می‌رفت. اما در دوران کرونا این شرایط کمی تغییر کرد و نیاز به فضای امن خانواده بیشتر نمود کرد. البته شاید هنوز سطح درآمد بالا نرفته است. با این حال، به نظر می‌رسد که موج سوم جامعه بشری، همان دوران بعد از پاندمی است که در آن استحکام خانواده و سطح درآمد هر دو افزایش پیدا خواهد کرد. از سوی دیگر در جهش موج سوم جامعه بشری، به محیط زیست هم بهای بیشتری داده می‌شود. به طور مثال، ما بیشتر اوقات به جای نوشتن روی کاغذ، روی تبلت یا گوشی‌مان یادداشت برمی‌داریم.

به غیر از این، کلاس‌های دانشگاه اکثرا به صورت مجازی برگزار می‌شود، پس امتحان آخر ترمی که قبلا به صورت حضوری گرفته می‌شد، دیگر کارکرد قبلی خود را ندارد و من به عنوان استاد باید امتحاناتم را به روشی برگزار کنم که متوجه شوم دانشجویم درس را به خوبی یاد گرفته است. در نتیجه یا دروس را اکثرا پروژه‌محور تعریف می‌کنم یا به شکلی آزمون می‌گیرم که دانشجو نتواند یک شبه درس را پاس کند.  

از نظر شما چرا محققان ایرانی از نظر علوم و فناوری با سطح جهانی فاصله دارند؟

به نظر من محققان ایرانی بیشتر از تحقیق و پژوهش درگیر حواشی هستند و این امر باعث عدم تمرکز روی کارشان می‌شود. منظورم از حواشی، جایگاه و همچنین مسائل مالی است که دومی واقعا مساله مهمی است. در ایران، استاد دانشگاه از کارمندی که ۱۰ سال در شرکت یا صنعت سابقه کار دارد، درآمد کمتری دارد. البته در این دو کشور هم به همین منوال است. اما موضوع اینجاست که محققان در آلمان و آمریکا حقوق بالاتری نسبت به متوسط جامعه دارد و به همین دلیل دغدغه مسائل مالی را ندارند.

در آلمان بودجه تحقیقاتی و مسافرت‌های علمی ما کاملا مشخص و از پیش تعیین شده است. به شخصه با موسسات مختلفی در بلژیک، فرانسه، لوکزامبورگ، آمریکا، ایران و چین کار کرده‌ام و می‌کنم، این کارهای مشترک، ارتباطات من را وسیع‌تر می‌کند و من را از یک محقق بومی به یک محقق بین‌المللی تبدیل می‌کند. در نتیجه با ایده‌های جدید و مختلف آشنا شوم و از آنها در کارهای پژوهشی خودم استفاده کنم. این در حالی است که محققان ایرانی، خیلی به ندرت به کنفرانس‌های علمی می‌روند و در نتیجه ارتباطات کمتری دارند و این موضوع روی کیفیت کار پژوهشی آنها (علیرغم هوش و توانایی بسیار پژوهشگران داخلی) تاثیر می‌گذارد.

ارتباط دانشگاه با صنعت و فروش علم به صنعت از نظر من فقط از طریق فهمیدن سوالاتی است که در صنعت بدون جواب مانده و دانشگاه می‌تواند به آنها جواب دهد. به طور مثال، شرکت رولز رویس مراکزی در دانشگاه‌های مطرح دنیا به نام UTC (مرکز فناوری دانشگاهی) ایجاد کرده تا کارهای تحقیقاتی‌ آینده‌ گرایانه‌اش را در محیط دانشگاه‌هایی مثل دانشگاه ناتینگهام، کمبریج، آکسفورد و غیره –که در حوزه کارهای عددی، شبیه‌سازی و آزمایشگاهی قوی هستند- انجام دهد (موضوع تحقیقاتی در هر مرکز UTC مجزاست و بنابر شاخص علمی آن دانشگاه تعیین می‌شود). از این رو، یک ساختمان مجهز در این دانشگاه‌ها ساخته می‌شود تا دانشجوهای نخبه استخدام شوند. در این صورت هم مالیات و هزینه کمتری پرداخت می‌کند و هم زودتر به جواب سوالش (با وجود اساتید مختلف) می‌رسد. در ایران هم پارک‌های علم و فناوری به راحتی می‌توانند این روند را در پیش بگیرند، چون سوالات بسیار زیادی کماکان در صنعت وجود دارد.

از سوی دیگر در آلمان، برخلاف آمریکا، موسسات علمی از دانشگاه‌ها فعال‌ترند. ما در موسسات علمی نه تنها می‌توانیم پروژه‌های محلی تعریف کنیم، بلکه می‌توانیم پروژه‌های بین‌المللی و مشترکی ایجاد کنیم تا کارهای بزرگی انجام دهیم و در نهایت روی مشکلات دیگران هم کار ‌کنیم. به نظرم این کار را در ایران هم می‌توان پیاده کرد؛ به این شکل که موسسات علمی در حوزه‌های مختلف با همکاری‌ همدیگر پژوهش‌های جدیدتر و بزرگ‌تری تعریف کنند.

به نظر شما نظام آموزش عالی ایران در مقایسه با آلمان چه مزایا یا معایب و نقص‌هایی دارد؟

به نظر من یکی از مشکلات اساسی آموزش عالی در ایران این است که کارهای تحقیقاتی با پول‌سازی همراه نیست. مثلا در کشورهای پیشرفته محقق با ارائه ایده، نوشتن پروپوزال و گرفتن گرنت، دانشجوی بیشتری استخدام می‌کند و آزمایشگاه تحقیقاتی خود را توسعه می‌دهد. اما در ایران، چون این جریان وجود ندارد، کارهای پژوهشی پیوستگی ندارند و هر محقق فقط پروژه خاص خود را پیش می‌برد و پروژه‌های بسیار مشابهی بدون وجه تمایز مشخص وجود دارد.

به غیر از این، دانشگاه‌های ایران هیچ شور و هیجانی برای دانشجو ایجاد نمی‌کنند و از آنجا که دانشجوها نمی‌توانند با صنعت ارتباط بگیرند و ابعاد مالی‌ای برایشان وجود ندارد، انگیزه‌ای هم برای کارهای پژوهشی ندارند.  

از نظر شما نقطه ضعف دانشجوهای ایرانی که برای تحصیل به آلمان می‌آیند، چیست؟

عدم قطعیت، نبود صبر و بردباری، سردرگمی و همچنین ترس از شکست در دانشجوهای ایرانی بسیار زیاد دیده می‌شود. علاوه براین، اعتماد به نفس آنها پایین است که به نظر می‌رسد به دلیل مشکلات مالی و عدم تجربه و مهارت کافی است. دور بودن از فضای علمی جاری در دنیا موجب می‌شود که به سطح مهارت و دانش خود آگاهی نداشته باشند و این موضوع هم به پایین بودن اعتماد به نفس آنها دامن می‌زند.

تفاوت پژوهش در ایران با آلمان در چیست؟

یکی از تفاوت‌ها میزان بودجه‌ای است که در آلمان به پژوهش‌ها تعلق می‌گیرد. فکر می‌کنم بودجه‌ای که دولت آلمان برای تحقیقات در نظر می‌گیرد صدها برابر بودجه تحقیقات در ایران است. به غیر از این شرکت‌های بزرگ بین‌المللی مانند آمازون، جنرال موتور، IBM، Roche، شرکت‌های متنوع خودرویی چه داخلی و چه بین‌المللی درصد بالایی از درآمد سالانه‌شان را وقف تحقیق و توسعه می‌کنند؛ در حالی که این مورد در ایران اصلا  وجود ندارد یا بسیار اندک است. 

از دید من، تا فضای علمی به شما امکان خطا و شکست را ندهد، که به عنوان محقق روش‌های متفاوت را امتحان کنید (حتی با قطعیت بسیار کم برای حصول نتیجه) فرصت‌های علمی جدید هرگز شروع نخواهد شد. چراکه تحقیقات دنباله‌روی نیست، بلکه ایجاد راهی جدید در عرصه علم و در نهایت صنعت است.

در آلمان، کیفیت مقالات خیلی مهم‌تر از کمیت آنهاست، در حالی که به نظر می‌رسد در دانشگاه‌های ایران برخلاف آن است. در آلمان، محققانی هستند که سالانه فقط یک مقاله منتشر می‌کنند، اما کیفیت کار آنها آنقدر بالاست که یک جریان جدید علمی را راه می‌اندازد.

به نظر شما اساتید آلمانی چطور دانشجوها را همپای خودشان به جلو پیش می‌برند و باعث پیشرفت آنها می‌شوند؟

از دید من، مهم این است که اساتید با وجود اینکه روش‌های مختلفی برای تدریس و یا تحقیق دارند، دانشجویان را جذب محیط علمی کنند و برای شکوفایی خلاقیت‌شان تلاش کنند. زمانی که در ایران دانشجو بودم، اساتید دانشجوها را از نگرفتن نمره و نداشتن آینده می‌ترساندند. در حالی که مثلا در انگلیس، ۵۰ درصد نمره ما مربوط به پروژه آن درس و ۵۰ درصد آن هم امتحان کتاب‌ باز می‌شد و استاد آینده‌ای را برای ما ترسیم می‌کرد که هم ترس از امتحان را از بین می‌برد و هم باعث ایجاد انگیزه برای یادگیری محتوا به صورت مفهومی می‌شد.

چه توصیه‌ای به جوانان ایرانی دارید تا در شرایط و وضعیت موجود پیشرفت کنند؟

باید سعی کنند در هر راهی که قدم برمی‌دارند، بهترین خود باشند. نیازی به مقایسه نیست. در حال حاضر در دنیا افرادی که چندین کار را با هم بلدند، زیاد داریم. پس بهتر است که هر کسی در کار خودش متخصص باشد. کاملا براساس تجربه شخصی اعتقاد پیدا کردم که برای موفقیت زمان کافی وجود دارد، پس با صبر و بدون نگرانی از آینده و حتی فراموش کردن گذشته و نگاه رو به جلو، یقینا می‌توان به اهداف شگفت‌انگیز رسید.

در پایان دوست دارم این نکته را بگویم که از نظر من راه درست و غلط هم وجود ندارد، پس از هر مسیری که متفاوت به نظر می‌رسد عبور کنند و هرگز نترسند و مشتاقانه مسیری به نام خود ایجاد کنند. جوانان ایرانی هر مسیری که انتخاب کنند و در آن تلاش، امید و صداقت کاری داشته باشند، به هدف‌شان می‌رسند. از دیگران مشورت بگیرند، اما نه خیلی زیاد. فقط در حدی که بتوانند کارشان را بدون ترس و بااراده شروع کنند. عدم قطعیت معمولا با شکست همراه است.

بزرگ‌ترین آرزویتان برای خودتان و برای دنیا چیست؟

آرزویم این است که یک شرکت یا استارتاپ بیومکانیکی تاسیس کنم تا در آن به مطالعه بیشتر روی روند رشد سلول‌های سرطانی و ارتباط آن با بقیه سیستم بدن بپردازم. 

آرزویم برای دنیا صلح و آرامش است. آرزویم برای دنیای علم نیز این است که محققان به جای شوآف، کیفیت کارهای پژوهشی‌شان را بالا ببرند. در واقع، سطحی‌نگری‌ها از بین برود و بازدهی و کیفیت کار، صداقت در رفتارهای اجتماعی بیشتر شود. 

آرزوی پدر و مادرتان برای شما چه بوده؟ آیا به آرزوی آنها رسیده‌اید؟

این سوال را قبلا از پدر و مادرم پرسیده‌ام. آنها دوست دارند من در هر کاری رضایت قلبی داشته باشم و بهترین خودم باشم. احساس می‌کنم که به آرزوی نسبی‌شان رسیده‌اند، چون هنوز راه زیادی با اهدافم در فضای علمی دارم.

زمانی که در آلمان هستید، برای چه چیزی در ایران دلتنگ می‌شوید؟

برای خانواده و دورهمی‌ها، قدم زدن و شلوغی‌های تهران، حتی گاهی استرس‌هایش دلم تنگ می‌شود.

آیا ازدواج کرده‌اید و بچه دارید؟ آیا تحقیقات باعث می‌شود که به خانواده‌تان لطمه‌ای وارد شود؟ شما چطور مدیریت می‌کنید؟

بله به تازگی ازدواج کرده‌ام، اما بچه ندارم. در جواب به سوال دوم‌تان، همواره سعی می‌کنم بین کار و زندگی خصوصی‌ام مرزبندی و تعادلی قائل باشم و تا جایی که ممکن است مسائل کاری را به فضای خانه نیاورم. از طرفی همسرم در فضای کاری مشابهی به عنوان مدیر تحقیق و توسعه مشغول به کار است و همین موضوع باعث ایجاد تفاهم در شرایط کاری و زندگی‌مان شده است. 

در ادامه می‌توانید ویدئوی مربوط به توضیحات این محقق را در مورد کارهای پژوهشی‌اش تماشا کنید:

کد خبر: 1123192

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 4
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • کیارش IR ۱۳:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
      5 0
      فوق العاده
    • کیوان کاظمی US ۱۳:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
      4 0
      پرسش و پاسخ کاملا مفید از خواندن مصاحبه های خوب شما سپاسگذارم منتظر مطالب و مصاحبه های خوب شما با نخبه گان ایران زمیننون هستیم
    • نگین IR ۱۵:۳۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
      5 0
      عالی بود
    • مریم IR ۱۵:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۰/۰۵
      4 0
      عالی بود