سالهاست که کنشگران و انجمنهای میراث فرهنگی مازندران، دغدغه تعیین حریم برای آثار تاریخی این استان را دارند، متاسفانه با وجود نگرانیها و درخواستهای مکرر این مهم همچنان مغفول مانده است.
آثار تاریخی در مازندران و استانهای باختری ایران به برهان موقعیت جغرافیایی و نوع آب هوای نمناک آن، به شدت در معرض تخریبهای طبیعی قرار دارند، به گونهای که بیشترین آثار موجود در این مناطق مربوط به تپههای تاریخی و آثار متاخرتر است. حال اگر بر این روند تخریبهای عامدانه و یا غیرعمدی انسانی نیز افزوده شود، به این نکته خواهیم رسید که وضعیت آثار تاریخی این استان به شدت اسفناک است که مهمترین علت آن عدم ایجاد حرایم برای آثار تاریخی و حفاظت آن است.
همچنین عدم شناخت، آگاهی و همکاری مردم در حفاظت از بناهای تاریخی نیز مزید بر علت شده است. در این میان مجموعه میراث جهانی باغ عباسآباد بهشهر که در سال ۲۰۱۱ به عنوان یکی از 9 باغ ایرانی با معیارهای (i، ii، iii، iv، vi) با شماره 1372 همراه با باغهای ایرانی پاسارگاد، ارم، چهلستون، فین، شازده، دولتآباد، پهلوانپور و اکبریه به ثبت رسیده است وضعیتی به مراتب بدتر نسبت به دیگر بناهای ثبت شده در سیاهه آثار جهانی و حتی برخی از آثار ملی کشور دارد.
این مجموعه فرهنگی، تاریخی و طبیعی که تنها اثر ثبت شده میراث جهانی مازندران است، هر ساله پذیرای بسیاری از گردشگرانی است که متاسفانه بیشتر ناآگاهانه و غیرمسئولانه به آنجا سفر میکنند و هدف اصلی بیشترشان جنگلهای زیبا و بکر منطقه است، نه میراث جهانی آن.
مجموعه میراث جهانی باغ عباس آباد شامل سد، مخزن و دریاچه سد، گرمابه، برجهای آجری، سنگ فرشها، جویها و آبنماها، آسیاب و کاخ است. در یکی از بازدیدهای میدانی دورهای از آثار تاریخی تخریبهای ناگواری در این مجموعه دیده شد. گردشگرانی که به وسیله پدالو بر سطح دریاچه در اطراف بنای مشهور و میانی دریاچه قایقرانی میکردند، بدون هیچ محدودیتی وارد دالانهای بنا شده و به برهان عدم کنترل پدالو و پهنای کم دالانها به شدت با بدنه بنا برخورد میکنند و آسیبهای جبرانناپذیری به آن وارد میکنند. همچنین به دلیل تخلیه انرژی به وسله فریاد زدن از سوی گردشگران در درون دالانها، سبب ایجاد لرزشهای آوایی میشود که برای بنای چند صدساله به شدت مخرب است. این ویرانیها و عدم توجهات در رویی رخ میدهد و در حال انجام است که به آسودگی میتوان پیرامون و یا ورودی دالانها را مسدود کرد تا مانع از ورود پدالوها به درون بنا شد. هرچند امواج ناشی از پدالو و قایقهای موتوری همچنان بر بدنه بنا آسیب میزند اما این اقدام بسیار ساده و کم هزینه میتواند بخش بزرگی از تخریبها را بکاهد. چراکه ایجاد سازههای حفاظتی موقت منعی را برای آثار تاریخی ملی و جهانی بوجود نمیآورد.
بخشی دیگر باغ که باقی مانده جویها و آبنماها در آنجاست نیز وضعیت مناسبی ندارد. با وجود حصارکشی (سیم خاردار) برای محدودیت رفت و آمد، گردشگران بیتوجه به آن، از حصارها گذشته و در حوضچههای مقسم و فشارشکن آبنماها برای پخت خوراک و یا درست کردن کباب آتش میافروزند. متاسفانه هیچگونه رصدی جهت جلوگیری از این اقدامات صورت نمیگیرد. البته شاید بخش بزرگی از این دست رفتارها به برهان عدم آگاهی و مسئولیتپذیری گردشگران نسبت به مکان مورد نظر بازگردد. در همین راستا تعبیه نکردن تابلوهای آگاهیرسانی و آموزشی و معرفی نیز برای تجاوز به عرصه آثار مزید بر علت شده است.
هر چند آن بخش از بناهایی را که در محوطه اداری نیز وجود دارند در زیر انبوهی از علفهای هرز مدفون شده و چهرهای بسیار زننده را ترسیم کرده و این ذهنیت را در گردشگران پدید میآورد که این آثار هیچگونه حریم و حرمت تاریخی و معنوی ندارند. گذشته از تخریبهای تاریخی، متاسفانه حجم انبوهی از زباله نیز در کنارههای دریاچه و سطح جنگل از سوی گردشگران رها میشود که این منافات بسیاری با توسعه پایدار گردشگری دارد. برای رسیدن به صنعت گردشگری آگاهانه، مسئولانه و پایدار باید سطح آگاهی و حساسیت عمومی را بالا برد.
حفاظت و پاسداشت آثار تاریخی نیازمند همگامی و همراهی مردم با دستگاههای متولی است. در این میان سازمانهای مردمنهاد به عنوان کنشگران خستگیناپذیر در کنار خبرگزاریهای متخصص این حوزه میتوانند نقش مهمی را ایفا کنند. البته به شرط آنکه مسئولان و مردم خواستار این موضوع باشند چراکه برونرفت از این بحران اراده و همتی عالی میطلبد.
دبیر انجمن جوانان سپید پارس*