جوانان ایرانی برای خدمت به نظام سلطه تربیت می‌شوند

نظام سلطه یعنی نظامی که تعیین‌کننده محتواهای آموزشی و اولویت‌های پژوهشی بر اساس شرایط خود است. بر همین اساس، کشور ما برای پیشرفت باید از سلطه این نظام خارج شود و نیروهای خود را بر اساس مسائل و نیازهای داخلی کشور تربیت کند.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری ایسکانیوز، آموزش عالی جهان مفهومی مدرن است که دارای پیش‌فرض‌ها و پیشینه خاصی است. پیش‌فرض‌هایی که بدون بررسی و ارزیابی به کشور ما وارد شده و گسترش یافته است. 

برخی کارشناسان معتقدند نظام فکری غالب در آموزش عالی جهان، از سوی نظام سلطه بر جهان مستولی شده است و متاسفانه نظام آموزشی ما هم در این گردونه واقع شده است و خواسته و یا ناخواسته به پیامدهای آن دچار شده است. در این راستا با امید اخوان عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف درباره این تاثیر این نظام بر آموزش عالی ایران و و هم چنین راهکارهای خروج از آن، گفت‌وگو کردیم که در ادامه آمده است؛

ارتباط صنعت و دانشگاه در آموزش عالی ایران، به درستی شکل نگرفته و متاسفانه مشکلات زیادی در این زمینه وجود دارد. به نظر شما این مشکلات از کجا ناشی می‌شوند؟

بحث درباره ارتباط بین دانشگاه و صنعت و کاربردی شدن فعالیت‌های دانشگاهی، نیازمند مقدماتی است. نخستین مقدمه این است که باید در ابتدا تفکیکی بین علوم پایه و علوم مهندسی و کاربردی قائل شد. به همین دلیل برخی مباحثی که در ادامه مطرح خواهد شد، در رشته‌های علوم پایه مانند فیزیک، شیمی، ریاضی و زیست‌شناسی با ظرافت بیشتری کاربرد دارند.

نمی‌توان از برخی رشته‌ها مانند فیزیک، ادبیات یا هنر انتظار داشت که همه فعالیت‌هایشان الزاما خروجی کاربردی داشته باشند. البته منظورم این نیست که هنر اصلا نمی‌تواند مابه ازای خارجی داشته باشد؛ اما انتظار اینکه هر کسی کار هنری انجام می‌دهد، باید حتما مابه ازای کاربردی داشته باشد، درست نیست. به همین دلیل، در موضوع کاربرد، باید حواسمان به علوم پایه و بخش‌های مرتبط با معرفت‌شناسی و جهان‌شناسی آن باشد.

برای ریشه‌یابی مشکل ارتباط صنعت و دانشگاه به یک موشکافی بنیادی نیاز است. در واقع ساختار آموزش عالی ایران برای اینکه نیرویی برای صنایع کشور تربیت کند، طراحی نشده است. دانشجویان و قبل از آن دانش‌آموزان دروس را کاربردی یاد نمی‌گیرند و به همین دلیل نمی‌توانند با صنایع ارتباط برقرار کنند. به عبارت دیگر، هدف آموزش عالی ما این نبوده که فارغ‌التحصیلان ما به ازای درسی که خوانده‌اند، شغل داشته باشند. طبیعی است که وقتی هدف این نبوده، این انتظار هم محقق نخواهد شد.

مانع اصلی ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران چیست؟

تحلیل من این است که ساختار آموزش عالی در همه جهان و از جمله ایران، مشابه یک ساختار هرمی است که من آن را ساختار نظام سلطه می‌نامم. به طور کلی، نظام سلطه بر اساس ساختار هرمی شکل می‌گیرد. اگر هرم را به لحاظ تاریخی نیز بررسی کنیم، یادآور اهرام باستانی مصر و نظام سلطه، استکباری و استثماری فرعونی مربوط به آن دوره است.

از نظر مفهومی، ساختار هرم، یک قاعده  و یک رأس دارد که رأس بر قاعده سوار است. قاعده باید بزرگ باشد تا بتواند وزن رأس را تحمل کند. منظورم از این که ساختار آموزش عالی ما، هرمی است و ساختار نظام سلطه هم هرمی است، این است که در هر دو توده مردم کار می‌کنند تا عده اندکی روی دوش آن‌ها سوار شوند. این یعنی با نوعی نظام برده‌داری نوین مواجه هستیم.

برای مثال، شیوه معمول در فوتبال دنیا این است که تعداد زیادی جوان را وارد این صنعت می‌کنند با این فریب که روزی بازیکن بزرگی می‌شوی؛ اما الزاما هیچ کدام از این‌ها فوتبالیست بزرگی نمی‌شوند و در پایان فقط تعداد معدودی بر اساس شرایط و اقتصاد حاکم بر منافع این ساختار تبدیل به ستاره‌های فوتبالی می‌شوند و سیل سرمایه‌ها تبلیغاتی نیز به سمت‌شان سرازیر می‌شود. هیچ کسی هم به آن‌هایی که عمر، سرمایه و زندگی خودشان را صرف فوتبال کرده‌اند و به هیچ جا نرسیده‌اند، اهمیتی نمی‌دهد.

مشابه این اتفاق در نظام آموزش عالی هم افتاده است. کشورهای پیشرفته به رفاه رسیده‌اند و جوانان در این کشورها به سراغ کارهای سخت نمی‌روند. یکی از آن کارهای سخت، تحصیل در رشته‌هایی است که زحمت زیادی دارد؛ اما الزاما درآمد زیادی ندارد. جوانانی که در کشورهای پیشرفته زندگی می‌کنند، بسیار به ندرت سراغ این گونه رشته‌ها می‌روند. برای مثال یک جوان جاه طلب در یک کشور پیشرفته برای رسیدن به رفاه، به سراغ تحصیل در رشته‌ای مثل فیزیک نمی‌رود، بلکه وارد بیزینس و تجارت می‌شود. در حالی که در کشورهای دیگر به خصوص کشورهای جهان سوم و پرجمعیت مانند هند یا اخیرا آفریقا، جوانان به این امید وارد سیستم آموزشی می‌شوند که بتوانند به مدارج بالا دست پیدا کنند؛ اما مدارج بالایی الزاما در کار نیست.

از نظرفلسفی، ساختار هرمی، ساختاری است که روی سطح زمین بنا می‌شود. به افراد وعده داده می‌شود که وقتی به بالای هرم برسی، به قله آرزوها و به آسمان می‌رسی؛ اما واقعیت پنهان قضیه این است که فاصله نوک هرم تا آسمان بی‌نهایت است و فاصله سطح زمین تا آسمان هم بی‌نهایت است.

از طرفی به دلیل محدودیت ظرفیت در نوک هرم در این دیدگاه فلسفی، این وعده، یک وعده توخالی است و هیچ کسی قرار نیست واقعا به آن بالا برسد مگر اینکه واقعا بخشی هضم شده از ساختار شده باشد. تنها اتفاقی که مهم است و باید رخ ‌دهد این است که قاعده هرم باید با انبوه جمعیت توده مردم پر شود تا آنهایی که بالای هرم نشسته‌اند، قاعده محکم‌تری زیر پایشان باشد. به همین دلیل، ساختار آموزش عالی موجود در سراسر دنیا، یکی از اجزای ساختاری در هم تنیده در خدمت نظام سلطه است.

جوانان در کشورهای جهان سومی عمدتا پس از فارغ‌التحصیلی توقع دارند مفید و موثر باشند چون بهترین اوقات عمر خویش را کسب علم کرده‌اند و به نوعی نسبت به مردم عادی ممتاز و شاخص شده‌اند؛ با این حال احساس می‌کنند کاری برایشان نیست یا هماهنگ با شرایط تحصیلات آنان نیست و در نتیجه تصمیم به مهاجرت به کشورها و یا مراکز تحقیقاتی و یا شرکت‌هایی می‌گیرند که بتوانند مفید باشند.

اتفاقا سیستم آموزش عالی به گونه‌ای طراحی شده که این فرد در همین نوع مراکز و شرکت‌ها در آن کشور خاص که پیشرو در نظام سلطه است مفید باشد و اصلا سیستم به گونه‌ای طراحی نشده که قرار باشد این فرد برای کشورش و مردم خودش مفید باشد. در این راستا این شعار غلط که علم جهانی است و همه مردم جهان از آن نفع خواهند برد نیز مکرر تبلیغ می‌شود.

این اتفاق باعث می‌شود که ما روز به روز از نظر منابع انسانی تحصیل کرده فقیرتر شویم. نخبگانی که آموزش داده‌ و برای آن‌ها هزینه کرده‌ایم، رایگان از ما می‌گیرند و روز به روز قوی‌تر می‌شوند. بنابراین ما به تدریج با خلا نخبگانی مواجه می‌شویم و در عوض کشورهای نظام سلطه صاحب تمرکز نخبگانی می‌شوند، اتفاقی که همین امروز به صورت ملموس در جریان است.

با این دیدگاه، اگر نظام سلطه به دنبال تاسیس دانشگاه در کشورهای مختلف است یا آن‌ها را تشویق می‌کند که دانشگاه تاسیس کنند، به دنبال همین هدف است. بررسی سیستم آموزشی ایران هم نشان می‌دهد که متاسفانه در بسیاری از موارد نگاه روشنفکران دانشگاهی ما به آن‌ها بوده و دستورالعمل‌های صادر شده توسط آن‌ها را مسیر حرکت به کار بسته‌اند.

با توجه به مشکلی که فرمودید، راهکار رهایی آموزش عالی ایران از فشار نظام سلطه چیست؟

نخستین راهکار این است که ساختار آموزشی کشور باید کاملا دگرگون شود. شاید تحریم‌هایی که ناجوانمردانه به کشور تحمیل شده و متاسفانه شامل فعالیت‌های علمی ما هم می‌شود، به خروج ما از نظام سلطه کمک کند. سپس باید تلاش کنیم ساختاری جدید مبتنی بر تمدن اسلامی و نیازهای داخلی کشور خودمان طراحی کنیم. دانشگاه باید یکی از موتورهای محرک تمدن‌سازی اسلامی باشد، چون محل تجمع نخبگان است.

به نظر من، ساختار جایگزین ساختار هرمی نظام سلطه، ساختار منظومه‌ای است. تفاوت این دو ساختار این است که در هرم، تعدادی معدودی از افراد، نهادها یا کشورها، بر روی شانه‌های توده‌ها که سطح مقطع هرم هستند، ایستاده‌اند و سوار شده‌اند. در حالی که در ساختار منظومه‌ای (مانند منظومه شمسی که از خورشید و سیارات تشکیل شده)، هیچ چیزی، روی دوش چیز دیگری سوار نیست. چنین ساختارهایی درحرکت‌های جهادی و مقاومتی این روزها در عالم قابل مشاهده و اتفاقا بسیار موفق و موثر هستند.

در ساختار هرمی به توده مردم این وعده داده می شود که ما تو را به قله آرزوها و به آسمان می‌فرستیم؛ اما در ساختار منظومه‌ای، همه در آسمان هستند. ساختار منظومه‌ای با تفکرات دینی و معنوی ما هم سازگار است. مثلا در مراسم حج، تعداد زیادی از مردم به دور یک مرکز حرکت می‌کنند بدون این که طبقه اجتماعی آن‌ها و شرایط مادی حاکم بر آنها دارای اهمیت باشد.

ساختار منظومه‌ای برخلاف ساختار هرمی که قاعده‌اش روی زمین بود، مادی نیست. به نظر میرسد برای تحول در نظام آموزش عالی می بایست این ساختار هرمی شکسته شود، که البته قطعا کار راحتی نیست و در بدنه وزارت علوم خود ما نیز با مقاومت هایی مواجه خواهد شد. البته منظور از شکستن ساختار هرمی این نیست که ما قرار است از مسیر علمی به معنای معرفت شناسی، جهان شناسی و خود شناسی و استفاده آنها در ابزار های پیشرفته جدا شویم.

این وظیفه ما است که اگر علمی به معنای واقعی علم وجود دارد، دنبال آن باشیم و شاگردی کنیم؛ اما همانطور که رهبر فرزانه ما نیز حکیمانه فرموده اند قرار نیست تا ابد شاگرد بمانیم. به دنبال حذف ساختار هرمی، باید یک ساختار معرفتی در نظام دانشگاهی مبتنی بر حرکت در مسیر تمدن سازی اسلامی بنا کنیم. ساختاری که به نظر میرسد، بهتر است منظومه‌ای و مبتنی بر معرفت باشد.

یک راه حل دیگر که البته به موازات راه حل قبلی می بایست دنبال شود این است که آموزش‌ها حتما به سمت مهارت‌محور شدن سوق داده شوند. مهارت‌محور شدن به این معناست که افراد با توجه به استعدادها و مهارت‌هایشان می‌توانند در محیط زندگی خودشان تاثیرگذار باشند.

در این روزها بسیار میبینیم دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی ما بعضا از وضعیت تحصیلی و شغلی خودشان ناامید هستند. اما باید توجه داشته باشیم که خداوند در خلقت هر انسانی ودیعه ای منحصر به فرد به امانت گذاشته است و از اینرو هر انسان با توجه به توانایی‌هایی که دارد می تواند منحصر به فرد باشد و کارهایی انجام دهد که الزاما دیگران در آن کار مهارت ندارند. فقط مهم است که این توانایی‌ها شناخته شده و به کار گرفته شوند تا بتواند در حوزه اجتماعی نیز تاثیرگذار باشند.

به عنوان یک اولویت، مهارت‌محوری باید در جهت حل مشکلات فعلی کشور باشد. طبیعتا آسان نیست که از نظام سلطه هرمی که کل جهان را فرا گرفته و تحت تسلط خود دارد، خارج شویم. به همین دلیل، باید به دنبال راهکارهایی برای آن باشیم. یک راهکار این است که دانشجو حتما یک یا دو ترم درگیر مسائل واقعی کشور شود. مثلا می‌توان تعداد دروس اختیاری یا دروس اجباری غیرضروری دانشجویان را کاهش داد و در عوض فرصتی برای دانشجویان فراهم کرد تا در صنعت با مشکلات واقعی مواجه شوند. ارتباط دانشجویان با صنعت به جای پشت میز و نیمکت نشینی در کلاس های درس های نظری فواید بیشماری به همراه دارد. برای مثال دانشجو دارای انرژی سرشار و روحیه پرنشاط جوانی است.

با این خصوصیت، دانشجو اگر بارها هم «نه» بشنود و یا به مانع برخورد کند، ناراحت و مایوس نمی‌شود. دانشجویان در صورت مهیا بودن چنین فرصت و فضایی می توانند تبدیل به افرادی شوند که به صورت علمی طرح مسئله کرده و برای حل آن تلاش کنند. دانشجوها حتی می‌توانند پل ارتباطی استادان و به دنبال آن دانشگاه ها با صنعت شوند. در واقع ارتباط بین دانشگاه و صنعت با بخشنامه، دانشگاه نسل سوم و چهارم و دستور از بالا درست نمی‌شود؛ اما اگر فضا برای دانشجو فراهم شود، می‌تواند موتور محرکه این ارتباط باشد. البته دانشگاه هم باید از برخی منافع بخشی خودش و قوانین دست و پا گیر حذر کند.

مشکل دیگر این است که معمولا پایان‌نامه‌ها برای حل مشکلات اساسی کشور طراحی نمی شوند و یا کاربرد ندارند. متاسفانه گاهی شرایط به گونه ای فراهم نیست تا دانشگاهیان به سراغ این موضوعات بروند و مدیران صنعتی و یا اجرایی ترجیح می‌دهند مشکلات را به آسانترین روش و با کمک واردات محصول یا فناوری حل کنند. البته خوشبختانه به دلیل تحریم‌ها، سازمان‌ها مجبور شده اند برخی از مشکلات‌شان را با کمک نیرو ها و توان داخلی مرتفع کنند که امیدواریم این شروعی بر یک حرکت عمیق و پر دامنه باشد.

البته دانشگاه‌ها هم باید در این راستا، فرابخشی نگاه کنند و دانشجویان و اعضای هیئت علمی را برای حرکت های خلاقانه در چارچوب‌های قانونی، آزاد بگذارند.متاسفانه به دلیل وجود قوانین دست و پا گیر و زاید این آزادی‌ها هم‌اکنون برای محققین و دانشجویان مبتکر، خلاق و جسور وجود ندارد. به طوری که اگر دانشجویان و اعضای هیئت علمی به سراغ کارهای مبتکرانه و نوآورانه بروند، کلونی‌های قدرت وابسته به فلسفه نظام سلطه به بهانه های مختلف آن‌ها را محصور و محدود می‌کنند.

همانطور که فرمودید مشکلات و راهکارهایی در سطح کلان وجود دارند؛ اما این مسائل از اختیار دانشجو و استاد خارج است. آیا راهکارهایی وجود دارد که خود استادان و دانشجویان بتوانند دنبال کنند؟

بسیار مهم است بدانیم مشکلاتی که مطرح شد، باید ساختاری حل شوند چون ریشه در ساختار نامناسب هرمی دارند. اینکه خود استاد و دانشجو بخواهند کاری انجام دهند، آن هم در چارچوب این ساختار، اصلا کار ساده‌ای نیست. برای مثال یک دانشجوی کارشناسی یا کارشناسی ارشد موظف است در هشت ترم یا چهار ترم درسش را تمام کند و در این مدت آنقدر تحت فشار است که فرصت کمی پیدا می‌کند تا سراغ کارهای نوآورانه دیگر برود. دانشجویان دغدغه‌های دیگری مانند سربازی، اشتغال یا ادامه تحصیل هم دارند.

به همین دلیل، حل این مشکلات به تنهایی از استاد و دانشجو برنمی‌آید. اگر بخواهیم حرکتی واقعی اتفاق بیفتد، ساختار فعلی آموزش عالی نیازمند تغییر اساسی مبتنی بر خروج از فلسفه نظام هرمی است. هم چنین اگر  به سمت یک ساختار مسئله‌ محور حرکت کنیم، دانشجویان بعد از دوران فارغ التحصیلی یا رزومه مناسب دارند یا همان جا که کارورزی و کسب تجربه کرده‌اند، می‌توانند به کار خود ادامه دهند.

ضمن اینکه با این روش تجربه کار در بازار و خارج از دانشگاه را نیز که ملزومات خودش را دارد خواهند داشت. وقتی دانشجو با محیط کار آشنا شود و سپس به دانشگاه برگردد، بهتر می‌داند باید در درس‌ها بر چه موضوعاتی تمرکز کند و در آینده هم میزان تاثیر گذاریش روز افزون خواهد شد. پیگیری این موضوع، یعنی مسئله‌محوری دانشجویان در همه مقاطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری ضروری است. اگرچه همانطور که در ابتدا عرض شد، درمورد علوم پایه نیازمند دقت بیشتر در تصمیمات هستیم، اما موضوعات انتخابی در پروژه های این گونه رشته ها نیز می تواند کاملا مسئله محور دنبال شوند.

به عنوان یک مثال جالب، تورینگ ریاضیدانی بود که در خلال جنگ جهانی دوم ماموریت داشت تا رمزهای مخابره شده توسط آلمانی‌ها را رمز خوانی کند. به این منظور تورینگ و همکارانش که برخی از آنها را خود او برای این پروژه انتخاب کرده بود ماشینی طراحی کردند که پایه ساخت کامپیوترهای امروزی محسوب میشود و هنوز هم الگویی که تورینگ ابداع کرده در درس‌های استاندارد، آموزش داده می‌شود. جالب است تاکید کنیم که نتیجه ارتباط صنعت و دانشگاه، قدرتمند شدن دانشگاه است.

وقتی صنعت می‌بیند که دانشگاه می‌تواند نیازهایش را برطرف کند، به تدریج اعتماد، اعتبار، سرمایه و نقدینگی از طرف صنعت به دانشگاه سرازیر می‌شود. دانشگاه‌ها در نظام دانشگاهی جهانی تاسیس شده‌اند که مشکلات صنعت و فناوری های لازم مربوطه و البته برخی از نیازمندی های جامعه را حل کنند، نه این که فقط مدرک بدهند و بگویند از اینجا به بعدش دیگر به دانشگاه مربوط نمی‌شود.

یکی از مشکلاتی که برای مسئله محور شدن دانشگاهها وجود دارد، سیاسی بودن وزارت علوم است که باعث می‌شود این موارد جایگاهی در نگاه مدیران آموزش عالی نداشته باشد. به نظر شما، با توجه به این وضعیت، امیدی وجود دارد که این راهکارها تحقق پیدا کنند؟

این سوال، کاملا جدی است. من هم به عنوان عضو هیات علمی این دغدغه را دارم. با تغییر دولت و وزیر علوم جدید امیدوار هستیم نگرش‌ها تغییر کنند؛ این که وزیر جدید، حزبی و جناحی عمل نکند و خط فکری‌اش مبتنی بر تغییرات اساسی باشد.

البته این مسئله هم وجود دارد که همه اختیارات به ویژه در اجرا در دست شخص وزیر نیست. اعضای هیئت علمی بخش بزرگی از نظام آموزشی هستند که به دلایل مختلف (درست و یا گاها نادرست) در مقابل تغییرات به شدت مقاومت می کنند، به ویژه وقتی که این احساس باشد که این تغییرات از بالا و بدون مشورت با آنان ابلاغ شده است. در واقع یکی از روش‌های مدیریتی موفق در سیستم‌های پژوهشی انتخاب افراد پژوهشگر لایق، قابل و متعهد در درجه اول و سپس اعتماد و تکیه به برنامه های آنان و عدم مداخله در فرایند های پژوهشی است.

طبعا در هر دوره ارزیابی می‌توان در انتخاب پژوهشگران برای مدیریت سیستم‌ها تجدید نظر کرد؛ اما دخالت در حین پژوهش سم مهلکی برای آزاد اندیشی یک محقق و اقدامات مبتکرانه در پژوهش است. تجربیات سال‌های اخیر ما هم نشان داده که با چنین نگاهی به پژوهشگر و چابک عمل کردن می‌توان بسیاری از نقاط ضعف آموزش عالی کشور را که شاید ناشی از سنگینی و غیرچابکی ساختار وزارتخانه است تا حدی بر طرف کرد.

برای مثال می‌توان به ساختارهای مکمل وزارت علوم مانند معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری که خیلی چابکتر و موثرتر از وزارت مربوطه  هستند، اشاره کرد. یکی از اقدامات مبتکرانه معاونت علمی درچندسال گذشته این است که محققان تراز اول کشور را شناسایی کرده‌ و به از آنها به طرق مختلف حمایت می‌کند. این حرکتی بسیار خوب و قابل تقدیر است. با این حال بسیار خوب خواهد بود که حمایت های صورت گرفته شده سهمی در حوزه‌های نظام فکری مسئله محوری (و نه مقاله محوری) که اولویت کشور نیز هست و به تدریج باعث خروج ما از چارچوب تدوینی نظام سلطه می‌شود، داشته باشند.  

انشاالله به امید روزهایی که با اتکا به منظومه فکری و فلسفی خودمان در جهت احیا و گسترش تمدن اسلامی مبتنی بر علم و دانش و هم چنین حرکت در مسیر معرفت شناسی در خدمت همه آحاد بشریت، تلاش و زندگی کنیم.

انتهای پیام/

کد خبر: 1108557

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =