پس از سال 2030، نسل فعلی تانک های اصلی جنگی مدرن غربی (MBTS) بازنشسته خواهند شد. البته به تعبیری محترمانه'مدرن'. تانک آلمانی پلنگ 2(لئوپارد) و تانک انگلیسی چلنجر 2، هر چند چندین بار به روزرسانی شده اند ، هردو در سال 2030،بیش از نیم قرن مورد استفاده قرار خواهند گرفت. تانک فرانسوی لکلرک و آریتی ایتالیایی نسبتا جوان هستند، اما از معایب ذاتی در طرح اصلی خود رنج می برند و از این رو بعید به نظر می رسد آینده قابل توجهی داشته باشند.
توانایی اروپا طی قرن گذشته در ساخت تانکهای اصلی میدان نبرد کاهش چشمگیری یافته است. کشورهای بزرگ اروپایی به طور قابل توجهی زرادخانه های زرهی خود را کاهش داده اند، آلمان میزان تولید MBTS خود را از5000 در سال 1985 به 225 در سال 2014،کاهش داده است . در همین راستا بسیاری از کشورهای کوچکتر اروپایی، مانند هلند، تولید داخلی MBT را متوقف کرده و بر نیروی متحدان نظامی خود تکیه کرده اند.
تانک لئوپارد آلمان، از پیشرفتهترین و موفقترین تانکهای جهان است
اگر چه بحران کنونی در اوکراین اروپاییها را از تصمیم خود برای کاهش تولید تانک نگران ساخته است اما واقعیت این است که در آینده دوران ساخت تانکهای عظیم به پایان میرسد همچنین هزینه های عملیاتی و نگهداری بیش از حد بالا و محدودیت استفاده از ابزار در میدان نبرد این نظریه را تایید میکند.
طراحان و سیاست گذاران نظامی بر این نظرند که راههای جدیدی برای تامین سلاحهای سنگین مورد نیاز پیاده نظام، بیابند. سیستمهای هوایی بدون سرنشین، پشتیبانی هوایی نزدیک، تنها بخشی از راه حل این چالش است. زیرا یک پیاده نظام معمولا به شعاع صدمتری حرکت میکند به همین علت نیازمند در دسترس بودن سلاح های سنگین زمینی برای هموار شدن مسیر خود است.بر این اساس، یکی از وظایف اصلی هر MBT اروپایی و یا هر حمل کنندهی سلاحهای سنگین دیگری در آینده حامل پشتیبانی از نیروهای پیاده نظام در میدان جنگ،خواهد بود.
روایت فعلی درعملیاتهای نظامی - در عملیات عراق، افغانستان و همچنین سوریه - با مشکلات ثابت و متعددی رو به رو است ،باورها بر این است که ، در آینده شهرها میادین اصلی جنگها خواهند بود. با این حال، این «نظریه عملیات شهری» با چالشهای اساسی مواجه است زیرا وظیفهی اصلی هر پیاده نظام حامل سلاحهای سنگین د عملیات دفاعی ارضی یا دسته جمعی،حفظ تسلط بر گسترهی عملیات است،اما نظریهی عملیات شهری این وظیفهی اصلی پیاده نظام را مختل میکند.
اتکای بیشتر به عملیات شناسایی موجب میشود که نیروهای ضعیفتر قدرت بیشتری در مبارزات محلی داشته باشند،همچنین برای جنگ در فواصل طولانی این تنها راه است. اگر تعداد نیروهای دشمن در میدان جنگ بسیار زیاد باشد، حتی آخرین تکنولوژی نیز نمی تواند پیروزی در میدان جنگ را تضمین کند، در همین راستا مثالی میگوید که یک خرگوش باهوش نیز نمیتواند از چنگ تعداد زیادی از روباهها بگریزد. طراحان و سیاسیت گذاران نظامی هنوز موفق به یافتن راه حلی کامل برای این بحران(تنش،فشار) نشده اند.
بنابراین، طراحان باید وسیلهی نقلیهی جنگی در آینده ارائه دهند که دارای قابلیت تحرک و قدرت شلیک و بقای کافی برای موثر عمل کردن در گسترهی صحنهی عملیات را داشته باشد.
انتقادات بسیاری راجع به موفقیت در طراحی و عملکرد تانک «لکرک» فرانسه از سوی کارشناسان مطرح است
عوامل محدود کننده
با وجود اینکه ملاحظات مفهومی که در بالا ذکر شد قطعا مهم است، سوال اساسی تر هنوز باقی مانده است: کدام یک از کشورهای اروپایی مایل به سرمایه گذاری و حمایت مالی از توسعه، تولید و تعمیر و نگهداری از MBT جدید؟ پاسخ ساده است - هیچ کدام!
برای اینکه یک ماشین جنگی در سال 2030 آمادهی به کارگیری باشد باید از 2020 طرح تحقیق و توسعه برای ساخت آن آغاز شود. با این حال بعید به نظر میرسد که در این زمان،اجماع سیاسی بر سر ساخت این ماشین نظامی صورت گیرد. مشکلات مداوم در تامین بودجه عمومی ، مسئله بحران اوکراین و دیدگاههای شخصی شهروندان اروپایی نسب به نظامی گری، شرایط مساعدی را برای سیاست مداران اروپایی برای شروع یک پروژه ی جدید تسلیحاتی بزرگ ،فراهم نمی آورد.
با این حال، کشورهای اروپایی تا زمانی که آخرین پیچ و مهرهی تانکهای چلنجر و لئوپارد پوسیده شود ازآنها استفاده میکنند. مسئلهی خطرناک این است که، ظرفیت صنعت دفاعی اروپا در زمینهی توسعه، حفظ و تولید یک وسیلهی نقلیه جانشین به طور قابل توجهی کاهش مییابد و یا به طور کلی این ظرفیت از بین میرود. ممکن است کشورهای اروپایی پس از آن که تصمیم به تولید سلاحی سنگین میگیرند در دستیابی به اموری چون هزینههای نگهداری و همچنین استقلال عملیاتی و استراتژیک، وابسته به بازار جهانی باشند.
هر وسیله نقلیهی جنگی در آینده یا میتواند چرخدار باشد(به شکل سنتی) یا اینکه از تکنولوژی گران قیمت موجود در زنجیرها استفاده کند. علاوه بر این، به منظور حصول اطمینان از توانایی استراتژیک برد گلولهی تانک به نقطه ی مرز با دشمن و فراتر از آن،حداکثر وزن این تانکها به احتمال زیاد بین 30 و 40 تن متغیر است.
به عنوان یک راه حل ممکن، ماشین پومای رزمی پیاده نظام ( ساخت آلمان (IFV)) می تواند با یک برجک بدون سرنشین جایگزین تانکها شود و مورد استفاده قرار گیرد. راه حل مکمل دیگر، ممکن است استفاده از یک ماشین یدک کش چرخ دار پیشرفته بر اساس طرح بوکسر حمل و تقل زرهی آلمان (ATV)،باشد.
انتخاب نهایی بستگی به این دارد که آیا طرفداران "دیدگاه جنگ شهری" قادرند کسانی را که دیدگاهی ورای جنگ شهری دارند را ساکت کنند. طرفداران استفاده از چرخ در تانکها از سوی لابی کارشناسان امور مالی دولتی و سیاستمداران حمایت میشوند.گروه دوم(حامیان استفاده از تکنولوژی جدید) تنها از سوی شرکتهای تجاری دفاعی(نظامی)حمایت میشوند و این گروه تنها در شرایط بهتر اقتصادی میتوانند امیدوار باشند که طرحشان به بازار راه پیدا نماید.
هرکدام از گزینههای مطرح شده که برای جایگزینی در زرادخانههای اروپا در 2030 انتخاب شوند باید دارای قابلیت تحرک،بقا و نیروی تسلیحاتی قابل رقابت با تانکهای اصلی کشورهای دیگر باشند.
تانک قدرتمند «آبرامز A2» آمریکا، در تمامی نبردهای دو دهه اخیر موفق عمل کرده است
مسیر پیش رو
بسیاری از استدلالهای ارائه شده در این مقاله (و همچنین شواهد تاریخی، به ویژه دوره بین جنگ جهانی اول و دوم) با رویکردی پیمانه ای(مدولار) به عنوان یک راه حل حداقلی برای ملزومات آیندهی سلاحهای سنگین اروپا،ارائه شده اند.هزینه برای ساخت نمونههای اولیه در گروههای کوچک قابلیت های سنگین سلاح برای عملیات در مقیاس کوچک و همچنین قابلیت افزایش ظرفیت این صنایع را در بحرانهای بین المللی را قابل پیش بینی میکند.
پوما، یک سلاح استاندارد 25میلیمتری که قابلیت جایگزینی برج بدون سرنشین با کالیبر بزرگ تر برای شلیک توپ را فراهم میسازد.طراحی ماشینهای جنگی در مقیاسهای متعدد(پیمانه ای) با قابلیت تعویض قطعات، به ارتش آلمان قدرت تبدیل پومای 370IFVs را به تانک می بخشد. زیرا تنظیمات و بدنه ی تانک و 370IFVs در تاکتیک وعملیات مشابه است به همین دلیل فرماندهان و نیروهای هرکدام از این ماشینها به راحتی با دیگری میتوانند کار کنند.
با وجود تغییرات بسیار زیاد، هنوز هم تانک «چلنجر2» بریتانیا در مقایسه با دیگر رقبا دارای ضعف است
جای تعجب ندارد که این راه حل برای تعداد زیادی از سیاستمداران اروپایی جذاب است زیرا روشی مقرون به صرفه و در راستای تغییر ماهیت جنگ خواهد بود،همچنین از لحاظ سیاسی پذیرش و اجرای آن امکان پذیر است. با این حال، این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد که این رویکرد، توانایی اجرا درهر سناریوی بالقوه را ندارد. بریتانیا نمونهی این مسئله است، آنها در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم یک شیوهی حداقلی برای قابلیت تانکهایشان انتخاب کردند و به همین علت با خطرات و مشکلاتی روبه رو شدند. به همین دلیل تانکهای ارتش بریتانیا از قدرت کافی برای مقابله با تانکهای آلمان،برخوردار نبودند.
به منظور جلوگیری از چنین شکستی در آینده، فرماندهان ارشد نظامی باید به وظیفه خود یعنی اطلاع رسانی کافی به تصمیم گیرندگان سیاسی در مورد پیامدهای رویکردهای مختلف،عمل کنند.اگر اروپاییان نمیخواهند در شرایط بحران با عدم آمادگی روبه رو شوند، سیاستمداران باید منابع کافی به توسعه و تولید نمونه های وسایل نقلیه ی جنگی اختصاص دهند و آنها را به روز رسانی کرده و قابلیت تولید آنها در مقیاس بالا را داشته باشند. درواقع پیش بینی چنین بحرانی بدون چون و چرا و قطعی است.
منبع:سایت سازمان RUSI
نوشته: دکتر فردی آکالتین - سرهنگ دوم و رئیس بخش فرماندهی ارتش آلمان است. مسائل مطرح شده در این مقاله دیدگاههای شخصی اوست و هیچ ارتباطی با ارتش آلمان و ارگانهای مروبط به آن ندارد.