گروه فرهنگی ایسکانیوز- رسیدن آخر هفته در اصفهان را از قفل شدن خیابانهای منتهی به چهارباغ عباسی میشود فهمید. با اینکه مالهای بزرگ در شهر، مقصد وقت گذرانی های خانوادگی در این شبهای سرد شده است اما همچنان چهارباغ شلوغ و پر تردد است.
گذر فرهنگی چهارباغ مدتی نام سازمانی آن جا شده است اما در یک آمارگیری چشمی میشود آن را یک گذر زیبا با بورس انواع رستورانهای فست فود و کافی شاپ های متعدد محسوب کرد.
تمرکز اصلی سینماهای بزرگ شهر هم در همین خیابان و محدوده اش است. سینماهایی با قدمت که تعدادی از آنها پس از بازسازی با لفظ پردیس سینمایی معرفی میشوند. البته پردیسهایی که صرفا در اسم مندرج بر روی سامانه سینماتیکت وجه تمایز با سایر سینماهای شهر دارند و از نگاه کیفیتی، تفاوتی در آنها احساس نمیشود.
عصرها، سینماها هم میشوند جزو همان محلهایی که جلویشان شلوغ است. البته در قیاس با شلوغی جلوی آن سیب زمینی فروشی که بهت گزینه انتخاب سه سس برای هر سفارش را میدهد، همچنان غلبه با آن سیب زمینی فروشی و سایر فست فودیها است.
هر سال مجمع تهیهکنندگان و سینماداران مشابه با ساختار شهریهای دانشگاههای غیر دولتی بر خود لازم میبینند هم گام با تورم، به افزایش قیمت بلیطهای سینما اقدام کنند.
البته آنها احساس نمیکنند که حداقل جهت توجیه گرانی باید کمی به کیفیت فیلمها و در گام بعدی به کیفیت سالنهای سینما بیافزایند.
سینما رفتن گران و فیلمها از بطن جامعه دورتر میشود. مردم هم اصولا علاقهای به هزینه کردن برای یک غریبه که از قضا سالهاست با جنسیترین حالت ممکن میخواهد آنها را بخنداند، ندارند. آن هم در ایامی که ترکیب فیلترشکن و اینترنت اصولا چشم و گوشی را بسته نگذاشته است که دیگر تازه سرپرست خانواده بخواهد با خرید بلیط، خانواده اش را دو ساعت رخ به رخ لوده بازی های جنسی قرار دهد.
سینما که از مخاطب خود دور افتاد، اصولا دچار اخلال کارکردی میشود. مدیران کلان آن هم با پیدا کردن دایره امن فهمیدند که میتوانند با گزارش سازی، سینمای خود را موفق و پرسود جلوه دهند.
سینمایی که یک دهه اخیر، سرمایهگذاری خود را بر تولید طنز قرار داد و هرسال بر تعداد آثار با درونمایه طنز سطحی و سخیف و حضور سلبریتیها افزوده شد. آثاری که میتوانست پرچمدار یک ارزش باشند و آن هم تلاش برای تقویت اتمسفر شاداب و باطراوت در بین اقشار جامعه که مخاطب سینما هستند اما تبدیل به یک ضد ارزش شد.
سینمای فعلی با طنزهای پرفروش بیشتر در قامت شمایل یک بازار انحصاری در آمده است. بازاری که مخاطب حداقلی خود را یافته و دنبال افزایش قلمرو مخاطبانش نیست. این بازار هرگز فرصت و اجازه نمیدهد رقیبی مدعی شود.
در کنار این بازار انحصاری طنز سازان که گاهی جهت حفظ ویترین، دست به تولید آثار اجتماعی هم میزنند، برخی ارگانهای فرهنگی و نظامی با هدف ایجاد یک سینمای در تراز انقلاب اسلامی، با تأسیس ساختارهای تخصصی سینمایی و هنری، اعلام وجود کردند.
ساختارهایی که در مرحله اعلام رسالت، بسیار رو به جلو و امیدوار کننده محسوب میشدند اما با گذر از عمر اولیهشان، آن ها از یک سینمای گیشه پسند تبدیل شدند به تولید کنندگانی که صرفا در ایام جشنواره فجر با پروداکشن عظیم آثارشان به یکدیگر پُز بدهند و بعد از مدت محدودی، اکران بی رمق داشته باشند و سراغ اثر مشابه بعدی بروند.
در هر دو سینما، مردم اقلیت است. سیاستگذاریها که سینما را تبدیل به یک کالای لوکس برای خانوارها کرده است و از آن سو حلقههای پرقدرت تهران نشین هر کدام به گونه ای پولهای خود را برای ساخت آثار، خرج میکنند.
سینمای طنز که از گیشه مخاطبان محدود خود ارتزاق میکند و تولید متعدد دارد، سینمای وابسته به ارگانها نیز که بودجه مصوب خود را هرساله دارند. در این چرخه مردم جایی ندارند و گاهی مردم مزاحم های چرخه قلمداد میشوند.
*فعال فرهنگی و رسانهای
نظر شما